دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عقلانیت علمی

No image
عقلانیت علمی

كلمات كليدي : تاييدگرايي، ابطال گرايي، بيزگرايي، تبيين، استنتاج براساس بهترين تبيين، گزينش ميان نظريه ها

نویسنده : هادي صمدي

در فلسفۀ علم معمولاً موضوع عقلانیت علمی در زمینۀ گزینش میان نظریه‌ها مورد بحث قرار می‌گیرد: معیارهای مناسب برای ارزیابی نظریه‌های علمی چه هستند و آیا دانشمندان از آنها پیروی می‌کنند؟ به طور کلی عقلانیت نیازمند راهبردهای استدلالی است که برای حصول به اهداف، کارآمد باشند، لذا بحث پیرامون عقلانیت علم بایستی به این موضوع بپردازد که علم تحقق چه اهدافی را در سر دارد. می‌توانیم میان اهداف معرفتی و عملی علم تمایز قائل شویم. اهدافِ معرفتیِ ممکن شامل صدق، تبیین و کفایتِ تجربی‌اند. اهداف عملی ممکن شامل افزایش بهزیستی انسان از طریق پیشرفت‌های فن‌آوری است[1].

برخی فلاسفه از این دیدگاه جانبداری می‌کنند که هدفِ معرفتیِ اولیۀ علم رسیدن به صدق و اجتناب از خطاست. مطابق این دیدگاه، علم تا حدی عقلانی است که باورهای جمع‌آوری شده توسط آن درست باشند و استدلال علمی تا حدی عقلانی است که به تولید باورهای درست بینجامد. موضع فلسفی واقع گرایی علمی بر این باور است که هدف علم رسیدن به نظریه‌های درست است و تا حدی نیز این هدف برآورده شده است و علم نظریه‌هایی تولید کرده که حداقل به صورت تقریبی صادقند. در مقابل، موضع ضد واقع‌گرایی این است که صدق مورد توجه علم نیست و هدف علم صرفاً کفایت تجربی است: نظریه‌های علمی بایستی پیش‌بینی‌هایی دربارۀ پدیده‌های مشاهده‌پذیر انجام دهند اما نباید به عنوان درست یا نادرست تعبیر شوند. اما دیدگاه ضدواقع‌گرا در تعارض با عمل و موفقیت علم است[2].

پل تاگارد دربارۀ آنکه فیلسوفان علم دانشمندان را چگونه عامل‌هایی قلمداد کرده‌اند احصایی انجام، و عامل‌های تائیدی، ابطالی، احتمالی، تبیینی، سودمندی، و هیجانی را از هم تمییز داده است و آنها را به شرح زیر معرفی می کند[3].

فیلسوفانی مانند همپل فرض را بر این گذاشته‌اند که دانشمندان عامل‌های تائیدی هستند. بنظر او، مفهوم عقلانیت، مفهومی است هنجارین که دربردارندة استانداردهایی برای هدایت رفتار است، استانداردهایی که انتظار می رود یک عامل عاقل آنها را برآورده سازد. همپل معتقد بود که عاقل نامیده شدن یک عامل، موضوعی تجربی است نه پیشینی محض[4]. بعلاوه، وی به بحث درباب تعیین حدود، یا معیار تمایز نهادن میان علم و غیرعلم، و نیز به بررسی مرزها و محدودیتهای نتایج منطقی، نظری یا روش شناختی علم می پردازد. این تحلیل مشتمل بر عناصر گوناگونی است، همچون نامتعین و غیرقطعی بودن استقرائی معرفت علمی، بررسی دامنة بالقوة معرفت علمی، محدودیتهای ذاتی تبیین های علمی، و غیره. بنظر همپل، اگر یک محقق قصد داشته باشد که درمورد مقدار اطمینان خود به یک فرضیة تجربی تصمیم گیری کند، و یا درمورد اینکه تاچه اندازه می تواند برای برنامه ریزی های آیندة خود بر آن فرضیه تکیه داشته باشد، الگوها و معیارهای عقلانی گوناگون، وی را متعهد می سازند که باید تمام شواهد موجود و دردسترس را در تصمیمات خویش به حساب آورد و برای آنها تبیینی ارائه دهد[5]. بنابراین، عقلانیت، مفهومی نسبی است: یک تصمیم معین یا یک روند مشخص تنها وقتی می تواند عقلانی محسوب شود که با مواردی عینی در ارتباط باشد (همچون شواهد دردسترس و قابل اطمینان)، و یا نشان دهد که بهترین راه را برای رسیدن به آن موضوع عینی ارائه می دهد. در نگاه همپل، دانشمندان کار خود را با بهره‌گیری از فرضیه‌هایی که برای پیش بینی دربارۀ پدیده‌های مشاهده‌پذیر ارائه شده‌اند، آغاز می‌کنند. اگر آزمایشات، یا دیگر مشاهدات، نشان دهند پیش بینی‌ها درست از کار درآمده‌اند،گفته می شود که فرضیه‌ها تأئید شده‌اند. فرضیه‌ای که از تأئید تجربی محکمی برخوردار باشد می‌تواند به عنوان صادق، یا حداقل واجدِ کفایتِ تجربی، در نظر گرفته شود. پوپر در مقابل استدلال کرد که دانشمندان نبایستی هدف خود را بر تأئید قرار دهند، بلکه بایستی به عنوان عامل‌های ابطال عمل کنند. دانشمندان از فرضیه‌ها استفاده می‌کنند تا پیش‌بینی‌هایی انجام دهند، اما هدف اولیۀ آنها باید یافتن شاهدی باشد که در تناقض با نتایج پیش‌بینی شده است و این منجر به طرد فرضیه و نپذیرفتن آن خواهد شد. فرضیه‌هایی که از تلاش‌های سخت در جهت ابطال جان سالم به در برده‌اند، اصطلاحاً تقویت شده‌اند. به عبارتی، نظریه ای که بهتر و بیشتر در معرض آزمون قرار گرفته باشد، همان نظریه ای است که بنظر می رسد فعلاً در پرتو بحث انتقادی، بهترین نظریه است، و در نگاه پوپر، چیزی عقلانی تر و استدلالی تر از یک بحث انتقادی مناسب که بخوبی هدایت شده باشد وجود ندارد[6].

هر چند غالباً فرضیه‌ها برای انجام پیش‌بینی‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند، فرایند علم پیچیده‌تر از آن است که دانشمندان عموماً فقط نقش عامل‌های تأئید یا ابطال را بازی کنند. چنانکه لاکاتوش[7] استدلال می‌کند تکلیف این نیست که تعیین کنیم کدام فرضیه‌ها تأئید شده‌اند، بلکه همچنین باید نشان دهیم کدام فرضیه‌ها بهتر از رقبایشان تأئید شده‌اند. ارزیابی فرضیه‌ها، به ندرت موضوع ارزیابیِ یک فرضیه با توجه به پیش‌بینی‌هایش است، بلکه بیشتر نیازمند ارزیابی نظریه‌های رقیب است: بهترین‌ها پذیرفته شده و مابقی طرد می‌شوند. رویکردهای احتمالاتی و تبیینی برای این ارزیابی مقایسه‌ای وجود دارند. بنابراین، علم بواسطة رقابت میان برنامه های پژوهشی پیشرفت می کند: یک برنامة پژوهشی درصورتی از رقیب خود بهتر است که پیشروتر باشد، و پیشرو بودن یک برنامه به درجة انسجام و میزان پیش بینی های بدیع و موفق آن بستگی دارد[8]. هرچند لاکاتوش معتقد بود که معیارهای پیشنهادی وی برای عقلانیت و علمی بودن نظریه ها، بیش از هرچیز حدسهایی آزمون پذیر هستند و توانایی آنها باید در رویارویی با تاریخ علم آزموده شود. کارنپ، و بسیاری از دیگر فلاسفۀ علم، در تلاش برای استفاده از منابع نظریۀ احتمالات برای توضیح دادن استدلال علمی بوده‌اند. متاسفانه به خلاف ظاهر امر، برای دانشمند چندان آسان نیست که یک عامل احتمالاتی باشد. فلاسفۀ مختلفی مانند گلایمور و ایرمن مسائل منفی مربوط به کاربرد نظریه احتمالات در استدلال علمی را به بحث گذاشته‌اند.

مطابق دیدگاه دیگر، که دانشمندان را عامل‌های تبیین می‌داند، آنچه آنها در استنتاجات نظری انجام می‌دهند تولید تبیین‌هایی برای پدیده‌های مشاهده شده است، و نظریه‌ای باید بر رقبایش ترجیح داده شود که تبیین بهتری برای شاهد فراهم می‌آورد. نظریه‌ها بر پایۀ استنتاج بر اساس بهترین تبیین پذیرفته می‌شوند. مشکل اصلی که در پنداشتن دانشمندان به عنوان عامل‌های تبیین وجود دارد ابهام در مفاهیمی مانند تبیین، استنتاج بر اساس بهترین تبیین، و انسجام تبیینی است. به همین دلیل سمن[9]دانشمندان را کسانی توصیف می کند که برپایۀ تنوع وسیعی از "بردارهای تصمیم" به نتایجی می‌رسند و این تنوع از عوامل تجربی، مانند چشمگیر بودن داده‌ها، تا عوامل غیر تجربی مانند ایدئولوژی را در بر می‌گیرد.

عقلانیت علمی چیزی بسیار بیشتر از پذیرفتن یا ردّ کردن فرضیه‌ها است. بر این مبنا الگوهای دیگری نیز برای عقلانیت علمی ارائه شده‌اند: دانشمندان به عنوان عامل‌های سودمندی و دانشمندان به عنوان عامل‌های هیجانی.

دیدگاه عامل سودمندی برای اقتصاددانان آشناست: یک عامل عملی را انجام می‌دهد؛ زیرا بر طبق محاسبات او این عمل سودِ مورد انتظار بیشتری را نسبت به اعمال جایگزین به بار می‌آورد. سود مورد انتظار نیز تابعی است از سودها و احتمالات نتایج مختلف. دیدگاه واقع‌انگارانه‌تر دربارۀ تصمیم‌گیری دانشمندان، و در حالت کلی همۀ مردم، این است که ما اعمالی را انتخاب می‌کنیم که بر اساس انسجام آنها با اهدافمان بیشترین میزان هیجان مثبت را به بار آورند. مطابق این نظر، تصمیم‌گیری بیش از آنکه وابسته به محاسبات عددی باشد بر پایۀ شهود است: ما به صورت ناهشیار اعمال و اهداف مختلف را موازنه می‌کنیم و به مجموعۀ نسبتاً منسجمی از اعمال و اهداف گزینش شده می‌رسیم. اهمیت اهداف، تحت تاثیر میزان تناسب آنها با اهداف دیگر و با اعمال گوناگونی که در دسترس ما هستند، است. ممکن است آگاهیِ هشیارانۀ کمی نسبت به این فرایند توازن داشته باشیم اما نتایج فرایند از طریق هیجانات وارد هشیاری می شوند.

چنانکه کوهن[10] و بسیاری از مورخین، فیلسوفان، و جامعه‌شناسان علم گفته اند، علم صرفاً موضوع عقلانیت فردی نیست. دانشمندان کارهای خود را در زمینۀ گروههایی در اندازه‌های مختلف، از دسته‌های تحقیقاتی در آزمایشگاه‌های خودشان گرفته تا جامعۀ علمی‌ای که بر روی برنامه‌های مشابه کار می کنند و تا کل جامعۀ علمی، انجام می‌دهند. ممکن است به نظر رسد که عقلانیت گروه‌های علمی فقط مجموع عقلانیت افرادی است که آنها را شکل داده‌اند. اما اگر اهداف علمی مورد نظر هر دانشمند به اجرای بهینۀ گروه ختم نشود ممکن است عقلانیت فردی داشته باشیم بدون اینکه عقلانیت گروهی داشته باشیم. از طرف دیگر، ممکن است علی رغم نبود عقلانیت فردی، عقلانیت گروهی وجود داشته باشد. دیوید هال[11] پیشنهاد کرده است که دانشمندانی که به صورت منفرد به دنبال شهرت و قدرت هستند و نه حقیقت و تبیین، ممکن است در عمل در اهداف کلیِ علم شرکت داشته باشند؛ چرا که پیگیری انگیزه‌های غیرشناختی و فردگرایانۀ آنها در واقع به پیشرفت گروه علمی به عنوان یک کل منجر می‌شود. این مشابه الگوی اقتصادی آدام اسمیت است که طمعِ فردی منجر به رشد و کارائی کلی در اقتصاد می‌شود. همچنین مهم است که عقلانیت گروهی در علم را در دو سطح معرفتی و عملی تشخیص دهیم. اگر تمامی دانشمندان به شاهد و فرضیۀ یکسانی دسترسی داشته باشند همگی بایستی باورهای یکسانی داشته باشند. اما چنین توافقی برای موفقیت علم در دراز مدت زیان بار است؛ زیرا باعث کاهش تنوع شناختی می شود. به علاوه، همسانی معرفتی به همسانی علمی می‌انجامد، که آشکارا فاجعۀ آمیز است. نابخردی است اگر تمام دانشمندان یک جامعۀ علمی صرفاً از چند سرمشق نویدبخش پیروی کنند؛ زیرا این کار هم باعث کاهش دستاور کلی تبیین‌ها می‌شود و هم ایجاد تبیین‌های بدیع را به تاخیر می‌اندازد. هاردین[12] اصطلاح "ترادژی اشتراکی‌ها" را برای توصیف شرایطی که در آن عقلانیت فردی می‌تواند ناعقلانیت جمعی را افزایش دهد به کار می‌برد.

در دهه‌های اخیر شدیدترین حملات به این آرمان که دانشمندان را به مثابۀ عامل‌های عقلانی بیانگاریم از جانب جامعه‌شناسان و مورخینی صورت گرفته که مدعی‌اند معرفت علمی "برساخته‌ای اجتماعی" است. رشد معرفت علمی علاوه بر آنکه فرایندی فردی است فرایندی اجتماعی است اما تز برساخت اجتماعی معمولاً تمایل به ارائۀ ادعای قوی‌تری دارد و آن اینکه حقیقت و عقلانیت هیچ ربطی به رشد علم ندارد. دیدگاه تاگارد[13] این است که یک دیدگاه منسجم روان شناختی/جامعه شناختی از رشد معرفت علمی کاملاً سازگار با عقلانیت علمی موجود در پی‌گیری‌های غالباً موفقیت‌آمیز حقیقت، تبیین، و رفاه انسان است.

اما ارزیابی عقلانیت علمی به طور جدی نیازمند به کارگیری الگوهایی از استدلالات فردی و فعالیت‌های گروهی است که بازنمایانندۀ فرایندهای فکری و روش‌شناسی‌های دانشمندان واقعی است. الگوهایی که بر اساس منطق صوری و نظریۀ احتمالات بنا شده‌اند معمولاً بسیار دور از فعالیت علمی هستند و به همین دلیل به این نتیجه می‌رسند که دانشمندان غیر عقلانی هستند. در مقابل الگوهای به لحاظ روان‌شناسی واقع‌گرایانه‌ای بر پایۀ انسجام تبیینی و هیجانی، به همراه الگوهای اجماعی که به لحاظ اجتماعی واقع‌گرایانه‌اند وجود دارند که می‌توانند در روشن‌سازی عقلانیت شگفت‌انگیز فعالیت علمی کمک کننده باشند.

منابع فارسی برای مطالعه بیشتر

1. زیباکلام، سعید، معقولیت و شواهد تجربی (بازسازی تحول تاریخی آراء فلسفی مکتب ادینبرو)، فصل نامه حوزه و دانشگاه، سال ششم، ش 22، بهار 1379.

2. زیباکلام، سعید، معقولیت و نسبی‌گرایی (نسبی‌گرایی مبتنی بر نظریۀ طبیعی)، فصل نامه حوزه و دانشگاه، سال ششم، ش 25-24، پاییز و زمستان 1379.

3. فصل‌نامۀ ذهن، شماره 17، بهار 1383 (ویژه‌نامه عقلانیت).

4. فتحی زاده، مرتضی، (1384) "ناعقلانیت علمی از دیدگاه توماس کوون"، فصلنامه ذهن، ش23.

مقاله

نویسنده هادي صمدي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS