دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آرزوهای آبی و صورتی

الان تا به پدر و مادرها بگویی چند روز دیگر روز جهانی کودک است،صدای همه شان در می آید که ای بابا! همه روزهای سال روز کودک و دوره و دوره فرزندسالاری است و مگر این بچه ها می گذارند از این حرف ها... اما واقعیتش یک روز، مخصوص بچه ها. تقویم را ورق بزنید.
آرزوهای آبی و صورتی
آرزوهای آبی و صورتی

روز جهانی کودک

الان تا به پدر و مادرها بگویی چند روز دیگر روز جهانی کودک است،صدای همه شان در می آید که ای بابا! همه روزهای سال روز کودک و دوره و دوره فرزندسالاری است و مگر این بچه ها می گذارند از این حرف ها... اما واقعیتش یک روز، مخصوص بچه ها. تقویم را ورق بزنید. دقیقاً زیر صفحه شانزده مهر نوشته شده: روز جهانی کودک. گرچه این روز هم مثل بسیاری از بزرگداشت ها فقط در حد همان تقویم و چند مراسم می ماند اما به هر حال بهانه ای است که سری به بچه ها یا بهتر بگویم «کودک» های هم محلی مان بزنیم
مگر روز کودک است؟
گرچه گفتیم روز جهانی کودک مثل روزهای دیگر فقط تقویمی است. اما حداقل صاحبان روز ها و «گرامیداشت» های دیگر، از اختصاص یکی از ۳۶۵ روز سال به خودشان با خبرند و یک شوق کوچک ته دلشان دارند اما بچه ها معمولاً کمتر خبر دارند که چنین روزی به نامشان ثبت شده است. آنان نمی دانند به بهانه این روز می توانند یک سری توقعات جدید داشته باشند! حالا اینکه بچه ها چیزی راجع به این روز نمی دانند تقصیر خودشان است یا تقصیر آنهایی که نمی خواهند خبری به گوش بچه ها برسد؟!

آرزوهای آبی و صورتی
برخلاف تصورات خیلی ها، بچه ها توقع زیادی ندارند. آرزوهایشان کوچک است. اندازه خودشان و البته دست یافتنی.«امیرحسین شعبان پور» کلاس دوم ابتدایی است. کنار مدرسه ای در میدان هلال احمر منتظر پدرش ایستاده است. دوست دارد مدرسه اش خوشگل باشد: «مدرسه مان همینطوری هم خوب است اما اگر درستش کنند، بهتر می شود».«علیرضا زینلی» جلوی همان مدرسه از نرده های کنار پیاده رو بالا می رود و آویزان می شود. تا می گویم که نمی ترسی بیفتی؟ زود پایین می آید. کلاس چهارم است. محقق کردن آرزوهای او هم زیاد سخت نیست: «دوست دارم مدرسه مان خوش رنگ باشد. الان دیوار کلاس ها سفید است اما اگر آبی یا صورتی بود خیلی قشنگ تر می شد» دوست دارم معلمم حالش خوب باشد و رفتار خوبی داشته باشد.» مثل پدر و مادرش که به قول خودش «خیلی خوبند!» وسط این گفت و گو ها و آرزو شنیدن ها مدام حواسم پی بچه هایی می رفت که از لابه لای ماشین ها، می خواستند از این طرف خیابان گلستان بر آن طرف بروند، می دویدند میان خیابان و می ایستادند تا ماشین ببیندشان و ترمز کند. اگر چه قد و قامت خیلی هاشان کوچک تر از آن است که از پشت شیشه ماشین های به قول شازده کوچولو «آدم بزرگ ها» دیده شوند. خیابان گلبرگ شرق، سرظهر پر از رنگ می شود. آبی، صورتی و گاهی هم خاکستری. رنگ روپوش دخترهایی که از مدرسه های داخل خیابان تعطیل شده اند
«شکیبا معماریان» روزهای اول کلاس دوم را می گذارند: «دوست دارم روز کودک، روز خوبی باشد، مدرسه مان را درست کنند و چیزهای خوب در آن می گذارند». وقتی می پرسم چیزهای خوب یعنی چه؟ می گوید: «بادکنک» دوست دارد مدرسه اش بزرگ باشد و در و دیوارش را نقاشی کنند و البته معلم های مهربان داشته باشدخودش می گوید باید دختر خوبی باشد تا عزیز پدر و مادرش باشد
«مهدیه سادات شاه طاهری» که اصلاً به قد و قامتش نمی خورد کلاس چهارم باشد دوست دارد روز کودک هدیه بگیرد و هدیه هم به دوستانش بدهد: «کاش برایمان جشن بگیرند و کادو بدهند». او بر خلاف همسن و سالانش می گوید که باید خودش خوب باشد تا مدرسه اش خوب و قشنگ شود و از مدیر و ناظمش می خواهد تا مراقب بچه ها باشند.
بچه های خیابانی هم کودکند
اما بچه های محله ما، فقط آنهایی نیستند که این روزها با روپوش های رنگارنگ در خیابان ها راه می روند، به مدرسه می روند و به خانه می آیند
یک واکسی که گوشه خیابان با بساطش نشسته و دست های کوچکش از واکس سیاه شده اند بچه ای که کنار یک ترازو، دفتر و کتابش را پهن کرده و همه، لطف هم محلی هایش را وزن می کند، کودک ده، یازده ساله ای که گردو، آب زرشک یا حتی سیگار را می فروشد و یا همانی که کنار کوچه روی زانوهای مادرش خوابیده و جلوی پایش یک کاسه و چند پول خرد است، هم کودک است. آرزوهای آنها شاید خیلی با آرزوهای همسن و سال هایش فرق داشته باشد. شاید هم آن قدر بر خلاف سن کمش درگیر نان شب شده که آرزوهایش را فراموش کرده و به فراموشی سپرده است
کاش در همان جشن های کم و بی سر وصدای روز جهانی کودک، جایی هم برای این بچه ها باشد. روز کودک، روز همه بچه هاست.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آیت الله حاج میرزا محمد غروی تبریزی (آیت اخلاص)

