إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ- بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ- وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ- خَضْمَ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ- إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ- وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ
معانی لغات
الحضن: پهلو، از زير بغل تا خاصره.
النّفج: به معنى نفخ، ورم.
النّثيل: سرگين حيوانات.
معتلف: چراگاه.
الخضم: با تمام دهان خوردن. بعضى اين كلمه را مضغ تلفّظ كرده اند كه به
معنى دندانهاى عقب دهان مى باشد. بعضى خضم را خضم تلفظ كرده اند كه از نظر
معنى فرقى نمى كند.
النّبة: گياه.
انتكث: نقض كرد و شكست.
اجهز على الجريح: يعنى سريعاً مجروح را كشت.
كبا الفرس: اسب به سر در آمد.
البطنه: پر خورى در غذا، سيرى زياد.
ترجمه
نتيجه آن شد كه خليفه سوّم برگزيده شد در حالى كه از غرور دستهاى خود را
بلند كرده بود و به مقاصد پست حيوانى خود رسيده بود. پس از آن اقوام او
اطراف او را گرفتند و چنان كه شتر گياهان بهارى را مى خورد اموال خدا را
خوردند تا آن كه زمانش به پايان رسيد و نتايج عملش گريبانش را گرفت و شكم
بارگى او وى را با صورت به زمين زد.
شرح
فرموده است: الى ان قام ثالث القوم نافجا حضنيه بين نثيله و معتلفه.
مقصود از «ثالث القوم» عثمان است و مقصود از قيام فعاليّت عثمان براى به
دست آوردن خلافت مى باشد و براى او حالى شبيه حال شتر را اثبات مى كند.
و براى او صفت «نفج الحضنين» را كه به معناى بالا آمدن دو پهلو بر اثر
پرخورى است استعاره آورده است. نفج الحضنين كنايه از استعدادى است كه عثمان
براى تصرّف در بيت المال مسلمين داشت و تلاشى است كه در اين زمينه مى كرد،
چنان كه او را تشبيه كرده اند به شترى كه دو پهلويش بر اثر پرخورى بالا مى
آيد. و بعضى گفته اند «نفج الحضنين» كسى است كه از روى تكبّر باد به گلو
مى اندازد.
جمله ديگرى كه امام فرمود: بين نثيله و معتلفه، به اين معنى است كه
عثمان در ميان علفزار و كثافتهاى آن، روزگار مى گذراند و چنين زندگيى خاصّ
چهارپايان است. وجه استعاره اين است: چنان كه شتر و اسب اهميّت زيادى به
محلّ غذا خوردن و سرگين انداختن نمى دهند، همچنين عثمان جز به خوشگذرانى و
افراط در خوردن و آشاميدن و ديگر خواسته هاى خودش و اقوامش به چيز ديگرى
توجّه نداشت و امور مسلمين و مصالح آنها را در نظر نمى گرفت كه نتيجه اين
كار را ديد.
فرموده است: و قام معه بنو ابيه يخضمون مال اللّه تعالى خضم الابل نبتة الرّبيع
فعل «يخضمون» در موضع حال قرار دارد و مقصود از «مال اللّه» بيت المال
است و منظور امام (ع) در «بنى ابيه»، بنى امية بن عبد شمس مى باشد و احتمال
دارد كه مقصود امام (ع) تمام اقرباى عثمان باشد و بنى ابيه را از باب غلبه
ذكور بر اناث آورده باشد. «خضم الابل» كنايه از توسعه زندگى آنها از بيت
المال مسلمين به وسيله عثمان است و از بخششهاى بى جاى او مواردى به شرح زير
نقل شده است: 1- به چهار نفر از قريش كه با دخترانش ازدواج كرده بودند
چهار صد هزار دينار بخشيد.
2- وقتى كه آفريقا فتح شد به مروان حكم صد هزار دينار و به روايتى يك پنجم آفريقا را بخشيد.
3- از طرق مختلف روايت شده است كه ابو موسى اشعرى مال زيادى از بصره
براى عثمان فرستاد و او ميان فرزندان و خانواده اش تقسيم كرد. در اين هنگام
زياد بن عبيد نوكر حرث بن كلات ثقفى در نزد عثمان بود، وقتى اين كار را
ديد گريه كرد. عثمان به وى گفت گريه نكن، عمر براى رضاى خدا بيت المال را
به اقوامش نمى داد و من براى رضاى خدا به خانواده و اقربايم مى بخشم.
4- روايت شده است كه عثمان حكم بن ابى العاص را مأمور جمع آورى صدقات
قضاعه كرد كه بالغ بر سيصد هزار دينار شد و عثمان همه آنها را به حكم بن
ابى العاص بخشيد.
5- ابو مخنف روايت كرده است كه عبد اللّه بن خالد بن اسيد از مكّه با
عدّه اى بر عثمان وارد شدند. عثمان دستور داد كه سيصد هزار درهم به عبد
اللّه بدهند و به هر يك از افرادى كه همراه او بودند نيز صد هزار دينار و
اين دستور را به عبد اللّه بن ارقم كه رئيس بيت المال بود نوشت، عبد اللّه
ارقم اين مقدار را زياد دانست و نامه او را ردّ كرد. عثمان به او گفت چه
چيز سبب شد كه نامه مرا رد كنى با اين كه تو خزانه دار من هستى عبد اللّه
پاسخ داد من مسئول بيت المال مسلمين هستم و نه خزانه دار تو، و اگر خزانه
دار تو بودم غلام تو بودم و من كار بيت المال مسلمين را هرگز براى تو انجام
نمى دهم. سپس كليدهاى بيت المال را آورد و بر منبر آويخت و عثمان كليدها
را به نوكرش «نائل» سپرد.
واقدى روايت كرده كه پس از اين جريان عثمان به زيد بن ثابت امر كرد كه
از بيت المال سيصد هزار درهم براى عبد اللّه بن ارقم ببرد. زيد بن ثابت با
پول نزد عبد اللّه رفت و به او گفت: اى ابا محمد، امير المؤمنين عثمان مرا
نزد تو فرستاد و نظرش اين است كه ما تو را از تجارت بازداشتيم و تو
وابستگان نيازمندى دارى، اين پول را بين آنها تقسيم، و با آن زندگيت را
تأمين كن عبد اللّه گفت من به تو نيازى ندارم، من كار بيت المال را براى
بخشش عثمان انجام ندادم، علاوه بر اين
اگر اين مال از بيت المال است مزد من به اين مقدار نمى رسد و اگر از آن خود عثمان است من به وى نيازى ندارم.
خلاصه بخششهاى فراوان و كلان عثمان به اقوام و خويشانش در تاريخ مشهور
است، و امام (ع) خوردن بيت المال را به وسيله عثمان به خوردن گياه بهارى به
وسيله شتر تشبيه كرده است. مناسبت تشبيه اين است كه چون شتر از خوردن علف
بهارى لذّت مى برد با حرص و ميل زياد آنها را مى خورد آن گونه كه دو پهلويش
بالا مى آيد. پرخورى شتر به اين دليل است كه علف بهارى پس از خشك بودن
طولانى زمين در زمستان، فرا مى رسد، علاوه بر اين علفها تازه و سر سبزند.
فراوانى و خوش خورى اموال بيت المال به وسيله اقوام عثمان پس از يك فقر
طولانى تشبيه شده است.
به شترى كه علف بهارى را با ميل و حرص پس از پشت سر گذاشتن زمستان خشك
مى خورد. تمام گفتار امام در مذمّت و توبيخ آنهاست به آن خاطر كه حرامهاى
خدا را مرتكب شدند و اين دليل عدم شايستگى آنها براى خلافت است.
فرموده است: الى أن انتكث فتله و اجهز عليه عمله و كبت به بطنته.
اين كلام امام (ع) اشاره به پيامدهاى كار عثمان است و كلمه «فتل» به
معناى ريسمان محكم، و در اين جا كنايه از استبداد و خودرأيى عثمان است،
زيرا او در كارها با صحابه مشورت نمى كرد. همچنين كلمه «انتكاث»، كنايه
براى شكسته شدن استبداد به كار رفته كه نهايت استبداد، فساد و هلاكت است.
اين كه امام (ع) فرمود: اجهز عليه عمله، مجاز در افراد و تركيب است.
امّا مجاز در افراد بدين شرح است: كلمه «اجهاز» در حقيقت براى قتلى به
كار مى رود كه مقتول پيش از قتل جراحت و خونريزى داشته باشد و چون عثمان
پيش از قتل با نيزه يا شمشير زبانها مجروح شده است لفظ اجهاز را امام (ع)
مجازا بر قتل عثمان اطلاق كرده است و اين مجاز در افراد است.
امّا مجاز در تركيب: اسناد دادن قتل به عمل عثمان (يعنى قاتلش عملش مى
باشد) در حقيقت اين معنى را دارد كه عمل قتل از قاتلين صادر نشده است و عمل
عثمان سبب قتل او شده است. بنا بر اين صحيح است كه اجهاز به سبب فاعلى
نسبت داده شود، يعنى همان چيزى كه مردم را بر كشتن او واداشت و اين از
اقسام مجاز رايج است.
همچنين كلام امام (ع) كه فرمود: و كبّت به بطنته، مجاز در اسناد و تركيب
است زيرا به سر در آمدن، در حقيقت به حيوان نسبت داده مى شود و چون عثمان
كارهايى از قبيل تصرّف فراوان بيت المال انجام داد كه از آن به پرخورى
تعبير شده است و مردم بر او خشمگين شدند. استمرار تصرّف بيت المال در مدت
خلافت متزلزلشى به سوار متزلزلى شباهت داشت كه مى ترسيد هر لحظه به سر در
آيد. از جهت پرخورى شبيه اسبى بود كه هر لحظه انتظار به سر در آمدنش بود و
به همين دليل نسبت به سر در آمدن به عثمان نسبت مجازى است.
|