تعارض كشورها، جنگ، حقوق بين الملل، حقوق بشر، علوم سياسي
نویسنده : مرتضي اشرافي
در حقوق بینالملل، جنگ شیوهی اجبار، همراه با اعمال قدرت و زور است که میتوان آنرا از نظر حقوقی چنین تعریف نمود: جنگ بهعنوان ابزار سیاست ملی، مجموعهی عملیات و اقدامات قهرآمیز مسلحانهای است که در چهارچوب مناسبات کشورها روی میدهد و موجب اجرای قواعدی خاص، در کل مناسبات آنها با یکدیگر میشود. در این راستا، حداقل یکی از طرفین مخاصمه در صدد تحمیل نقطهنظرهای سیاسی خویش بر دیگری است. به این ترتیب، جنگ یا عملیات قهرآمیز مسلحانه، وسیله و هدف تحمیل ارادهی طرف مهاجم میباشد.[1]
از گذشته تاکنون، جهان شاهد جنگها و آثار مخرب آن، به خصوص نسبت به افراد غیر نظامى بوده است. در طی قرن بیست جنگهای مخرب با جنگ اول جهانی آغاز شد، ادامه پیدا کرد و تاکنون نیز ادامه دارد. جنگ اول جهانی تنها آغازی پر از ترس، برای قرنی سراسر وحشت بود.[2] دومین جنگ جهانی هم برای کسب استقلال و یا بیرون راندن اشغالگران ادامه داشت. جنگ جهانی دوم تنها کمتر از 20 سال پس از پایان جنگ اول با حملهی آلمان به لهستان در اول ماه سپتامبر 1939م و سپس حملهی ارتش سرخ به فنلاند آغاز شد. امریکا نیز در سال 1960م در گرداب جنگ ویتنام گرفتار آمد و در سال 1970م جنگ را به همسایگان ویتنام، کامبوح و لائوس نیز کشاند، این جنگها تا 1972م با انواع خشونتها و جنایتها همراه بود.[3]
در قرن بیستم ملت ایران نیز شاهد طولانیترین جنگ این قرن بودند که در سال 1359ش، با تجاوز نیروهای عراقی به خاک کشورمان آغاز شد.[4] با پایان یافتن جنگ ایران و عراق، صدام برای دستیابی به رهبری جهان عرب در یک اقدام غافلگیرانه، با ادعای تملک خاک کویت در سال 1991م به آن کشور حمله کرد. همچنین در سال پایانی قرن بیستم یعنی در 1999م فاجعهایی توسط ناتو (پیمان نظامی کشورهای آتلانتیک شمالی) در یوگسلاوی به وقوع پیوست. در این جنگ علاوهبر استفاده از وسایل پیشرفتهی نظامی، تمام بنگاههای خبری جهان نیز بهکار گرفته شد تا بر مشروعیت این جنگ در افکار عمومی بیافزاید.[5]
در دههی اول قرن جدید نیز دو جنگ بزرگ درمنطقهی خاورمیانه رخ داده است. همه روزه ارتش آمریکا و متحدانش، خانههای مردم عراق و افغانستان را تخریب میکند، بنلادن نیز با چهرهای مخفی، جهان غرب را بهنام اسلام تهدید میکند، اسرائیل غاصب نیز همانند متحدان غربی و شرقی خود در جنگ با اسلام و با ملت مظلوم لبنان و فلسطین بهسر میبرد و آیندهای مبهم را برای منطقهی خاورمیانه رقم میزند.
عناصر سازندهی جنگ
جنگ شامل چهار عنصر یا رکن اساسی است: عنصر تشکیلاتی و سازمانی، عنصر مادی، عنصر معنوی یا روانشناسی و سرانجام هدفدار بودن جنگ است. در ادامهی مباحث به توضیح هر یک از عناصر فوق میپردازیم:
1)عنصر تشکیلاتی و سازمانی: یکی از عناصر اساسی سازندهی جنگ، کشورها میباشند. جنگ مستلزم نبرد نیروهای مسلح کشورها با یکدیگر است؛ از اینرو، جنگ بهعنوان نوعی رابطهی کشور با کشور تلقی میشود.[6]
2)عنصر مادی: عنصر دیگر جنگ، اعمال قدرت یا خشونت مسلحانهی واقعی و عملی است. بهعبارت دیگر جنگ همواره با عملیات و اقدامات قهرآمیز مسلحانه همراه است که توسط نیروهای مسلح کشورهای متخاصم و تحت فرماندهی، اقتدار و مسئولیت آنها صورت میگیرد. بدون استفاده از نیروی اسلحه، جنگ معنی و مفهوم ندارد.[7]
3)عنصر معنوی یا روانشناسی: عنصر سوم جنگ، عنصری معنوی یا روانشناسی است و آن ارادهی قطعی یکی از طرفین متخاصم است؛ زیرا جنگ بدون قصد و نیت، معنی و مفهومی ندارد. در کنفرانسهای لاهه (1970)، کشورهای امضاکنندهی معاهدهها، اعلام صریح اراده را جهت مبادرت به جنگ ضروری دانستند. الزام به اعلام قبلی جنگ یک قاعدهی قراردادی نیست؛ بلکه یک اصل شناختهشدهی عرفی است که عمومیت جهانی دارد.[8]
4)هدفدار بودن جنگ: عنصر چهارم جنگ، مشخصبودن جهت و غایت جنگ است. یعنی کشور آغازگر جنگ هدفی معین و نهائی دارد که همواره در صدد پیگیری و نیل به آن است. این هدف معمولا تحمیل یا قبولاندن یک نقطه نظر سیاسی و یا بهعبارت روشنتر یک منظور و هدف ملی میباشد.[9]
انواع جنگ در اسلام
با اینکه جنگ و خونریزی در دین مبین اسلام به هر طریقی نهی شده، اما در صورت بروز جنگ، بایستی از سرزمین و کیان نظام مقدس اسلامی در بلاد اسلامی دفاع نمود، برای این منظور در ادامه به برخی از جنگها که در اسلام بدانها اشاره شده است، میپردازیم:
الف) جنگ داخلی یا جنگ برای مصالح:
این نوع از جنگ نیز خود شامل سه دسته میشود که به اختصار بدانها میپردازیم:
1. جنگ علیه سارقان مسلح و راهزنان: این جنگ از نظر مصداق، اجرای قاهرانهی قوانین کیفری علیه کسانی است که امنیت و آسایش مردم را به خطر انداخته و قوانین کشور را نقض میکنند، طبیعتا چنین جنگی نمیتواند بهعنوان مخاصمه تلقی شود، بلکه این امر در صلاحیت قوانین داخلی است.[10]
2. جنگ علیه شورشیان: یاغیان و شورشگران، مسلمانانی هستند که علیه امام و حاکم اسلامی قیام میکنند، موضعی که در قبال آنها اتخاذ میشود آن است که تا زمانی که مخالفت آنان با خشونت و قوهی قهریه توأم نباشد، در اظهار عقاید خود آزادند و زمانی که به قیام علیه حاکمیت اسلامی دست بزنند، حکومت حق دارد آنان را سرکوب و مجازات نماید. چنین جنگی از دیدگاه حقوق بینالملل، مخاصمهی مسلحانهی داخلی به حساب آمده و طبیعتا از نظر مقررات، حقوق بشردوستانهی بینالمللی مادهی 3 مشترک کنوانسیونهای چهارگانهی ژنو و پروتکل دوم 1977م بر آن حاکم است.[11]
درحالیکه مقررات بهمراتب مترقیتر از آنرا میتوان در نظام حقوقی اسلام بهدست آورد. در این زمینه فرمان امام علی(ع) به لشکریانش در جنگ با معاویه شاهدی روشن است: چنانچه آنها را به خواست خدا شکست دادید، هیچ فرد در حال فرار را نکشید، جان هیچ مجروحی را نستانید، هیچ اسیری را به قتل نرسانید، شرمگاه هیچ کس را عریان و عیان نسازید، مردگان را مثله نکنید، به داخل هیچ سراپرده یا خانهای بدون اجازهی صاحب آن داخل نشوید، مال آنان را به یغما مبرید، بجز اموالی که در ارتش آنان بهدست شما میافتد، هیچ زنی را شکنجه و آزار ندهید حتی اگر او به مقدسات شما اهانت کرده باشد.[12]
3. جنگ علیه مرتدین: مرتدین کسانی هستند که قبلا مسلمان بوده و یا اسلام آوردهاند، اما بعدا از اسلام روی برتافتهاند، با آنکه احکام اسلام نسبت به مرتدین احکام سخت و قاطعانه است و به نوعی ارتداد، توطئهای است که برای تزلزل روحی و درونی جامعهی اسلامی تلقی شده است؛ این برخورد شدید با مرتدین ناقض حقوق دیگر افراد خانواده نبوده و برخورد با مرتد باید بر طبق قوانین اسلامی بوده و در این رابطه جرم شخص مرتد نسبت به زنان و فرزندان آنان تسری پیدا نمیکند.[13]
ب) جنگ بینالمللی یا جنگ علیه کفار و مشرکین:
جنگ علیه کفار و مشرکین مهمترین و بیشترین جنگهای پیامبر اسلام را تشکیل میدهد و چنین جنگی نیز در حقوق اسلامی آیینی دارد. اصل اولیه در نظام حقوقی اسلام در جنگ با دشمن همان قاعدهی کلی است که صدها سال بعد در معاهدات و مقررات حقوق بینالملل بشردوستانه اعلام گردید که تنها هدف مشروع طرفهای جنگ باید تضعیف اقتدار ارتش دشمن باشد. قرآن کریم در اینباره فرموده است، با آنان بجنگید که با شما سر جنگ دارند اما از حدود و موازین معینه تجاوز نکنید.[14] این فرمان الهی در حقیقت معیار روشن و مهمی است که بر اساس آن، رفتار و آزادی دولت در جنگ و استفاده از شیوههای جنگی محدود میشود.[15]
جمعبندی
جنگ کلمهای که با به وجود آمدن آن، بسیاری از انسانها به ضرورت و ناچاری جنگ، زندگی خود را از دست داده، بسیاری دیگر بیخانمان شده و در آیندهای مبهم قرار میگیرند، اما در صورت نبود جنگ، شاید هرگز چنین اتفاقاتی برای بشر پیش نمیآمد. شاید نتوان بهطورکلی از جنگ جلوگیری کرد، اما میتوان به نوعی صلح در جامعهی جهانی دست یافت، صلحی که در آن حق حیات و زندگی برای همه محترم باشد. اینکه بشر به خود آمده و تازه فهمیده است که مىتواند با کمال صلح و صفا و برادرى و صمیمیت باهم زندگى کند، هیچ جاى تعجب نیست، زیرا معنى انسانیت را فهمیده و به فطرت و طبیعت خدادادى خود پى برده است، انسانها مىبایست هزاران سال پیش، این مطلب را درک مىکردند.