دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سیره پیامبر اکرم(ص) در برخورد با رزایل اخلاقی(دروغ)

No image
سیره پیامبر اکرم(ص) در برخورد با رزایل اخلاقی(دروغ)

كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر¬(ص)، دروغ، راستگويي، دروغگو

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

دروغ

دروغ انحراف نفس از راستگویی و سر باز زدن روح از انجام وظیفه انسانی خویشتن است، این عمل زشت و ناپسند که برخاسته از حقارتی است که نفس شخص دروغگو بدان مبتلاست،[1] به عنوان یک بیماری فردی و یک معضل اجتماعی خطرناک مطرح بوده و از جمله گناهان کبیره‌ای است که در سیره و کلام نبوی(ص) به شدت از آن نهی شده است.

صداقت رسول خدا(ص) قبل از بعثت

رسول خدا(ص) از کودکی تا به هنگام بعثت، همواره به راستی و درستی معروف بوده، مورد ستایش مردم قومش بود. ابوطالب ـ عموى پیغمبر ـ که سال‌ها سرپرستی پیامبر خدا(ص) را به عهده داشت می‌گوید: «هرگز از رسول خدا(ص) دروغى نشنیدم، و خُلقى از اخلاق جاهلیت را در او ندیدم، خنده بى‌‌جایى از او مشاهده نکردم با کودکان بازى نمى‌کرد و به آنان علاقه نشان نمى‌داد، و تنهایى و تواضع بهترین چیزها نزد او بود.»[2] ایشان در آن هنگام که رسول خدا(ص) مردم را از ظلمات به سوی نور فرا می‌خواند و برخی از عموهای پیامبر(ص) از سر تعصب او را تکذیب کردند و دروغگویش می‌خواندند، در دفاع از رسول خدا(ص) چنین سرود:

انت الامین امین الله لا کذب و الصادق القول لا لهوا و لا لعب

انت الرسول رسول الله نعلمه علیک منزل من ذی‌العزه الکشب

«تو امینی، امین خداوند که هرگز دروغی نگفته است و تو انسان راستگویی هستی که هرگز دچار هوسرانی و بیهوده‌گویی نگشته است. تو فرستاده حقی، می‌دانیم که فرستاده خدا هستی و آن ‌چه می‌گویی از کتاب از جانب خداوند صاحب عزت بر تو نازل شده است.»[3]

ابوطالب در اشعار دیگرش نیز صداقت رسول خدا(ص) را چنین می‌ستاید: «پیشینه‌ات را دارم که در سخن راستگویی و زبان به دروغ نمی‌آلایی؛ از همان زمان که کودکی بی‌مو بودی، همواره سخن درست می‌گفتی.»[4]

البته صداقت و راستگویی رسول خدا(ص) چیزی نبود که از انظار مردم مخفی بماند همگان می‌دانستند که آن حضرت(ص) جز راست نمی‌گوید، حتی دشمنان سرسخت وی نیز بدین امر اعتراف داشتند؛ در روایتی آمده که ابوجهل به پیامبر(ص) گفت: «ما شخص تو را تکذیب نمی‌کنیم، بلکه آن‌چه را که آورده‌ای تکذیب می‌کنیم.»[5] هم‌چنین نقل شده، «روزی ابوجهل با پیامبر(ص) ملاقات کرد، در این دیدار، او با حضرت مصافحه کرد، شخصی به او اعتراض کرد که چرا با پیامبر(ص) مصافحه کردی؟ گفت: به خدا سوگند می‌دانم که او راستگو و پیامبر خداست؛ ولی ما چه زمانی تابع عبدمناف بودیم؟»[6] این روایت به خوبی در بر دارنده این مطلب است که راستگویی آن حضرت بر همگان حتی برای دشمنانش امری قطعی و مسلم بوده است و مخالفتشان پایه و اساسی نداشت؛ مگر حسادت و رقابت‌های قبیلگی و خانوادگی. از اخنس بن شریق نیز روایت شده که گفت: «به ابوجهل گفتم: ای اباالحکم جز من و تو کسی اینجا نیست که سخن ما را بشنود حقیقت را بگو آیا محمد(ص) راستگوست یا دروغگو؟ پس ابوجهل گفت: به خدا قسم که محمد(ص) راستگوست و دروغگو نیست.»[7]

در برخی منابع روایت شده که ابوسفیان نیز علی‌رغم میلش در جواب هرقل ـ امپراتور روم ـ که از او پرسیده بود آیا پیش از آن که محمد(ص) ادعای پیامبری کند، نزد شما به دروغ‌گویی متهم بود یا نه، رسول خدا(ص) را به راستی و درستی ستوده بود.[8]

به گفته ابن‌عباس کفار مکه خوب می‌دانستند که رسول خدا(ص) هرگز دروغ نمی‌گوید؛ او را امین می‌نامیدند؛ اما باز انکارش می‌کردند.[9]

از دیگر مواردی که می‌تواند به خوبی شاهد مثال ما در تأیید راستی و درستی رسول خدا(ص) قبل از بعثت، قرار گیرد، روایتی است که در بسیاری از منابع تاریخی از آن یاد شده است و آن این که: «در آغاز دعوت علنی چون آیه؛ «و انذر عشیرتک الأقربین و خویشان نزدیکت را هشدار ده»[10] نازل شد، پیامبر(ص) بالاى کوه صفا رفت و بانگ زد: اى قریشیان! قریش گفتند: این، محمّد است که از فراز صفا فریاد مى‌زند. پس همگى جمع شدند و به آن جا رفتند و گفتند: چه شده است، اى محمّد(ص)؟ فرمود: اگر من به شما بگویم که در پشت این کوه، گروهى سواره هستند، آیا حرف مرا باور می‌کنید؟ گفتند: آرى، تو در میان ما، متّهم و بدنام نیستى، و هرگز دروغى از تو نشنیده‌ایم. فرمود: اینک، من شما را از عذابى سخت بیم مى‌دهم. اى فرزندان عبدالمطّلب! اى فرزندان عبدمناف! اى فرزندان زهره! به همین ترتیب، همه خاندان‌ها و تیره‌هاى قریش را نام برد، خداوند به من فرمان داده است که به خویشان نزدیکم اعلام خطر کنم، و من نمى‌توانم هیچ سودى را در دنیا و هیچ بهره‌اى را در آخرت، براى شما تضمین کنم؛ مگر این که بگویید: لااله‌الّا‌اللّه [و ایمان بیاورید].»[11]

سیره رسول خدا(ص) در برخورد با دروغ

رسول خدا(ص) راستگوترین مردمان بود[12] و در طول ایام حیاتشان جز راست نگفت و جز بدان نخواند.[13] نزدشان، هیچ خصلتى منفورتر از دروغ نبود، هر گاه مطّلع مى‌شد که یکى از اصحابش دروغى گفته است، به او بى‌اعتنایى مى‌کرد، تا آن که یقین می‌کرد، توبه کرده است.[14] ایشان سخنان غیر واقع ولو در قالب شوخی را مصداق دروغ دانسته اصحاب و یارانشان را از آن به شدت برحذر می‌داشتند[15] و می‌فرمودند: «وای بر کسی که سخن دروغ گوید تا قوم را بخنداند! وای بر او! وای بر او!.»[16] ایشان(ص) هم‌چنین مسلمانان را از وعده‌های دروغ به کودکان بازداشته آن را نیز از مصادیق دروغ عنوان کردند.[17] از عبدالله بن عامر روایت شده که «پیامبر خدا(ص) به خانه ما آمد و من در حالی که کودکی خردسال بودم رفتم تا بازی کنم. مادرم به من گفت: عبدالله بیا چیزی به تو بدهم. پیامبر خدا(ص) فرمود: چه می‌خواهی به او بدهی؟ مادرم گفت: می‌خواهم به او خرما بدهم. پیامبر(ص) فرمود: بدان که اگر چنین نکنی برای تو دروغی نوشته می‌شود.»[18]

از دیگر مواردی که از سوی رسول خدا(ص) به عنوان یکی از مصادیق دروغ یاد شده است، رد تعارف با وجود میل شدید به آن چیز است. بحار الانوار به نقل از مجاهد از اسماء بنت عمیس می‌نویسد: «من ساق‌دوش عایشه بودم، او را آماده کردم و بر پیامبر خدا(ص) وارد شدیم؛ عده‌ای از زنان نیز با من بودند، به خدا سوگند نزد پیامبر خدا(ص) خوراکی جز یک کاسه شیر نبود، پیامبر خدا(ص) مقداری شیر نوشید و سپس کاسه را به دست عایشه داد، عایشه از گرفتن کاسه شیر شرم کرد من گفتم: دست پیامبر خدا(ص) را رد نکن، ظرف را بگیر. عایشه با حالت شرم کاسه را گرفت و مقداری شیر نوشید، پس حضرت(ص) فرمود: به بقیه زنان هم بده. آن‌ها گفتند: ما میل نداریم فرمود: گرسنگی و دروغ را با هم جمع نکنید. گفتم: ای پیامبر خدا(ص)، اگر کسی از ما میل به چیزی داشته باشد و بگوید میل ندارم آیا این دروغ به شمار می‌آید؟ فرمود: دروغ نوشته می‌شود و لو دروغی کوچک.»[19]

گاه اتفاق می‌افتاد کسى نزد رسول خدا(ص) سخن دروغى مى‌گفت؛ اما حضرت(ص) جهت حفظ آبروی آن شخص بزرگوارانه لبخندی به لبانشان می‌نشاندند و مى‌فرمودند: «او یک حرفى مى‌زند.»[20]

با وجود تمام سختگیری‌هایی که رسول خدا(ص) نسبت به امر دروغ داشته، در مذمت آن سخن‌ها گفته بودند؛ اما در مواردی دروغ را ستوده آن را مرضی رضای الهی برشمردند؛ ایشان(ص) فرمودند: «خداوند دروغی را که در راه سازش بین مردم گفته شود، را دوست می‌دارد و سخن راستی که از آن مفسده برخیزد را دشمن می‌دارد.»[21] سپس ادامه داده فرمودند: «دروغ در سه چیز نیکوست: مگر در جنگ، وعده به همسر و سازش برقرار کردن بین مردم.»[22]

«دروغ» در کلام نبوی(ص)

رسول خدا(ص) آفت سخن را دروغ بیان کرده،[23] آن را از ابواب نفاق برشمردند.[24] ایشان(ص) ضمن برحذر داشتن مسلمانان از دروغ فرمودند: «دروغ انسان را به فجور و فجور انسان را به جهنم می‌کشاند.»[25] امام‌ رضا(ع) نیز از قول رسول‌خدا(ص) روایتی را نقل کردند که فرمودند: «از حضرت(ص) پرسیدند: ممکن است مؤمن ترسو باشد؟ فرمود: بلی! گفتند: ممکن است، بخیل باشد؟ فرمود: بلی! گفتند: ممکن است، کذاب و دروغ‌گو باشد؟ فرمود: نه.»[26]

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS