دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سید ابوالحسن جلوه مظهر (آیت الله سید ابوالحسن جلوه)

سید ابوالحسن جلوه مظهر (آیت الله سید ابوالحسن جلوه)
سید ابوالحسن جلوه مظهر (آیت الله سید ابوالحسن جلوه)

متوفاى 1314 ق.

عنوان مقاله: حکیم فروتن

نویسنده: غلامرضا گلى زواره

اجداد و انساب جلوه

حکیم الهى میرزا ابوالحسن جلوه یکى از دانشوران جهان تشیع است که در عصر قاجار چون ستاره اى فروزان در آسمان حکمت درخشید و با تلاشى ارزشمند و کوششى وافر مشعل حکمت را در این عصر روشن نگاهداشت. حکیم جلوه از لحاظ نسب به سلسله اى از سادات طباطبا انتساب دارد که از طریق پدر به امام حسن مجتبى(علیه السلام) و از طریق مادر به حضرت امام حسین(علیه السلام)مى رسد و یکى از اجداد او سید بهاءالدین حیدر است که در قرن هفتم در زواره مى زیست و زمانى که قوم وحشى مغول به این شهر یورش آوردند این سید وارسته چون شیر شجاع رهبرى دفاع مردم این شهر در مقابل مهاجمان را عهده دار گردید و سرانجام به دست خونخواران مغول به شهادت رسید و در خانه اش دفن گردید و مرقدش اکنون زیارتگاه مردم مى باشد.([1])

نسب جلوه پس از شش واسطه به متکلم و حکیم مشهور میرزا رفیعاى نائینى مى رسد و جلوه خود در نامه دانشوران ناصرى ذیل شرح زندگانى خویش به این نکته اشاره دارد.([2])

رفیع الدین طباطبایى یکى از حکماى معروف شیعه است که با استفاضه از محضر علمایى چون شیخ بهائى، میرفندرسکى و شیخ شوشترى در اقیانوس اندیشه به غواصى پرداخت و ثمره تلاشهاى علمى او تألیفات ارزشمندى چون حاشیه بر صحیفه سجادیه، شرح اصول کافى و ثمره شجره الهیه مى باشد که از عمق تفکرش حکایت دارد. علامه مجلسى از او به عنوان سوّمین استاد اجازه، حدیث ذکر مى کند.([3])

دوران کودکى و نوجوانى جلوه

«سید محمد مظهر» پدر جلوه از شعرا و حکماى دوره قاجاریه است که براى تکمیل دانسته هاى طبى و ادبى خویش راهى هندوستان گردید و مدتها در این سرزمین اقامت داشت و در سال 1238 ق. در احمدآباد گجرات هند صاحب فرزندى شد که او را ابوالحسن نامید، همان شخصى که بعدها به میرزا ابوالحسن جلوه مشهور گردید.

«مظهر» به تقاضاى برادرش میر محمدحسین دوم که انسانى فاضل و پروا پیشه بود همراه خانواده از هند به اصفهان آمد و غالباً در مولد و موطن خود یعنى زواره اقامت داشت تا آنکه به سال 1252 ق. در این شهر دار فانى را وداع گفت و در جلو بقعه پدرش - فقیه نامدار میر محمدصادق طباطبایى مدفون گردید. در این هنگام جلوه دوران نوجوانى را سپرى مى نمود و چهارده سال داشت. او تحصیلات مقدماتى، قرائت و ادبیات فارسى و بخشى از علوم عربى و حتى خط و کتابت را در زواره فرا گرفت و با وجود آنکه در این دوران از دست دادن پدر روانش را آزرده ساخته بود از کسب دانش دست برنداشت. چنانچه خود در شعرى مى گوید:

با همه سختى و رنج محنت، نگذشت *** جز پى تحصیل این شب و سحر من

تحصیل در اصفهان و تهران

آن عنصر سخت کوش با وجود آنکه امکاناتى نداشت به منظور پیگیرى تحصیلات، موطن خود را به قصد اصفهان ترک گفت. مدرسه اى که حکیم جلوه در آن اقامت گزید از بناهاى امیر محمد مهدى معروف به حکیم الملک (از نوادگان سید روح الله طباطبائى اردستانى) است.([4]) حجره اى که جلوه در این مدرسه انتخاب کرد و در آن بیتوته نمود همان جایى است که سید حسین طباطبائى متخلص به مجمر شاعر زواره اى در سال 1209 در آن اقامت داشت.([5])

در این حال شوق تحصیل، تفکر و تحقیق در سراپاى وجود جلوه موج مى زد و طبع حقیقت جویى او با اندیشه هاى دینى بخصوص افکار فلسفى و عرفانى آشنا گردید. چنانچه خود مى نویسد: «چون فطرتها در میل به علوم مختلف است خاطر من میل به علوم عقلیه کرد و در تحصیل علوم معقول ازالهى و طبیعى و ریاضى اوقاتى صرف کردم.»([6])

جلوه در اصفهان از محضر علمایى چون میرزا حسن نورى، میرزا حسن چینى و ملا عبد الجواد تونى خراسانى بهره برد و اصولا در پیمودن طریق حکمت به موازات شرکت در دروس این اساتید مطالعات شخصى داشت و در این راه آنى نیاسود و در بحثهاى فلسفى و عرفانى با طلاب کاملا موفق بود.

در سال 1273 ق. در حالى که جلوه 35 بهار را پشت سر نهاده بود اصفهان را ترک کرد و به قصدتهران عزیمت نمود. مدرسه اى که در تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزید دارالشفا نام داشت که نخست به دستور فتحعلى شاه براى بیمارستان ساخته شد ولى بعدها به صورت مدرسه درآمد.([7])

جلوه در این مدرسه به مدت 41 سال به تدریس حکمت و فلسفه و ریاضیات مشغول بود و در عصر نامبرده آقا محمد رضا قمشه اى و آقا على مدرسى و جلوه سه استاد کامل فلسفه و حکمت به شمار مى رفتند که کاروانى از دانشوران و مشتاقان معرفت از حوزه تدریس آنان استفاده مى کردند و با رحلت آن دو حکیم در دوره ناصرى علوم عقلى به مجلس درس جلوه انحصار یافت([8]) و بعد از حاج ملا هادى سبزوارى در مکتب وى فلسفه جان تازه اى یافت. او در گوشه این مدرسه پارسا و بى پیرایه، فروتن و اندیشمند مى زیست و مى کوشید تا جانهاى تاریک را به نور حکمت روش کند. فارغ از نام و نشان زندگى زاهدانه اى را مى گذراند و در حدود نیم قرن پرتوى از اندیشه هاى خود را در اختیار شاگردانى قرار داد که خود بعدها در عصر خویش دانشوران مشهورى به حساب مى آمدند.

شاگردان

حکیم جلوه طى نیم قرن تدریس شاگردان زیادى را تربیت کرد که برجسته ترین آنان به شرح زیرند:

1. میرزا محمد طاهر تنکابنى: وى پس از وفات آخوند محمد رضا صهبا قمشه اى به درس میرزاابوالحسن جلوه رفت و کتاب تمهید القواعد ابن ترکه را نزد وى خواند. تنکابنى درباره روش درسى جلوه مى نویسد: میرزا را عادت بر این بود که تا کتابى را تصحیح نمى کرد شروع به بحث در آن نمى نمود. آن تمهید القواعد که نزد آقا محمد رضا قمشه اى خوانده بودیم گاهى سطر به سطر افتاده داشت و او به نیروى بیان عرفانى مطالب کتاب را تقریر مى نمود لیکن مرحوم جلوه ابتدا تمام کتاب را اصلاح مى نمود سپس درس مى گفت و از این مقایسه کوچک طرز دقت و تحقیق میرزاى جلوه نسبت به نحوه تدریس مرحوم قمشه اى کاملا آشکار بود.([9])

میرزا محمد طاهر تنکابنى از اساتید مسلّم فلسفه در دوران اخیر است و احاطه نامبرده به متون و آراء فلاسفه سلف شگفت انگیر بوده است([10]) و در ریاضیات، هیئت، نجوم و طب نیز مهارت داشت. از سال 1310 ش. دوران مشقات این حکیم آغاز شد و از پى تبعیدها و زندانها (به دلیل مبارزه با رضاخان) سرانجام در سال 1320 از دار غرور به سراى سرور کوچ نمود([11]) و در جوار قبر استادش جلوه مدفون شد.

