دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

داروینیسم

No image
داروینیسم

كلمات كليدي : داروينيسم، ترنسفورميسم، فيكسيسم، تحول انواع

نویسنده : محمدجواد پاشايي

نظریه "تحول انواع" یا "ترنسفورمیسم" یکی از مهمترین نظریه‌هایی است که در کنار "ثبات انواع" یا "فیکسیسم" در باب آفرینش انسان مطرح شده است.نظریه فیکسیسم که از مدت‌ها پیش از میلاد مسیح تا قرن نوزده، تفکرٍ حاکم بر حوزه علوم طبیعی بود، بر آن بود که هر یک از جانداران خلقت مستقلی داشته و هیچ‌گونه رابطه‌ای با همدیگر ندارند، بدین معنا که هیچ نوعی از آنها به نوع دیگر قابل تبدیل نمی‌باشند.

در مقابل، نظریه ‌تحول انواع یا ترنسفورمیسم که اصل آن ادعا هم سابقه نسبتا دیرینی دارد و بعدها توسط دانشمندانی مانند "لامارک " و به خصوص "چارلز داروین "زیست شناس انگلیسی، مورد توجه فزونتری قرار گرفت، بر این باور شد که خلقت موجودات زنده بطور مستقل نبوده یعنی جانداران فعلی هر کدام تکامل یافته گونه قبل از خود است و سر منشا همه آنها از یک موجود تک سلولی به عنوان یک موجود زنده پدید آمده‌اند.

بر اساس این نظریه تمام گیاهان و جانوران در مدتی بسیار طولانی، از اًشکال ساده و اولیه حیاتی متکامل شده‌اند. داروین این نظریه را در کتاب "اصل انواع" به تفصیل مطرح نمود و هیچ نامی از انسان نیاورد بلکه تکامل را فقط درباره انواع گیاهی و جانوری مطرح نمود اما پس از دوازده سال در کتاب "تبار انسان" نظریه تکامل را به انسان نیز سرایت داد و انسان و میمون را از تبار مشترکی دانست. مضافا اینکه او شواهدی هم بر این ادعا اقامه کرده است:

الف.عبور از سادگی به پیچیدگی:مطالعات دیرینه‌شناسی نشان می‌دهد موجودات زنده از اندامهای ساده به اندامهای پیچیده تکامل یافته‌اند و مطالعات دقیق آزمایشگاهی و فسیل‌شناسی در این زمینه به حدی گسترده است که به راحتی نمی‌توان آن را ابطال نمود.

ب.رابطه خویشاوندی موجودات زنده:مطالعه مربوط به تشریح مقایسه‌ای نشان می‌دهد موجودات زنده شباهتهای بسیاری با هم داشته یا به تعبیری، رابطه خویشاوندی با هم دارند.

ج.مطالعات مربوط به جنین‌شناسی: این مطالعات نشان می‌دهد موجودات زنده در دوران جنینی بیشترین شباهت را با هم دارند. به عبارت دیگر هر چه صفات ژنتیکی موجودات مخفی‌تر بوده، شباهت بین آنها بیشتر است و به مرور که این صفات ظهور پیدا می‌کند، تفاوتها آشکارتر می‌شود.به عنوان نمونه آشکاری این صفات در یکی سبب ظهور بال می‌شود و در دیگری باله.این جریان مؤید آن است که موجودات زنده همه از یک اصل پدید آمده‌اند.

اصول داروینیسم

لازم است به اصول و ارکان داروینیسم نگاهی گذرا داشته باشیم:

الف. اصل تنازع بقا

در صحنه زندگی هر موجودی با صدها عوامل نابودکننده روبروست که اساس زندگی آنرا تهدید می‌کند و هر موجودی می‌خواهد عوامل بقا خود را تحصیل کرده و از علل نابودکننده دور باشد. از این نظر همواره میان موجودات عالم تنازع و کشمکش برقرار است. منازعه و جنگ که اثر مستقیم افزایش نامحدود موجودات جاندار و گیاهان است، در جانوران آشکار و در گیاهان مخفی است.

ب. اصل انتخاب طبیعی یا بقای اصلح

هنگامی که تحولات سودمندی در ارگانیسم جانداری پدید آمد، افراد واجد آن در تنازع بقا و دوام بخت بیشتری خواهند داشت و بر طبق قوانین توارث، اخلافی با همان ویژگی‌ها از آنها زاده می‌شود که به دلیل تطابق و سازگاری با محیط، نسبت به افرادی که دچار تحول نشده‌اند شانس بیشتری برای بقا دارند. داروین در کتاب منشا انواع می‌گوید:

"من همین اصول ‌حراست از تغییرات مفید و بقای اصلح را انتخاب طبیعی نامیده ام."

ج. اصل قانون وراثت

هر اختلافی که در پدر و مادر به عنوان یک پدیده مادی رخ دهد، به عینه به فرزندان آنها انتقال می‌یابد و در طول زمان در نسل‌های آینده به صورت یک تغییر کلی و نوعی در می‌آید.

د. قانون سازش با محیط

اعضای هر موجودی از گیاهان و جانوران، تابع محیطی است که در آنجا زندگی می‌کند، اگر تغییری در محیط زندگی آنها رخ دهد، لازم است برای ادامه زندگی تغییراتی در سازمان وجود آنها پدید آید.[1]

نارسایی فرضیه داروینیسم

1.داروین برای عنصر تنازع بقا اهمیت فوق‌العاده‌ای قایل بود، در حالی ‌که روابط موجودات زنده، تنها مشتمل بر جنگ و جدال نیست، بلکه اشکال گوناگون کمک و پشتیبانی متقابل نیز بین آنها وجود دارد.

2.این نظریه هرگز نمی‌تواند به عنوان یک قانون قطعی و مسلم تلقی و از آن بهره برداری گردد؛ زیرا تا کنون از حد یک فرضیه فراتر نرفته است.

3. این نظریه حتی در زمان خودش هم مورد انتقاد قرار گرفته است به طوری که فرانسیس دارک دانشمند معروف اروپایی می‌گوید:

دکتر لوییس لی کی و همسرش قریب سی سال برای یافتن فسیل‌های بشر ماقبل تاریخ، به شرق آفریقا رفتند.هنگام کاوش ناگهان به جمجمه‌ای برخوردند که صاحب جمجمه در حدود دو میلیون سال قبل می‌زیسته و بر خلاف تئوری برخی‌ها پوزه‌ای شبیه میمون نداشت بلکه صورتی پهن و مسطح و دارای ساختاری کاملا متفاوت با بدن میمون‌ها بود.

4.بر فرض صحت نظریه تکامل، هرگز منافاتی بین ایمان به خدا و پذیرش این فرضیه نیست (بر خلاف اعتقاد طرفداران تکامل)، چرا که خداوند موجودات را، هم به صورت تدریجی می‌آفریند و هم به صورت دفعی و لحظه‌ای و هیچ دلیل عقلی و نقلی‌ای مبنی بر اینکه خلقت الهی باید به صورت دفعی و آنی باشد نه تدریجی وجود ندارد.

5.آن چه که تضاد میان داروینیسم را با اعتقاد به خدا معقول می‌سازد، نامنظم بودن پدیده‌ها و عدم انسجام و هماهنگی میان آنهاست، در حالی که به عقیده دانشمندان، پیدایش تدریجی موجودات از آن نظر که مسیر یک جریان منظم و دقیق و حساب شده را در پیش گرفته و به سوی یک هدف معین و معقول رهبری می‌شوند، بهترین دلیل وجود خالق عالم و قادر است.

6.فرضیه داروین، بر قراین دیرینه‌شناسی، جنین‌شناسی و تشریح تطبیقی، اتکای بیشتری دارد لکن این قراین بر امور ظنی و غیر یقینی و جزیی استوار است، از این‌رو نمی‌توانند به صورت یک قانون علمی عرض اندام کنند و صرف شباهت جنین‌های جانوران یا مقایسه چند عنصر از حیوانات گوناگون و تشابه میان آنها، نشان علمی برای یک نظریه به حساب نمی‌آیند!

7.از نظر ما اصول و ارکان نظریه داروین، از تفسیر حقایقی مانند غرایز، الهام، عقل و مانند اینها عاجز است، گرچه خود به توانایی نظریه‌اش در این زمینه اصرار می ورزد.

8. بی‌تردید تکاملى که «داروین» و هواداران وى مدعى هستند، محتاج به طول زمانى است که عمر زمین آن را کفاف نمى‌دهد. مدتى که براى خشک شدن پوسته زمین لازم است، از بیست میلیون سال کمتر و از چهل میلیون بیشتر نیست و حداکثر حدسى که براى عمر زمین زده‌اند، از دویست میلیون سال تجاوز نمى‌کند و این مقدار براى تحولات و تغییراتى که داروین ادعا مى‌کند، کافى نیست؛ زیرا جزئى ترین تغییرات، صدها هزار سال وقت لازم دارد تا چه رسد به اینکه از صورت یک جانور دریایى به صورت یک انسان حاکم بر کون و مکان درآید.

9.و بالاخره طرفداران ترانسفورمیسم تاکنون نتوانسته‌اند آخرین حلقه حد فاصل میان حیوان و انسان را بشناسند تا این زنجیره تکاملی، به کمال خود دست یازد. این مطلب قرینه‌ای بر ضعف این رویکرد می‌باشد.[2]

داروینیسم و اسلام

گفتنی است متکلمان مسلمان واکنش واحدی در قبال نظریه تکامل نداشته اند. مجموع دیدگاه‌های این حوزه را می‌توان در شش گروه زیر جمع‌بندی نمود:

1-ردّ قاطع نظریه تکامل با اعتقاد به اینکه ظاهر قریب به نصّ آیات قرآن کریم در خصوص خلقت انسان، حاکی از خلقت دفعی انسان است.

2-قبول صریح نظریه تکامل، همراه با تاویل و تفسیر آیات قرآن کریم بر اساس این نظریه است.

3-اعتقاد به اینکه نظریه تکامل، فرضیه‌ای بیش نیست و گر چه ظاهر آیات قرآن کریم با خلقت دفعی انسان سازگار است، اما در صورتی که این فرضیه به قانونی علمی و مسلم تبدیل شود، ظواهر آیات قرآن کریم براساس این نظریه قابل توجیه خواهند بود.

4-اعتقاد به اینکه ظاهر آیات قرآن کریم و روایات رسیده از معصومین(ع)، دلالت بر خلقت دفعی انسان دارد و در صورتی که نظریه تکامل به قطعیت و اعتبار رسد، خلقت ثبوتی انسان استثنایی معجزه آسا در این قانون است.

5-اعتقاد به اینکه اصل مساله تکامل از اصول مسلم و اثبات شده به شمار می‌رود و قابل تشکیک نیست، اگر چه در مسائل فرعی آن اختلاف نظرهایی وجود دارد.قرآن کریم نیز در باب خلقت انسان آیات متنوعی دارد که می‌توان معانی مختلفی را از آنها برداشت کرد و لیکن بیشتر این آیات مویّد نتیجه نظریه تکامل است.

6-اعتقاد به اینکه نظریه تکامل فرضیه‌ای است که هنوز در میان دانشمندان به نتیجه قطعی نرسیده و حتی در صورتی که این نظریه قطعی شود نیز منافاتی با آیات قرآن کریم نخواهد داشت، زیرا قرآن کریم داستان آدم را به صورت نمادین طرح کرده است.[3]

دکتر سید حسین نصر هم از روشنفکران معاصری است که با این نظریه به دشمنی پرداخته و اظهار می دارد:

"نظریه تکاملی داروین (داروینیسم) که یکی از پایه‌های مدرنیته است، نظری بر خلاف دین اسلام دارد. این نظریه با دریافتی ماده‌گرایانه بر پیدایی موجودات از یکدیگر تاکید دارد و در واقع آفرینش دفعی خداوند را که پیش از خلقت در خرد الهی متمثل بود، نفی می‌کند.گرچه امروزه نظریه تکاملی داروین تغییرات زیادی کرده، اما هنوز درک مادی‌گرایانه آن به عنوان یکی از شالوده‌های مدرنیته عمل می کند...امروزه موضوعات اندکی وجود دارند که به اندازه نظریه تکامل اهمیت بحث داشته و هم طراز با این تئوری دارای معانی ضمنی پنهان و موذیانه‌ایی باشند.پیش از هر چیز اجازه دهید بگویم من در هاروارد نه تنها فیزیک بلکه زمین شناسی و دیرین شناسی هم خوانده‌ام و با این پیش زمینه فکری است که فهم رایج در خصوص نظریه تکاملی داروینی را - حتی با زمینه‌های علمی- رد می‌کنم."[4]

دیدگاه قران کریم درباره خلقت انسان

علامه طباطباییاز جمله اندیشمندانی است که این موضوع را با دقت مورد توجه و بررسی قرار داده است. وی درباره نظریه تکامل چنین می‌گوید:

"این گفتار صرف فرضیه‌ای بیش نیست و ادله‌ای که برای اثبات آن اقامه کرده‌اند از اثباتش قاصر است ...زیست‌شناسی با همه موشکافی‌ها و طول مدتش تا کنون برای نمونه به هیچ فرد از نوع کاملی بر نخورده که از نوع دیگری متولد شده باشد، البته به طوری که خود تولد را مشاهده کنیم، نه دو فرد کاملا شبیه به هم را ....فرضیه تطور انواع فرضیه‌ای است حدسی، که اساس علوم طبیعی امروز را تشکیل داده که ممکن است روز دیگری فرضیه‌ای قوی جای آن را بگیرد.

علامه طباطبایی پس از ردّ نظریه تکامل با تمسّک به ظاهر آیات خلقت بر نظریه دفعی بودن خلقت انسان تاکید کرده، چنین می‌گوید:

«... از ظاهر قرآن بر می‌آید که نسل حاضر بشر منتهی به آدم و همسرش می شود و آدم و همسرش از پدر و مادر متولد نشده، بلکه از زمین تکوّن یافته‌اند...روشن‌ترین آیه‌ای که درباره خلقت آدم در قرآن دیده می‌شود آیه «انٌ مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثمٌ قال له کن فیکون»است؛ چون آیه شریفه در پاسخ از احتجاج مسیحیان بر پسر بودن عیسی برای خدا نازل شده، مسیحیان احتجاج می‌کردند به اینکه او بدون پدری از جنس انسانی به دنیا آمده و حال آنکه هرکس به دنیا بیاید از پدری متولد می‌شود، پس پدر عیسی باید خدا باشد، آیه شریفه در پاسخ آنان می‌فرماید: صفت عیسی(ع) مانند آدم است که خدای تعالی او را از خاک زمین خلق کرد، بدون اینکه پدری داشته باشد که از نطفه او متولد شود پس چرا مسیحیان نمی‌گویند آدم پسر خداست...[5]

و در ادامه با همه تفصیلاتی که ایشان از مساله دارند، دیدگاهشان را در سه مطلب می‌توان خلاصه نمود:

الف. نظریه تکامل به لحاظ علمی فرضیه‌ای بیش نیست.

ب. آیات خلقت، آفرینش دفعی و مستقل نوع انسان را تاکید می‌کنند.

ج. در صورت اثبات قطعی نظریه تکامل، امکان تاویل آیات خلقت بر طبق این نظریه وجود دارد.[6]

در پایان بیان این نکته از علامه درباره خلقت آدمی خالی از لطف نیست که مراد قرآن کریم از "خلقت انسان از طین"،خلقت نوع آدمی از طین است نه فرد فرد آن، یعنی همه افراد انسان از فردی پدید آمده‌اند که او از گل خلق شده است. لذا جایی برای این توهم باقی نمی ماند که تک تک ما انسانها چگونه از خاک آفریده شده‌ایم؟

مقاله

نویسنده محمدجواد پاشايي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS