در بحث فرق و مذاهب همیشه با اندیشههایی که در گستره زمان استمرار داشته باشد روبرو نیستیم، بلکه بسیاری از اندیشههایی که در غالب فرق بحث میشوند دیگر وجودی در اجتماع نداشته و به اصطلاح منقرض شدهاند و به سیاهی قلم در برخی کتب مبدل شدهاند. گر چه این مطلب دامن بسیاری از فرق را میگیرد. در این مقاله به ذکر یکی از انشعابات درون فرقهای کیسانیه به نام فرقه (کربیه) میپردازیم. کیسانیه در ابتدا ایشان از اصحاب مختاربن ابی عبیده الثقفی بودند و با او انقلاب کردند و در نتیجه پیروزی نسبی بر ایشان حاصل شد و بعضی از سران بنی امیه را نابود کردند و در کوفه یعنی مرکز عراق به حکومت پرداختند. ایشان قائل به امامت محمد بن علی بن ابی طالب معروف به محمد بن حنفیه بودند و از طریق و اعتقاد امامیه خارج شدند و عدهای از این گروه بعد از وفات محمد بن حنفیه به امامت فرزندش یعنی ابوهاشم عبدالله بن محمد بن علی معتقد شدند و عدهای از ایشان وفات محمد بن حنفیه قائل شده و او را غایب پنداشتند اما عده کمی هم از فرقه کیسانیه جدا شدند و به اعتقاد امامیه باز گشتند و قائل به امامت امام علی بن الحسین (ع) شدند حتی در زمان خود محمد بن حنفیة بزرگانی بودند که قائل به امامت او بوده ولی با تحقیق و معجزه امام علی بن الحسین (ع) از این عقیده برگشتند و به امامیه ملحق شدند.[1] از این مستبصرین میتوان ابوخالد کابلی را نام برد که از بزرگان اصحاب امام زین العابدین شد.[2]
اسباب انشعاب فرق
یکی از تحولات اجتناب ناپذیر در هر فرقه محسوب میشود و از مهمترین دلیل انشعابات درون فرقهای سه عامل اساسی است:
1. یکی از اسباب مهم پیدایش فرق و مذاهب ظهور کردن رهبری در مقابل رهبری دیگری است، این عامل کاملا سیاسی است و جنبه حکومتی به خود میگیرد و معمولا در فرقی اتفاق میافتد که به پایگاه سیاسی یا حکومتی در اجتماع دست یافتهاند و تقریباً در برخی موارد چنین ظهوری از یک فرد در برابر رهبر موجود، مصداق بارز کودتا میباشد.
2. دومین عامل اساسی قائل شدن به رهبری چند تن، بعد از مرگ رهبر گذشته است و این عامل معمولا در فرقی اتفاق میافتد که یک جانشین برای رهبر فقید متصور نگردد و انتخاب دیگری فقط برای حفظ طرفداران آن فرقه توسط طرفداران شخص مورد نظر، رهبری صورت میگیرد و در واقع این عمل موجب تفرقه در فرقه میشود مانند بسیاری از فرق که با از دست دادن یک رهبر به چندین فرقه تبدیل شدهاند، به این سبب که در جانشین رهبر گذشته اختلاف کردهاند.
3. سومین عامل تحجر بر اعتقاد گذشتگان و توجیه آن اندیشهها است بطوری که اگر حوادثی موجب از بین رفتن آن عقیده باشد به توجیه دست میزنند حتی اگر این دلیل تراشی با عقل و علم مخالفت داشته باشد، این عامل معمولا در فرقی است که هر بدعتی را با مقالههای دینی تطبیق میدهند بطوریکه دیگران را از حقیقت دور و توده مردم را در تشخیص حقیقت به گمراهی می کشانند. اگر بدعتی سبب حفظ اعتقادات آنها باشد به آن دست میزنند تا شاید نظر مردم را به خود جلب کنند، فرقه کربیه را میتوان از این گروه محسوب نمود.
انشعابات در فرقه کیسانیه و ظهور فرقه کربیه
سال 581 هـ ق را میتوان سالی مهم در فرقه کیسانیه دانست زیرا این سال منشا فروپاشی در پیروان فرقه کیسانیه است، در این سال بود که محمد بن حنفیه امام فرقه کیسانیه، وفات کرد.[3] و این فرقه با فقدان این رهبر دچار چالش در موجودیت خویش شد. عدهای از ایشان با این حادثه بطور طبیعی برخورد کردند و مانند هر مکتب و مذهب و فرقهای جانشینی برای رهبر فقید خویش تعیین کردند و بر مسلک خویش بطور طبیعی باقی ماندند. اما عدهای حادثه وفات محمد را بحرانی در اندیشه خویش تلقی کردند زیرا همان طور که میدانیم کیسانیه در زمان حیات محمد قائل به مهدویت او شده بودند و با مرگ او مصداق اندیشه مهدویت در نظر ایشان از هم فرو پاشید ولی برای اینکه دست از مهدویت او بر ندارند مرگ او را به منزله غیبت او توجیه کردند و صریحا قائل به زنده بودن او شدند و در واقع به سومین عامل در انشعابات فرقهای کشیده شدند.در نتیجه اولین عامل انحلال در فرقه کیسانیه، اعتقاد داشتن به مرگ محمد بن حنفیه است، فرقه دوم همان گروه کربیه میباشند.
رهبر فرقه کربیه
رهبر اصلی این فرقه در کتب فرق و مذاهب شخصی به نام ابی کرب ضریر معرفی شده است[4] و این فرقه منسوب به اوست. عالم جلیل القدر ابی محمد نوبختی در فرق الشیعه این فرقه را منسوب به شخصی به نام ابن کرب میداند[5] نوبختی اظهار میکند که حمزة بن عمارة البربری[6] از گروه کربیه بوده است.در کتاب حورالعین آمده است که کربیه اصحاب ابی کرب ضریر و سید حمیری است.[7]
عقاید کربیه
مهمترین شناخت در مورد یک فرقه، شناخت عقایدشان است، کربیه چون زیر مجموعه کیسانیه محسوب میشود به اعتقادات اصلی کیسانیه معترف است و به خاطر اعتقادات خاصی از کیسانیه محسوب میشود به اعتقادات اصلی کیسانیه معترف است و به خاطر اعتقادات خاصی از کیسانیه و دیگر فرق آن جدا میشوند، عقاید این گروه را میتوان در چند بند بیان نمود:
1. محمد بن حنفیة را به عنوان امام خویش معرفی کردند
2. محمد بن حنفیه را به عنوان مهدی اعلام میکردند و عقیده داشتند که امام علی (ع) این اسم را برای فرزندش محمد بن حنفیه نهاده است.
3. مرگ محمد را انکار میکردند و آن را جایز نمیدانستند.
4. مکان محمد بن حنفیه را بعد از غیبت مجهول میدانستند.
5. از غیبت محمد بن حنفیة تا زمان برگشت و ظهورش به امامت کسی قائل نبوداند.
6. مهدی ایشان بعد از ظهور، مالک زمین میشود و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.[8]
در کتب فرق و مذاهب و تاریخ عقاید دیگری را از این فرقه اظهار نمودهاند:
7. عدهای از ایشان مکان مهدی خویش را در کوهستانهای رضوی – کوهستانی بین مکه و مدینه- می پنداشتند[9]
8. قائل بودند که در طرفین او دو شیر میباشند که از او تا زمان ظهورش محافظت میکند.[10]
9. عدهای از ایشان قائلاند که در طرف راست او شیر و در طرف چپ او پلنگ است که از او محافظت میکنند.[11]
10-حیوانات اهلی نزد او میآیند و او از شیر و گوشت آنها استفاده میکند[12]
11- نزد او چشمهای از آب و چشمهای از عسل است.[13]
12- هر روز بر او ملائکهای نازل شده و از میوههای بهشتی برای او میآورند.[14]
13. سلسله کوههای رضوی بخاطر او خلق شدهاند.[15]
اختلاف در علت غیبت محمد بن حنفیه
فرقه کربیه که منکر وفات رهبر خویش شده بود در علت غیبت محمد بن حنفیه اختلاف دارند: گروهی قائل شدند که غیبت محمد بن حنفیه از مقررات و تدبیرات خداوند است و به آن صبغه الهی میدانند تا مهدویت او را بدون هیچ تزلزلی به نمایش بگذارند.[16]گروهی قائل شدند که غیبت محمد، بخاطر عقوبتی بوده است که خداوند بخاطر بیعت او با عبدالملک بن مروان بر او وارد کرده است یا عقوبتش بخاطر این است که بعد از شهادت امام حسین از یزید امان گرفت و هدایای او را قبول کرد.[17]
حربه تبلیغ
یکی از نقاط قوت این گروه این است که زمان را با حربه تبلیغی که در قالب شعر بیان شده است پیمودهاند، بطوری که اکثر ارباب ملل و نحل هنگام ذکر عقاید این گروه به اشعاری که از ایشان در مورد عقایدشان مطرح میشده اشاره نمودهاند و این نکته خود باعث بقاء این گروه تا به امروز در کتب و آثار علمی است. بعضی اشعار کثیر شاعر و سید حمیری[18]
شاهد این مدعی است:
یا بن الوصی و یاسمی محمد و کنیته نفسی علیک تذوب
لوغاب عنا عمر نوح ایقنت منا النفوس بانه سیؤب[19]
ای فرزند جانشین پیامبر و ای کسی که نامش محمد است.
و کنیهاش کنیه پیامبر، جانم برای تو فنا میشود. اگر از ما به قدر عمر نوح غایب شد، جانهای ما یقین میکنند به اینکه به زودی باز خواهد گشت.
در شعری دیگر گفته:
الا ان الائمة من قریش ولاة الحق اربعة سوایء
علی والثلاثة من بنیه هم الاسباط لیس بهم خفاء[20]
آگاه باش، امامان از قریش میباشند.
چهار نفر یکسان، والیان بر حق میباشند. آنها علی و سه فرزندش میباشند. این سه فرزند که بر کسی پوشیده نیستند. کربیه یکی از فرق غلاة؛ غلو در معارف و امور دینی است، گر چه با انگیزههای فاسد شخصی هم میتوان قائل به یک امر دینی در خارج از شان حقیقیاش شد اما عدم تطبیق صحیح معارف دینی مهمترین علت در بوجود آمدن غلو کنندگان میباشد، غلات در دین و مذهب خاصی منحصر نمیشوند زیرا در هر آیین و دین و مذهبی میتوان به عناصری فراتر از شان خویش قائل شد. فرقه کربیه به دلیل یک اعتقاد فاسد از گروه غلات شمرده میشوند و آنها اعتقاد به زنده بودن محمد بن حنفیه است کلام سید حمیری شاهد این مطلب است که بزودی به آن اشاره میکنیم. سید حمیری در اظهاراتی میگوید، من قائل به غلو بودم و محمد بن حنیفه را در دوران غیبت میپنداشتم تا اینکه خدا بر من منت نهاد و نشانههای امامت و وصایت را در امام جعفر صادق (ع) دیدم و او را امام دانستم و از عقیده ام گذشتم؛ توبه کردم و در شعری این جریان را روشن میسازد.[21]
تجعفرت باسم الله و الله اکبر و ایقنت ان الله یعفو و یغفر
ولا قائلا حی بر ضوی محمد و ان عاب جهال حقا لی فاکثروا
به نام خداوند قائل به امامت جعفر بن محمد الصادق شدم و خداوند برتر است از توصیف و یقین نمودم که خداوند با گذشت و آمرزنده است. دیگر اعتقاد ندارم به زنده بودن محمد بن حنفیه در کوه رضوی، اگر چه جاهلان بسیاری از من عیب جویی کنند.
انقراض فرقه کربیه
دقیقا زمان انقراض این فرقه معلوم نیست، ولی این مطلب مسلم است که ایشان از دامن فرقه کیسانیه ظهور کرده و در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام وجود داشتهاند و اوج این فرقه در همین زمان است و بعد از آن به افول میگراید و در قرن سوم که نوبختی، صاحب فرق شیعه میزیسته، از ایشان اسمی باقی مانده بود.[22]