در این ماه باید با گریه برای امام حسین(علیه السلام) وجودمان را صیقل بدهیم. هیچ چیزی مثل این گونه سوختن، ما را پاك نمی كند. در روایت می خوانیم:«نَفَسُ الْمَهْمُومِ لَنَا الْمُغْتَمِّ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ، وَ هَمُّهُ لِأَمْرِنَا عِبَادَةٌ وَ كِتْمَانُهُ لِسِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»[1]
كسی كه از روی غصه، بر مصیبتی كه بر ما رفته آه بكشد، آهَش تسبیح خداوند است. اگر كسی دغدغه ولیّ خدا را داشته باشد، خود این دغدغه عبادت است؛ البته این روایت معنای عمیقی دارد. همه چیز از غصه آغاز می شود و به دغدغه ولیّ خدا می رسد. بعد از همراهی ولیّ خدا، باید به كتمان سرّ رسید. اهل سرّ ولیّ خدا شوی؛ این روایت را با آب طلا بنویسید. روایت عجیبی است. آهی كه در مظلومیت امام حسین(علیه السلام) می كشی، تسبیح خداست. این مقدمه ای می شود که شما به همّ و غمّ ولیّ خدا برسید، آن گاه به عبادت می رسید؛ بعد اگر مواظبت كنید، اهل سرّ می شوید. اهالی سرّ، به مقام شهادت و مقام شهود و حقایق عالم دست می یابند که مقام رسیدن به ملكوت است. آغاز این مرتبه ها از مصیبت شروع می شود. اگر كسی اهل مصیبت بود، مصیبت برای ولیّ خدا و دغدغه برای ولیّ خدا و آن را در دل انسان زنده داشت و همواره به یاد ولیّ اش بود و تنهایی و غربت او را درك کرد، می تواند به سرّ ولیّ خدا پی ببرد.
ماه محرم، ماهی است كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ما را با مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) به طرف خدا هدایت می كند. نمی دانم می توانم بگویم در ماه رمضان مهمان خانۀ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) باز است و شیاطین در زنجیر هستند یا نه. ایشان همه را به عبادت و مناجات و توبه می رساند. ماه حج، ماهی است كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) شیطان و دستگاه ابلیس را رجم می کند و همه برای طواف به مکه می آیند و دور ولیّ خدا می چرخند و سرهایشان را می تراشند و مانند سلمان و ابوذر برای سقیفه آماده می شوند و با ولیّ خدا بیعت و دشمن ولی ّ خدا را رجم می كنند.
حقیقتاً شیطان به وسیله امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و شیعیان رجم می شود؛ البته دیگران سنگ هایشان به خودشان می خورد. آن هایی كه ولیّ خدا را درك نمی كنند، خودشان را رجم می كنند. برداشت من این است که ماه رمضان و حج و محرم، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ما را به طرف خدا می برد. هركه مهمان این سفره بود، دستش به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) می رسد.
امام رضا(علیه السلام) به ابن شبیب فرمود: ابن شبیب، این ماهی است که اهل جاهلیت هم حرمت این ماه را نگه می داشتند و نمی جنگیدند؛ ولی در این ماه حرمت ما را شكستند.
در یك روایت دیگری هست که حضرت فرمود: در این ماه، خون ما را حلال دانستند و حرمت ما را شكستند و خیمه های ما را به آتش زدند و اموال و دارایی جدم را به غارت بردند و زنان ما را اسیر كردند. در این ماه عزیز، ما را در عاشورا ذلیل كردند. این ها غصه ای بر ما نازل كردند كه تا قیامت تمام شدنی نیست و تا انقضای عالم این غصه می ماند. بعد فرمودند: «إِنْ كُنْتَ بَاكِیاً لِشَی ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام)».[2]
در روایت دیگری هست که امام رضا(علیه السلام) فرمودند كه مثل گوسفند، سر جدم را بریدند. اگر بر مصیبت سیدالشهدا(علیه السلام) گریه كنی، چه اتفاقی می افتد؟ چگونه گناهان تان پاك می شود؟ با گریه بر حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) و نشستن بر سفره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) تطهیر می شویم تا بتوانیم به خودش پیوند بخوریم. آن چه سبب دوری ما از ولیّ خداست، گناه ماست. این گناه با گریه پاك می شود.
در روایتی هست که وقتی محرم وارد می شد، كسی دیگر لبخند بر لبان امام رضا(علیه السلام) نمی دید و همواره بر غصۀ امام(علیه السلام) اضافه می شد تا روز عاشورا كه روز گریه و عزاداری امام(علیه السلام) بود.
در روایت دیگری هست، روزی نبود كه نام حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در مقابل امام صادق(علیه السلام) برده شود و در آن روز تبسم بر لب امام صادق(علیه السلام) دیده شود. فدای انسان مظلومی كه امت جدش او را تنها گذاشتند. وقتی می خواست از مدینه بیرون بیاید، كنار حرم رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شكایت كرد. شكایتش از امت این است:«إِنَّهُمْ قَدْ خَذَلُونِی»[3]
این ها مرا در مقابل دستگاه یزید تنها گذاشتند و كار به جایی رسید كه دشمن حضرت را تعقیب كرد و فرمود: من هر كجا مخفی شوم، این ها دست از سرم بر نمی دارند و می خواستند كنار خانۀ خدا حضرت را بزنند. از مكه بیرون آمد و دست زن و بچه اش را گرفت و به كربلا دارد نزدیك می شود، به سرعت می رفت.
سلام ما به آقای بزرگوار و باعظمتی كه میکاییل، گهواره جنبانش بود:«السَّلَامُ عَلَى مَنْ نَاغَاهُ فِی الْمَهْدِ مِیكَائِیلُ»[4]
سلام ما به آقایی كه جایش روی دوش رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود. سلام ما به بزرگواری كه نبی اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) لب و دندانش را می بوسید و می مكید:«السَّلَامُ عَلَى الشَّیبِ الْخَضِیبِ»[5]
سلام بر محاسن شریفی كه با خون خضاب شد:«السَّلَامُ عَلَى الْخَدِّ التَّرِیبِ»[6]
سلام بر گونه های خاك مالیده شده آقای مظلوم:«السَّلَامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلِیبِ»[7]
سلام بر لب و دندانی كه هدف چوب خیزران قرار گرفت. فرمود: عمه جان! دامن خیمه را بالا بزن. دشمن پای یك نیزه پایكوبی می كرد. دید سر برادرش بالای نیزه است.
حجة الاسلام و المسلمین میرباقری
[1] الكافي، شیخ کلینی، ج 2، 226، باب الكتمان ...، ص: 221.
[2]. بحارالأنوار، مجلسی، ج 44، ص: 286.
[3]. همان، 327، باب 37، ما جرى عليه بعد بيعة الناس.
[4]. همان، ج 98، 235، باب 18، زياراته صلوات الله عليه الم.
[5]. همان.
[6]. همان.
[7]. همان.