فَوَاللَّهِ لَوْ حَنَنْتُمْ حَنِينَ الْوُلَّهِ الْعِجَالِ وَ دَعَوْتُمْ بِهَدِيلِ الْحَمَامِ وَ جَأَرْتُمْ جُؤَارَ مُتَبَتِّلِي الرُّهْبَانِ وَ خَرَجْتُمْ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ الْتِمَاسَ الْقُرْبَةِ إِلَيْهِ فِي ارْتِفَاعِ دَرَجَةٍ عِنْدَهُ أَوْ غُفْرَانِ سَيِّئَةٍ أَحْصَتْهَا كُتُبُهُ وَ حَفِظَتْهَا رُسُلُهُ لَكَانَ قَلِيلًا فِيمَا أَرْجُو لَكُمْ مِنْ ثَوَابِهِ وَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِنْ عِقَابِهِ وَ اللَّهِ لَوِ انْمَاثَتْ قُلُوبُكُمُ انْمِيَاثاً وَ سَالَتْ عُيُونُكُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَيْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِي الدُّنْيَا مَا الدُّنْيَا بَاقِيَةٌ مَا جَزَتْ أَعْمَالُكُمْ عَنْكُمْ وَ لَوْ لَمْ تُبْقُوا شَيْئاً مِنْ جُهْدِكُمْ أَنْعُمَهُ عَلَيْكُمُ الْعِظَامَ وَ هُدَاهُ إِيَّاكُمْ لِلْإِيمَانِ
ترجمه
به خدا سوگند اگر مانند شتران فرزند مرده از درون فرياد زار برآوريد، و يا همچون كبوتران غمناك ناله و آواز برداريد و يا مانند رهبانان از مال و منال دنيا گذشته با حال تضرع و زارى بسوى خدا روى آوريد و از او تقاضاى تقرب و نزديكى كنيد تا مگر مقام شما را بالا برده و يا گناهانى كه فرشتگان از شما ثبت كرده اند بيامرزد، در برابر ثوابى كه از فرمانبردارى براى شما اميدوارم بسيار اندك به شمار مى آيد. و همچنين در برابر كيفرى كه بر اثر معصيت براى شما مقرر گرديده و من از آن بيمناكم، ناچيز به حساب آيد.
ثواب و عقابى كه من در راه اطاعت و نهى از معصيت خداوند شما را بدان امر مى كنم غير از ثواب و عقابى است كه شما از فرمانبردارى و اطاعت يا گناهكارى و معصيت خدا در نظر داريد. آنچه من در اين امر مى بينم از محدوده وهم و عقل شما بيرون است. بنا بر اين شما بايد در تمام اوامر و نواهى پيرو امر و نهى من بوده، و از انديشه نارساى خود چشم بپوشيد.
به خدا سوگند، اگر دلهاى شما، از زيادى عشق به خدا، به سان آهنى كه در كوره گداخته مى شود، بگدازد، و اگر ديدگان شما از ترس خدا به جاى اشك خون ببارد، و تا مادامى كه جهان برپاست زندگى خود را با همين حالت سوز و گداز بگذرانيد، و يك دقيقه از سوختن و گريستن باز نمايند، تمام اين كوشش شما، در برابر نعمتهاى بزرگ خداوند و هدايت شما اندك و ناچيز است.»
لغات
ولّه العجال: جمع واله و عجول، و هر دو به معناى شترانى هستند كه اولادشان را مورد تفقّد و مهربانى قرار مى دهند.
هديل الحمامه: آواز كبوتر، جوار: صداى بلند.
تبتل: با خلوص نيت رو به خدا آوردن.
انماث الشي ء: آن چيز حل شد، ذوب گرديد.
شرح
چنان كه توضيح داده شد اوّلين موضوع خطبه 52 نهج البلاغه بخش 2ى كه در خطبه بررسى شده است ناپايدارى دنيا و لزوم حذر از آن بود.
2 موضوع خطبه 52 نهج البلاغه بخش 2 دوّمى كه در خطبه بدان توجّه داده شده، آگاه ساختن مردم از ثواب و عقاب بزرگ خداوند است، پس از آن كه حضرت دنيا را تحقير كرده و از آن برحذر داشت، به كوچ كردن از دنيا دستور داده و سپس اشاره فرموده است به چيزهايى كه شايسته است بزرگ داشته شوند و توجّه بدانها معطوف شود، و سزاست كه به آنها اميد نيست و يا از آنها خائف و ترسان بود، عبارتند از: پاداشهاى خداوندى و يا عقاب و كيفرهاى اخروى، ثواب و عقاب خداوند بسيار عظيم، و در خور توجّه عميق است. اسبابى كه بدان انسانها كسب ثواب و دفع عذاب مى نمايند، به نسبت اميدوارى در جلب ثواب و دفع عقاب، بسيار اندك و ناچيزاند. وسايلى كه افراد به كار مى گيرند عبارتند از: شدّت تألّم و ناراحتى، توجّه و التفات به خداوند، همواره نيايش به درگاه خداوند داشتن و تضرّع و زارى كردن، مانند بيتابى و التهابى كه راهبان دارند و از دنيا قطع علاقه كرده اند. اين نهايت كوششى است كه انسانها در جلب رضايت حق و دورى از عذاب خداوند مى توانند داشته باشند. تمام امور مذكور به لحاظ جنبه عبادى و پرستش حق متعال قابل دقّت و توجّه است.
در باره اين كه چرا حضرت نيايش انسانها را به بريدن از دنياى راهبان تشبيه كرده بايد گفت به لحاظ شهرتى بوده كه آنان در شدت زارى و تضرع در درگاه خداوند داشته اند.
و بايد توجّه داشت كه نهايت زهد و وارستگى، و رسيدن به قرب خدا، قطع علاقه كردن از مال و اولاد است.
حضرت بيان اين موضوع خطبه 52 نهج البلاغه بخش 2 كه «هر چه عبادت كنيد به نسبت بخششهاى خداوندى ناچيز است» را به صورت يك قضيّه شرطيّه متّصله آورده اند، كه مقدّم آن عبارت از: «و لو حننتم... تا رسله» مى باشد و تالى يا بخش دوّم آن عبارت: «لكان ذلك قليلا... من عقابه» است كلمه «التماس» مفعول له جمله است.
خلاصه مقصود حضرت از بيان اين جملات اين است كه اگر تمام اسبابى كه ممكن است از جهت تقرّب و نزديكى به خدا مانند عبادت، زهد و پارسايى را فراهم آوريد و مصرّانه از خداوند نزديكى به وى را طلب كنيد و از حق تعالى بخواهيد كه يك درجه مقام شما را بالا برد و يا يك گناه شما را از آنچه در دفتر و الواح محفوظ الهى ثبت گرديده ببخشد، باز هم آنچه شما اميد تقرّب و بلندى منزلت از مقام قدس الهى را داريد بيشتر است از عبادت و تضرّعى كه براى تقرّب انجام مى دهيد. همچنين آمرزشى كه شما از گناهان خود مى خواهيد بيشتر است، از آنچه فكر مى كنيد، با تقرّب به خدا از خود، دور ساخته ايد. بنا بر اين سزاوار است، آن كه زيادى منزلت و مقام در پيشگاه خداوند مى خواهد، خود را به تمام و كمال آماده تقرّب به خداوند كند. البتّه خداوند از آنچه در تصوّر اوست فزونتر عنايت مى فرمايد و آن كه از گناهان خود هراسناك است، خود را به تمام وكمال براى دورى از گناهان خالص گرداند، البتّه خداوند بيش از آن كه در تصوّر اوست و فكر مى كند كه با خوف و خشيت از خود دور كرده است عقوبت و كيفر را از او دور مى گرداند.
سخن در شناخت اين حقيقت است كه خداوند، براى بندگان شايسته خود پاداش بزرگى فراتر از تصور آنها فراهم كرده، و براى ستمكاران، كيفرى دردناك بيش از آن كه در انديشه بشر در اين دنيا بگنجد آماده ساخته است.
هر چند ادراك افراد در شناخت حقايق متفاوت است، امّا هيچ كدام قابليت درك ثواب مخلصين و كيفر منحرفين را ندارند.
با وجودى كه اميدوارى ثواب براى شايستگان و ترس از عذاب براى بدكاران است. حضرت به اين دليل اميدوارى و خوف را بخويشتن نسبت داده اند، كه اشرف مخلوقات زمان خود بوده اند، لذا مى فرمايند: با وجود كمال عبادت اميدى به ثواب شما ندارم و از كيفر خداوند بر شما بيمناكم، زيرا آن بزرگوار بر امورى اطّلاع داشته اند كه ديگران از آن آگاه نبوده اند.
3 موضوع خطبه 52 نهج البلاغه بخش 2 سوّمى كه حضرت در اين خطبه بدان پرداخته اند، تذكّر نعمتهاى بزرگ حق تعالى بر بندگان است. بندگان خدا را به اين حقيقت توجّه داده اند، كه اگر تمام تلاش و كوشش آنها را در انجام امورى كه اطاعت خداست مصروف دارند، اميدواريى نيست كه بتوانند آنچه لازمه شكرگزارى است بجاى آورند. فرمانبردارى و عبادت آنها كوچكتر از آن است كه نعمتهاى بزرگ خداوند را جبران كند، چنان كه در گذشته اين موضوع خطبه 52 نهج البلاغه بخش 2 را بخوبى شرح داديم. امام (ع) توضيح اين مطلب را به صورت يك قضيه شرطيّه متصله كه مقدّم آن مركّب از چند امر است آورده اند.
مقدمه اول مى فرمايند: اگر دلهاى شما از ترس و اميد به خداوند ذوب شود، گداختن و ذوب شدن دل را كنايه از نهايت ترس توأم با اميدوارى و پرستش حق متعال آورده اند.
مقدمه دوم و اگر از ديدگان شما به جاى اشك خون ببارد.
مقدمه سوم و اگر شما تا ما دام كه جهان باقى است عمر كرده و اشك بباريد.
نتيجه آن كه اعمال شما جبران نعمتهاى خداوند را نخواهد كرد. كلمه «انعمه» منصوب و مفعول فعل «جزت» مى باشد كلمه «هداه» در محلّ نصب و عطف بر انعمه است.
در باره اين كه چرا حضرت كلمه «هداه» را جدا آورده اند با اين كه هدايت جزو نعمتهاى الهى است بايد يادآور شد كه هدايت در ميان نعمتهاى خداوندى برترين نعمت است، مقصود نهايى كه بنده حق تعالى خواستار آن است هدايت و راهيابى است، تمام نعمتهايى كه خداوند به انسان بخشيده، در جهت رسيدن انسان به هدايت مى باشد، بلكه بايد گفت هيچ نعمتى خلق نشده و به افراد افاضه نشده است، مگر براى اين كه قلب انسان توجّه به خدا پيدا كند و نفسش آماده پذيرش صورت هدايت از بخشنده هدايت شود. آرى هدايتى كه موجب گذر از وادى ظلمت جهالت به سوى پروردگار شده و سبب نجات انسان از گمراهى و هدايت به راه راست مى گردد.
تأكيد اين موضوع خطبه 52 نهج البلاغه بخش 2 را كه تمام اعمال عبادى شما و اشكهاى جاريتان پاسخ گوى نعمتهاى الهى نيست، حضرت با سوگند به اسم جلاله آورده اند و در آغاز بيان مطلب فرموده اند: و اللّه لو انماثت... «بخدا سوگند اگر دلها ذوب گردد...» فائده اين تذكّر در عبارت حضرت برانگيختن مردم بر اداى شكر و كوشش فراوان در خالص گردانيدن عمل براى خداوند است، زيرا شرمندگى و خجلت دارد كه بخشش آن همه نعمت از جانب خداوند و اندك بودن شكر، در برابر نعمتهاى حق تعالى توجّه به غير خداوند داشته باشيم.
|