كلمات كليدي : تاريخ، امويان، سهم، بن غالب، خطيم، خوارج، بني اميه، بصره
نویسنده : سيد مرتضي مير تبار
در شمار کسانی که در قرن اول هجری میزیست و در دوره خود باعث ایجاد حوادث گردید و حتی در دوره بنی امیه مشکلاتی برای حاکمان این حکومت غاصب ایجاد کرد شخصی به نام سهم بن غالب هجیمی[1] بوده است.
سهم بن غالب که ابن خلدون از وی با عنوان سهم بن غانم نیز یاد میکند،[2] متوفی سال 54 هجری، 674 میلادی، است که از دشمنان معاویه تلقی میگردد[3] و با این اوصاف وی از خوارج دانسته شد.[4]
اعتقادات سهم بن غالب
سهم بن غالب دارای اعتقادات خاصی بود که وی را از سایرین جدا میکرد. وی در واقع اولین کسی بود که مسأله کفر اهل قبله را به جد مطرح کرد[5] و قبل از وی دیگر خوارج این مباحث را مطرح نکرده بودند و این یکی از دلایلی بود که باعث شد سهم بن غالب هجیمی بر ضد عبدالله بن عامر در بصره شورش کند.این مسأله نقش مهمی در جدا کردن خوارج از کلیت جامعه اسلامی داشته است. بصره از مناطقی است که در آن ایام تعداد زیادی از خوارج را در خود جای داده بود. قریب ازدی و پسر خالهاش زحاف طایی در سال پنجاه به همراهی هفتاد نفر در این شهر خروج کردند که پس از درگیری کشته شدند.[6] ابن اثیر مینویسد: زیاد در مورد خوارج شدت و سرسختی فراوانی از خود نشان میداد. به سمرة بن جندب، جانشین خود در بصره نیز گفته بود که به شدت با آنها برخورد کند. آنها با تعداد زیادی از خوارج درگیر شده و آنها را از بین بردند.این شدت عملها نشانگر کثرت آنها در آن زمان در شهر بصره بود.
از جمله اعتقاداتی که سهم بن غالب مروج آن بود این بود که غیر خود را مسلمان نمیدانست و جالب این که وقتی برای قیام به سوی اهواز میرفت در بین راه به چند نفر برخورد کرد و وقتی فهمید یهودی هستند آنان را رها کرد و اگر مسلمان بودند آنان را میکشت.[7] نمونه این نوع کشتار در کتاب ابن خلدون نقل شده است مبنی بر این که به دستور سهم بن غالب یکی از صحابه پیامبر(ص) و پسر و برادرش را به بهانه کافر بودن کشتند. حتی بعد از به قتل رساندن آنان به سپاه آنان حمله کردند و عدهای را کشتند و به برخی امان دادند.[8] این صحابی که نامش عباده بن قرط لیثی بود در ماه جمادی الآخر در ناحیه اهواز به دست خوارج کشته شد[9] با وجود این که شهادتین را نیز گفته بود او را انکار کردند و برچسب کفر به او چسباندند و او را به قتل رساندند.[10]
خروج سهم بن غالب
در سال چهل و یک هجری و بعد از سرکوبی خروج حوثرة بن ذراع بن مسعود اسدی، سهم بن غالب به همراه زیاد بن مالک معروف به خطیم باهلی در منطقهای میان جسر و بصره اردو زدند و آماده شورش شدند.[11] خطیم از آن جهت به این نام معروف شد که از ضربت شمشیر خطی بر چهره داشت.[12]
ابتدا سهم بن غالب با هفتاد نفر بر علیه ابن عامر خروج کرد[13] و بعد از کشتن عبادة بن قرط لیثی متواری شدند و بعد از آن مدتی آنان از طرف ابن عامر که والی معاویه بن ابوسفیان در بصره بود در امان بودند تا این که معاویه ابن عامر را عزل کرد و حارث بن عمرو ازدی را والی خود کرد[14] که در این دوره نیز سهم و خطیم در امان بودند. اما بعد از مدت کوتاهی، معاویه حارث را نیز عزل کرد و زیاد بن ابیه را در سال چهل و پنج هجری[15] جانشین او کرد.[16] با آمدن زیاد بن ابیه، آنان فهمیدند که دیگر امان نامه باطل شده است لذا از بصره خارج شده و متواری گردیدند.[17]
در سال چهل و یک هجری خطیم و سهم بن غالب با شعار «لا حکم الا لله» قیام کردند.[18] البته ابن اثیر قیام آنان را سال چهل و پنج ثبت کرده است.[19] این شورش در اهواز و به فرماندهی سهم به وقوع پیوست؛ اما با شکست مواجه شد.[20] سهم اولین شخص از خوارج بود که پس از جابر بن سلیم قیام کرد.[21] با ورود سهم و یارانش به داخل شهر بصره، یارانش او را تنها گذاشتند و از دور او پراکنده شدند و در نتیجه سهم به اجبار مخفی شد. سهم از زیاد امان خواست اما زیاد به او امان نداد. انتظار داشت که زیاد او را مثل ابن عامر خواهد بخشید اما اینطور نشد و لذا در مخفیگاه خود باقی ماند.[22]
مرگ سهم بن غالب
بعد از مخفی ماندن سهم از دست سربازان حکومتی، زیاد بن ابیه به جستجوی پناهگاه سهم گشت و بعد از مدتی وی را یافت. بعد از دستگیری، سهم بن غالب در جلوی درب خانه خود به دار آویخته شد و بعد از آن جسد وی برای درس عبرت سایرین، مدتی بر روی دار آویخته ماند.[23]
برخی در مورد قتل سهم مینویسند: او در حال اختفا ماند تا زیاد درگذشت و عبید الله بن زیاد او را به دار کشید و نیز گفته شده مرگ وی قبل از آن تاریخ بود. یکى از خوارج در مدح سهم چنین گفت:
فان تکن الاحزاب باؤ بصلبه فلا یبعدن الله سهم بن غالب
یعنى اگر احزاب (جمع حزب و مقصود معاویه فرزند قائد احزاب در جنگ خندق) او را به دار بکشند خداوند سهم بن غالب را از خود دور و جدا نکند.[24]
با این وجود تاریخ مرگ وی سال پنجاه و چهار هجری عنوان گشته است که با این اوصاف به نظر میرسد که قتل وی در زمان عبیدالله بن زیاد صحیحتر باشد چرا که در بسیاری از کتب، تاریخ مرگ زیاد بن ابیه را سال پنجاه و سه هجری ذکر نمودهاند.[25]