26 اردیبهشت 1396, 8:41
از منظر قرآن کريم چگونه ميان امت ظالم و اهل اصلاح قابل جمع است که خدای متعال وعده عدم هلاکت آنها را داده است؟
يکی از سنت های قطعی و لايتغير در قرآن کريم سنت هلاکت است که در آيات متعددی بيان شده است. ظلم، گناه و فسق و فجور از اهم عواملی هستند که خدای متعال به سبب آنها امت ها، جوامع و تمدن ها را هلاک می گرداند. اما در ميان اين آيات يک آيه عجيبی وجود دارد که خداوند می فرمايد: «و ما کان ربک ليهلک القري بظلم و اهلها مصلحون» پروردگار تو هرگز چنين نيست که مردمی را به موجب ظلمی هلاک کند، در حالی که آنها مصلح و اصلاح کننده اند. (هود- 117)
مقصود از ظلم در اينجا آن ظلم عظيم است که شرک است، و مقصود از اينکه مصلح هستند، يعنی در ميان خودشان مصلحند. پس ظلمشان در حق الله است، و اصلاحشان در حق الناس.
بنابراين قرآن کريم اين طور می گويد: که اگر مردمی خودشان برای خودشان در دنيا خوب باشند، اما کافر و يا مشرک باشند، (به عبارت ديگر) عدالت در ميانشان برقرار باشد، ولی مشرک باشند، در اين دنيا خدا آنها را معذب نمی کند.
پس معلوم می شود هر گناهی يک خاصيتی دارد. اين است که پيامبر اکرم(ص) میفرمايد: «الملک يبقي مع الکفر ولايبقي مع الظلم» جمله عجيبی است: يک ملک، يک دولت، يک نظام با کفر قابل بقا هست، ولی با ظلم قابل بقا نيست (بحارالانوار، ج72، ص331) هم کفر گناه است و هم ظلم، اما هر گناهی در يک جهت تأثير دارد. تأثير کفر در اينکه نظام يک زندگی را از هم بپاشد، به اندازه ظلم نيست. پس ما اگر دو جمعيت داشته باشيم، يک جمعيت مسلمان باشند، ولی در ميان خودشان ظالم باشند، خودشان به يکديگر ظلم بکنند، و جمعيت ديگر کافر باشند، اما نسبت به خودشان عدالت و انصاف داشته باشند، از نظر اخروی آن مسلمان ها مسلماً بهتر بوده اند. (آشنايی با قرآن، ج3، ص143)
بنابراين در جامعه ای که حقوق انسان ها محترم شمرده می شود، و قانون و قاعده خردمندانه و منصفانه ای بر رفتار دولتمردان و شهروندان حاکم است، مردم با احساس امنيت و رضايت زندگی می کنند، و همين احساس، به آرامش روانی و پايداری اجتماعی و ثبات سياسی می انجامد، در چنين وضعی انگيزه ای برای طغيان و شورش و براندازی وجود ندارد. در اين جامعه کفر و بی دينی با امنيت، رفاه و آسايش جمع می شود و نامسلمانان با اطمينان از رعايت حقوقشان، تن به حاکميت دولتمردان می دهند. با اين شرايط، خداوند به علت کفر و شرک، آنان را گرفتار عذاب نمی کند و زندگی را بر کامشان تلخ نمی نمايد. بنابراين در منطق قرآن به کار گرفتن واژه مصلح درباره کسانی که عقايد باطل داشته و آلوده به شرک و کفر هستند، جای شگفتی ندارد، زيرا جلوه های پسنديده زندگی آنها از قبيل رعايت حقوق يکديگر و دوری از تعدی و تجاوز نفی نمی شود و مصلح بودنشان مورد تأييد قرار می گيرد. از همين روست که علمای اسلامی گاه اذعان دارند عدالتی که در برخی از کشورهای مسيحی وجود دارد برای مسلمانان تصور کردنی نيست. (علامه شعرانی، تعليقيه بر شرح کافی ملاصالح، ج5، ص278)
همچنين شهيد مطهری اذعان دارد: «آنچه در معنويات نقش اساسی دارد، حسن روابط خلقی است، يعنی عدل و احسان، نه حسن روابط الهی. و اگر به فرض اولی تأمين باشد نه دومی، بقای واحد اجتماعی ممکن است، والافلا» (يادداشت ها، ج2، ص406)
روزنامه كيهان، شماره 21570 به تاريخ 5/12/95، صفحه 8 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان