دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ایمان، گمشده ای در جزیره سرگردانی

No image
ایمان، گمشده ای در جزیره سرگردانی

ايمان، گمشده اي در جزيره سرگرداني

آنتونی فلو در پایان کتاب There Is God به این آرزوی خود در کهنسالی اشاره می‌کند که منتظر خوانده شدن خود توسط خداست. این خوانده شدن در مجموعه لاست (Lost) اتفاقی است که برای 2 شخصیت اصلی داستان می‌افتد: جان لاک و اکو. اولی که روی ویلچر نشسته ناگهان در جزیره معجزه وار توانایی راه رفتن پیدا می‌کند و دومی برادرش را در جزیره می‌یابد که خود مسبب کشته شدنش بوده است. این دو، چنین اتفاقاتی را نشانه هایی معنادار تلقی می‌کنند و این زیر ساختی برای بنای عظیم ایمانشان می‌شود؛ بنابراین در این داستان ایمان با زیر ساختی همچون ندایی آسمانی و معجزه وار است که شروع به شدن می‌کند و در گیر و دار اتفاقات و ماجراهای دامنه دار محک زده شده و همواره در حال «شدن» است.

پی این نگاه مومنانه به زندگی، جمله معروف داستان است که می‌گوید: «ما به دلیلی اینجا هستیم.» دلایلی طولی که همه در راستای هم به علت العللی می‌رسند که همان رشد است و هیچ یک از مومنان نیز در حالی که تا پایان داستان ناخودآگاه در حال انجام آنند از آن آگاه نیستند، در حالی که آن را جستجو می‌کنند و به آن جامه عمل می‌پوشانند. در واقع آنها به معناداری زندگی مومنند و همین ایمان و اطمینان به چیزی عقلانی، ممکن، ولی نامطمئن است که این معنا را تا آخرین لحظه زندگی به وجود می‌آورد. اما این ایمان در داستان چگونه ایمانی است؟ ایمانی که در جان لاک وجود دارد و در مراحلی از داستان به گونه‌ای دچار چالش می‌شود که گویی در مرز نابودی قرار می‌گیرد. او به حرکتی پیش پا افتاده چون حمام رفتن دزموند در دریچه، معنای پاسخ الهی داده است، بنابراین وقتی می‌پندارد چنین نشانه‌ای نمی‌تواند بار این معنا را به دوش بکشد ایمان به معنا متزلزل می‌شود. اما باید دید این محک در این داستان به چه نتیجه‌ای خواهد انجامید.

در ادامه مشخص می‌شود فشردن دکمه‌ای که حس بازیچه بودن را به فرد مامور به آن می‌داده است عملی است که بر پایه ایمانی انجام می‌شود که در صورت عدم انجام آن علل عقلی (علمی) آن آشکار خواهد شد. به عبارت بهتر ایمان، اطمینانی تصویر می‌شود که با این که توجیه واقعی و عقلانی و حتی علمی می‌تواند داشته باشد، اما این توجیه ممکن است به هیچ وجه بر مومن آشکار نباشد. به این گونه است که ایمان در این داستان در زمره گونه‌ای از فیدئیسم (ایمان گرایی) خفیف قرار می‌گیرد. ایمان باور صادق موجهی است و فرقش با معرفت آن است که توجیهش در پرده قرار گرفته و چون این علت از پرده برون افتد زیر ساخت عقلانی ایمان روشن می‌شود و اطمینان شک کننده را هم افزایش می‌دهد؛ بنابراین شک نیز با این که در داستان «کفاره‌ای» چون لال شدن دارد و به مرگ مومن دیگر داستان (اکو) می‌انجامد، اما به استحکام و جاودانگی ایمان فرد مومن می‌انجامد. به گونه‌ای که مومن جان خود را بر سر ایمان می‌گذارد تا معنایی را که به آن مومن است به دیگران بفهماند و مرگ مومنانه‌اش به شک کردن بی‌ایمان به بی‌ایمانی خود منجر می‌شود. در نتیجه جک که دوباره در زندگی واقعی دچار بیگانگی شده و تشنه پیامی تکان دهنده است آن را در می‌یابد و بر آن می‌شود تا راه مومن داستان را ادامه دهد. اما ایمان او نیز در جریان داستان با مرگ ژولیت در جریان اقداماتی که او به نتیجه اش مطمئن است در بوته امتحان قرار می‌گیرد.

