دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کرامات سیّد

No image
کرامات سیّد

کرامات سیّد

سید در حوزه اصفهان علاوه بر تدریس و مرجعیّت، بر کرسى قضاوت نیز تکیه زده بود و حکم خدا را نسبت به مجرمین اجرا مى کرد. اصفهان با آمدن سیّد آرامش و سکون یافته بودبه طورى که کسى از خلاف کاران و سارقان، جرئت انجام عمل خلافى را نداشتندزیرا سیّد اجراى حدود مى کرد و متخلّف را به جزاى اعمالش مى رساندبه طورى که متخلّفان از خادم وى هم مى ترسیدند.

یکى از کرامات سیّد این است که یک بار در اصفهان مجلس عزادارى براى امام حسین (علیه السلام)برقرار شد که سیّد و جماعتى از اعیان و اشراف نیز در آن مجلس حضور داشتنددر همین وقت، یکى از شاهزادگان جوان وارد شددر حالى که ریشش را تراشیده بود. سیّد نگاهى به صورت او انداخته، گفت:

«حَلْقُ اللحیة من شعار المجوس و صار من عمل اهل الخلاف تراشیدن ریش، از نشانه هاى مجوسیان است و الگویى براى اهل خلاف شده است».

مجلس در سکوت محض فرو رفته بود و نفس ها در سینه حبس شده بودکسى در برابر سیدجرأت سخن گفتن و دفاع از عمل خلاف شاهزاده را نداشت محفل در بن بست عجیبى گرفتار شده بود. سیّد با خود مى گفت: مجلسى که براى عزادارى امام شهدا منعقد شده، مى ترسم که سقف بر سر همه فرو ریزدناگاه صاحب مجلس از واعظ تقاضا کرد تا منبر برود. تمام وجود سیّد را خشم فرا گرفته بود. وقتى واعظ بر فراز منبر قرار گرفت، سیّد از جا بلند شد و از مجلس بیرون رفت و ناگهان سقف فرو افتاد و جمعى مجروح و مصدوم شدند.[25]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS