كلمات كليدي : سينما، فيلم، مووي، سينماتوگراف، رسانه هاي ارتباط جمعي، ارتباطات، تلويزيون، تئاتر، هنر هفتم
نویسنده : احسان شریعتی نجفآبادی
سینما از کلمه سینماتوگراف اخذ شده است؛ سینماتوگراف از دو واژه یونانی کینما Kinema بهمعنی حرکت و گرافین Graphein بهمعنی نوشتن گرفته شده که در مجموع بهمعنای نوشتن در حرکت، عبارت از اتفاقی است که در سینمای صامت بر روی پرده سینما میافتاده است.
سینما یک اصطلاح کلّی برای تمامی دخل و تصرّفهایی است که دوربین در مراحل فیلمبرداری، لابراتوار، ظهور و صداگذاری بر روی نوار فیلم انجام میدهد. آنچه در این فرایند تولید میشود، یک تابلو نقاشی متکامل شده است، با دو ویژگی، که عبارتند از حرکت و تدوین. یعنی در سینما نقاشی در مرحله خلق یک قاب ثابت متوقف نمیماند؛ بلکه همراه دو عنصر حرکت و تدوین امتداد مییابد.
در بیشتر منابع، اختراع این پدیده مهم قرن بیستم را به برادران لومیر (آگوست و لویی لومیر مالکین کارخانه مواد عکّاسی در لیون فرانسه) و یا ادیسون نسبت میدهند. برادران لومیر نخستین نمایش فیلم خود را در سال 1895 در پاریس با اجاره یک زیرزمین آغاز کردند. تفاوت اختراع برادران لومیر با ادیسون در همین مسأله نهفته است؛ که دستگاه ادیسون مثل شهر فرنگهای قدیمی بود؛ اما برادران لومیر چون سینماهای امروزی بهصورت همگانیتر بود. در سال 1929 فیلم ناطق در صنعت سینما تحوّل ایجاد کرد. ایده اولیه ضبط صدا، بههمراه تصویر از آن ادیسون است. او با تولید وسیلهای که کینتوگراف نام دارد، به این مهم دست یافت. در دهه اول 1900، تکوین سینما بهمثابه صنعتی برمبنای اصول فنّی توافقشده بینالمللی پذیرفته شد و استفاده از چند زاویه برای دوربین، بیان سینمایی و دراماتیک به سینما راه یافت و راه برای تخصصیتر شدن سینما به بخشهای فنّی، مالی، بازاریابی و ... کلید خورد؛ تا اینکه پس از جنگ جهانی اول 1918-1914، بهعلت رکود این صنعت در اروپا، در حومه لوس آنجلس، شهری بهنام هالیوود (1919) متمرکز شد. در دهه سوم 1900 تحکیم و تثبیت سینما و طراحی دقیقتر دوربینها و کیفیّت تصویر شروع شد. در سال 1929 سرعت حرکت تصویر، از 16 فریم در ثانیه به 24 فریم ارتقاء یافت. بعد از آن، دوران تثبیت و استقرار 20 ساله این رسانه آغاز شد؛ بهگونهای که در دهه 1930، با توجّه به بحران بزرگ اقتصادی و در طول جنگ جهانی دوّم نیز برنامه نمایش فیلم عامّهپسند و سرگرمکننده به سیر خود ادامه داد. در سال 1936، تلویزیون آغاز بهکار کرد؛ اما اوّلین بارقه نگرانی از این ابزار، در میان سینماگران، در سال 1950 با تعطیلی سینماها رقم خورد. تلویزیون، مشتریان سینما را بهخود جذب میکرد. این موضوع، سینماگران را بر آن داشت که با ورود رنگ به سینما، تغییر ابعاد تصویر، از 3:4 به 3:8، سیمنااسکوپ، فیلمبرداری بهصورت پرده عریض و ورود قابلیّتهایی که امکان ارائه آن با تلویزیون وجود نداشت، دست به ابتکاراتی جدید بزنند. البته امروزه نیز سینما با افزودن صدای ساراند که در ایران به غلط دالبی گفته میشود و ارائه، بهصورت دیجیتال و از طریق شاهراه جهانی، سعی در مبارزه و یا همراهی با دنیای مجازی را دارد.[1]
فیلم و سینما[2]
امروزه وسایل ارتباط جمعی، بسیار توسعه یافتهاند؛ اما در میان رسانههای تکثیرشده، اهمیت سینما کاهش نیافته است. با اینحال، حداقل از زمان چارلی چاپلین (Charlie Chaplin) و باستر گیتون (Buster Kenton)، یعنی زمان تولد سینما در اوایل قرن بیستم، فیلم یک وسیله ارتباطی فوقالعاده در دو قطب شرق و غرب جهان محسوب میشده است. فراگیر شدن یک رسانه در سالهای آغازین قرن بیستم بهوسیله سینما صورت پذیرفته است. حتّی با ظهور وسایل ارتباطیای چون تلویزیون، سینما بهطور مؤثر وارد خانهها شد. تأثیر تلویزیون برای اولین بینندگانش، درست مثل آن بود که شخصاً صاحب تئاتر شده باشند؛ با وجود اینکه وضوح صدای تلویزیون در آن زمان بسیار کم بود. سینما پس از آن هم روزبهروز، خود را با جاذبههای بیشتر عرضه کرد و اهمیت فیلم با ظهور تلویزیونهای کابلی و شبکههای مستقل تلویزیونی که برنامههای اصلی آن فیلمهای قدیمی و جدید و یا سریالهای تلویزیونی که خود نمونهای از سینما و یا متأثّر از سینمایند، کم نشده است.
فیلم در روند تکاملی خویش از سرگرمیهای گذشته، مانند قصّه، نمایش، موزیک، داستان، طنز و حقّههای تکنیکی بسیار بهره برده است و از همه آن هنرها در امتداد رسانهای بودن خود سود میبرد. هنر هفتم، نوعی هنر تصویری محسوب است که بهعلل زیادی، ادراک راحتتر و عمومیتری نسبت به هنرهای دیگری چون نقاشی، ادبیات و موسیقی دارد و با توجه به اینکه یک کالای صنعتی است، لزوم تولید انبوه، عرضه، تقاضا و بازاریابی در آن اهمیت بهسزایی دارد، گستره مخاطب خود را بسیار توسعه داده و اکنون نیز از پراهمیتترین رسانهها در عرصه ارتباطات پس از تلویزیون شناخته میشود. سینما همچون تودههای ساکن در شهرهای بزرگ، از فراوردههای صنعت است و همانند خود تماشاچیها، تابع نیازها و احکام این رشته از فعالیتهای بشری است. کارگردانان این هنر صنعتی با توجه به هزینه زیاد تولید آن، اتّکای زیادی بر مردم و مشتریان خود و تحت تاثیر سرمایهگذار قرار دارند.
این هنر، صرف نظر از پیشینههای یونانی و رنسانسی آن، بهلحاظ فنّی در قرن نوزدهم شروع بهکار کرد و در حد بسیار گسترده و وسیعی نیاز به ترکیبی از علوم و هنرها دارد؛ زیرا تصویر متحرک، مدیون چندین اکتشاف در زمینههای علمی و صنعتی، مثل ساختن وسایل نوری و عدسی، تحت کنترل در آوردن نور (مخصوصا با لامپهای آرک)، شیمی (مخصوصا تولید سلولز)، تولید فولاد و تراشکاری با دقت زیاد است. زمینههای تکامل سیر ادبی، هنری و صنعتی بههمراه خلاقیّت و ذوق بشری، سبب بروز سینما بهشکل امروزی آن شده است.
در نهایت، فرآوردهای با کیفیت عالی، بسیار مؤثر، ماندگار و بهصورت واقعی، نوع کاملی از فرهنگ را بهوجود آورده است.[3]
هنر سینما از نظر محتوا مبتنی بر زمینههای مختلف علوم انسانی، علوم ارتباطات، ادبیات و رشتههای دیگر هنری بوده و از نظر تکنیکی از مباحث فیزیک، شیمی، مکانیک و الکترونیک بهره میبرد. البته با توجه به اینکه از فرهنگ مردم تغذیه میکند به یکی از نیرومندترین و گستردهترین شکلهای فرهنگ مردم نیز مبدّل شده است. در این رسانه جمع تودهوار مخاطبان، تماشاگران و بینندگان، نقش بالایی در تأثیر داشتهاند؛ زیرا سینما، فرستنده یا تزریقگر پیام بوده و بینندگان بهنوعی دریافتکنندگان حقیقی پیامند.
سینما چگونه کار میکند؟
حرکت تصاویر در فیلم غیر واقعی و یک نوع خطای باصره محسوب میشود و بهعلت طرز کار خاص چشم و سلسه اعصاب بینایی و نقاشی جزئیات بسیار ریز روی یک سطح، این توهّم را بهوجود میآورد، که صفحهی کاغذ، دارای آن بافت است. با استفاده از فنّ سایه روشن و پرسپکتیو، توهم برجسته بودن تصویر هم به آن افزوده میشود؛ که به آن، اصطلاحا "تدوام در رؤیت" میگویند. یک رشته تصاویر ثابت (24 فریم در ثانیه) با چنان سرعتی عوض میشوند، که قبل از آنکه تأثیر تصویر قبلی از سلسله اعصاب بینایی محو شود، تصویر دیگر ظاهر میشود. در نتیجه، تصاویر در همآمیخته بهنظر میرسند. در واقع، بیننده در هر ثانیه، 24 عکس میبیند و در ذهن خود خیال میکند که حرکت رخ داده است.
کارکرد سینما[4]
هر فیلمی، کارکردهای متفاوتی چون یک وسیله تفریحی، ابزار تحقیق علمی، نوعی سرمایهگذاری، مدرکی مستند، یک کانال ارتباطی، یک شکلدهنده اعتقادی، تعیینکننده سلیقهها و یا یک موضوع هنری دارد؛ ولی مهمترین کارکردهای آنرا میتوان در سه قسمت هنری، ارتباطی و صنعتی دستهبندی کرد.
کارکرد هنری؛ برخی از فیلمها بهعنوان هنر، از محکمترین ساختارهای هنری برخوردارند؛ بهطوریکه داستان، بهگونه هنرمندانه و دراماتیک روایت شده و یا برای ارائه زیباییها، با هنرمندی خاصی به موضوع میپردازد. این کارکرد، بیشتر به ماهیّت و ساختمان عناصر رسمی هر رسانهای مربوط است؛ ترکیببندی، رنگ، صدا، مونتاژ، نور، دکور، حرکت، موقعیّت دوربین، اجرا، تنظیم زمان و فضا از جمله آن عناصر است. این کارکرد، بهعلت سیر روند تکاملی هنرهای گذشته، در این رسانه بیشتر مشهود است و با توجه به اینکه ادراک راحتتر و عمومیتری نسبت به هنرهای دیگری چون نقاشی، ادبیات و موسیقی دارد، به هنر نزدیکتر است. این رسانه بر خلاف دیگر رسانههای گذشته در تولید و توزیع پیام حامل شیوههای نوینی از تجربیات دراماتیک است، که میتوان آنرا برترینهای شیوه هنری دانست.
کارکرد صنعتی؛ اساس بعد صنعتی فیلم در این است، که ساخت دست بشری است. کالایی که به خاطر مصرف تولید میشود؛ زیرا در زمان فعلی تولید برخی فیلمها از تأسیس چند کارخانه پرهزینهتر است و صرفا برای هدف سودآوری اجازه تولید مییابد و در پروسه خود، تمامی روندی که یک کالا در بازاریابی، تبلیغ و ... طی میکند را داراست. در این روند، نگاه به مخاطب، ابعاد هنری، سیاسی اجتماعی، عرضه و تقاضا و ... نیز مانند کالاهای صنعتی مدیریّت میگردد.
کارکرد ارتباطی؛ شاید بتوان گفت که بعد ارتباطی فیلم از قویترین ابعاد آن است؛ بر همین مبنا فیلمهای زیادی در ابتدای انقلاب شوروی ساخته شد؛ که نقش بسیار پیشگامی در گسترش و تبلیغ پیام انقلاب ایفا میکرد. این کارکرد مهم، ابتدا توسط دولتها آغاز گردید و ایجاد سینمای سیاسی را در آغازین سالهای جنگها رقم زد و فیلم، عنصری بسیار قوی در راستای پیشبرد اهداف فرهنگی و سیاسی در آن زمان مورد استفاده قرار گرفت. با بررسی آثار کارگردانان روسی مثل آیزنشتاین، پودفکین، داوژنکو، ریفنشتال، هیپلربه میتوان به این واقعیت دست یافت. این کارگردانان، به اوج قدرت این کارکرد در آن زمان که فاصله میان دو جنگ جهانی بود، دست یافتند. استفاده از این کارکرد، با آغاز جنگ دوم جهانی شکوفاتر شده و در ایالات متحده، با آثاری چون "چرا ما میجنگیم"، ادامه یافت. اسناد و شواهد اجتماعی بهدست آمده از آن زمان، گواه این مطلب است، که در آثار عرضهشده در 1930، دولت جدید روزولت، جهت انتقال پیام برنامههای خود از این رسانه بهخوبی استفاده کرده است. پس از آن، مؤسسات مختلف با استفاده از فیلم در راستای اطلا رسانی و انتقال عقاید خویش پرداختند؛ حتی روشنفکران و هنرمندان، پیامهایی را میفرستادند که برای اهداف خاصی، چون متقاعد کردن و سرگرمی همراه با تحریک مخاطب، طراحی میشد. استفاده از ساختار هنری و تفریحی، از قدرت نفوذ بالایی در این ارتباط پیچیده برخوردار است.
باید توجه داشت که این سه کارکرد، بسیار بههم وابسته و در یک مثلث فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، با همدیگر در ارتباطند.
رسانه هنری[5]
هر رسانه میتواند از وجوه مختلف از هنر استفاده کند؛ اما اینکه رسانهای خود، به هنر تبدیل شود، در مورد سینما اتفاق افتاده است؛ یعنی رسانه هنری. سینما بهعنوان رسانه، همان کارکردهای آشنا و متعارف رسانه را ایفا میکند؛ برقراری ارتباط بین انسانهای مختلف با رمزگزاری و ارسال پیامهای ویژه، فراهم کردن سرگرمی، آگاهی دادن و مهمتر از همه تعریف و ساختن دنیای پیرامون مخاطبان خویش از جمله این کارکردهاست. از بعد هنری نیز بهطور مستقیم، با احساسات و عواطف بشری سر و کار دارد و اندیشه، رفتار و کردار آنها را بهطور غیر مستقیم تحت تأثیر قرار میدهد و آنچه برتری رسانهای آنرا افزون میکند، تأثیر غیر مستقیم آن است.
این هنر، نسبت به هنرهای دیگر، مزیت مخاطب میلیونی و عام را داراست؛ در حالیکه هنرهای دیگر، برای داشتن مخاطب عام، ناچار به استفاده از رسانهها هستند. ویژگی اصلی سینما، عدم تفکیک رسانه و هنر از همدیگر در آن است.[6]
تاریخ سینما در ایران؛ چهار سال پس از اختراع آیینه جادو، سینما در عهد مظفرالدین شاه قاجار سینما به ایران آمد. شاه در سفری به اروپا آنرا به ایران آورد. اولین تصاویر نیز توسط میرزا ابراهیمخان از جشن گلها در کنار دریای بلژیک گرفته شد. در بیشتر اسناد، از "دختر لر" بهعنوان اولین فیلم ایرانی نام میبرند. این امر بدین علت است که هیچ سندی از فیلمهای ساختهشده قبل از دختر لر در دست نیست. این فیلم، اولین فیلم ناطق ایرانی محسوب میشود که در 1311 ساخته شد و بهعلت رعایت سازنده آن عبدالحسین سپنتا، که در آن سعی شده بود هیچ نقشی به چهرههای مذهبی و مورد احترام مردم داده نشود؛ تا باعث حساسیت نگردد، با استقبال ایرانیان نیز مواجه گردید.