دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اعزام عبیدالله بن زیاد توسط یزید به کوفه

No image
اعزام عبیدالله بن زیاد توسط یزید به کوفه

كلمات كليدي : تاريخ، امام حسين(ع)، يزيد، عبيدالله بن زياد، كوفه

نویسنده : يدالله حاجي زاده

پس از ارسال نامه های فراوان از جانب کوفیان به امام حسین(ع) و دعوت از آن حضرت برای ورود به کوفه، امام(ع) پسر عموی خویش مسلم بن عقیل را به عنوان نماینده خویش به این شهر فرستادند تا در صورت مساعد بودن اوضاع، آن حضرت نیز به این شهر سفر کند.[1]

در این زمان در شهر کوفه نعمان بن بشیر از طرف معاویه و یزید والی شهر بود.[2] نعمان بن بشیر هر چند مردم را از وارد شدن به فتنه بر حذر داشت؛ اما در عین حال بیان کرد: کسانی که به من کاری نداشته باشند، من نیز به آنان کاری ندارم کسانی که با من سر جنگ نداشته باشند، من نیز با آنان جنگ نمی‌کنم. من کسی را بی‌دلیل دستگیر نمی‌کنم.[3] در همین زمان مزدوران حکومت بنی‌امیه که این موضع نعمان بن بشیر را دلیل بر ضعف او دانستند،[4] در صدد بر آمدند برای یزید نامه بنویسند تا او را از اوضاع کوفه با خبر سازند. عبدالله بن ربیعه در نامه‌اش به یزید نوشت: «فَإِنَّ مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلٍ قَدْ قَدِمَ الْکُوفَةَ فَبَایَعَتْهُ الشِّیعَةُ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ فَإِنْ یَکُنْ لَکَ فِی الْکُوفَةِ حَاجَةٌ فَابْعَثْ إِلَیْهَا رَجُلًا قَوِیّاً یُنَفِّذُ أَمْرَکَ وَ یَعْمَلُ مِثْلَ عَمَلِکَ فِی عَدُوِّکَ فَإِنَّ النُّعْمَانَ بْنَ بَشِیرٍ رَجُلٌ ضَعِیفٌ أَوْ هُوَ یَتَضَعَّف‌»؛[5] اما بعد بدان که مسلم بن عقیل به کوفه آمده و شیعه براى خلافت حسین بن على(ع) با او بیعت کرده‌اند، پس اگر کوفه را می‌خواهى، مرد نیرومندى را بفرست که فرمان تو را به انجام رساند، و مانند خودت درباره دشمنت رفتار نماید، زیرا نعمان بن بشیر مرد ناتوانى است یا خود را به ناتوانى زده است.

عمارة بن عقبه و عمر بن سعد بن أبى وقاص نیز مانند عبداللَّه بن مسلم به همین مضمون به یزید نامه نوشتند.[6] در این زمان یزید با مشاور خویش «سرجون» مشورت کرد و سرجون پیشنهاد کرد: عبیدالله بن زیاد را به کوفه بفرستد.[7]

در برخی از منابع آمده است: معاویه خود، حکم ابن زیاد را برای سرپرستی شهر کوفه و بصره با خط خود نوشته بود و آن را به سرجون سپرده بود که چند ماه بعد از مرگ معاویه آن نامه فاش شد. طبری می‌نویسد: یزید غلام خویش را که سرجون نام داشت و با او مشورت مى‌کرد، پیش خواند و خبر را به او گفت. سرجون گفت: اگر معاویه زنده بود از او مى‌پذیرفتى؟ یزید جواب مثبت داد. سرجون گفت: پس از من بپذیر که کس جز عبیداللَّه بن زیاد شایسته کوفه نیست، او را ولایت دار کوفه کن.[8]

شیخ مفید می‌نویسد: «سرجون گفت اگر معاویه زنده شود و به تو فرمانى بدهد طبق فرمان او عمل مى‌کنى؟ گفت: بله. سرجون همان دم ابلاغ حکم رانی پسر زیاد را که معاویه براى عبیداللَّه نوشته بود، بیرون آورد و اضافه کرد اینک این ابلاغیه، رأى معاویه است که پیش از مرگ نامبرده را به حکم رانی کوفه نامزد کرده است و ضمنا حکم رانی بصره را هم به او تفویض داشته‌ است‌».[9]

ابلاغ حکم

یزید که پیش از این نسبت به عبیداللَّه خشمگین بود و مى‌خواست او را از بصره بردارد، پس از این پیشنهاد، به او نوشت که از او راضى شده و کوفه را نیز با بصره به او داده و نوشت که مسلم بن عقیل را پیدا کند و اگر به او دست یافت، خونش را بریزد.[10]

وقتی نامه یزید به عبیدالله بن زیاد رسید، وی بلافاصله شتابان بر اسبش سوار شد و چون به کوفه رسید به صورت ناشناس و در حالى که عمامه خود را به سر و چهره پیچیده بود، وارد شهر شد و از میان بازار گذشت. عده‌ای از مردم وقتی او را دیدند گمان کردند او امام حسین(ع) است که منتظر آمدنش بودند، و شروع به دویدن در رکاب او و بوسیدن دست و پایش کردند و به او مى‌گفتند: اى پسر رسول خدا! سپاس خداوندى را که تو را به ما نمایاند. عبیدالله به راه خود رفت تا به مسجد رسید دو رکعت نماز گزارد و به منبر رفت و چهره خود را گشود. مردم چون او را دیدند، نخست به یک دیگر پناه بردند و سپس از گرد عبیدالله پراکنده شدند.[11]

با ورود ابن زیاد به کوفه و با آغاز تهدیدها و تطمیع‌های او، وحشت این شهر را فرا گرفت، مردم کوفه که با جنایات پدر عبیدالله آشنا بودند، سخت‌ ترسیدند و از اطراف مسلم پراکنده شدند.[12]

یزید نه تنها دستور قتل مسلم بن عقیل را صادر کرد، بلکه در نامه او به عبیدالله که پس از خروج امام حسین(ع) از مکه بوده، دستور قتل امام حسین(ع) را هم می‌توان مشاهده کرد.

متن نامه یزید

از میان نویسندگان شیعی، یعقوبی در خصوص نامه یزید به عبیدالله می‌نویسد: امام حسین(ع) از مکه رهسپار عراق شد و یزید عبیدالله بن زیاد را والى عراق کرده به او نوشته بود: خبر یافته‌ام که مردم کوفه به حسین(ع) نامه نوشته‌اند تا نزد ایشان بیاید و او هم از مکه بیرون آمده، به سوى ایشان رهسپار گشته است، و اکنون از میان همه شهرها شهر تو و از میان همه زمان‌ها زمان تو است که بدین آزمایش گرفتار آمده، حال اگر او را کشتى که هیچ، و گر نه به نسب و پدر خویش «عبید» بازگردى، پس مبادا که از دستت رها شود.[13]

بلاذری از مورخان اهل سنت نامه یزید به عبیدالله را این گونه آورده است: «بلغنی مسیر حسین إلى الکوفة، و قد ابتلى به زمانک من بین الأزمان، و بلدک من بین البلدان، و ابتلیت به من بین العمال، و عندها تعتق أو تعود عبدا کما یعتبد العبید»[14] سید علی حسینی میلانی در ترجمه این نامه می‌نویسد: «خبر حرکت حسین به کوفه به من رسیده است در بین والیان تو گرفتار امتحان شده‌ای اگر حسین را کشتی آقا و شخصیتی محترم هستی و گرنه بر می‌گردی به همان نسب بی ارزش گم نام ولد الزنا و... .»[15]

طبرانی به سند خود روایت کرده می‌نویسد: حسین بن علی رضی الله عنه به سوی کوفه خارج شد تا ولایت یزید را زیر سوال ببرد یزید در نامه‌ای به ابن زیاد نوشت: ...اگر حسین را نکشی به نسب سابق خود بر خواهی گشت از این رو عبیدالله بن زیاد، حسین(ع) را به قتل رساند و سر مبارک آن جناب را برای یزید فرستاد وقتی یزید سر آن حضرت را دید آن اشعار کفر آمیز را خواند.[16]

هیثمی به صحت سند این نامه تصریح کرده است.[17] همین روایت را ابن عساکر در «تاریخ مدینه دمشق»[18]، ذهبی در «سیر اعلام النبلاء»[19] و برخی دیگر از بزرگان اهل سنت نیز نقل کرده اند.

ابن زیاد در اعتذاری که به خاطر به شهادت رساندن امام حسین(ع) آورده به دستور یزید در این خصوص اشاره دارد. قال: أمّا قتلی الحسین فإنّه أشار إلیّ یزید بقتله أو قتلی، فاخترت قتله،[20] اما کشته شدن حسین (ع) به دست من دستوری بود که از جانب یزید صادر شده بود اگر من حسین را نمی‌کشتم خود (به دست یزید) به قتل می‌رسیدم من هم قتل حسین را اختیار کردم.

دینورى نیز مى‌نویسد: عبیدالله گفت: اما علت کشته شدن حسین توسط من این بود که او بر حاکم و مردمى که در کارى متفق بودند، خروج کرد و پیشوا براى من نوشت و به من دستور قتل او را داد و اگر خطایى باشد بر عهده یزید است.[21]

مقاله

نویسنده يدالله حاجي زاده

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آیت الله حاج میرزا محمد غروی تبریزی (آیت اخلاص)

او يكي از علماي واقعي و زاهد بود و تا آخر عمر، تدريس را ترك نكرد . در سرما و گرما و با كهولت سن، راه طولاني را پياده به مدرسه طالبيه مي آمد . چند بار شاگردانش عرض كردند: «حاج آقا چرا سوار تاكسي نمي شويد؟» فرمود: «من كه توان آمدن دارم، چرا مال امام را خرج كنم؟
No image

حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی

مرحوم هسته اي اصفهاني، موقعي كه آوازه و شهرت مرحوم آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري در ايران منتشر شده بود، وارد تهران شد و ابتدا به دروس برخي از اساتيد مشهور تهران رفت، ولي آنان را قابل استفاده براي خود نديد و دروس آنان را قابل مقايسه با اساتيد اصفهان ندانست.
No image

مرحوم حاج عباسعلی حسینی

در این بخش سیره ی تبلیغی مرحوم حاج عباسعلی حسینی بیان شده است.
No image

حاج شیخ حسن حجتی واعظ

رحوم حجتي واعظ، سخنوري بصير، شجاع، بليغ و فصيح بود . هنوز هم بعد از چهل سال از خاموش شدن اين خورشيد درخشان شمال، در افواه و السنه مردم سخن از ملاحت و شيريني سخنان وي مي رود .
No image

امام خمینی (ره) آینه مهر و قهر

امام در طول شبانه روز حتي يك دقيقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعيين شده نداشتند . با توجه به شرايط سني و ميزان فعاليتي كه داشتند، باز هم ساعات خاصي را در سه نوبت - هر كدام، نيم تا يك ساعت - به اهل منزل اختصاص داده بودند كه هر كدام از ما كه مايل بوديم خدمت ايشان مي رسيديم و مسائل خودمان را مطرح مي كرديم.

پر بازدیدترین ها

No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)1

جت الإسلام دکتر محمد هادی امینی، فرزند برومند مرحوم آیت الله علامه امینی صاحب کتاب نفیس «الغدیر» نقل کردند:در سال 1349 هـ ش پس از وفات مرحوم پدرم علامه امینی، به خاطر تألیف و نشر کتابی به نام «قهرمان فخر» که در آن مطالبی بر ضد حزب بعث درج شده بود؛ دولت عراق تصمیم به جلب و محاکمه من گرفت.لذا مجبور به ترک نجف اشرف و عازم ایران شدم و در تهران اقامت گزیدم.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)8

جناب مجتهدی در مورد عظمت معنوی جناب حافظ برای استاد مجاهدی نقل کرده اند :روزی مأمور شدم تا به اصفهان رفته و به مدت یک هفته مرکب یکی از روضه خوان های اهل بیت را تر و خشک کنم! ایشان می فرمودند:بعد از اتمام ماموریت ، از خانه که بیرون آمدم، مأموریت دیگری به من محول شد که بایستی به شیراز می رفتم. وقتی به دروازه قرآن شیراز رسیدم، نوری مرا تا حافظیه همراهی کرد.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)3

انه اجدادی مرحوم حجت الاسلام برقعی محل آمد و شد علمای ربانی و دوستان آل الله در قم بود و خود ایشان نیز در اقامه عزاداری برای سالار شهیدان سعی بلیغی داشتند و معمولاً در دهه اول محرم هر سال پر رونق ترین مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در منزل ایشان برگزار می شد و مورد عنایت طبقات مختلف مردم بود زیرا قدمت یکصد ساله داشت و نذورات بسیاری که هر سال در اختیار این بیت قرار می گرفت حاکی از نتایجی بود که مردم متدین قم و دیگر شهرها از توسلات خود در آنجا می گرفتند.
No image

آیت الله آقا سید محمدتقی معصومی اشکوری رحمه الله

مرحوم آيت الله معصومي اشكوري مردي بزرگ وصاحب كشف و شهود بود و آن گونه كه مشهور است و خود آن جناب در كتاب دو چوب و يك سنگ ذكر كرده است، اسم اعظم را مي دانست و داراي كراماتي عجيب و غريب بوده و عارف به معارف شيعه، عالم به علوم ادب و فقه و اصول و منطق و كلام و علوم غريبه بوده و آن گونه كه مشهور است، داراي طي الارض بوده است .
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)10

زمانی که آقای مجتهدی در قم بسر می بردند، دهه اول ماه محرم در منزلشان مراسم سوگواری و عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) برپا بود، یک روز عاشورا که در خدمتشان بودیم و بیرون اتاق در حیاط، مراسم عزاداری برقرار بود، یکمرتبه حالشان دگرگون شد و شروع به بیان صحنه ای از روز عاشورا نمودند و به طوری آن را مجسم کردند که هر روز عاشورا آن صحنه در نظرم آمده و هرگز آن را فراموش نمی کنم.
Powered by TayaCMS