2. آیت الله العظمى میرزا محمدعلى شاه آبادى: این فقیه عارف پس از فراگیرى مقدمات و علوم نزد پدر و برادر بزرگ خود آیت الله شیخ احمد بید آبادى و علامه میرزا محمد هاشم چهار سوقى هنگامى که پدرش مورد غضب ناصرالدین شاه قاجار واقع شد و تبعید گردید در سال 1304 ق. به همراه والد بزرگوار خویش راهى تهران شد و تحصیل علوم اسلامى را پى گرفت و فلسفه، حکمت و عرفان را نزد حکیم جلوه آموخت و پس از 16 سال اقامت در تهران به نجف اشرف رفت و در آنجا از محضر آخوند ملا محمد کاظم خراسانى استفاده کرد. در سامرّا نزد میرزاى شیرازى نیز شاگردى کرد و پس از 8 سال اقامت در عراق به تهران آمد و در خیابان شاه آباد سابق سکونت گزید. به همین دلیل او را شاه آبادى گویند. وى در مدت 17 سال اقامت در تهران به نشر معارف مذهب حقه تشیّع و مبارزه با نظام جور از طریق جلسات درس و سخنرانى همت گماشت و قبل از به قدرت رسیدن رضاخان کراراً چهره مزدورانه وى را افشا مى نمود. در محضر آیت الله شاه آبادى دانشورانى چند تربیت شدند که برجسته ترین آنها حضرت امام خمینى (ره)، حضرت آیت الله مرعشى نجفى و آیت الله میرزا هاشم آملى مى باشد که در قم از محضر این عارف متشرع فیض بردند. از تألیفات گرانقدر نامبرده شذرات المعارف، رشحات البحار و مفتاح السعاده در خور ذکرند.([12])

3. آقا سید حسین بادکوبه اى: وى متولد 1293 ق. در یکى از روستاهاى بادکوبه جمهورى آذربایجان است. پس از تحصیل مقدماتى بهتهران آمد و فلسفه و ریاضیات را نزد جلوه فرا گرفت. پس از مدتى عازم نجف شد و در این شهر مقدس نزد آخوند خراسانى و شیخ حسین مامقانى فقه و اصول را آموخت. فیلسوف معاصر و مفسر کبیر علامه طباطبایى ریاضیات و الهیات شفا را نزد این حکیم در نجف تحصیل نمود.([13])

4. ملا محمد آملى: آن مرحوم از فقها و مجتهدین پرهیزکار و مشاهیر مراجع روحانى است که به منظور دفاع از مشروطه مشروعه با شیخ فضل الله نورى همکارى داشت. وى پس از نشو و نما در آمل و فراگیرى علوم مقدماتى در این شهر روانه تهران گردید و از افاضل این شهر خصوصاً حکیم جلوه استفاده کرد و خود به تدریس و انجام وظایف شرعى و خدمات دینى پرداخت و از مراجع عظام محسوب گردید. وى در سال 1336 به رحمت ایزدى پیوست و جنازه اش با تجلیل و احترام فراوان در جوار مقبره جلوه دفن گردید.([14])

5. میرزا حسن کرمانشاهى: نامبرده که از شاگردان مسلّم و مبرّز جلوه است یکى از ارکان مهم انتقال فلسفه به طبقات متأخر مى باشد. شاگردان زیادى تربیت نموده که مشهورترین آنها فیلسوف فاضل سید موسى زرآبادى است، از تألیفات وى حواشى فراوانى است که بر شرح اشارات و اسفار و شفاى ابوعلى سینا نوشته است.([15])

دیگر شاگردان جلوه عبارت اند از:

حکیم میرزا ابراهیم حکمى زنجانى، حکیم ملا محمدهیدجى زنجانى، عبدالرسول مازندرانى، ضیاءالحکماى زواره اى، میرزا مهدى آشتیانى، میرزا على اکبر حکیم یزدى، میرزا محمود مدرس کهکى قمى، حاج شیخ عبدالنبى نورى، سید عباس شاهرودى، سید محمود حسینى مرعشى نجفى (پدر حضرت آیت الله مرعشى نجفى) حاج میرزاعبدالکریم سبزوارى فرزند حاج ملاهادى سبزوارى و ...

آثار و اندیشه هاى جلوه

جلوه از اوان جوانى روان خود را با حکمت و فلسفه آشنایى داد و از سرچشمه «یُؤتِى الْحِکَمَةَ مَنْ یَشاءُ» کامروا و سیراب گردید. آفتاب حکمت بر ذهنش تابید و به نور معرفت آراسته گردید. قدرت کم مانند وى در مباحثه و مناظره و تسلط عالى به آثار فلسفى، احاطه بر اندیشه هاى حکماى سلف به همراه فروتنى و مهربانى و کلام شیوا و شیرین، جلسه درسش را در مدرسه درالشفاء با هیجان و پر ازدحام نمود. بر اندیشه هاى فلسفى وقوف داشت و اقوال مخالف و موافق را در ابحاث حکمى و عرفانى بررسى مى کرد. از دالان تردید سریع عبور مى کرد و شوارع سالم تر را براى عبور از مباحث فلسفى برمى گزید. تخصصى ویژه در تدریس اندیشه هاى ابوعلى سینا داشت و در فلسفه مشّأ استادى نامور بود.([16]) تألیفات ابن سینا را ارزشمند دانسته، به تدریس آنها افتخار مى کرد. آثار ملاصدرا را نیز تدریس مى نمود و مأخذ بعضى نقل قولهاى مندرج در اسفار اربعه را مشخص مى نمود.([17]) تقریباً اکثر عمر بابرکت این حکیم صرف مطالعه، تحقیق و تفکر مى شد و اگر به این امور اشتغال نداشت به راز و نیاز با خداى خویش و امور عبادى مى پرداخت. با وجود تواناییهاى فکرى و اندیشه هاى عالى در هنگام نوشتن به ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت توسل مى جست و آن روانهاى پاک و مقدس را به امداد مى طلبید تا مبادا از خود نوشته اى بر جاى نهد که عبث باشد یا خوراکى شبهه ناک را متوجه اذهان نماید.

جلوه را در پاره اى از تذکره ها و کتب تراجم به مدرس و مبلّغ فلسفه مشّأ و بى توجه و حتى مخالف حکمت اشراق معرفى نموده اند اما با بررسى گرایشها و برخى نوشته ها و خصوصاً اشعارش این واقعیت آشکار مى شود که آن آرامش روحانى را که خاطرش از آغازین دوران بحث و تحقیق در آثار فلسفى جویاى آن بود به دست نمى آورد و این گونه مباحث فلسفى شکلهایى را برایش پدید آورده که شناخت عرفانى و اقبال به سلوک روحانى و سیر معنوى او را از این دالان تردید مى رهاند. او که با صمیمیت و جدیتى وافر در جستجوى حقیقت بود در دهه هاى آخر زندگى راه قلب را براى رسیدن به این مقصد بر مى گزیند و از این طریق به استقبال نفخه هاى روحانى مى رود. چنانچه در شعرى به این واقعیت اذعان دارد.

عقل کالاى نفیسى است به بازار جهان *** ما ز عشق آتش سوزنده به کالا زده ایم

ما ز کشتى بگذشتیم پى شوق وصال *** خویش از جان بگذشتیم و به دریا زده ایم

و در مطلع غزلى مى گوید:

گرچه ندانم کجاست بارگه و کوى دوست *** لیک به دل مى رسد از همه سو بوى دوست

و در بیتى دیگر گفته است :

مرا به دل همه شوق بهشت بود به عمر *** چو نور روى تو دیدم نماند شوق بهشت

یکى از آثارى که پرتوى از اندیشه هاى عرفانى جلوه را به ثبوت مى رساند تعلیقه اى است که آن حکیم بر مقدمات شرح فصوص الحکم قیصرى نوشته است که نسخه اى عکسى از آن در اختیار نگارنده است.([18])

اهم آثار جلوه به شرح زیرند :

1 - حاشیه بر شفاء

2 - حواشى بر کتاب اسفار ملاصدرا([19])

3 - اثبات الحرکة الجوهریه که رساله اى است به زبان عربى درباره اثبات این مطلب که حرکت علاوه بر اعراض در جوهر نیز وجود دارد.([20])

4 - رساله اى در بیان ربط حادث به قدیم که در حواشى شرح هدایه ملاصدرا در تهران چاپ شده است.

5 - حواشى بر مشاعر ملاصدرا که به انضمام رساله عرشیه ملاصدرا در تهران طبع گردیده است.

6 - حواشى بر مبدأ و معاد ملاصدرا (نشر یافته در سال 1313 ق.)

7 - رساله اى در ترکیب و احکام آن

8 - رساله اى در وجود و اقسام آن که تقریر جلوه و تحریر شاگردش حاج سید عباس شاهرودى مى باشد.([21])

9 - حاشیه بر شرح هدایة الاثیریه ابهرى (متوفاى 660 ق.)([22])

10 - تعلیقه بر رساله درة الفاخر، نسخه اى از این تعلیقه به خط نستعلیق سید عباس شاهرودى مذکور که در سال 1306 ق. تألیف شده در کتابخانه آستان قدس رضوى موجود است.

11 - حاشیه بر شرح ملخص چغمینى (چاپ شده در سال 1311 ش.)

12 - تعلیقات بر مقدمه شرح فصوص قیصرى([23])

13 - حاشیه بر شرح منظومه حاج ملا هادى سبزوارى که نسخه مخطوطى از آن در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى ضبط است.([24])

14 - جسم تعلیمى، رساله اى است در حکمت که سید على اکبر طباطبایى در شعبان 1311 ق. آن را به خط شکسته نستعلیق نوشته است.([25])

15 - وجودالصورالنوعیه که رساله اى است در فلسفه و طى آن جلوه اثبات مى کند که صور نوعیه در اجسام، جوهر و موجود مى باشد.

16 - انتزاع مفهوم واحد، که در آن انتزاع مفهوم واحد را از حقایق متباینه مورد بحث قرار داده است.

17 -القضیة المهمله هى القضیه لطبیعیه که موضوع آن در منطق است و در این رساله از طریق استدلال ثابت شده است که قضیه مهمله همان قضیه طبیعیه مى باشد.

18 - بیان استجابت دعا، در آغاز این رساله جلوه ماهیت را بر سه قسم تقسیم کرده و دعا را از قسم دوم مى داند و مؤثرترین وسیله استجابت آن را شناخت کامل پروردگار دانسته است.([26])

19 - دیوان جلوه، آن حکیم خود به جمع و تدوین آثار منظوم خویش رغبتى نشان نمى داد و بعدها یکى از شاگردانش (میرزا على خان عبدالرسولى) در سال 1348 ق. اشعار وى را که مشتمل بر قصاید، غزلیات و مثنویات بود جمع و تدوین نمود که به سعى و اهتمام احمد سهیلى خوانسارى در تهران به طبع رسید. در مقدمه دیوان مزبور میرزا على خان شرح حالى از جلوه و خاندانش را آورده و در پایان آن سهیلى خوانسارى رباعى زیر را درج نموده است:

این نامه که گنجینه درّ سخن است *** هر نکته وى شمع هزار انجمن است

از کیست سهیلى که چنین جلوه گر است *** از جلوه که نام نامیش بوالحسن است

اخلاق و رفتار جلوه

جلوه اندامى تکیده و نحیف اما قامتى بلند داشت و هاله اى از روحانیت بر سیماى پرجذبه اش پرتو افکنده بود. نگاه نافذش که اغلب آکنده از محبت و آمیخته با وقار و شکوه بود افراد را جلب مى کرد. با وجود تواضع و وارستگى هیبتى داشت که سبب مى شد مردم به دیده احترام او را نگریسته، تکریمش کنند. جامه اش با وجود سادگى و ارزانى پاکیزه و نظیف بود. پاپوشى سبک، ساده و راحت داشت. در واپسین سالهاى حیات پر برکت خویش که توان جسمى آن حکیم به تحلیل رفته بود عصایى ساده وى را در راه رفتن کمک مى کرد. با وجود آنکه حکیمى برجسته بود و از نظر علمى مقام والایى داشت هر کس او را مى دید کوچک ترین نشانه اى از برترى طلبى و تشخص در وى نمى یافت. خوش برخورد و شیرین گفتار و کم مراوده بود.([27]) در برخورد با افراد به مصداق « کَلِّمَ النّاس عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» به تناسب با آنها عمل مى کرد به نحوى که وقتى از او جدا مى شدند شادمان و مسرور به نظر مى رسیدند. ساده و بى تکلف زندگى مى کرد و در مواقعى براى آسایش دیگران خود را به رنج مى افکند. از مال دنیا چیزى نیندوخت و تنها دارایى او کتابهاى ارزشمند بود که به وسیله آنها اندیشه خود را صفا مى داد و روان خویش راالتیام مى بخشید. محل زندگیش حجره اى تو در تو واقع در مدرسه دارالشفاء بود که در نهایت سادگى در آن بیتوته مى نمود. زهد و قناعت نیازهایش را تقلیل داده و به نسبت کاستن از خواستنها خویشتن را از قید اسارت امور دنیوى رهانیده بود و لذا با عزت نفس و مناعت طبع مى زیست و هرگز از کسى تقاضایى نکرد و به احدى براى تأمین امور مادى زحمت نمى داد. با وجود اینکه پذیرایى او را هر کس به جان خریدار بود کمتر به مجلس این و آن مراوده مى کرد.([28]) با این نصیب اندک از این دنیاى فانى برکات زیادى را از خود بروز داد که نمونه آن مرزبانى از اندیشه هاى اسلامى و نشر معارف تشیع و تربیت ده ها دانشور و فاضل است که هر یک خود ناشر افکار و معارف دینى بودند.

او که از همان اوان جوانى به تزکیه و تصفیه دل پرداخت رابطه اش با اهل بیت (علیهم السلام) نیز پیوندى قلبى و توأم باعشق و علاقه بود که از شناختى عمیق و آگاهى وسیع سرچشمه مى گرفت. به همین دلیل جاذبه اى از محبت اهل بیت (علیهم السلام) به سوى او رو نمود که در جذب و جلب معنویات براى او بسیار مؤثر بود. وى عقیده داشت که مهر به خاندان عصمت و طهارت انسان را از آلودگى ها پاک مى کند، چنانچه در شعرى درباره حضرت على(علیه السلام)گفته است:

غیر على کس نکرد خدمت احمد *** غمخوار موسى نباشد الا هارون

تیره روانم اگرچه از ره تحقیق *** هست به انواع معصیت ها مرهون

ز آب مدیحش ز خویش جمله بشویم *** آرى شوید همى پلیدى سیحون

افول کوکب حکمت

رفته رفته فرتوتى و رنجورى، این استوانه اندیشه را بر بستر بیمارى افکند و او را از توان انداخت. یکى از شاگردان و نزدیکان جلوه (شیخ عبدالرسولى) وقتى استاد را بیمار دید که پرستارى ندارد او را با کمال میل به خانه خویش برد و چون پدرى مهربان از جلوه پرستارى نمود. امّا حال آن حکیم لحظه به لحظه رو به وخامت مى رفت و چراغ حیات دنیویش رو به خاموشى مى گرایید عبدالرسولى در مقدمه دیوان جلوه نوشته است: در شب جمعه ششم ذیقعده 1314 ق. که شب وفاتش بود هنگام خواب پدرم را خواست. پدرم تا نماز مغرب گزارد و به بالین او رفت از حال رفته بود و توانایى سخن گفتن نداشت. قدرى با طرف چشم و نوک زبان الحاح و تضرع کرد و جان شیرین به بخشاینده جانها تسلیم کرد.

صبح آن روز جنازه را به مسجد میرزا مولا که در آن نزدیکى است بردند و از آنجا طى تشییع باشکوهى که جمعى از حکما و دانشوران تهرانى حضور داشتند وى را در ابن بابویه دفن نمودند.([29]) مراسم عزادارى آن حکیم نه تنها درتهران بلکه در شهرستانها با شکوه و عزت تمام برگزار گردید و یاد آن حکیم، گرامى داشته شد.([30]) ناگفته نماند که آرامگاه جلوه بتازگى با حفظ معمارى سنتى به طرز زیبا و باشکوهى بازسازى گردیده و در جوار بارگاه شیخ صدوق مورد احترام و زیارت دوستداران معرفت است.([31])


[1] ـ خواجه نصیر و مردم زواره، محیط طباطبائى، مجله یغما، سال 1335.

[2] ـ نامه دانشوران ناصرى، جزء سوم، ص 31

[3] ـ اجازات الحدیث: علامه مجلسىر.ک : مقابس الانوار و نفائس الاسرار، قسمت اول فى احوال العلماء، ص 22فى احوال العلماء، ص 22ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، میرزا عبدالله افندى، ج 5، ص 193.

[4] ـ تاریخ اردستان، ابوالقاسم رفیعى مهر آبادى، بخش سوم، ص 504

[5] ـ مجله راهنماى کتاب، مقاله سید محمدمحیط طباطبائى، بقلم سید عبدالعلى فناء توحیدى، سال 21، ش 3 و 5.

[6] ـ تاریخ حکماء و عرفاى متأخرین صدرالمتألهین، منوچهر صدوقى سها، ص 160.

[7] ـ تاریخ مدارس ایران، حسین سلطانزاده، ص 309.

[8] ـ افضل التاریخ، میرزا غلامحسین افضل الملک ص 274.

[9] ـ احوال بزرگان، مرتضى مدرسى چهاردهىمجله یادگار، سال سوم، شماره اول، شهریور 1325.

[10] ـ خدمات متقابل ایران و اسلام، شهید مطهرى، ص 619

[11] ـ تاریخ حکما و عرفاء متأخرین صدرالمتألهین، ص 98.

[12] ـ ریحانة الادب، محمد على مدرس خیابانى تبریزى، ج 3، ص 167.

[13] - نقباءالبشر فى القرن الرابع عشر، آقا بزرگ تهرانى، ج2، ص 584 - 918.

[14] ـ اختران فروزان رى و تهران، محمد شریف رازى، ص 365 و 366.

[15] ـ کنزالحکمة، (ترجمه فارسى نزهت الارواح) مرحوم درى، ج 2، ص 156.

[16] ـ گوشه اى از سیماى تاریخ تحول علوم در ایران، وزارت علوم و آموزش عالى سابق، ص 25.

[17] ـ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 4.

[18] ـ اصل نسخه مخطوط آن که بزبان عربى است به شماره مسلسل 7021 در کتابخانه حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى نگهدارى مى شود.

[19] ـالذریعه شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج 6، ص 19.

[20] ـ دائرة المعارف تشیع، ج اول، ص 416.

[21] ـ فهرست کتب خطى کلام و حکمت و فلسفه آستان قدس رضوى، ج اول، ص 381.

[22] ـ فهرست کتب خطى کتابخانه عمومى معارف، عبدالعزیز جواهرالکلام، جزء اول، ص 122.

[23] ـالذریعه، ج 6، ص 126.

[24] ـ فهرست کتب خطى فارسى وعربى مجلس شوراى ملى، عبدالحسین حایرى، ج 5، ص 158.

[25] ـ فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامى، دکتر محمود فاضل، ج سوم، ص 1337 و 1338.

[26] ـ این 4 رساله در کتابخانه حضرت آیت الله مرعشى نجفى به صورت مخطوط نگهدارى مى شود و رساله بیان استجابت دعا با تحقیق استاد سید هادى رفیعى طباطبایى در یادنامه حکیم جلوه که تحت عنوان گلشن جلوه به اهتمام نگارنده تحت طبع است مندرج مى باشد.

[27] ـ شرح حال رجال ایران، مهدى بامداد، ج اول، ص 40.

[28] ـ افضل التواریخ، ص 106

[29] ـ افضل التواریخ، ص 106

[30] ـ روز شمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامى، باقر عاملى، ص 11

[31] ـ به مناسبت صدمین سال رحلت آن حکیم فرزانه مراسم یادبودى در موطنش زواره به اهتمام نگارنده برگزار شد که طى آن اساتیدى چون علامه حسن زاده، آیت الله سبحانى و...، حضار را که از شخصیتهاى علمى و فرهنگى حوزه و دانشگاه بودند به فیض رسانیدند. این مراسم در روز جمعه 31/2/1373 برگزار گردید.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام سید ابوالحسن
نام خانوادگی جلوه مظهر
نام پدر سید محمد مظهر (حکیم و شاعر)
نام معروف سید ابوالحسن جلوه
نسب امام حسن علیه السلام
تاریخ تولد (شمسی) 1201
تاریخ تولد (قمری) 1238
مکان تولد هند،احمداباد
تاریخ فوت (شمسی) 1276/1/21
تاریخ فوت (قمری) 1314/11/6
مکان فوت ایران،تهران
مکان دفن ایران،تهران،ابن بابویه

حکایات

No image

اخلاق و رفتار جلوه

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد اول

کتاب گلشن ابرار - جلد اول

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS