دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

زهد و پارسایى

No image
زهد و پارسایى

حکایت

در مورد زهد و پارسایى این فقیه بزرگوار چنین آورده اند:

«یکى از تجّار، مبلغ قابل توجهى اهدا مى نماید و اصرار مى ورزد که از مال خالص خویشتن مى باشد و هدیه اى است که آقا خانه اى بخرد. آقا نمى پذیرد و به او مى فرماید. بسیارى از طلّاب هستند که از حقوق شرعى چیزى نمى گیرندچه بهتر به آنان بدهى. آقا برخى از آنان را حاضر مى سازد، تاجر پول را به آنان پرداخت مى نماید و بدین ترتیب، خود را از اصرار و تأکید آن تاجر، رها مى سازد.»[14]

زندگى آیت الله سیستانى از نگاه یک رسانه آمریکایى

هفته نامه نیوزویک در خصوص زندگى آیت الله سیستانى چنین نوشته است:

«یک بار که آقاى سیستانى بیمار بوده است، یکى از اطرافیان او برایش آب میوه آورده بوداما وى از خوردن آن خوددارى کرده و گفته است: در حالى که مردم نمى توانند آب آشامیدنى پیدا کنند، شما براى من آب میوه مى آورید!

یا هنگامى که دستگاه تهویه اتاق وى خراب شده بود و ماجراى آن در همه نجف پیچید، یکى از اطرافیان ایشان، دستگاهى نو خرید و نصب کرد که سر و صدایى نیز تولید نمى کرداما سیستانى بر تعمیر دستگاه قبلى تأکید داشت و از آنان خواست، دستگاه نو را به خانواده فقیرى بدهند.

یا زمانى که سیستانى 74 ساله براى درمان بیمارى قلب خود به لندن رفت، مؤسسه خویى خانه راحتى در منطقه «میضر» لندن براى او در نظر گرفت اما او تخت راحت را رها کرد و بر روى تشکى در کف اتاق خوابید.

اینها مواردى هستند که اعتبار بى حد و اندازه اى را در میان شیعیان عراق به وى بخشیده است.»[15]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS