دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

صلابت

No image
صلابت

صلابت

میرزا محمد تقى با نهایت احترام و ادب و تواضع با دیدار کنندگان خویش برخورد مى کرد. هرکس به خانه اش مى آمد. براى احترام وى برمى خاست ولى در برابر دشمن متجاوز و ستمگران، با اُبهت و با صلابت بود و حاضر نبود با هیچ یک از سران انگلیسى در هر رتبه اى که باشد، ملاقات کند.

نماینده بریتانیا در آن زمان در عراق بنام «سرپرسى کاکس» بارها از وى درخواست ملاقات کرد ولى همواره از جانب میرزا جواب ردّ شنید. وقتى کاکس از گرفتن وقت ملاقات با او نا امید شد، تصمیم گرفت بدون وقت قبلى ناگهانى با او دیدار کند. وقتى به این عمل اقدام ورزید، نه تنها با خوشامدگویى میرزا مواجه نشد جناب ایشان با چهره گرفته و آکنده از خشم و نفرت پشت به او کرد و کاکس با حالتى شکست خورده از آنجا خارج شد. عکس العمل میرزا در مقابل او نه به این دلیل بود که کاکس فردى خارجى به شمار مى آمد، بلکه به این سبب بود که او نماینده رژیمى بود که به سرزمین اسلامى تجاوز کرده و دستش تا مرفق به خون مسلمانان آغشته بود.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS