دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نماز شب

No image
نماز شب نماز شب: سید على آقا همه چیز را در نماز شب و تهجّد شبانه مى دید و سفارش هاى اکیدى بر شاگردان خود داشت که نماز شب را اقامه کنند. علامه طباطبایى مى گوید:

«چون به نجف اشرف براى تحصیل مشرف شدم به خاطر قرابت و خویشاوندى به محضر قاضى رفتم، روزى کنار درِ مدرسه اى ایستاده بودم که قاضى از آن جا عبور مى کرد چون به من رسید، دست خود را بر روى شانه من گذاشته و فرمود: «اى فرزند! دنیا مى خواهى، نماز شب بخوان و آخرت مى خواهى، نماز شب بخوان.»([9])

استاد خود نیز اهل تهجّد بود و از راه نماز شب به این مقام والا رسیده بود و آن قدر مواظب اعمال و رفتار خود بود که حتى حاضر نبود عبادت و نمازش براى دیگران و حتى خانواده و فرزندانش ذرّه اى مزاحمت ایجاد کند. به همین جهت، در مدرسه قوام حجره اى براى این کار گرفته بود. آیت الله سید محمد حسینى همدانى گوید:

«در سال 1347 قمرى که من در مدرسه قوام نجف اشرف بودم، روزى سید على آقا به مدرسه آمد و از متصدّى آن حجره اى درخواست کرد، و وى نیز با کمال احترام پذیرفته و حجره اى کوچک در طبقه فوقانى در اختیارش گذاشت بعد معلوم شد که قاضى حجره را به عنوان مکان خلوتى براى تهجّد و عبادت مى خواستند. چون تصور مى کردند تهجّد ایشان شب هنگام در خانه، باعث مزاحمت بچه ها مى شد. به همین خاطر، شبها حدود ساعت دوازده ـ که معمولاً طلبه ها براى آمادگى جهت درسهاى فردا به استراحت مى پرداختند ـ شب زنده دارى قاضى آغاز مى شد.»([10])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS