دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مکافاتِ جرثومه هاى استبداد

No image
مکافاتِ جرثومه هاى استبداد

مکافاتِ جرثومه هاى استبداد

تیمور تاش وزیر دربار که در نهایت غرور به سر مى برد در حقیقت مظهر دیکتاتورى رضا خان بود زیرا هر کارى که مى خواست مى کرد و به علاوه عیّاش و هرزه بود. در همین سالها بود که ابتدا نصرت الدوله فیروز دچار عاقبت بد خود شد و در همان عدلیه که خود یکى از پایه گذاران آن به شمار مى رفت (در کابینه مخبر السّلطنه هدایت وزیر دارایى و على اکبر داورهم وزیر دادگسترى بود) به اتهام رشوه محکوم به حبس و انفصال ابد از خدمات دولتى گردید و وقتى به زندان افتاد به دستور رضا خان خفه و معدوم شد. بعد نوبت تیمور تاش رسید در حالى که غرورش به حدّى بود که حتّى این واقعه را در عالم رؤیا هم نمى دید. ابوالحسن عمید نورى که مدّتى روزنامه نگارى، وکالت دادگسترى و نمایندگى مجلس را به عهده داشت در خاطرات خود مى گوید:

مرحوم میرزا طاهر تنکابنى از بزرگترین حکماى ایران برایم خاطره اى نقل کرد که به وسیله آن مى توان فرجام شوم تیمور تاش را نیز درک کرد. وقتى تیمور تاش به زندان افتاد یک شب در منزل مرحوم مرتضى قلى خلعتبرى (سردار اقتدار) عموى خانمم بودم. مرحوم میرزا را آنجا دیدم او مى گفت پنچ شش ماه قبل که فشار رضا شاه به خانواده فقیه زیاد شد و اعضاى خانواده ما را از کلاردشت و چالوس گرفتند و به تهران آوردند و املاکشان را به زور گرفتند و آنها را به جنوب تبعید کردند و من هم که رئیس شعبه دیوان عالى کشور بودم، از کار کنار رفتم یک روز به دیدن تیمور تاش به دربار رفتم و به او گفتم آخر فکرى براى عاقبت این ظلمى کنید که به مردم وارد مى کنید و به او اندرز دادم که از ستم به خلق خدا دست بردارد. دیدم او سخنان مرا با بى اعتنایى تلقّى مى نماید و خنده تلخى مى کند. گفتم: آخر خدایى هست. تیمور تاش در حالى که با صداى بلند مى خندید گفت: من با هزار و یک دلیل ثابت مى کنم خدایى نیست! من دیگر مجال توقف ندیدم و از نزدش خارج شدم. پس از مدّتى که خود هم به دنبال اقدامات غصب املاک در زندان قصر محبوس شدم روزى امیر جنگ بختیارى و سردار اسعد به من گفتند چند روز است که تیمور تاش را به اینجا آورده اند و در همین جا محبوس است و با احدى حرف نمى زند و حتّى جواب سلام ما را هم نداده است. خوب است شما از او دیدن کنید. من کتاب شفا را که مى خواندم زیر بغل گذاشتم و به سراغ او رفتم. وقتى او را پشت سوراخ زندان که میله هاى آهنى داشت دیدم، چنان ضعیف و مخذول و بیچاره شده بود که از دیدن من بسیار تعجّب کرد و گفت چگونه کسى پیدا شده که به سراغ من آمده است. من دیگر مجال صحبت با او ندادم و به او گفتم آقاى سردار معظم! شما مرد جهان دیده اى هستید چرا این طور خود را باخته اید و عجز و زبونى نشان مى دهید. تیمور تاش زانوها را در بغل گرفت و شروع به گریستن کرد و گفت: جناب میرزا! یادتان هست آخرین بار در ملاقات ما چه گفتید؟ بله جناب میرزا خدا هست. من در جواب گفتم: بله به هزار و یک دلیل خدایى هست و دلیل آن این بود که تو در اینجا افتادى.([72])

دکتر نصرت الله شیفته، نوشته است:

مرحوم میرزا محمّد طاهر تنکابنى پس از تحمّل تبعید خانواده، مصادره اموال، اخراج از دستگاه قضایى و منع تدریس در حوزه هاى علمیّه و حذف حقوق دولتى، در یکى از روزهاى سال (1317 هـ . ش.) براى نویسنده درد دل کرد و گفت در این سالهاى آخر عمر از خداوند متعال تنها یک آرزو دارم که اگر یک روز از عمر من باقى مانده باشد سقوط رضا خان را از اریکه قدرت به چشم خود ببینم. که آرزوى آن حکیم رنجیده با هجوم متّفقین به ایران در سوم شهریور (1320 هـ . ش.) و تبعید رضا خان تحقق یافت و علاّمه تنکابنى در دو سه ماهِ آخرِ عمر خود پایان کار و فرا رسیدن دوران نکبت بار رضا خان میرپنج را دید و عاقبت سوء، غصب اموال و مستغلات خود و دیگران را که سرنوشت همه غاصبان و ستمگران است برأى العین مشاهده کرد و زبونى و اضطراب دیو را در کناره گیرى و استعفا از سلطنت ظالمانه در جراید همان سال خواند و سپس با وجدانى آسوده و ایمانى ثابت و راسخ به دیدار حقّ شتافت.([73])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آیت الله حاج میرزا محمد غروی تبریزی (آیت اخلاص)

او يكي از علماي واقعي و زاهد بود و تا آخر عمر، تدريس را ترك نكرد . در سرما و گرما و با كهولت سن، راه طولاني را پياده به مدرسه طالبيه مي آمد . چند بار شاگردانش عرض كردند: «حاج آقا چرا سوار تاكسي نمي شويد؟» فرمود: «من كه توان آمدن دارم، چرا مال امام را خرج كنم؟
No image

حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی

مرحوم هسته اي اصفهاني، موقعي كه آوازه و شهرت مرحوم آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري در ايران منتشر شده بود، وارد تهران شد و ابتدا به دروس برخي از اساتيد مشهور تهران رفت، ولي آنان را قابل استفاده براي خود نديد و دروس آنان را قابل مقايسه با اساتيد اصفهان ندانست.
No image

مرحوم حاج عباسعلی حسینی

در این بخش سیره ی تبلیغی مرحوم حاج عباسعلی حسینی بیان شده است.
No image

حاج شیخ حسن حجتی واعظ

رحوم حجتي واعظ، سخنوري بصير، شجاع، بليغ و فصيح بود . هنوز هم بعد از چهل سال از خاموش شدن اين خورشيد درخشان شمال، در افواه و السنه مردم سخن از ملاحت و شيريني سخنان وي مي رود .
No image

امام خمینی (ره) آینه مهر و قهر

امام در طول شبانه روز حتي يك دقيقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعيين شده نداشتند . با توجه به شرايط سني و ميزان فعاليتي كه داشتند، باز هم ساعات خاصي را در سه نوبت - هر كدام، نيم تا يك ساعت - به اهل منزل اختصاص داده بودند كه هر كدام از ما كه مايل بوديم خدمت ايشان مي رسيديم و مسائل خودمان را مطرح مي كرديم.

پر بازدیدترین ها

No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)1

جت الإسلام دکتر محمد هادی امینی، فرزند برومند مرحوم آیت الله علامه امینی صاحب کتاب نفیس «الغدیر» نقل کردند:در سال 1349 هـ ش پس از وفات مرحوم پدرم علامه امینی، به خاطر تألیف و نشر کتابی به نام «قهرمان فخر» که در آن مطالبی بر ضد حزب بعث درج شده بود؛ دولت عراق تصمیم به جلب و محاکمه من گرفت.لذا مجبور به ترک نجف اشرف و عازم ایران شدم و در تهران اقامت گزیدم.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)8

جناب مجتهدی در مورد عظمت معنوی جناب حافظ برای استاد مجاهدی نقل کرده اند :روزی مأمور شدم تا به اصفهان رفته و به مدت یک هفته مرکب یکی از روضه خوان های اهل بیت را تر و خشک کنم! ایشان می فرمودند:بعد از اتمام ماموریت ، از خانه که بیرون آمدم، مأموریت دیگری به من محول شد که بایستی به شیراز می رفتم. وقتی به دروازه قرآن شیراز رسیدم، نوری مرا تا حافظیه همراهی کرد.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)3

انه اجدادی مرحوم حجت الاسلام برقعی محل آمد و شد علمای ربانی و دوستان آل الله در قم بود و خود ایشان نیز در اقامه عزاداری برای سالار شهیدان سعی بلیغی داشتند و معمولاً در دهه اول محرم هر سال پر رونق ترین مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در منزل ایشان برگزار می شد و مورد عنایت طبقات مختلف مردم بود زیرا قدمت یکصد ساله داشت و نذورات بسیاری که هر سال در اختیار این بیت قرار می گرفت حاکی از نتایجی بود که مردم متدین قم و دیگر شهرها از توسلات خود در آنجا می گرفتند.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)10

زمانی که آقای مجتهدی در قم بسر می بردند، دهه اول ماه محرم در منزلشان مراسم سوگواری و عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) برپا بود، یک روز عاشورا که در خدمتشان بودیم و بیرون اتاق در حیاط، مراسم عزاداری برقرار بود، یکمرتبه حالشان دگرگون شد و شروع به بیان صحنه ای از روز عاشورا نمودند و به طوری آن را مجسم کردند که هر روز عاشورا آن صحنه در نظرم آمده و هرگز آن را فراموش نمی کنم.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)2

روزی درخدمت آقای مجتهدی بودم ایشان در حالی که بسیار منقلب بودند، تعریف کردند:چند سال پیش که در قم بسر می بردم روز عاشورا به شدت مریض بودم و به طوری درد سراسر وجودم را فرا گرفته بود که نمی توانستم از رختخواب برخیزم.طبق معمول همه ساله در آن روز هم مراسم عزاداری در منزل برپا بود. در همان هنگام با حال سختی که داشتم متوسل به حضرت علی اصغر (علیه السلام) شدم و حالتی به خصوص برایم پیدا شد و صحنه هایی را مشاهده کردم.
Powered by TayaCMS