26 فروردین 1395, 13:30
امام علی(ع)میفرمایند: بدترین خصلتها، دروغگویی است. نیز فرمودهاند: خصلتی زشتتر از دروغگویی نیست،چنانکه فرموده اند: هیچ بدی بدتر از دروغ نیست. و در زمینه ارتباط ایمان با استقامت روح و ارتباط استقامت روح با صداقت،کلامی گوهربار و معجزه آسا از امیرمؤمنان روایت شده است: «لا یستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه»؛ایمان هیچ بندهای پابرجا نمیشود،مگر زمانی که قلبش استوار شود و قلب او استوار نمیشود،مگر زمانی که زبانش راست و استوار گردد. حضرت در این کلام استقرار ایمان در قلب را در گرو استقامت و راستی روح دانسته است؛ به این معنا که روح باید از انحراف دور باشد تا بتواند ایمان را در خود جای دهد. همچنین ایشان روح انسان را زمانی بدون انحراف و همچون آیینهای صاف و با جلا دانسته است که زبانش صادق باشد. مفهوم سخن حضرت آن است که دروغگویی اعتدال روح را از میان میبرد و ایمان را از آن میزداید. به طوری که میتوان گفت: انتظار ایمان از دروغگو بیهوده است.از پیامبر(ص)سؤال شد: آیا ممکن است مؤمن ترسو باشد؟فرمود: آری. عرض شد: آیا میشود بخیل باشد؟ پاسخ داد: آری. سپس سؤال شد: آیامؤمن دروغ میگوید؟حضرت فرمود: نه! تنها کسی دروغ میگوید که مؤمن نیست. امام صادق(ع)فرمودند: فریب نماز و روزه مردم را نخورید؛زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزهخو میکند که اگر آنها را ترک گوید،احساس ترس میکند،بلکه آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید. یکی از تفاوتهای اساسی میان دروغگویی با سایر گناهان در توبهپذیری است. بسیاری از گناهان تنها عذاب اخروی را در پیدارند و توبه موجب میشود که شخص گناهکار از آن نجات یابد،اما دروغگویی دو اثر دارد. یکی عذاب و عقاب اخروی و دیگری انحراف و آسیب روحانی. نسبت به عذاب اخروی توبهبردار است،اما در مورد آسیب و شکستگی روح،صرف توبه اثر چندانی ندارد؛ زیرا برای جبران صدمات و آسیبهایی که دروغگویی در روح انسان وارد میکند، راه دیگری وجود دارد. درست مثل اینکه شخص شیشهای را بشکند یا چهره خود را با خنجر زخمی کند و پس از این کار، پشیمان شده، به درگاه خدا استغفار و توبه نماید. توبه اگرچه عذاب اخرویاش را برطرف نماید، اما چهره مجروحش را التیام نمیبخشد و شیشه شکسته را مرمّت نمیکند، بلکه برای برطرف ساختن این جراحت باید نزد پزشک برود و ضمن مراقبت مدتی از دارو و مرحم استفاده نماید. یا برای ترمیم شکستگی ضمن تلاش زیاد از ابزاری مخصوص برای چسباندن آن استفاده کند. در مورد کذب نیز که روح انسان صدمه دیده و شکسته شده است،صرف توبه کافی نیست، بلکه راه مرتفع ساختن این آسیب ها،راستگویی است. صداقت موجب میشود روحی که در اثر دروغگویی از خدا دور شده و صدمه دیده است،با هر مرتبه راستگویی مقداری باز گردد و نزدیک شود و پس از مدتی گام نهادن در مسیر صداقت،آن جراحات و شکستگیهای روحی جبران شود. پس راه جبران آسیبهای ناشی از دروغ گویی،راستگویی است و توبه کذب، صدق است.
يك استاد حوزه و دانشگاه با بيان اينكه «انسان بايد حد اعتدال را در زندگي خود رقم بزند» گفت: انسان معتدل آفريده شده است و اگر از كنترل خارج شود آن كارآمدي را ندارد و اين امر به زيان انسان است. احمدعلي افتخاري با اشاره به اينكه «خداوند مسلمانان را به صورت امت ميانه و اخلاق معتدل آفريده تا گواه ساير امتها قرار گيرند» اظهار كرد: مسلمانان در مقابل اقوامي كه دچار افراط و تفريط هستند مطرح شدهاند و اين امر در تمام مسائل زندگي اقتصادي، اجتماعي، سياسي تا سادهترين مسائل مهم است. «حتي بايد در انفاق كردن اعتدال داشته باشيم». بندگان واقعي كساني هستند كه اسراف نميكنند و در عين حال بخل نميورزند. افراط و تفريط در هيچ امري از نگاه اسلام مورد پذيرش نيست حتي درباره عبادت كردن. ما در آيات و روايات داريم كه هرگاه در مسائل عبادي احساس سستي و كسالت كرديم فقط واجبات را انجام دهيم و وقتي به نشاط دروني رسيديم به مستحبات نيز بپردازيم، زيرا دلهاي مردم گاهي با نشاط و گاهي خسته است و اين نشان ميدهد كه اعتدال چقدر در اسلام ارزشمند است. مومن شيوهاش ميانهروي و روشش پيمودن راه رشد و اعتدال است.با اعتدال هرگز به هلاكت دچار نميشويم و هزينههاي زندگي براي فرد آسان ميشود، ما حتي در صحبت كردن، راه رفتن و سادهترين مسائل بايد اعتدال را رعايت كنيم. چرا كه اعتدال و راه ميانه، راه خداوند است. اگر صراط مستقيم را ميخواهيم بايد راه اعتدال را پيدا كنيم و براي رسيدن به كاميابي بايد از افراط و تفريط به دور باشيم. انسان نه در سيري زياد و نه در گرسنگي بيش از حد نميتواند طاقت بياورد و با اين امر ميتوان فهميد كه نياز انسان براي رسيدن به كاميابي اين است كه هر چيزي را در حد اعتدال آن داشته باشد. در زندگي مادي انسان بايد اندازه نگه بدارد كه اندازه نكو است، مگر در مسائل عبادي و روحاني كه انسان سيريناپذير است و آن به دليل نيروي عشق و محبتي است كه در روح انسانها وجود دارد. ما با رسيدن به اعتدال ميتوانيم الگوي مناسبي براي كل جوامع باشيم حتي در مسائل سياسي، اقتصادي، اجتماعي و باورمندي.
نگهبانى از گوهر عزت و كرامت، وظيفه است. نبايد خود را درمعرض تحقير و توهين قرار داد. انسان بايد از كارى كه بهمعذرتخواهى وادار شود پرهيز كند، تا از اين طريق هم، وجهه و آبروو اعتبارش صدمه نبيند. معاشرت بزرگوارانه، براى مصون ماندن از تعرض و دشنام نااهلان، نگهبانى از عزت نفس است. رسيدن به اينهدف، تنظيم خاصى را در روابط انسان با ديگران مىطلبد؛ رابطهاى برمبناى هوشيارى و حفظ عزت و مناعت و زير پا گذاشتن طمعها و خواهشها. بايد چنان زيست كه به پرداخت جريمه، مجبور نشد، بايد چنان كار كرد كه مورد توبيخ و ملامت قرار نگرفت، بايد آن گونه رفتار كرد كه از سوى ديگران، توهينى به انسان صورت نگيرد. حداقل، بخشى از اينها به دست ماست. البته نه به اينمعنا كه انسان از انجام وظيفه گفتارى و كردارى و موضعگيرى در جاى مناسب، شانه خالى كند، بلكه موجبات وهن و توهين نسبت به خويش و تحقير شدن در حضور جمع را فراهم نياورد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان