گذری بر زندگی و تالیفات علامه "فضل الله"
علامه "سیدمحمد حسین فضلالله " مرجع عالی شیعیان در لبنان که بر اثر خونریزی شدید معده، امروز دار فانی را وداع گفت، در سال 1935م (1354ق) در نجف اشرف در خانواده روحانی دیده به جهان گشود.
به گزارش فارس، "سید محمد حسین فضلالله" مرجع عالی شیعیان در لبنان، تحت اشراف پدرش سید عبدالروف فضلالله –از مراجع مذهبی شیعه- مراحل تربیت و تعلیم را به شیوهای که در آن زمان مرسوم بود گذراند. در دوره کودکی وارد مکتب خانه شد تا خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را بیاموزد. اما فضای خشن مکتب خانه که تحت اداره افراد کهنسال بود با مزاجش سازگار نیامد و حتی آثار منفی بر روحیه اش گذارد. به زودی وارد مدرسه ای شد که مرکزی با نام (منتدی النشر) به سبک جدید تاسیس کرده بود. وی وارد کلاس سوم این دبستان شد و زمانی که کلاس چهارم را میگذراند، دبستان را هم ترک گفت و در سن نه سالگی تحصیلات حوزویاش را آغاز کرد. هم زمان با تحصیلات حوزوی و به تناسب سن و ذهنیت خویش به فضای پیرامون و اوضاع زمانه توجه داشت و اندیشهها و دغدغههای فرهنگی و سیاسی زمانهاش را از طریق مجلات مصر و لبنان و روزنامه های عراقی پیگیری میکرد.
سید محمد حسین دروس مرسوم حوزوی از صرف و نحو و معانی و بیان تامنطق و اصول فقه را نزد پدر خود فراگرفت و در این مرحله استادی غیر از پدرش نداشت. تا این که برای فراگیر جلد دوم کتاب کفایة الاصول به محضر یکی از اساتید ایرانیاش به نام شیخ مجتبی لنکرانی میشتابد.
با اتمام کتاب کفایة الاصول به درس خارج مراجع آن دوره مانند سید ابوالقاسم خویی، سیدمحسن حکیم، سیدمحمود شاهرودی و شیخ حسین حلی راه یافت و در کنار دروس خارج اصول فقه و فقه، بخشی از کتاب (الاسفار الارهم) معروف به (حکمت متعالیه) ملاصدرا شیرازی را نزد ملاصدرا بادکوبهای فرا گرفت و مدت پنجسال نیز این درس را از سیدمحمدباقر صدر فراگرفت. استادش سید ابوالقاسم خویی به او توصیه کرده بود تا این درس را بهطور جدی پیگیری کند.
فضل الله در سال 1952م در سن هفده سالگی برای نخستین بار به قصد دید و بازدید خانوادگی به لبنان رفت و در این سفر که هم زمان با اربعین درگذشت سید محسن امین عاملی بود قصیدهای در رثای او سرود و در آیین یادبود او قرائت کرد. وی در این قصیده بسیاری از مسایل سیاسی روز و از جمله مساله وحدت و بیداری اسلامی و مهاجرت جوانان را مطرح و استعمار فرانسه را تقبیح کرد. روزنامههای آن روز لبنان این قصیده را تحریک کننده و احساس برانگیز توصیف کردند.
در سال 1966م جمعی از موسسان انجمن مذهبی "اسرة التآخی " منطقه نبعه در حاشیه شرقی بیروت از فضل الله دعوت کردند تا در آن منطقه رحل اقامت افکند.
وی این دعوت را پذیرفت و در همین سال به قصد اقامت دائم به وطن اصلی خویش بازگشت.
* اساتید
1. سید عبدالرئوف فضل الله (پدر سید محمد حسین)
وی در سال 1325 در جبل عامل زاده شد. برای تحصیل علوم دینی به نجف هجرت کرد و مراتب علم و کمال را نزد میرزا افتاح شهیدی، سید ابوالحسن اصفهانی و سید عبدالهادی شیرازی گذراند. سپس حلقه تدریس دایر کرد و پس از سالها تدریس در حوزه علمیه نجف به لبنان بازگشت. او مرجع مذهبی بسیاری از شیعیان و به ویژه شیعیان جبل عامل در جنوب لبنان بود.
2. سید ابوالقاسم خویی
در سال 1317ق زاده شد و در سال 1318 همراه خانواده به نجف اشرف مهاجرت کرد. وی نزد اساتیدی چون شیخ الشریعه اصفهانی محقق (ضیاء الدین) عراقی، محمد حسین اصفهانی کمپانی، شیخ محمد حسین نائینی، شیخ محمد جواد بلاغی نجفی، و سید حسین بادکوبهای مراتب تحصیلات حوزوی را طی کرد و به مرتبه مرجعیت شیعه و زعامت حوزه علمیه نجف رسید.
3. سید محسن حکیم
در سال 1306ق در نجف زاده شد. دروس حوزوی را نزد اساتیدی چون ملا محمد کاظم خراسانی، شیخ محمد حسین نائینی و محقق عراقی گذراند و به مرتبه مرجعیت شیعه دست یافت.
4. سید محمود شاهرودی
در سال 1301 در یکی از روستاهای شاهرود زاده شد . برای کسب علوم دینی به نجف اشرف کوچید و در محضر درس ملا محمد کاظم خراسانی و محقق عراقی و شیخ محمد حسین نائینی حضور یافت. وی که از موقعیت ممتاز نزد استادش نائینی برخوردار بود از مراجعی است که مرجعیتشان در آفاق جهان شیعه فراگسترده شد. او در سال 1396ق چشم از جهان فرو بست.
5. شیخ حسین حلّی
از فقهای مشهور نجف بود که بیشترین تحصیل خود را نزد میرزا محمد حسین نائینی گذراند. مقام علمی وی در حد مرجعیت بود اما روحیه زاهدانهاش مانع میشد که او خود را در این عرصه مطرح کند. وی در سال 1396م درگذشت.
6. شیخ صدرا بادکوبهای معروف به ملاصدرا قفقازی
در سال 1316م دریکی از روستاهای بادکوبه به دنیا آمد. پس از گذراندن مراحل مقدماتی نزد عموی خویش در سال 1348 به نجف هجرت کرد و در درس میرزا محمد حسین نایینی و سید ابوالحسن اصفهانی حضور یافت. وی در مدتی بیش از چهل سال در نجف به تدریس سطح و فلسفه اشتغال داشت و در سال 1393ق درگذشت.
7. سید محمد سعید فضل الله (عموی سید محمد حسین)
در سال 1316ق چشم بر جهان گشود. در سال 1337 به نجف عزیمت کرد و در دروس میرزا محمد حسین نایینی و میرزا فتاح شهیدی تبریزی و سید ابوالحسن اصفهانی و سید عبدالهادی حضور یافت. با آن که اسباب مرجعیت برایش فراهم بود، اما وی به سبب روحیه زاهدانهاش از قبول آن امتناع ورزید. وی تاثیر فراوانی در شکلگیری شخصیت علمی و اخلاقی سید محمد حسین داشت.
*پویش فرهنگی و علمی
سید محمد حسین فضل الله از سالهای نخست نوجوانی، در کنار استمرار تحصیلات حوزوی مطالعات و فعالیتهایی را پی گرفت که در محیط بسته حوزه علمیه نجف چندان پذیرفته نبود. وی با تعمیق و تداوم مطالعات ادبی و قرائت مجلاتی چون مجله الکاتب طه حسین اندک اندک به وجود قریحه شعر در نهاد خویش پی برد و شروع به سرودن شعر کرد. بعدها این قریحه چندان در او شکفت که حاصل آن در قالب سه دیوان شعر منتشر شد.
در سال (1380ق) "جماعة العلما "ی نجف مجلهای فرهنگی – اسلامی را راهاندازی کردند که سید محمد حسین فضل الله در کنار سید محمد باقر صدر و شیخ محمد مهدی شمسالدین از مدیران آن بود و سرمقالههای سال دوم این مجله را با عنوان (کلمتنا) (سخن ما) به رشته تحریر درآورد.
سرمقاله نخست انتشار این مجله را سید محمد باقر با عنوان (رسالتنا) (رسالت ما) نگاشته است.
فضل الله به مدت 6 سال به نگارش مقاله و تالیف کتاب ادامه داد و در کنار سید محمد باقر صدر در تشکیل جنبشی شیعی در عراق نقش ایفا کرد. حاصل رایزنیها و همفکریهای فضل الله و صدر، پیدایی نخستین جنبش اسلامی شیعی در عراق با نام حزب الدعوة الاسلامیه بود. تا آن زمان جامعه سنی عراق از چند حزب و جنبش –مانند اخوان المسلمین و حزب التحریر الاسلامی- برخوردار بود. فضل الله کتابهای (قضایانا علی ضوء الاسلام) و (اسلوب الدعوة فی القرآن) را در چنین مرحلهای نگاشته است.
وی پس از بازگشت به لبنان در سال 1966م فعالیتهای علمی، فرهنگی و اجتماعی گستردهای را در لبنان به راه انداخت که امروزه پس از 45 سال از آغاز این فعالیتها کارنامه پرباری از آن در ابعاد مختلف مشهود است.
وی با برگزاری جلسات تفسیر و وعظ دینی و اخلاقی و برنامههای پاسخ به پرسشها- که هنوز هم به صورت منظم تداوم دارد- توانست تحول عظیمی در چندین نسل پدید آورد و چنان که خود میگوید: افتخار تربیت غالب نیروهای مبارز و فعالان مذهبی شیعه را از آن خود نماید.
تأسیس حوزه علوم دینی به نام "المعهد الشرعی الاسلامی " به هدف پرورش طلاب علوم دینی بخش دیگری از فعالیتهای فرهنگی و علمی سید محمد حسین فضلالله است. وی در این مدرسه تدریس درس خارج اصول وفقه را برعهده دارد. بسیاری از شخصیتهای جنبش مقاومت اسلامی لبنان تربیت شده این مدرسه هستند. شهید شیخ راغب حرب از نخستین طلاب این مدرسه بود.
وی علاوه بر "المعهد الشرعی " که در شهر بیروت واقع است، حوزه علمیه ویژه زنان را نیز در بیروت و حوزهای نیز در صور و حوزه المرتضی در دمشق (سیده زینب) را تاسیس کرده است.
* تألیفات:
از سید محمد حسین فضل الله تاکنون بیش از هفتاد عنوان کتاب -که درمجموع به بیش از یکصد جلد میرسد- منتشر شده است. برخی از کتابهای ایشان مجموعه سخنرانیها و برخی دیگر تقریرات درسهای خارج اصول و فقه ایشان است که به وسیله شاگردانشان تنظیم شده است.
- الف) پژوهشهای قرآنی
- 1. من وحی القرآن (تفسیر قرآن در 24 جلد)
- 2. الحوار فی القرآن
- 3. اسلوب الدعوه فی القرآن
- 4. من عرفان القرآن
- 5. حرکة النبوة فی مواجهه الانحراف
- 6. دراسات و بحوث قرآنیة
ب) کتابهای فقهی
- 7. المسائل الفقهیه
- 8. الفتاوی الواضحه
- 9. فقه الحیاة
- 10. کتاب الجهاد
- 11. کتاب النکاح
- 12. القرعة و الاستخارة
- 13. الیمین و العهد و النذر
- 14. الاجارة
- 15. رسالة فی الرضاع
- 16. فقه الشریعة (رسالهی علمیه)
- 17. الصید و الذباحة
- 18. دلیل المناسک
- 19. الشرکة
- 20. الوصیة
- 21. المواریث
ج) اندیشه اسلامی
- 22. خطوات علی طریق الاسلام
- 23. قضایانا علی ضوء الاسلام
- 24. الاسلام و منطق القوة
- 25. الحرکة الاسلامیة، هموم و قضایا
- 26. من اجل الاسلام
- 27. مفاهیم اسلامیة عامه (10 جلد)
- 28. فی آفاق الحوار الاسلامی المسیحی
- 29. دنیا الشباب
- 30. دنیا المرأة
- 31. تأملات اسلامیة حول المرأة
- 32. قراءة جدیدة لفقه المرأة الحقوقی
- 33. الوحدة الاسلامیة بین الواقع و المثال
- 34. قضایا اسلامیة معاصرة
- 35. اسئلة وردود من القلب
- 36. المرجعیة و حرکة الواقع
- 37. الاسلام و المسیحیه
- 38. الاسلام و فلسطین
- 39. الاسلامیون و التحدیات المعاصرة
- 40. السلام و المشروع الحضاری
- 41. خطاب الاسلامیین و المستقبل
- 42. مع الحکمة فی خط الاسلام
- 43. الندوة (20 جلد)
- 44. الجمعة منبر ومحراب
- 45. صلاة الجمعة، الکلمة و الموقف
- 46. من وحی عاشورا
- 47. حدیث عاشورا
- 48. علی طریق کربلا
- 49. تأملات فی آفاق الامام موسی الکاظم(ع)
- 50. فی رحاب أهل البیت علیهم السلام
- 51. آفاق اسلامیه
- 52. فی رحاب الدعاء
- 53. الانسان و الحیاة
- 54. حوارات فی الفکر و الاجتماع و السیاسه
- 55. روی و مواقف (3 جلد)
- 56. المعالم الجدیدة للمرجعیة الشیعیة
- 57. تأملات فی الفکر السیاسی الاسلامی
- 58. صراع الارادات
- 59. المقاومة الاسلامیة
- 60. شرح خطبة الزهراء (سلام الله علیها)
- 61. الفقیه و الامة
- 63. ارادة القوه
- 64. بینات
- 65. الهجرة و الاغتراب
- 66. الزهراء القدوة
- 67. مطارحات فی قضایا قرآنیة
- 68. تحدیات المهجر
- 69. آفاق الروح (شرح صحیفه سجادیه در 3 جلد)
- 70. مجموعه های شعری
- 71. یا ظلال الاسلام (رباعیات)
- 72. قصائد من اجل الاسلام و الحیاة
- 73. علی شاطی الوجدان
* فعالیت های اجتماعی
گذشته از فعالیتهای علمی و فرهنگی و سیاسیای که فضلالله در لبنان و سوریه داشته است، از فعالیتهای اجتماعی ایشان چندان گسترده بوده که کمتر منطقهای از کشور لبنان را میتوان یافت که اثر فعالیت اجتماعی ایشان در آن مشهود نباشد. شعلهور شدن آتش جنگهای داخلی و تجاوزات صهیونیستها، گذشته از خسارتهای جانی و مالی، مشکلات اجتماعی فراوانی را در پی داشت که مهمترین آن سرنوشت مبهم یتیمان و فرزندان شهدا و فقرا و معلولان بود. انجمن خیریه (جمعیه المبرات الخیریه) که تحت اشراف سید محمد حسین فضل الله قرار دارد با کمک نیکوکارانی از کشورهای عربی خلیجفارس و لبنان اقدام به تاسیس مراکز و موسسات عظیم و پیشرفته برای تربیت یتیمان و به ویژه فرزندان شهدا و فرزندان فقرا و تاسیس بیمارستانها و درمانگاهها و مساجد نمود. در این مراکز خیریه، یاد شدگان به طور شبانهروزی اسکان دارند و مراتب تحصیلیاشان را در بخش آموزشی همین مراکز میگذرانند.
نام این مراکز خیریه و محل تاسیس آنها از پی میآید:
مراکز خیریه ایتام
1. مبرة الامام الخویی، بیروت (الدوحه)
2. مبرة الامام زین العابدین(ع)، البقاع (الهرمل)
3. مبرة الامام علی بن ابی طالب (ع)، جبل عامل
4. مبرة السیده مریم(ع) ، جبل عامل، جویا
5. مبرة السیدة خدیجة الکبری(ع)، بیروت (بئر حسن)
6. مبرة الحورا زینب، البقاع الغربی، سحمر
7. مراکز خیریه برای نابینایان و ناشنوایان
8. مدرسه النور (برای نابینایان)، بیروت
9. مدرسه الرجاء (ناشنوایان)، بیروت
مراکز بهداشتی
1. مستشفی بهمن (بیمارستان بهمن)، بیروت، حارة حریک.
2. مستشفی السیدة زهرا(س)، جبل عامل، العباسیه.
شکل گیری حرکت مقاومت اسلامی لبنان
چنان که پیشتر گذشت، سید محمد حسین فضل الله در سالهای حضور در نجف در صف بنیادگذاران نخستین حرکتهای شیعی در عراق قرار داشت و از همراهان نزدیک سید محمد باقر صدر در مسایل سیاسی و تشکیلاتی بود.
فضل الله پس از بازگشت به وطن پدری خویش (لبنان) درپی طرح صبغه سیاسی اسلام در جامعه مسلمانان لبنان برآمد، به گونهای که اسلامگرایی سیاسی و مردمگرایی از وجوه بارز شخصیت او به شمار میآید.
زمانی که کشور لبنان مورد تهاجم رژیم صهیونیست واقع شد، جوانانی که غالباً تحت تاثیر اندیشه و حرکت فضل الله بودند و گویا از پیش برای چنین دورهای تربیت شده بودند، حرکت نامنظم و غیر تشکیلاتی مقاومت اسلامی را که برخوردار از بدنهای مردمی و مستحکم بود، به راه انداختند. این حرکت که امروزه (حزبالله) لبنان شکل سازمان یافته و اصلیترین شاخه آن است، همواره از فضل الله تغذیه فکری و سیاسی شده و میشود. وسایل ارتباط جمعی جهان همیشه از فضل الله به عنوان (رهبر معنوی حزبالله) یاد میکنند- اما وی انتساب تشکیلاتی و سازمانی خود را به هر گروه سیاسیای رد میکند و میگوید: (این نامگذاری ناشی از این است که اغلب این برادران مبارز و مومن در نمازهای جمعه و جماعت که به امامت من تشکیل میشود و یا در درسها و سخنرانیهای من حاضر میشوند که این را تداعی میکند که من سمت رهبری آنان را به عهده دارم.)
هرچند ارتباطی بین فضل الله و حزبالله وجود ندارد اما وجود تربیتشدگان فضلالله در سطوح رهبری این جنبش _که به رجال فضل الله معروفند- حضور غیر مستقیم وی را در این جنبش تامین میکند.
در جریان انفجار مقر فرماندهی نیروهای آمریکایی و فرانسوی، رسانههای غربی انگشت اتهام را به طرف فضل الله گرفتند و او را مسئول این انفجارها معرفی کردند. وقوع این حوادث سبب مطرح شدن وی به عنوان طراح و هدایت کننده اصلی یکی از بزرگترین حرکتهای مقاومت اسلامی در سطح وسایل ارتباط جمعی جهان شد. فضل الله در سال 1367ش در گفتوگو با مجله حوزه (قم) تصرح کرد: من از این تهمتی که تبلیغات استعماری جهان به من میزنند و مرا مسئول انفجار مقر فرماندهی نیروهای امریکایی در لبنان (مارنیز) و یا فرانسویها و دیگران میدانند استفاده کردم و از فرصتی که پیش آمد و تمام وسایل ارتباط جمعی جهان اعم از امریکایی، انگلیسی، فرانسوی، روسی، ژاپنی، چینی یا کشورهای اروپای شرقی را بر روی من باز کرد. غالباً خبرنگاران آنها برای روزنامه و یا تلویزیونهای خود با ممن مصاحبه کردند و درباره جمهوری اسلامی ایران و سیاست اسلامی و مذهب شیعه مطالبی پرسیدند و من از این فرصت استفاده مهمی کردم. در عین حال که آنان سعی در وارونه جلوه دادن مسایل و آلوده کردن چهره مرا داشتند، توانستم ندای اسلام را به تمام جهان برسانم.
جایگاه و نقش رهبرانه فضل الله در جنبش مقاومت اسلامی لبنان سبب شد تا یک بار ربوده و چهار بار ترور شود.
سید محمد حسین فضل الله خاطره خویش را از ربوده شدن خود به وسیله نیروهای کتائب در سال 1982م چنین بازگو میکند:
زمانی که اسراییل لبنان را (در سال 1982م) اشغال کرد و این اتفاق که ما از پیش بیم داشتیم اتفاق افتاد من به دعوت جمهوری اسلامی ایران برای شرکت در جشنهای پیروزی انقلاب در این کشور به سر میبردم. در همانجا با شرکت جمعی از علمای شیعه و سنی لبنانی مساله را بررسی و بیانیهای صادر و اشغالگری اسراییل را محکوم کردیم و به سرعت آماده بازگشت به لبنان شدیم. اما برخلاف انتظار متوجه شدیم که بیشتر ورودیهای بیروت از سوی اسراییلیها و یا نیروهای داخلی همپیمانشان بسته شده است. در تلاش برای رسیدن به بیروت از راه بند امنیتی اسراییلیها در منطقه شرقی بیروت گذشتیم و ناگهان در دام راه بند نیروهای کتائب در نزدیکی اسراییلیها افتادیم. آنان را متوقف کردند و ما و اتومبیلمان را بازرسی کردند و از داخل اتومبیل برخی اوراق و مصاحبههای مطبوعاتی را یافتند. ما را به دفتر کتائب در منطقه حازمیه بردند. همراه من پسرم (علی) و جمعی از دوستانم بودند.
برای نخستین بار معنای (ربوده شدن ) را درک کردیم. تلاش ما برای مذاکراه با ربایندگان به جایی نرسید. زیرا آنان منتظر دستورهای بعدی از سوی مقامات بالاتر بودند. در همان حال که ما را به بازداشتگاه میبردند، برخی از مردم بامشاهده وضع اسارت ما، مرا به یکدیگر نشان میدادند و میگفتند: خمینی… از حسن اتفاق برخی نزدیکان ما شاهد اسارت ما بودند، به بیروت غربی و ناحیه جنوبی آن آمدند و مردم را آگاه کردند.
انتشار خبر ربوده شدن در میان مردم، مقدمه بحرانی سیاسی را فراهم آورده بود. اما پیش از تیرهتر شدن اوضاع، ربایندگان درصدد جبران برآمدند. ناباورانه دیدیم که آنان -که پیش از این حاضر به سخن گفتن با ما نبودند- نزد ما آمدند و از ما عذرخواهی کردند و ما را به ناحیه جنوبی بیروت منتقل کردند.
فضل الله درباره عملیاتهای تروری که در معرض آن قرار گرفت چنین میگوید: نخستین بار در اوایل دهه هشتاد در منطقه (روضه الشهیدین) نزدیک محله الغبیری بیروت، زمانی که برای ایراد سخنرانی در حسینیه الشیاح به آنجا میرفتم، در کمین نظامیای افتادیم که یکی از احزاب عربی (بعث عراق) بر سر راه ما نهاده بود. بارانی از گلوله به سمت اتومبیل هیات ما سرازیر شد، به گونهای که بسیاری از گلولهها به اتومبیل جلویی و عقبی اصابت کرد . اما تیری به اتومبیل ما نخورد و ما به شکل طبیعی راه خود را ادامه دادیم و در موعد مقرر در حسینیه سخنرانی کردم ولی ماجرا ترور را برای مردم باز نگفتم.
مدتی پس از از این عملیات ناکام گروهی مسلح وارد منزلم در منطقه (الغبیری) شدند و برنامهاشان این بود که پس از کشتن پاسداران به اتاقم هجوم آورند. آنان به شکلی کاملاً امنیتی وارد خانه شدند و پاسداران که احساس کردند اوضاع غیر عادی است، با آنان درگیر شدند و یکی از پاسداران منزل به شهادت رسید ولی عملیات تروریستها ناکام ماند.
عملیات ترور سوم به گونهای متفاوت انجام شد. این بار تروریستها، کمی پیش از اذان صبح موشکی را به سمت اتاق خوابم -در ساختمان آپارتمانی- شلیک کردند اما این موشک به خطا به یک طبقه پایینتر _یعنی طبقه چهارم- اصابت کرد.
در همان زمان به گروهی از خبرنگاران که از من چیزی برای گفتن میخواستند گفتم: تصور میکردم کسی که در کنار شما نشسته است دیگر در معرض عملیات ترور قرار نخواهد گرفت اما دیدم که مساله برعکس است.
همین مساله سبب شد تا به توصیه مقامات امنیتی اسلامی از منطقه (الغبیری) که نزدیک به مناطق حضور سازمانهای فلسطینی و ناامن بود به منطقه (بئرالعبد) انتقال یابم)
اما انفجار بزرگ 1984م که هدف آن کشتن من بود، در پاسخ به عملیات انفجار مقر مار نیز و المظلیین (مقر نیروهای امریکایی و فرانسوی) رخ داد. زیرا دستگاههای تبلیغاتی در آن زمان سعی کردند تا مرا مسئول این انفجارها معرفی کنند. استناد آنها به گزارشهای مقامهای اطلاعاتی محلی در منطقه شرقی بیروت بود که گزارش کرده بودند که من به دو جوان شهادت طلب که آن دو عملیات را اجرا کردند، تبریک گفتهام و به آنان در صورت انجام این عملیات بشارت بهشت را دادهام و پیش از انجام عملیات برای تکمیل برنامه و اطمینان از موفقیت آن به این مواضع سرکشی کردهام. دستگاههای تبلیغاتی هم این افسانهها را که شبیه رخدادهای شگفت رمانها یا نمایشنامهها بود، بال و پر میدادند.
به این ترتیب تبلیغات جهانی با شاخ و برگ دادن به این گزارش، نام مرا در ردیف عناوین عمده قرار داد. به تصور من این آغاز برنامهریزی برای ترور من بود. اما باید به این گزراشها، اطلاعاتی را بیفزایم که بعدها از میان اسناد امریکایی به دست آوردیم و نشان میدهد که مساله فراتر از حد اتهام دست داشتن در انفجار مقر مارنیز (مقر نیروهای نظامی امریکایی) بود. مساله این بود که من عنصری دردسر ساز برای سیاست امریکا در لبنان بودم. این اطلاعات را از طریق روزنامه واشنگتن پست -مدتی پس از انفجار بئرالعبد- به دست آوردیم. بعدها نیر در کتاب "پرده " (خاطرات ویلیام کیسی رییس سازمان اطلاعات مرکزی امریکا) خواندیم که وی در ضمن خاطراتش از جلسهای که با امیر بندر بن سلطان بن عبدالعزیز سفیر عربستان سعودی در یکی از قهوهخانههای واشنگتن داشته سخن میگوید. براساس آنچه در کتاب آمده ویلیام کیسی و بندر بن سلطان در آن جلسه به این نتیجه میرسند که من عنصری ناخوشایند برای سیاست امریکا هستم و باید ازدست من خلاص شوند. امیر بندر بن سلطان چکی به مبلغ سه میلیون دلار جهت مخارج ترور من به سازمان سیا تحویل میدهد. زیرا بنابر آنچه در این کتاب آمده، کنگره امریکا با هزینه شدن مخارج چنین عملیاتی از بودجه کنگره امریکا موافقت نمیکرد. سازمان سیا برای انجام این عملیات یکی از مأموران سازمان اطلاعاتی انگلستان را به لبنان اعزام میکند و او نیز با اجیر کردن عدهای مزدور در اطلاعات ارتش لبنان -که در آن زمان تحت ریاست سرهنگ سیمون قسیس بود - و نیز به کارگیری مردان و زنانی - غالباً از منطقه "مشغره " در بقاع غربی- شبکه ترور را سازماندهی و مدت یک سال کامل برای تکمیل برنامهاشان برنامهریزی کردند. آنان اتومبیل مرگ را که انباشته از مواد منفجره بود به نزدیک منزلم در منطقه بئر العبد منتقل کردند تا مرا ترور کنند. براساس برنامه آنان من میبایست در لحظه انفجار اتومبیل به محل توقف آن رسیده باشم. اما الطاف خدای بزرگ سبب ناکامی عملیات کینهتوزانهاشان شد. شکست این عملیات از آنرو بود که من پس از اتمام نمازجمعه در حالی که خسته بودم آماده بازگشت بودم که زنی مومن از آشنایان نزد من آمد. او پس از خروج از مسجد استخاره کرده بود که برای مشورت و صحبت درباره برخی مسایل شرعی و مشاکل شخصاش نزد من بیاید. از قضا نتیجه استخارهاش هم خوب بود. ابتدا به خاطر خستگی ناشی از 5 ساعت فعالیت حال شنیدن حرفهایش را نداشتم و از او خواستم به منزلم بیاید. اما او اصراری فوقالعاده داشت که همان جا حرفهایش را با من در میان بگذارد. ناچار پذیرفتم و او هم حرفهایش را زد. نمیدانستم که این مشیت الاهی است. اتفاقاً در همین لحاظات اتومبیلی شبیه اتومبیل ما به نزدیکی منزل ما رسید. هدایت کنندگان عملیات که گمان میکردند اتومبیل ما به محل مورد نظرشان رسیده است، دگمه را فشار دادند و اتومبیل کار گذاشته را منفجر کردند. در زمان انفجار من در مسجد بودم و به صحبتهای آن زن گوش میکردم. اگر آن زن مرا معطل نکرده بود در زمان انفجار در همان مکان میبودم. جالب توجه است که برخی رادیوهای محلی لبنان پنج دقیقه پس از عملیات اعلام کردند که فضلالله در این انفجار نابوده شده است و این نشان میدهد که برای ترور من علاوه بر برنامهریزی امنیتی، برنامهریزی تبلیغاتی هم شده بود. فضل الله درباره برنامهریزی تبلیغاتی این حادثه میگوید:
آن روز ملاحظه کردم که گروهی از نمایندگان رسانههای تبلیغاتی غربی و محلی از من تقاضای ایراد سخن -هرچه که باشد- میکنند. حتی تلویزیون فرانسه قبل از این حادثه از من تقاضا کرد حتی به مدت یک دقیقه هم که شده سخنی بگویم.
این رسانهها لحظه به لحظه در داخل مسجد مرا همراهمی کردند و از من تصویر میگرفتند. گو این که این رسانهها با گرفتن فیلم و تصویر از خطبهام در نماز جمعه بعداً به مخاطبان خود بگویند که این آخرین فیلم و عکس از فلانی است. زیرا برنامه آنان بسیار دقیق طرحریزی شده بود. اما این برنامه ناکام ماند. البته صدها شهید و زخمی برجای گذاشت. شمار شهیدان این انفجار -که زن و مرد و کودک و نوجوان و پیر در آن به چشم میخورد- به بیش از هشتاد تن رسید. برخی کودکان در شکم مادران و برخی بر روی دستان مادران خود به شهادت رسیدند. این حادثه حدود دویست زخمی بر جای گذاشت که برخی از آنان دچار نقص عضو شدند. منطقه محل انفجار منطقه تنگ و شلوغ و زمان انفجار هنگام بازگشت کارگران به خانههایشان بود.
در خاطرات ویلیام کیسی آمده است که امیر بندر بن سلطان -سفیر عربستان سعودی در واشنگتن- با شنیدن خبر ناکامی ترور من دچار دلپیچه شد، اما برای کاستن از تاثیر این مساله بر خود به اربابش رییس سازمان سیا میگوید که به من (فضلالله) و هوادارانم در حاشیه جنوبی شهر بیروت در مقابل سکوتم از دعوت به انتقامگیری از امریکا یک میلیون دلار کمک مالی و دارو و… داده است. ویلیام کیسی در پاسخ میگوید: در این صورت مبلغ رشوه از هزینه عملیات ترور کمتر است! من در همان زمان اعلام کردم کسی در روی زمین و هر مقام اطلاعاتیای که میتواند ثابت کند من یک ریال از هر مقام دولتی یا غیر دولتی گرفتهام سندش را رو کند.
در آن هنگام متوجه شدم که امیر بندر بن سلطان –در صورت صحت این روایت که وسایل تبلیغاتی سعودی انکارش کردند- دروغگویی را هم خوب بلد نیست. زیرا ادعا کرده که به هواخواهانم در ناحیه جنوبی بیروت کمکهای مالی و… نموده است. من مطئنم که او به هیچ یک از هواخواهان نزدیک یا دور من و حتی به بازماندگان و آسیبدیدگان انفجار هیچ گونه کمکی نکرده است.
فضل الله درباره اهداف و پیامدهای این انفجار میگوید: تصور میکنم که این انفجار که هدف آن ترور من بود پاسخی به انفجار مقر نیروهای امریکایی در فرودگاه بیروت بود. اما امریکاییها ناکام ماندند و پیامدهای آن نیز به زیان سیاست امریکا در لبنان تمام شد. این انفجار در خود امریکا نیز بازتاب یافت و پس از آن که روزنامه واشنگتن پست برخی اطلاعاتش را درباره این انفجار و عوامل پشت پرده آن منتشر کرد رییس جمهور امریکا رونالد ریگان وادار شد تا علناً اعلام کند که دستور ترور مرا صادر نکرده و امریکا در این عملیات مشارکت نداشته است.
هرگاه به یاد این عملیات شیطانی میافتم به این مسأله میاندیشم که امریکا که همه مخالفان خود را به تروریست بودن متهم میکند چگونه با عملیاتی امنیتی -تروریستی حدود دویست و هشتاد تن از کارگران و دیگر مردم بیگناه را یکجا درو میکند.
در این عملیات حتی برخی جنینها در شکم مادرانشان متلاشی شدند. معتقدم که وحشیگری امریکا در مسایل امنیتی هیچ مرزی ندارد و این دولت هرجا که پای منافقش در میان باشد هر کاری را مجاز میشمرد. از همان زمان و البته پیش از آن هیچ احترامی به مواعظ امریکا درباره حقوق بشر ومحکومیت تروریسم و دفاع از آزادی قایل نبوده و نیستم.