اما در فضای بی ایمانی مسلط پیرامون، مومن، چونان دیوانه به نظر می‌رسد و به این دیوانگی بارها و بارها در داستان اشاره می‌شود. به عبارت بهتر نسبت ایمان تصویر شده در این داستان به نسبت عقل و جنون تشبیه می‌شود؛ نسبتی که آنچنان تنگاتنگ است که یکی بدون دیگری بی معناست و جایی که جنون وجود نداشته باشد عقل هم معنا نخواهد داشت. اما ایمانی که ضد عقل است به گونه‌ای که بدون وجودش «عقل» معنای خود را از دست بدهد چگونه چیزی است؟ از این نظر ایمان به شکل برهم زننده نظم اجتماعی مطرح می‌شود؛ همان نظمی که می‌‌شل فوکو جزای برهم زننده آن را در باستان شناسی تاریخی خود طرد معرفی می‌کند و طرد را امری نامعقول و زاییده قدرت اجتماعی می‌داند نه عقل. بنابراین در می‌‌ان اکثریتی بی ایمان این مومن است که ساز ناهمکوک است و جنس ناجور، که به دیوانه فوکو تشبیه می‌شود. اما گفتگوی این عقل و جنون یا همان عقل و ایمان چگونه گفتگویی است؟ این گفتگو، گفتگوی کل با جزء است. وقتی معنای این ایمان اطمینان به سلسله عللی طولی است که علت العلل آن معنا و هدف داری زندگی است پس بحث بر سر کلی است که می‌تواند هدفمند باشد. کلی که اگر به کل بودنش ایمان داشته باشی با کل بودنش به اجزایش که اتفاقات بی ربط یک زندگی است معنا می‌بخشد. اما عقلی که در مقابل آن در کل داستان با نمایندگی مرد علم داستان جک با این کل در حال گفتگوست که در پایان به نفع ایمان یا کل مغلوبه می‌شود، عقلی است که اتفاقات را به گونه ای مجزا می‌کند که در مجموع اتفاقاتی بی دلیلند که بی دلیلی‌شان را از بی معنایی زندگی یا کل نبودن آن می‌گیرند یا بر عکس به بی معنایی زندگی می‌انجامند.

در نهایت ایمان تصویر شده در لاست ایمانی است که خود، مومن را فرا می‌خواند و او را در بر می‌گیرد؛ ایمانی که با نشانه‌ای معجزه آسا و غیرقابل انکار فرد را درگیر می‌کند تا به اتفاقات بعدی معنادار بنگرد و در پی معنا در کل زندگی باشد.

ایمانی که در کوره حوادث و اتفاقات زیر سوال رفته و به چالش کشیده می‌شود تا آب دیده شده و مستحکم‌تر شود. ایمانی که علل عقلانی و حتی علمی می‌تواند داشته باشد که از مومن پوشیده است و نباید به دلیل سادگی معنای آن و عدم ارتباط علت آن در دنیای واقع با مفهوم معنای فهمیده شده آن را زاییده معنا بافی و خیال‌پردازی دانست.

ایمانی که شک در آن راه پله رفتن به درجه بالاتر است و سرانجام ایمانی که با وجودی که سازوکار و چگونگی رخداد آن بر مومن پوشیده است اما محقق خواهد شد. مهم‌ترین رسالتش به رشد رساندن مومن به معنی بالفعل کردن و برساختن خود یگانه‌ای که بالقوه است. در نیمه‌های داستان قسمتی از مجموعه به شکل مرکز قصه، سایر مفاهیم را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد؛ قسمتی که در آن مفهوم «سرنوشت و جبر» به «هیوم» تلقین می‌شود و هستی دارای چنان نظم دقیقی معرفی می‌شود که در آن آنچه باید بشود می‌شود و گریزی از آن نیست. از طرفی ایمان لاک ظاهری جبرگرایانه دارد. اما طی داستان، سرانجام مشخص می‌شود که انسان متغیر معادله‌ای است که دیگر عناصر آن ثابتند و این از زبان فیزیکدان داستان جاری می‌شود. بنابراین به نظر این داستان با وجودی که عناصر ثابت به نتایج ثابت معادله هستی منجر می‌شوند متغیر این معادله یعنی انسان می‌تواند جواب معادله را تغییر دهد. این گونه است که هیوم، فعالانه در ساخت سرنوشت خود وارد می‌شود و حتی به تجربه در می‌یابد که فرصت تغییر را می‌تواند داشته باشد. از طرف دیگر ایمان در داستان اطمینان به چیزی از پیش نوشته و محتوم نیست، ایمان تنها ناظر به معناداری زندگی و اصل رشد است و این خود باعث می‌شود تا اختیار در کنش برظاهر شود نه در واکنش از روی بی ایمانی. این مومن است که در کار ساختن معنای زندگی خویش در کار بر بالیدن است نه این که زیر فشار محیط و تعالیم آن در توهم آزادی و انتخاب، در واقع زبان محیط خود باشد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آیت الله حاج میرزا محمد غروی تبریزی (آیت اخلاص)

او يكي از علماي واقعي و زاهد بود و تا آخر عمر، تدريس را ترك نكرد . در سرما و گرما و با كهولت سن، راه طولاني را پياده به مدرسه طالبيه مي آمد . چند بار شاگردانش عرض كردند: «حاج آقا چرا سوار تاكسي نمي شويد؟» فرمود: «من كه توان آمدن دارم، چرا مال امام را خرج كنم؟
No image

حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی

مرحوم هسته اي اصفهاني، موقعي كه آوازه و شهرت مرحوم آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري در ايران منتشر شده بود، وارد تهران شد و ابتدا به دروس برخي از اساتيد مشهور تهران رفت، ولي آنان را قابل استفاده براي خود نديد و دروس آنان را قابل مقايسه با اساتيد اصفهان ندانست.
No image

مرحوم حاج عباسعلی حسینی

در این بخش سیره ی تبلیغی مرحوم حاج عباسعلی حسینی بیان شده است.
No image

حاج شیخ حسن حجتی واعظ

رحوم حجتي واعظ، سخنوري بصير، شجاع، بليغ و فصيح بود . هنوز هم بعد از چهل سال از خاموش شدن اين خورشيد درخشان شمال، در افواه و السنه مردم سخن از ملاحت و شيريني سخنان وي مي رود .
No image

امام خمینی (ره) آینه مهر و قهر

امام در طول شبانه روز حتي يك دقيقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعيين شده نداشتند . با توجه به شرايط سني و ميزان فعاليتي كه داشتند، باز هم ساعات خاصي را در سه نوبت - هر كدام، نيم تا يك ساعت - به اهل منزل اختصاص داده بودند كه هر كدام از ما كه مايل بوديم خدمت ايشان مي رسيديم و مسائل خودمان را مطرح مي كرديم.

پر بازدیدترین ها

No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)1

جت الإسلام دکتر محمد هادی امینی، فرزند برومند مرحوم آیت الله علامه امینی صاحب کتاب نفیس «الغدیر» نقل کردند:در سال 1349 هـ ش پس از وفات مرحوم پدرم علامه امینی، به خاطر تألیف و نشر کتابی به نام «قهرمان فخر» که در آن مطالبی بر ضد حزب بعث درج شده بود؛ دولت عراق تصمیم به جلب و محاکمه من گرفت.لذا مجبور به ترک نجف اشرف و عازم ایران شدم و در تهران اقامت گزیدم.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)8

جناب مجتهدی در مورد عظمت معنوی جناب حافظ برای استاد مجاهدی نقل کرده اند :روزی مأمور شدم تا به اصفهان رفته و به مدت یک هفته مرکب یکی از روضه خوان های اهل بیت را تر و خشک کنم! ایشان می فرمودند:بعد از اتمام ماموریت ، از خانه که بیرون آمدم، مأموریت دیگری به من محول شد که بایستی به شیراز می رفتم. وقتی به دروازه قرآن شیراز رسیدم، نوری مرا تا حافظیه همراهی کرد.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)3

انه اجدادی مرحوم حجت الاسلام برقعی محل آمد و شد علمای ربانی و دوستان آل الله در قم بود و خود ایشان نیز در اقامه عزاداری برای سالار شهیدان سعی بلیغی داشتند و معمولاً در دهه اول محرم هر سال پر رونق ترین مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در منزل ایشان برگزار می شد و مورد عنایت طبقات مختلف مردم بود زیرا قدمت یکصد ساله داشت و نذورات بسیاری که هر سال در اختیار این بیت قرار می گرفت حاکی از نتایجی بود که مردم متدین قم و دیگر شهرها از توسلات خود در آنجا می گرفتند.
No image

آیت الله آقا سید محمدتقی معصومی اشکوری رحمه الله

مرحوم آيت الله معصومي اشكوري مردي بزرگ وصاحب كشف و شهود بود و آن گونه كه مشهور است و خود آن جناب در كتاب دو چوب و يك سنگ ذكر كرده است، اسم اعظم را مي دانست و داراي كراماتي عجيب و غريب بوده و عارف به معارف شيعه، عالم به علوم ادب و فقه و اصول و منطق و كلام و علوم غريبه بوده و آن گونه كه مشهور است، داراي طي الارض بوده است .
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)10

زمانی که آقای مجتهدی در قم بسر می بردند، دهه اول ماه محرم در منزلشان مراسم سوگواری و عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) برپا بود، یک روز عاشورا که در خدمتشان بودیم و بیرون اتاق در حیاط، مراسم عزاداری برقرار بود، یکمرتبه حالشان دگرگون شد و شروع به بیان صحنه ای از روز عاشورا نمودند و به طوری آن را مجسم کردند که هر روز عاشورا آن صحنه در نظرم آمده و هرگز آن را فراموش نمی کنم.
Powered by TayaCMS