او يكي از علماي واقعي و زاهد بود و تا آخر عمر، تدريس را ترك نكرد . در سرما و گرما و با كهولت سن، راه طولاني را پياده به مدرسه طالبيه مي آمد . چند بار شاگردانش عرض كردند: «حاج آقا چرا سوار تاكسي نمي شويد؟» فرمود: «من كه توان آمدن دارم، چرا مال امام را خرج كنم؟
No image

حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی

مرحوم هسته اي اصفهاني، موقعي كه آوازه و شهرت مرحوم آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري در ايران منتشر شده بود، وارد تهران شد و ابتدا به دروس برخي از اساتيد مشهور تهران رفت، ولي آنان را قابل استفاده براي خود نديد و دروس آنان را قابل مقايسه با اساتيد اصفهان ندانست.
No image

مرحوم حاج عباسعلی حسینی

در این بخش سیره ی تبلیغی مرحوم حاج عباسعلی حسینی بیان شده است.
No image

حاج شیخ حسن حجتی واعظ

رحوم حجتي واعظ، سخنوري بصير، شجاع، بليغ و فصيح بود . هنوز هم بعد از چهل سال از خاموش شدن اين خورشيد درخشان شمال، در افواه و السنه مردم سخن از ملاحت و شيريني سخنان وي مي رود .
No image

امام خمینی (ره) آینه مهر و قهر

امام در طول شبانه روز حتي يك دقيقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعيين شده نداشتند . با توجه به شرايط سني و ميزان فعاليتي كه داشتند، باز هم ساعات خاصي را در سه نوبت - هر كدام، نيم تا يك ساعت - به اهل منزل اختصاص داده بودند كه هر كدام از ما كه مايل بوديم خدمت ايشان مي رسيديم و مسائل خودمان را مطرح مي كرديم.

پر بازدیدترین ها

No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)1

جت الإسلام دکتر محمد هادی امینی، فرزند برومند مرحوم آیت الله علامه امینی صاحب کتاب نفیس «الغدیر» نقل کردند:در سال 1349 هـ ش پس از وفات مرحوم پدرم علامه امینی، به خاطر تألیف و نشر کتابی به نام «قهرمان فخر» که در آن مطالبی بر ضد حزب بعث درج شده بود؛ دولت عراق تصمیم به جلب و محاکمه من گرفت.لذا مجبور به ترک نجف اشرف و عازم ایران شدم و در تهران اقامت گزیدم.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)8

جناب مجتهدی در مورد عظمت معنوی جناب حافظ برای استاد مجاهدی نقل کرده اند :روزی مأمور شدم تا به اصفهان رفته و به مدت یک هفته مرکب یکی از روضه خوان های اهل بیت را تر و خشک کنم! ایشان می فرمودند:بعد از اتمام ماموریت ، از خانه که بیرون آمدم، مأموریت دیگری به من محول شد که بایستی به شیراز می رفتم. وقتی به دروازه قرآن شیراز رسیدم، نوری مرا تا حافظیه همراهی کرد.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)3

انه اجدادی مرحوم حجت الاسلام برقعی محل آمد و شد علمای ربانی و دوستان آل الله در قم بود و خود ایشان نیز در اقامه عزاداری برای سالار شهیدان سعی بلیغی داشتند و معمولاً در دهه اول محرم هر سال پر رونق ترین مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در منزل ایشان برگزار می شد و مورد عنایت طبقات مختلف مردم بود زیرا قدمت یکصد ساله داشت و نذورات بسیاری که هر سال در اختیار این بیت قرار می گرفت حاکی از نتایجی بود که مردم متدین قم و دیگر شهرها از توسلات خود در آنجا می گرفتند.
No image

شيخ جعفر مجتهدي (ره) 9

روزی در فصل زمستان هنگام خروج از منزل از شدت سرما دو عبا بر دوش انداختم در بین راه به سیدی از دوستان برخورد نموده و پس از اینکه مقداری از مسیر را با ایشان طی کردم متوجه شدم که از سرما بخود می لرزد، فوراً یکی از آن دو عبا را که بر دوشم بود و تازه تهیه کرده بودم به ایشان دادم.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)10

زمانی که آقای مجتهدی در قم بسر می بردند، دهه اول ماه محرم در منزلشان مراسم سوگواری و عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) برپا بود، یک روز عاشورا که در خدمتشان بودیم و بیرون اتاق در حیاط، مراسم عزاداری برقرار بود، یکمرتبه حالشان دگرگون شد و شروع به بیان صحنه ای از روز عاشورا نمودند و به طوری آن را مجسم کردند که هر روز عاشورا آن صحنه در نظرم آمده و هرگز آن را فراموش نمی کنم.
Powered by TayaCMS