دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خطبه 143 نهج البلاغه بخش 2 : فلسفه آزمايش‏ها

خطبه 143 نهج البلاغه بخش 2 به موضوع "فلسفه آزمايش‏ها" می پردازد.
No image
خطبه 143 نهج البلاغه بخش 2 : فلسفه آزمايش‏ها

موضوع خطبه 143 نهج البلاغه بخش 2

متن خطبه 143 نهج البلاغه بخش 2

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 143 نهج البلاغه بخش 2

فلسفه آزمايش ها

متن خطبه 143 نهج البلاغه بخش 2

إِنَّ اللَّهَ يَبْتَلِي عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ وَ حَبْسِ الْبَرَكَاتِ وَ إِغْلَاقِ خَزَائِنِ الْخَيْرَاتِ لِيَتُوبَ تَائِبٌ وَ يُقْلِعَ مُقْلِعٌ وَ يَتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ وَ يَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الِاسْتِغْفَارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَ رَحْمَةِ الْخَلْقِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً اسْتَقْبَلَ تَوْبَتَهُ وَ اسْتَقَالَ خَطِيئَتَهُ وَ بَادَرَ مَنِيَّتَهُ

ترجمه مرحوم فیض

(پس نباريدن آسمان و نروئيدن زمين در موقع مقتضى بسبب بد كردارى بنده و گناه او است كه مانع مستعدّ بودن براى قبول رحمت و افاضه جود و بخشش حقّ تعالى مى باشد، لذا) خداوند بندگان خود را كه به كارهاى ناشايسته مشغولند بكم شدن ميوه ها و باز داشتن بركات و بستن در خزينهاى نيكوئيها، مى آزمايد تا توبه كننده متنبّه گشته توبه و بازگشت نمايد، و گناه را از خود رانده ترك كند (ديگر مرتكب گناه نشود) و پند گيرنده پند پذيرد، و سر خرده منزجر گردد (گناه نكرده بكار زشت نگرايد) و خداوند استغفار (آمرزش خواستن) را سبب فراوانى روزى و رسيدن رحمت و مهربانى قرار داده، و (در قرآن كريم س 71 ى 10 فرموده: اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً (ى 11) يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً (ى 12) وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ يعنى از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده گناهان است (پس از توبه و بازگشت) ابر را مى فرستد كه پى در پى بر شما ببارد، و شما را بمالها و پسران كمك مى دهد (اموال و اولاد شما را زياد مى گرداند). پس خداوند رحمت كند (بيامرزد) مردى را كه به توبه و بازگشت (از گناه) رو آورد، و گناهى را كه مرتكب شده طلب فسخ نمايد (بخواهد تا حقّ تعالى از كيفر كردار زشتش بگذرد) و بر مرگ خود پيشى گيرد (پيش از رسيدن مرگ از گناهان توبه و بازگشت نموده عمل صالح و كردار نيك را شعار خويش قرار دهد.)

ترجمه مرحوم شهیدی

خدا، بندگان خود را به كيفر كارهاى زشت آنان، مبتلا سازد به كاهش ميوه درختان، و به ناباريدن باران، و بستن گنجينه هاى خير به روى ايشان، تا توبه خواه توبه كند، و معصيت كار دل از معصيت بكند، و پند گيرنده پند بپذيرد، و بازدارنده، راه نافرمانى را بر بندگان بگيرد. و خدا آمرزش خواستن را وسيلت پيوسته داشتن روزى بر روزى خواران قرار داده است، و موجب رحمت برآفريدگان، و فرموده است: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ. غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ، مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ». پس خدا بيامرزد كسى را كه پيشباز توبه رود، و از گناهانش بخشش طلبد، پيش از آنكه مرگش برسد.

ترجمه مرحوم خویی

پس بدرستى كه خداوند تعالى مبتلا مى نمايد و امتحان مى فرمايد بندگان خود را هنگام اقدام بر أعمال ناشايست بنقص ميوجات و حبس كردن بركات و بستن خزينهاى خيرها تا اين كه توبه نمايد توبه كننده، و ترك كند گناه را ترك كننده، و متذكّر شود صاحب تذكّر، و منزجر شود قابل زجر.

و بتحقيق كه گردانيده حق تعالى طلب مغفرت و استغفار را سبب فرود آمدن روزى و رحمت از براى خلق، پس فرمود در كلام مجيد خود: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً»، يعني طلب مغفرت و آمرزش نمائيد از پروردگار خود بدرستى كه اوست صاحب مغفرت و آمرزنده، تا بفرستد أبر را بر شما در حالتى كه ريزان شود بباران، و مدد فرمايد شما را بأموال و أولاد، پس رحمت نمايد خدا بر كسى كه روى آورد بدرگاه خدا به توبه و انابه و طلب اقاله و فسخ خطاى خود را نمود و مبادرت و پيش دستى كرد بسوى مرگ خود با توبه نمودن از معصيت.

شرح ابن میثم

إِنَّ اللَّهَ يَبْتَلِي عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ وَ حَبْسِ الْبَرَكَاتِ وَ إِغْلَاقِ خَزَائِنِ الْخَيْرَاتِ لِيَتُوبَ تَائِبٌ وَ يُقْلِعَ مُقْلِعٌ وَ يَتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ وَ يَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الِاسْتِغْفَارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَ رَحْمَةِ الْخَلْقِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً اسْتَقْبَلَ تَوْبَتَهُ وَ اسْتَقَالَ خَطِيئَتَهُ وَ بَادَرَ مَنِيَّتَهُ 

اللغة

أقول: أقلع عن خطيئته: إذا رجع عنها و تاب. و المثاور: المواثب.

المعنى

ثمّ بيّن بعده أنّ اللّه سبحانه إنّما يفعل ما يفعل من نقص الثمرات و حبس البركات و إغلاق خزائن الخيرات عن الخلق عند أعمالهم السيّئة ابتلاء لهم كقوله تعالى «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ»«» و قد علمت معنى ابتلائه لهم. ثمّ بيّن أنّ غاية العناية الإلهيّة من ذلك الابتلاء رفع حجب النفوس الّتي هى الذنوب و المعاصى و استعدادها بذلك لقبول رحمة اللّه بالتوبة و الإقلاع منها و الازدجار عنها و التذكّر للمبدأ الأوّل جلّت عظمته و ما أعدّ لأوليائه الأبرار في دار القرار و لأعدائه الأشرار في دار البوار. ثمّ بيّن لهم أنّ اللّه سبحانه جعل الاستغفار سببا لدرور الرزق و الرحمة، و لمّا كان الاستغفار هو طلب غفر الذنوب و سترها على العبد أن يفتضح بها و ذلك إنّما يكون بمحوها من لوح نفسه لا جرم كان المستغفر المخلص ماحيا لخطيئته باستغفاره عن لوح نفسه و بذلك يكمل استعداده لإفاضة رحمة اللّه عليه في الدنيا بإنزال البركات و في الآخرة برفع الدرجات، و إلى ذلك الإشارة بالشاهد العدل قوله تعالى «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً»«» الآيات، و قوله تعالى «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»«» الآية، و قوله «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ»«» و قوله: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً»«» ثمّ دعا لمن استقبل توبته و شرع في الاستعداد بها، و لمن استقال خطيئته: أى طلب الإقالة من الإلزام بعاقبتها و ثمرتها و هو العقاب عليها و المؤاخذة بها، و لمن واثب منيّته و عاجلها قبل إدراكها له بالتوبة. كلّ ذلك تنبيه على الاستعداد و طلب له منهم. إذ كان لا يتمّ المطلوب بدونه، و لفظ الإقالة استعارة، و وجهها أنّ المخطئ كالمعاهد و الملتزم لعقاب اخروىّ بلذّة عاجلة لما علم استلزام تلك اللذّة المنهىّ عنها للعقاب فهو يطلب للإقالة من هذه المعاهدة [المعاصى خ ] كما يطلب المشترى الإقالة من البيع.

ترجمه شرح ابن میثم

إِنَّ اللَّهَ يَبْتَلِي عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ وَ حَبْسِ الْبَرَكَاتِ وَ إِغْلَاقِ خَزَائِنِ الْخَيْرَاتِ لِيَتُوبَ تَائِبٌ وَ يُقْلِعَ مُقْلِعٌ وَ يَتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ وَ يَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الِاسْتِغْفَارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَ رَحْمَةِ الْخَلْقِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً اسْتَقْبَلَ تَوْبَتَهُ وَ اسْتَقَالَ خَطِيئَتَهُ وَ بَادَرَ مَنِيَّتَهُ 

لغات

أقلع عن خطيئته: از گناهش توبه و بازگشت كرد. مثاور: جهنده

ترجمه

خداوند بندگانش را در هنگامى كه مرتكب كارهاى ناشايست مى شوند، با كمبود ثمرات و قطع بركات، و بستن گنجينه خيرات مى آزمايد، تا توبه كننده توبه كند، و گنهكار دست از گناه باز دارد، و پند پذير پند گيرد، و آن كه از گناه خوددارى داشته همچنان از آن باز ايستد.

خداوند سبحان استغفار و طلب آمرزش را سبب فراوانى روزى و رحمت بر آفريدگان قرار داده و فرموده است: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً، يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً، وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ«»» پس رحمت خدا بر آن كس باد كه به توبه رو آورد، و از گناه باز گردد و بر مرگ پيشى گيرد.

شرح

سپس توضيح مى دهد كه خداوند سبحان در برابر كردار ناشايست بندگان، ثمرات را نقصان مى دهد، و بركات خود را باز مى دارد و گنجينه هاى خيرات خود را بر روى آنان مى بندد تا آنها را بيازمايد، چنان كه در قرآن كريم فرموده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ«»» و در باره اين كه خداوند چگونه و براى چه بندگانش را مى آزمايد پيش از اين سخن گفته شده است.

سپس امام (علیه السلام) بيان مى كند كه منظور غايى از اين آزمونها و گرفتاريها از ميان بردن حجابهاى گناه از صفحه دلها به وسيله توبه و دورى جستن از گناه و به ياد خدا بودن و به دست آوردن آمادگى و قابليّت براى قبول رحمت اوست و بالاخره براى اين است كه دوستان نيكو كردار خود را به آنچه در سراى آخرت براى آنها آماده ساخته واصل گرداند و دشمنان بدكردار خود را به هلاكت ابدى برساند، پس از آن يادآورى مى كند كه خداوند استغفار و طلب آمرزش را مايه افزايش روزى و توجّه رحمت خود قرار داده است، و چون استغفار عبارت از طلب آمرزش از گناه و درخواست چشم پوشى از رسوايى كيفر آن است، و اين زمانى صورت مى گيرد كه گناه از صفحه دل بكلّى زدوده شود لذا استغفار كننده مخلص، با طلب آمرزش، در حقيقت زنگار گناه را از لوح دل خود مى زدايد، و بدين گونه قابليّت خود را براى افاضه رحمت پروردگار كه در دنيا بركات خود را بر او نازل، و در آخرت درجه او را بالا مى برد كامل مى گرداند، گواه صادق اين گفتار قول خداوند متعال است كه: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً» و نيز «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ«»» همچنين «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ«»» و نيز «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً» سپس براى كسى كه رو به سوى توبه آورد، و خود را براى آن آماده سازد، دعا مى كند، همچنين براى كسى كه از خطاى خود درخواست گذشت كند، يعنى از خداوند بخواهد كه از فرجام بد و ثمره تلخ كردار ناشايست او كه همان كيفر سخت خداوند است در گذرد، و نيز دعا فرموده است براى كسى كه پيش از آن كه مرگ او را دريابد از گناهان خود توبه كند و بدين طريق بر مرگ پيشى گيرد، همه اين سخنان هشدار است بر لزوم آمادگى براى توبه و بازگشت به سوى حق، و درخواست امام (علیه السلام) از آنها همين است، زيرا بدون آمادگى براى توبه، رستگارى و رسيدن به مطلوب ممكن نيست، واژه إقاله (فسخ كردن) استعاره است، و مناسبت آن اين است كه گنهكار مانند متعهدى است كه به خاطر لذّتى گذرا كيفر اخروى گناه را پذيرفته، و دانسته است كه آن لذّت مستلزم عذاب إلهى است، و او اكنون مانند خريدار كه از فروشنده درخواست فسخ معامله را مى كند خواستار به همزدن اين معاهده است.

شرح مرحوم مغنیه

إنّ اللّه يبتلي عباده عند الأعمال السّيّئة بنقص الثّمرات و حبس البركات، و إغلاق خزائن الخيرات، ليتوب تائب و يقلع مقلع، و يتذكّر متذكّر، و يزدجر مزدجر. و قد جعل اللّه سبحانه الاستغفار سببا لدرور الرّزق و رحمة الخلق فقال: «استغفروا ربّكم إنّه كان غفّارا يرسل السّماء عليكم مدرارا و يمددكم بأموال و بنين» فرحم اللّه امرأ استقبل توبته، و استقال خطيئته، و بادر منيّته

اللغة:

يقلع: يكف. و مدرارا: غزيرا أو متدفقا.

الإعراب:

مدرارا حال من السماء.

المعنى:

(إن اللّه تعالى يبتلي- الى- مزدجر). انه عز و جل لا يتعامل مع عباده في الحياة الدنيا على أساس سلوكهم السي ء أو الحسن.. كلا، و انما يتعامل معهم على أساس التعليم و الإرشاد بالأمر و النهي، و يسيّر الكون على نظام كامل و مطرد، و سنن طبيعية ثابتة تعم أحكامها و آثارها الصالح و الطالح، فإذا حدث زلزال- مثلا- فإن اللّه سبحانه لا يأمره ان يترك بيت المؤمن العابد، و يهدم بيت الكافر الفاجر فقط، بل ان المؤمن الطاهر يعاني أشد المحن و أقساها أكثر من غير المؤمن، كما في الحديث الشريف: «البلاء موكل بالمؤمن.. إن أشد الناس بلاء الأنبياء، ثم الذين بلونهم الأمثل فالأمثل». أجل، ان اللّه سبحانه قد يغير مجرى الطبيعة في حادث معين، و لحكمة أوجبتها الظروف، كإظهار المعجزة الخارقة على يد نبي من الأنبياء.. و هذا نادر جدا مؤقت سرعان ما يزول إلا معجزة محمد (ص) و هي القرآن الباقي ببقاء اللّه سبحانه.

و تسأل: انك قلت: إن اللّه سبحانه يتعامل مع عباده في الدنيا بالإرشاد لا بالجزاء، و لا يتفق هذا مع قول الإمام: «إن اللّه يبتلي عباده عند الأعمال السيئة بنقص الثمرات و حبس البركات إلخ».. لأنه يدل بظاهره انه تعالى يعاقب المسي ء، و يؤدبه في الحياة الدنيا بالحرمان و الفاقة.

الجواب: أولا: الذي شاهدناه بالعيان ان الدنيا جنة الأشرار مالا و سلطانا: وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً- أي على الكفر- لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ- 33 الزخرف». و كلام الإمام لا يفسر بغير الواقع.

ثانيا: ليس المراد بالابتلاء هنا العقاب و الجزاء، لأن اليوم عمل و لا حساب، انما المراد به الامتحان و الاختبار لتظهر الأفعال التي بها يستحق الانسان الثواب و العقاب.

ثالثا: إن قول الإمام: «اللّه يبتلي عباده عند الأعمال السيئة» ليس معناه انه تعالى لا يبتلي عباده عند الأعمال الحسنة.. كلا، فإن البلاء ينزل بمن أساء و أحسن، و هو ينطوي على حكمة بالغة، لأنه يميز الخبيث من الطيب، و الدخيل من الأصيل.. و لو لا التضحية و الصبر في الجهاد و على الاستشهاد ما عرف الناس أهل المبادي ء و العقائد الذين غيّروا وجه العالم، و لا تقدمت الحياة خطوة واحدة الى الأمام، و أيضا قد يحرك البلاء المسي ء الى التوبة و الإقلاع عن إساءته، و الى هذا يشير الإمام بقوله: «ليتوب تائب، و يقلع مقلع، و يتذكر متذكر، و يزدجر مزدجر».

(و قد جعل اللّه سبحانه الاستغفار إلخ).. ليس من شك ان الاستغفار سبب لرضوان اللّه و غفرانه بنص الكتاب و السنة، أما الرزق فلا بد له من زرع و ضرع، و كد و عرق: فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ- 15 الملك».. أجل، ان الاستغفار و التوكل على اللّه مفتاح التوفيق الى العمل الذي يدر الرزق، كما ان الصدق و الاخلاص مفتاح الهداية الى الصراط المستقيم.. و قد يكون الاستغفار سببا للمطر في بعض الأحيان كصلاة الاستسقاء، و لكن هذا شي ء، و كون الاستغفار سببا مطردا للرزق شي ء آخر.

أما قول نوح لقومه: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ- 12 نوح» فهو تذكير لهم بنعمة اللّه عليهم، و انه يزيدهم من فضله إن عبدوا و استغفروا تماما كقوله تعالى: فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ. (فرحم اللّه امرأ استقبل توبته) واجهها و رحب بها (و استقال خطيئته) طلب من اللّه ان يصفح عنها و يقيله منها (و بادر منيته) عاجلها و سبق الى صالح الأعمال قبل ان تنزل به.

شرح منهاج البراعة خویی

إنّ اللَّه يبتلي عباده عند الأعمال السّيّئة بنقص الثّمرات، و حبس البركات، و إغلاق خزائن الخيرات، ليتوب تائب، و يقلع مقلع، و يتذكّر متذكّر، و يزدجر مزدجر، و قد جعل اللَّه سبحانه الاستغفار سببا لدرور الرّزق، و رحمة الخلق، فقال:- استغفروا ربّكم إنّه كان غفارا، يرسل السّماء عليكم مدرارا و يمددكم بأموال و بنين- فرحم اللَّه امرء استقبل توبته، و استقال خطيئته، و بادر منيّته.

اللغة

(أقلع) عن الأمر اقلاعا تركه

الاعراب

قوله ليتوب، تعليل ليبتلى و متعلّق به، و مدرارا، حال من السّماء و الفاء في قوله: فرحم اللَّه، فصيحة و الجملة دعائية لا محلّ لها من الاعراب.

المعنى

و لمّا نبّه على أنّ السّماء و الأرض مخلوقان مسخّران تحت قدرة الفاعل المختار و أنّ جودهما بالامطار و الانبات إنّما هو بتعلّق أمر اللَّه سبحانه و مشيّته و إرادته أردف ذلك بالتنبيه على أنّ المانع من نزول الخير و إفاضة الجود إنما هو أمر راجع إلى الخلق و حادث من جهة العبد و هو سوء فعله و ذنبه المانع من استعداده لقبول الرّحمة و فيضان الجود فقال (إنّ اللَّه يبتلي عباده عند الأعمال السّيئة) لأنّ البلاء للظالم أدب (بنقص الثمرات و حبس البركات و إغلاق خزائن الخيرات) كما قال سبحانه «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ».

و إنّما يبتليهم بذلك لطفا منه تعالى (ليتوب تائب) عن سوء عمله (و يقلع مقلع) أي يكفّ عن ضلاله و زلله (و يتذكّر متذكّر) بما أعدّ اللَّه سبحانه من النّعيم في دار القرار للمتقين الأبرار (و يزدجر مزدجر) بما أعدّ اللَّه تعالى من العذاب الأليم في دار البوار للفجّار و الأشرار.

ثمّ نبّه على ما به يرتفع المانع من الخير و الجود و يتأهّل لافاضة الرّحمة من واجب الوجود فقال (و قد جعل اللَّه سبحانه الاستغفار) ممحاة للذّنب و (سببا لدرور الرزق) و كثرته (فقال) في سورة نوح (استغفروا ربّكم انّه كان غفّارا يرسل السّماء عليكم مدرارا و يمددكم بأموال و بنين) و يجعل لكم جنّات و يجعل لكم أنهارا.

قال الطّبرسي في تفسيره: أى اطلبوا منه المغفرة على كفركم و معاصيكم إنّه كان غفارا لكلّ من طلب منه المغفرة، فمتى رجعتم عن كفركم و معاصيكم و أطعتموه يرسل السّماء عليكم مدرارا، أى كثيرة الدّرور بالغيث، و قيل: إنّهم كانوا قد قحطوا و اسنتوا و هلكت أموالهم و أولادهم فلذلك رغّبهم في ردّ ذلك بالاستغفار مع الايمان و الرّجوع إلى اللَّه تعالى، و يمددكم بأموال و بنين، أي يكثر أموالكم و أولادكم الذّكور، و يجعل لكم جنّات، أي بساتين في الدّنيا و يجعل لكم أنهارا تسقون بها جنّاتكم، قال قتادة: علم نبيّ اللَّه نوح عليه السّلام أنّهم كانوا أهل حرص على الدّنيا فقال: هلمّوا إلى طاعة اللَّه فانّ فيها درك الدّنيا و الآخرة.

و روى الرّبيع بن صبيح أنّ رجلا أتى إلى الحسن عليه السّلام فشكى إليه الجدوبة فقال له الحسن عليه السّلام: استغفر اللَّه، و أتاه آخر فشكى إليه الفقر، فقال له: استغفر اللَّه و أتاه آخر فقال: ادع اللَّه أن يرزقني ابنا، فقال له: استغفر اللَّه، فقلنا: أتاك رجال يشكون أبوابا و يسألون أنواعا، فأمرتهم كلّهم بالاستغفار، فقال عليه السّلام: ما قلت ذلك من ذات نفسي إنّما اعتبرت فيه قول اللَّه تعالى حكاية عن نبيّه نوح عليه السّلام أنّه قال لقومه: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً» إلى آخره، هذا.

و الآيات و الأخبار في فضيلة الاستغفار و كونه سببا لدرور الرزق و سائر ما يترتّب عليه من الثمرات كثيرة.

فمن الآيات مضافة إلى ما مرّ قوله تعالى في سورة هود عليه السّلام حكاية عنه انّه قال لقومه: «وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً». و من الأخبار في الكافي باسناده عن زرارة قال: سمعت أبا عبد اللَّه عليه السّلام يقول إنّ العبد إذا أذنب ذنبا اجّل من غدوة إلى اللّيل فان استغفر اللَّه لم يكتب عليه و عن أبي بصير عن أبي عبد اللَّه عليه السّلام قال: من عمل سيّئة اجلّ فيها سبع ساعات من النّهار، فان قال: أستغفر اللَّه الذي لا إله إلّا هو الحيّ القيّوم، ثلاث مرّات لم تكتب عليه.

و عن عبد الصّمد بن بشير عن أبي عبد اللَّه عليه السّلام قال: العبد المؤمن إذا أذنب ذنبا أجّله اللَّه سبع ساعات و إن استغفر اللَّه لم يكتب عليه شي ء و إن مضت السّاعات و لم يستغفر كتب اللَّه عليه سيّئة و إنّ المؤمن ليذكر ذنبه بعد عشرين سنة حتّى يستغفر ربّه فيغفر اللَّه له و إنّ الكافر لينساه من ساعته.

و فيه مرسلا عن أبي عبد اللَّه عليه السّلام قال: ما من مؤمن يقارف في يومه و ليلته أربعين كبيرة فيقول و هو نادم: أستغفر اللَّه الذي لا إله إلّا هو الحىّ القيوم بديع السّماوات و الأرض ذو الجلال و الاكرام و أسأله أن يصلّي على محمّد و آل محمّد و أن يتوب علىّ، إلّا غفرها اللَّه له عزّ و جلّ و لا خير في من يقارف في يوم أكثر من أربعين كبيرة.

و في ثواب الأعمال بسنده عن السّكوني عن أبي عبد اللَّه عليه السّلام، عن أبيه عن آبائه عليه السّلام قال: قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم: لكلّ داء دواء و دواء الذّنوب الاستغفار.

و فيه عن سلام الخيّاط عن أبي عبد اللَّه عليه السّلام قال: من قال: أستغفر اللَّه مأئة مرّة حين ينام بات و قد تحاطت الذنوب كلّها عنه كما تتحاط الورق من الشّجر و يصبح و ليس عليه ذنب.

و عن مسعدة بن صدقة عن جعفر الصّادق عن أبيه عن آبائه عليهم السّلام قال قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله: طوبى لمن وجد في صحيفته يوم القيامة تحت كلّ ذنب أستغفر اللَّه و عن جابر الجعفي عن أبي جعفر عليه السّلام قال: من استغفر اللَّه بعد صلاة الفجر سبعين مرّة غفر اللَّه له و لو عمل ذلك اليوم سبعين ألف ذنب، و من عمل أكثر من سبعين ألف ذنب فلا خير له.

و في الوسائل من الكافي عن ياسر الخادم عن الرّضا عليه السّلام قال: مثل الاستغفار مثل ورق على شجرة تحرك فتناثر، و المستغفر من ذنب و يفعله كالمستهزى ء بربّه و عن عبيد بن زرارة قال: قال أبو عبد اللَّه عليه السّلام: إذا كثر العبد من الاستغفار رفعت صحيفته و هي تتلألأ.

و عن السّكوني عن أبي عبد اللَّه عن آبائه عليهم السّلام في حديث قال: قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم: من كثرت همومه فعليه بالاستغفار.

و فيه من عدّة الدّاعى لأحمد بن فهد قال: قال عليه السّلام إنّ للقلوب صداء كصداء النّحاس فأجلوها بالاستغفار.

قال: و قال: من أكثر من الاستغفار جعل اللَّه له من كلّ همّ فرجا و من كلّ ضيق مخرجا و رزقه من حيث لا يحتسب.

و فيه من أمالي ابن الشّيخ مسندا عن أبي الحسن المنقري قال: سمعت عليّ بن أبي طالب عليه السّلام يقول: عجبا لمن يقنط و معه الممحاة: قيل: و ما الممحاة قال: الاستغفار.

و فيه من كتاب ورّام بن أبي فراس قال: قال عليه السّلام أكثروا الاستغفار إنّ اللَّه لم يعلّمكم الاستغفار إلّا و هو يريد أن يغفر لكم، هذا.

و لمّا نبّه على كون الاستغفار سببا لدرور الرزق و استشهد عليه بالآية الشريفة أردفه بالدّعاء على المستغفرين التائبين بقوله (فرحم اللَّه امرء استقبل توبته) أي استأنفها (و استقال خطيئته) أي طلب الاقالة منها و من المؤاخذة بها قال الشّارح البحراني: و لفظ الاقالة استعارة و وجهها أنّ المخطى كالمعاهد و الملتزم لعقاب اخرويّة بلذّة عاجلة لما علم من استلزام تلك اللّذة المنهيّ عنها للعقاب، فهو يطلب للاقالة من هذه المعاهدة كما يطلب المشتري الاقالة من البيع (و بادر منيّته) أى سارع إليها بالتوبة، و الاستقالة قبل إدراكها له، هذا.

شرح لاهیجی

انّ اللّه يبتلى عباده عند الاعمال السّيّئة بنقص الثّمرات و حبس البركات و اغلاق خزائن الخيرات ليتوب تائب و يقلع مقلع و يتذكّر متذكّر و يزدجر مزدجر و قد جعل اللّه سبحانه الاستغفار سببا لدرور الرّزق و رحمة للخلق فقال استغفروا ربّكم انّه كان غفّارا يرسل السّماء عليكم مدرارا و يمددكم باموال و بنين فرحم اللّه امرء استقبل توبته و استقال خطيئته و بادر منيّته يعنى بتحقيق كه خدا مبتلا مى سازد بندگان خود را در نزد كارهاى بد بكم گشتن ميوه ها و نگاهداشتن بارانها و در بستن خزانهاى خوبى ها

از جهة اين كه پشيمان شود از بد كردن آن كسى كه اراده توبه دارد و ترك بكند كار بد را كسى كه اراده ترك دارد و بخاطر بياورد عقاب اخرت را كسى كه مستعدّ تذكّر شده است و منع بكند خود را از گناه كسى كه مستعدّ منع شده است و بتحقيق گردانيده است خداوند منزّه طلب مغفرت را سبب از براى فراوان شدن روزى و مرحمت از براى خلق پس گفته است طلب مغفرت كنيد از پروردگار شما بتحقيق كه باشد خدا بخشاينده گناهان در حالتى كه مى فرستد از اسمان بر شما بارانهاى بسيار و كمك ميكند شما را بمال و فرزندان پس رحمت كند خدا مردى را كه روى اورد بتوبه و پشيمانى خود و طلب كند از خدا فسخ گناهان خود را و پيشى جويد باسباب مرگ خود كه رفع علاقه بدنيا باشد

شرح ابن ابی الحدید

إِنَّ اللَّهَ يَبْتَلِي عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ وَ حَبْسِ الْبَرَكَاتِ وَ إِغْلَاقِ خَزَائِنِ الْخَيْرَاتِ لِيَتُوبَ تَائِبٌ وَ يُقْلِعَ مُقْلِعٌ وَ يَتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ وَ يَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الِاسْتِغْفَارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَ رَحْمَةِ الْخَلْقِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً اسْتَقْبَلَ تَوْبَتَهُ وَ اسْتَقَالَ خَطِيئَتَهُ وَ بَادَرَ مَنِيَّتَهُ

ثم ذكر ع أن الله تعالى يبتلي عباده عند الذنوب بتضييق الأرزاق عليهم و حبس مطر السماء عنهم و هذا الكلام مطابق للقواعد الكلامية لأن أصحابنا يذهبون إلى أن الغلاء قد يكون عقوبة على ذنب و قد يكون لطفا للمكلفين في الواجبات العقلية و هو معنى قوله ليتوب تائب إلى آخر الكلمات و يقلع يكف و يمسك ثم ذكر أن الله سبحانه جعل الاستغفار سببا في درور الرزق و استدل عليه بالآية التي أمر نوح ع فيها قومه بالاستغفار يعني التوبة عن الذنوب و قدم إليهم الموعد بما هو واقع في نفوسهم و أحب إليهم من الأمور الآجلة فمناهم الفوائد العاجلة ترغيبا في الإيمان و بركاته و الطاعة و نتائجها كما قال سبحانه للمسلمين وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ فوعدهم بمحبوب الأنفس الذي يرونه في العاجل عيانا و نقدا لا جزاء و نسيئة و قال تعالى في موضع آخر وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ و قال سبحانه وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ و قال تعالى وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً

الثواب و العقاب عند المسلمين و أهل الكتاب

و كل ما في التوراة من الوعد و الوعيد فهو لمنافع الدنيا و مضارها أما منافعها فمثل أن يقول إن أطعتم باركت فيكم و كثرت من أولادكم و أطلت أعماركم و أوسعت أرزاقكم و استبقيت اتصال نسلكم و نصرتكم على أعدائكم و إن عصيتم و خالفتم اخترمتكم و نقصت من آجالكم و شتت شملكم و رميتكم بالجوع و المحل و أذللت أولادكم و أشمت بكم أعداءكم و نصرت عليكم خصومكم و شردتكم في البلاد و ابتليتكم بالمرض و الذل و نحو ذلك و لم يأت في التوراة وعد و وعيد بأمر يتعلق بما بعد الموت و أما المسيح ع فإنه صرح بالقيامة و بعث الأبدان و لكن جعل العقاب روحانيا و كذلك الثواب أما العقاب فالوحشة و الفزع و تخيل الظلمة و خبث النفس و كدرها و خوف شديد و أما الثواب فما زاد على أن قال إنهم يكونون كالملائكة و ربما قال يصعدون إلى ملكوت السماء و ربما قال أصحابه و علماء ملته الضوء و اللذة و السرور و الأمن من زوال اللذة الحاصلة لهم هذا هو قول المحققين منهم و قد أثبت بعضهم نارا حقيقية لأن لفظة النار وردت في الإنجيل فقال محققوهم نار قلبية أي نفسية روحانية و قال الأفلون نار كهذه النار و منهم من أثبت عقابا غير النار و هو بدني فقال الرعدة و صرير الأسنان فأما الجنة بمعنى الأكل و الشرب و الجماع فإنه لم يقل منهم قائل به أصلا و الإنجيل صرح بانتفاء ذلك في القيامة تصريحا لا يبقى بعده ريب لمرتاب و جاء خاتم الأنبياء محمد ص فأثبت المعاد على وجه محقق كامل أكمل مما ذكره الأولان فقال إن البدن و النفس معا مبعوثان و لكل منهما حظ في الثواب و العقاب 

و قد شرح الرئيس أبو علي الحسين بن عبد الله بن سينا هذا الموضع في رسالة له في المعاد تعرف بالرسالة الأصحوبة شرحا جيدا فقال إن الشريعة المحمدية أثبتت في القيامة رد النفس إلى البدن و جعلت للمثاب و المعاقب ثوابا و عقابا بحسب البدن و النفس جميعا فكان للمثاب لذات بدنية من حور عين و ولدان مخلدين و فاكهة يشتهون و كأس لا يصدعون عنها و لا ينزفون و جنات تجري من تحتها الأنهار من لبن و عسل و خمر و ماء زلال و سرر و أرائك و خيام و قباب فرشها من سندس و إستبرق و ما جرى مجرى ذلك و لذات نفسانية من السرور و مشاهدة الملكوت و الأمن من العذاب و العلم اليقيني بدوام ما هم فيه و أنه لا يتعقبه عدم و لا زوال و الخلو عن الأحزان و المخاوف و للمعاقب عقاب بدني و هو المقامع من الحديد و السلاسل و الحريق و الحميم و الغسلين و الصراخ و الجلود التي كلما نضجت بدلوا جلودا غيرها و عقاب نفساني من اللعن و الخزي و الخجل و الندم و الخوف الدائم و اليأس من الفرج و العلم اليقيني بدوام الأحوال السيئة التي هم عليها قال فوفت الشريعة الحكمة حقها من الوعد الكامل و الوعيد الكامل و بهما ينتظم الأمر و تقوم الملة فأما النصارى و ما ذهبوا إليه من أمر بعث الأبدان ثم خلوها في الدار الآخرة من المطعم و الملبس و المشرب و المنكح فهو أرك ما ذهب إليه أرباب الشرائع و أسخفه و ذلك أنه إن كان السبب في البعث هو أن الإنسان هو البدن أو أن البدن شريك النفس في الأعمال الحسنة و السيئة فوجب أن يبعث فهذا القول بعينه إن أوجب ذلك فإنه يوجب أن يثاب البدن و يعاقب بالثواب و العقاب البدني المفهوم عند العالم و إن كان الثواب و العقاب روحانيا فما الغرض في بعث الجسد ثم ما ذلك الثواب و العقاب الروحانيان و كيف تصور العامة ذلك حتى يرغبوا و يرهبوا كلا بل لم تصور لهم الشريعة النصرانية من ذلك شيئا غير أنهم يكونون في الآخرة كالملائكة و هذا لا يفي بالترغيب التام و لا ما ذكروه من العقاب الروحاني و هو الظلمة و خبث النفس كاف في الترهيب و الذي جاءت به شريعة الإسلام حسن لا زيادة عليه انقضى كلام هذا الحكيم 

فأما كون الاستغفار سببا لنزول القطر و درور الرزق فإن الآية بصريحها ناطقة به لأنها أمر و جوابه قال اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً كما تقول قم أكرمك أي إن قمت أكرمتك و عن عمر أنه خرج يستسقي فما زاد على الاستغفار فقيل له ما رأيناك استسقيت فقال لقد استسقيت بمجاديح السماء التي يستنزل بها المطر و عن الحسن أن رجلا شكا إليه الجدب فقال استغفر الله فشكا آخر إليه الفقر و آخر قلة النسل و آخر قلة ريع أرضه فأمرهم كلهم بالاستغفار فقال له الربيع بن صبيح رجال أتوك يشكون أبوابا و يشكون أنواعا فأمرتهم كلهم بالاستغفار فتلا له الآية

قوله استقبل توبته أي استأنفها و جددها و استقال خطيئته طلب الإقالة منها و الرحمة و بادر منيته سابق الموت قبل أن يدهمه 

شرح نهج البلاغه منظوم

إنّ اللّه يبتلى عباده- عند الأعمال السّيّئة- بنقص الثّمرات، و حبس البركات، و إغلاق خزائن الخيرات، ليتوب تائب، و يقلع مقلع، وّ يتذكّر متذكّر، وّ يزدجر مزدجر، وّ قد جعل اللّه الاستغفار سببا لّدرور الرّزق و رحمة الخلق، فقال سبحانه: (استغفروا ربّكم إنّه كان غفّارا، يرسل السّماء عليكم مّدرارا و يمددكم بأموال وّ بنين) فرحم اللّه امرأ استقبل توبته، و استقال خطيئته، و بادر منيّته.

ترجمه

(آسمان و زمين در باريدن باران و روياندن نباتات و نفع رساندن بشما از خود اراده نداشته و تحت فرمان خداوند تعالى مى باشند لكن) خداوند تعالى گاهى بندگان خود را نزد كارهاى زشتشان مبتلاى بكمى ميوه جات، و نگهدارى بركات، و بستن گنجهاى نيكيها مى فرمايد، تا آنكه اراده توبه دارد توبه كند، و بد كننده ترك بدى كند، و آنكه مستعدّ تذكّر و آماده پند و منع شده است متذكّر گشته، و خود را منع نمايد، براستى كه خداوند پاك طلب آمرزش را سبب از براى فراوانى روزى و مرحمت بحال خلق قرار داده، و در قرآن كريم س 71 ى 10 فرموده اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً، يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً، وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ، از خداى خويش طلب آمرزش كنيد كه او آمرزنده است، و فرستنده است بر شما از آسمان بارانهاى بسيار را، و كمك كننده است شما را بواسطه دارائيها و فرزندان، پس خدا بيامرزد مردى را كه بسوى توبه بشتابد، و بر مرگش پيشى گيرد

نظم

  • اگر بينيد گاهى تنگ گيرندسوى قحط و غلا آهنگ گيرند
  • سحاب از آسمان باران نباردگياه از خاك بيرون سر نيارد
  • شود از چشمه ساران آبها كمنگردد رزق جانداران فراهم
  • نيفتد درّ اشك از ديده ابربود از مصلحت سرّى در اين امر
  • بشر چون رو نمايد سوى عصيانبرد ز أندازه بيرون كفر و طغيان
  • همه حكم خدا را خوار داردقدم از بندگى بيرون گذارد
  • سمند خود سرى رهوار سازددو اسبه از پى شيطان بتازد
  • خدا از آن رهش تا آورد بازبايمانش كند از كفر دمساز
  • زمين و آسمان را در به بنددنه چندى آن بگريد و اين بخندد
  • كند ايجاد قحطىّ و موانع نگه دارد همه سود و منافع
  • بما ابواب نيكى بسته گرددز رنج و درد دلها خسته گردد
  • كشد تا از گنه دست آدمى زادبتوبت رو كند با قلب نا شاد
  • كند آن بد كننده ترك زشتىشود مستوجب دوزخ بهشتى
  • به پند آن كس كه طبعش مستعدّ است بذكر آن كس كه آماده بجدّ است
  • دل اين يك شود از ذكر خرسنددرون آن ز پند آيد فرهمند
  • باستغفار آرندى همه روى براه توبه جمله در تكاپوى
  • تمامى چشمشان پر اشك و گريانتمامى قلبشان پر سوز و بريان
  • ز راه زشت و كج چون باز گشتندباستغفار هم آواز گشتند
  • برون از آستين دست دعا راهمه آرند و خوانندى خدا را
  • خدا چون توبه شان را دوست داردهمان دم حاجت آنان بر آرد
  • ببارد ز آسمان باران رحمتبرون از خاك سازد رزق و نعمت
  • از اين رو باب لطف و مهر بگشودبقرآن كريم اين گونه فرمود
  • من آمرزنده هستم مهربانمبتوبه بندگان عاشق ز جانم
  • بدرگاهم اگر دست ستغفاربرون از جيب جان آرد گنهكار
  • من او را از محبّت مى پذيرمبر او بگذشته را از سر نگيرم
  • فرستم بروى از چرخ و سما آب فزايم خاك را بر رونق و تاب
  • كمك بدهم بر او از مال و اولادنمايم شادمانش قلب نا شاد
  • هلا يزدان بيامرزد مر آن مردكه بزدايد بتوبت از درون گرد
  • بزارى از گناهانش بكاهدز حق آمرزش عصيان نمايد
  • به پيش از آنكه بر وى مرگ تازدهم او كار پس از مرگش بسازد
  • عيان شد چون از اين توضيح و تقريركه باران را گنه باشد جلو گير

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

خطبه 27 نهج البلاغه بخش 3 : مظلوميّت امام عليه السّلام، و علل شكست كوفيان

خطبه 27 نهج البلاغه بخش 3 به تشریح موضوع "مظلوميّت امام عليه السّلام، و علل شكست كوفيان" می پردازد.
No image

خطبه 182 نهج البلاغه بخش 7 : ياد ياران شهيد

خطبه 182 نهج البلاغه بخش 7 به تشریح موضوع "ياد ياران شهيد" می پردازد.
No image

خطبه 11 نهج البلاغه : آموزش نظامى

خطبه 11 نهج البلاغه موضوع "آموزش نظامى" را بررسی می کند.
No image

خطبه 228 نهج البلاغه : ويژگى‏ هاى سلمان فارسى

خطبه 228 نهج البلاغه موضوع "ويژگى‏ هاى سلمان فارسى" را مطرح می کند.
No image

خطبه 83 نهج البلاغه بخش 4 : وصف رستاخيز

خطبه 83 نهج البلاغه بخش 4 موضوع "وصف رستاخيز" را بررسی می کند.
Powered by TayaCMS