دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سیر و سلوک

No image
سیر و سلوک

سیر و سلوک:

«مرحوم فومنى فقط یک مبارز محض نبود، بلکه اهل سیر و سلوک و عبادت بود. به نمازهاى اوّل وقت، هم به جماعت در اول وقت اهمیت فراوان مى داد، حتى در مواقعى که کسالت داشت نماز جماعت صبح، ظهر و شب وى ترک نشد. از خواندن نمازهاى مستحبى احساس خستگى نمى کرد. به خواندن نماز جعفر طیار، نماز اعرابى و سجده هاى طولانى مداومت داشت. هر سال 15 روز به طبقه دوم منزل خود مى رفت و برنامه هاى خاص عبادى خود را انجام مى داد. در آن ایام بسیارى از مردم و حتى فرزندان معظم له گمان مى کردند وى به مسافرت رفته است و از برنامه وى جز خانواده اش کسى خبردار نبود.

فرزندش مى گوید:

«سالى ایشان براى صله ارحام به فومن تشریف برد و در منزل یکى از اقوام به نام حاج مشفق اقامت داشت. ایشان صبح به سجده رفت. از آن طرف خانم حاج مشفق هر وقت براى ایشان چاى یا میوه آورد، ایشان را در حال سجده دید.این سجده آن قدر طول کشید که موجب نگرانى آن خانم شد و براى اطلاع دادن به شوهرش به مزرعه رفت و گفت به گمانم ایشان در همان حال سجده از دنیا رفته است. وقتى برگشت و دید که ایشان در کمال صحت مشغول سجده است. ایشان هر وقت حوائج مهمى داشت، براى خود ختومات و اذکار مخصوصى داشت که آن ها را در اماکن مقدسى همچون حرم امام رضا(علیه السلام) انجام مى داد. یکى از آن اذکار مخصوص ذکر «یا على» بود. وى در حرم امام رضا(علیه السلام) بعد از دوازده هزار بار گفتن ذکر دست به درگاه الهى بر مى دارد و مى گوید: خدایا به برکت این ختم، حاجت مهم من این است ،آن کس که سرمنشأ این تباهى هاى جهان است، را به تیر غیب گرفتار بفرما» پس از ساعتى یکى از مریدان ایشان مى گوید: حاجت شما روا شد، کِنِدى رئیس جمهورى آمریکا کشته شد و ایشان بسیار خوشحال شد و با گذشت این همه سال هنوز مشخص نشده است که ضارب او چه کسى بوده است.»[15]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جواد فومنی حائری

جواد فومنی حائری

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS