31- از خطبه هاى آن حضرت (ع) است
أَيُّهَا النَّاسُ- إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ كَنُودٍ يُعَدُّ فِيهِ الْمُحْسِنُ مُسِيئاً- وَ يَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً- لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا- وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا
لغات
عنود: ستمگر.
كنود: كافر ناسپاس.
عتوّ: كبر و خود بزرگ بينى.
قارعة: حادثه بزرگ.
ترجمه
«مردم بدانيد كه، ما در روزگار جفاكار و كفران كننده نعمت، به سر مى بريم كه نيكوكار، بدكار شمرده مى شود و ستمگر، بر ستم خود مى افزايد از آنچه مى دانيم سود نمى بريم، و از آنچه نمى دانيم پرسشى نداريم. و از كارهاى خطرناك ترسى و انديشه اى به دل راه نمى دهيم، تا اين كه نتيجه سوء آن عايدمان شود.
شرح
سيد رضى رحمه اللّه در باره صدور اين خطبه فرموده است: كه افراد ناآگاه و بيدانش، اين خطبه را، به معاويه نسبت داده اند. با اين كه در صدور اين خطبه از امير مؤمنان (ع) شكّى نيست، زيرا زر را با خاك چه شباهتى است آب گوارا و شيرين با آب شور چه مناسبتى دارد دليل زير بر صحّت صدور اين خطبه از ناحيه امير مؤمنان (ع) دليلى گويا و گواهى صادق است: نقّاد با بصيرت و روشن بينى چون عمرو بن جاحظ، اين خطبه را در كتاب بيان و تبيين نقل و سپس انتقاد كرده است كه اين خطبه از معاويه نيست و نام شخصى كه اين خطبه را به معاويه نسبت داده ذكر مى كند و سپس چنين مى گويد: اين خطبه به گفتار على (ع) به دليل تقسيم بندى مردم به دسته هاى مختلف شباهت بيشترى دارد. خبر دادن از وضعيّت هر گروهى از مردم به لحاظ پيروزى، ذلّت و خوارى، تقيّه و ترس به سخن امير مؤمنان «ع» سازگارتر است و آن گاه مى پرسد چه وقت و در چه حالى معاويه را ديده ايم كه در گفتارش راه و روش پارسايان و زاهدان را ترسيم نموده و طريقه عبادت نيايشگران را بيان كرده باشد در خطبه حضرت، پاره اى از زمانها بر بعضى برترى داده شده است، نيكى را به بعضى از زمانها و بدى را به بعضى ديگر نسبت دادن و اين برترى دادن بعضى از زمانها بر بعضى نسبت درستى است، زيرا زمان از اسبابى است كه در اين جهان نقش آماده كننده دارد. آنچه در زمان تحقّق مى يابد، نيك يا بد شمرده مى شود.
گاهى روزگاران به نسبت آمادگى پذيرش نيك و بد فرق دارند. در پاره اى از زمانها بر حسب آمار، شر و بدى فراوانى وجود دارد، به اين لحاظ گفته مى شود: روزگار دشوار، زمان ستمگر بويژه در زمانى كه دين رو به ضعف داشته باشد و قوانين شريعت كه نظام بخش جهان و بقاى آن است و موجب زندگى جاويد آخرت مى شود بى اعتبار شود. در بعضى از زمانها نيكى و خير فراوان است، بدين سبب روزگار نيك و زمان دادگرى گفته مى شود و آن هنگامى است كه وضع مردم درست و منظم باشد. بخصوص روزگار نيرومندى و جلوه و پايدارى دين كه گوهر و ناموس شريعت محفوظ باشد.
توضيح فوق برداشتى از نيك و بد، در صورت مجزّا نگرى به اجزاى زمان بود، ولى اگر اجزاى نيك و بد زمان را به نسبت آنچه در كلّ جهان اتّفاق مى افتد در نظر بگيريم تفاوت زيادى در آنچه خير و شر ناميده مى شود نيست.
براى همين است كه افلاطون، حكيم مشهور يونان، گفته است: مردم هر زمانى مى پندارند كه روزگار آنها آخر الزمان باشد، زمان خود را از روزگاران پيشين زشت تر و كم اهميت تر مى دانند. در صورتى كه نمى انديشند تا حق زمان گذشته و حال را بخوبى ادا كنند. اين كم دقّتى و بى توجّهى شايد به اين دليل است كه انسانها ميان فرزندان زمان حاضر و كسانى كه مراحلى از عمر خود را سپرى كرده اند مقايسه مى كنند، و مى بينند كه گذشت و جوانمردى در زمان حاضر نسبت به گذشته بسيار كمتر شده است بى آن كه توجهى به علل و اسباب و هدف هر يك در دو زمان داشته باشند. ولى اگر در مورد اتفاقات و حوادث دو زمان و علل و اسباب آن بدقت نگريسته شود، و بررسى كامل در جريان امور دو زمان از قبيل نيرومنديها، ضعف، سستيها، امن و ترسها انجام گيرد، زمان حاضر و زمان گذشته چندان تفاوتى با هم ندارند.
حضرت فرمود: انّا قد اصبحنا... حتّى تحلّ بنا
امام (ع) زمان را به دو صفت ستمگرى و سختى، مذمّت و بدگويى كرده است. پس از نسبت دادن عدالت به زمان و شمارش اوصافى براى آن در مقايسه با نظام جهان و بقاى آن صفاتى را، بد و شر دانسته است، و از آن ميان پنج صفت را يادآورى كرده است: اوّل آن كه در اين زمان نيكوكار، بدكار قلمداد مى شود بدين شرح: بدكاران به دليل كسالت و سستى به انجام فرامين خداوند بپا نمى خيزند، بخشش نيكوكار را معلول رياكارى يا تظاهر يا ترس و يا طمع براى چيزى به حساب مى آورند. و ديگر فضيلتها و رذيلتها نيز به همين حساب گذاشته مى شود. تمام اين امور براى سرزنش فضيلت، و از جهت بدخواهى و حسد صورت مى گيرد، شايد، بتوانند نيكوكاران را از قماش خود به حساب آورند و آنها را در بدكارى به خود وابسته سازند.
دوّم اين كه در اين روزگار، ستمگر بر كبر و سركشى خود مى افزايد، زيرا اساس ستمگرى نفس امّاره است. نفس فرمان دهنده به بدى، در روزگارى كه عدالت حاكم باشد، همواره يا در بيشتر موارد، مغلوب واقع مى شود. و بدين هنگام اگر خواهان ستمگرى باشد، جلوه زودگذر و فرصت طلبى مرحله اى است. بنا بر اين ظالم اگر در روزگار برقرارى عدالت ظلم كند و يا از حدّ خود تجاوز كند، به دزدى ماند، كه هر لحظه ممكن است گرفتار شود. ستمگر نيز در دوران دادگرى، با توجّه به مواظبت شريعت، خوار مى گردد و زير نظارت نگهبانان قرار خواهد داشت.
ولى به روزگار ضعف ديانت، ظالم به غارت گرى مى ماند كه به دليل توانايى اش مورد مؤاخذه قرار نمى گيرد، توجّهى هم به نهى كننده دينى ندارد، بنا بر اين روشن است كه ستمگرى اش افزون مى گردد. اگر فزونى ستم را پيش از روزگار رسول خدا (ص) در نظر بگيريد و با روزگار عدل و داد عهد پيامبر (ص) مقايسه كنيد موضوع خطبه 32 نهج البلاغه بخش 1 بخوبى روشن مى شود.
سوّم اين كه در روزگار بد، اهل دانش از دانايى خود بهره نمى گيرند. اين فرموده حضرت در ملامت كسانى است كه مطابق دانش خود دستورات شرع را به كار نمى گيرند، با اين كه شايسته است انسان براى آخرت كار كند زيرا سود بردن از دانش به هنگامى است كه توأم با عمل باشد.
در جاى ديگر حضرت به همين امر اشاره مى كند و مى فرمايد: علم آميخته به عمل است علم، عمل را فرياد مى زند (مى طلبد)، اگر عمل به علم پاسخ مثبت داد، پايدار مى ماند و گرنه كوچ مى كند و مى رود. منظور از كوچ كردن دانش سود نبردن از آن و مراد از فرياد زدن عمل از سوى علم، توأم بودن با عمل است چنان كه سزاوار مى باشد.
چهارم از ناسازگارى روزگار و يا از صفات بد آن اين است كه مردم از آنچه نمى دانند نمى پرسند. اين فرموده حضرت توبيخ و ملامت كسانى است كه در جستجوى دانش كوتاهى مى ورزند. ملامت از اين بابت كه چرا از آنچه نمى دانند سؤال نمى كنند و توبيخ آنها از اين جهت كه به دليل كم توجّهى و كوتاهى در كشان از كمالات و فضيلتها به خوشيهاى حسّى، آنى و زودگذر سرگرم شده اند.
پنجمين ويژگى بد اين زمان اين است كه مردم به هشدارهاى مهمّى كه داده مى شود، توجّه نمى كنند، تا زمانى كه گرفتار شوند، به دليل اين كه به پايان كارشان نمى انديشند، و سرگرمى به امور ظاهرى، آنان را از توجّه به مصالح و تفكّر در باره پى آمد آن باز مى دارد.
اين فرموده حضرت ملامت افرادى است كه در امر جهاد كوتاهى كرده اند، و ضمنا توجّه دادن و آگاهانيدن آنان است بر اين كه، به دليل كوتاهى در امر جهاد، منتظر بروز حادثه عظيمى باشند.
ويژگيهاى پنجگانه اى كه حضرت در باره زمان آورده اند، براى صلاح و اصلاح جهان امورى زيانبارند. به همين دليل، زمانى را كه در بردارنده اين خصوصيّات باشد به «عنود و شديد» ستمگر و سختگير توصيف فرموده اند.
|