دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

دین و حقوق بشر

No image
دین و حقوق بشر

كلمات كليدي : دين، حقوق بشر، حق، تكليف، انسان، امانيسم

نویسنده : سعيد متقي فر

موضوع حقوق‌بشر مسأله‌ای است که در قرن اخیر در محافل سیاسی، حقوقی و اجتماعی دنیا مطرح شده است. اگر چه این مبحث به ظاهر از رنگ و لعاب زیبایی برخوردار است و غربیان با سوء استفاده از این مقوله، اسلام و احکام الهی را مخالف با این حقوق خود ساخته می‌دانند، اما نگاه دین به این مقوله، زوایای بدیع و حکیمانه‌ای از دین و تکالیف دینی به نمایش می‌گذارد که انسان را به رعایت حقوق دیگران در پرتو حق‌الله تشویق و در نتیجه جامعه انسانی را به سوی کمال و کرامت مطلوب خود هدایت می‌سازد.

تبیین محل نزاع

چنانکه می‌دانیم اسلام، تعالیم بسیار عمیق و پرمغزی در مورد رعایت حقوق انسانها، حیوانات و حتی گیاهان و محیط زیست دارد. در اسلام بر روی حق‌الناس تأکید ویژه‌ای وجود دارد بطوری که بر حق‌الله مقدم شمرده شده است. در روایات اسلامی داریم که خداوند از حق خود می‌گذرد اما از حق‌الناس هرگز. حتی در مورد غیر مسلمانان نیز اگر قصد فساد و عناد با اسلام نداشته باشند، اسلام اجازه تجاوز به حقوق آنها را نمی‌دهد. بنابراین باید دقت داشت که اسلام خود بزرگترین حامی و واضع حقوق‌بشر است و مشکلی با این قضیه ندارد. اما نکته اینجاست که در برخی بندهای اعلامیه جهانی حقوق بشر، مواردی وجود دارد که در تضاد با برخی از احکام دین مبین اسلام است. مواردی از قبیل آزادی زن و مرد در ازدواج، فارغ از هر قید و بندی، حتی مسلمان با غیر مسلمان و حتی هم‌جنس‌بازی، تساوی مطلق زن و مرد در حقوق و ارث و دیات و مسائل دیگری از این دست.[1] سخن اینجاست که در چنین مواردی که اعلامیه جهانی حقوق بشر در تضاد با احکام و آموزه‌های شرع مقدس اسلام است، ترجیح با کدام طرف است و طبق مبانی عقلی و نقلی موجود در آموزه‌های آسمانی، باید به کدام‌یک عمل نمود.

مفهوم شناسی

الف) دین

از دیدگاه اسلام، «دین؛ جموعۀ عقائد، اخلاق، قوانین و مقررات اجرایی است که خداوند آن رابرای هدایت بشر فرستاده تا انسان در پرتو آموزه‌های آن، هوا و هوس خود را کنترل و آزادی حقیقی خویش را تأمین کند. دین الهی به حقیقت انسان و نیازهای او توجه داشته و برنامه کامل و همه جانبه‌ای ارائه می‌کند که انتظارات او را از هر نظر برآورده می‌سازد.»[2]

ب) حق

کلمه حقوق، جمع حق، همانند سایر کلمات دارای دو معنای لغوی و اصطلاحی است. حق (ح ـ ق ـ ق) در قاموس لغت به معنای ثبوت، ضد باطل و موجود ثابت[3]، وجود ثابتی که انکار آن روا نباشد و نیز به معنای وجود مطلق و غیر مقیدی که به هیچ قیدی تقیید نشده باشد، یعنی ذات اقدس باری‌تعالی آمده است[4]. این واژه هر گاه به صورت مصدری به کار رود، به معنای ثبوت و اگر به شکل وصفی استعمال شود، به معنای ثابت است. امّا در معنای اصطلاحی، حکم مطابق با واقع را گویند که بر اقوال و عقاید و مذاهب و ادیان اطلاق می‌شود.[5]

تردیدی نیست در اینکه حق در برخی موارد دارای ماهیت اعتباری عقلانی و در بعضی موارد شرعی است و در همه موارد معنا و ماهیت واحد داشته و میان مصادیقش مشترک معنوی است؛ مفهوم آن اعتباری بوده و امکان تعریف حقیقی با حد و رسم منطقی برای آن ممکن نیست.[6]

ج) بشر

در باب هویت واقعی انسان و استعدادها و توانمندی‌های وی دو دیدگاه متفاوت، بلکه متضاد مطرح است. در یک دیدگاه انسان موجودی کاملاً آزاد و مستقل در نظر گرفته می‌شود که در شناخت سعادت واقعی خویش و راه رسیدن به آن کاملاً خودکفاست؛ سرنوشت خود را خود رقم می‌زند و موجودی خود مختار، دارای قدرت مطلق و وانهاده به خویش و از هرگونه تکلیف و الزام بیرونی مطلقاً آزاد است. این دیدگاه که از حدود قرن چهاردهم با عنوان امانیسم[7] یا انسان مداری رواج یافت، طی شش قرن به ویژه قرون اخیر، اکثر قریب به اتفاق مکاتب فکری، سیاسی و ادبی را تحت سیطره خود قرار داد. مبانی‌ای که این تعریف از بشر را بدست داد عبارتند از: خردگرایی[8] و تجربه گرایی[9]، آزادی خواهی افراطی، نسبی‌گرایی مطلق در ارزش و معرفت و سکولاریسم.[10] بشری که منشور حقوق بشر سازمان ملل، آن را موضوع خود قرار داده نیز، هویتی از این سنخ دارد؛ بشر امانیستی. اما بشری که در آموزه‌های الهی توصیف گشته است و با مبانی اسلامی سازگار است از قدرت شناخت لازم، نه کافی برای رسیدن به سعادت واقعی برخوردار و نیازمند راهنمایی الهی است؛ تحت تدبیر و هدایت قدرت ماورایی(خدا) قرار دارد و برای رسیدن به سعادت خویش، دارای تکالیف و الزام‌هایی است که از سوی خدای متعال به وسیله پیامبران در اختیار او نهاده می‌شود. بدیهی است، ماهیتِ انسانی که از نظام انسان‌شناسی الهی استنتاج می‌شود، برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی خود، محتاج تشریع الهی است، چراکه در وجود انسان، ابعاد و ساحت‌های غیرمادی و ناشناخته‌ای وجود دارد که جز از طریق وحی و تشریع الهی، راهی برای شناخت و حرکت در مسیر کمال آنها وجود ندارد.

خدا، تنها واضع حقوق

موضوع حقوق بشر، انسان است، اما باید دید که این انسان کیست؟ نسبت او با پروردگار عالمیان چیست؟ ماهیت وجودی او چیست؟ در اندیشه اسلامی، انسان، مخلوق و بنده حضرت پروردگار و خدای عالمیان، خالق و مالک و رب‌العالمین است. به همین جهت او که ربوبیت تکوینی جهان به‌دست اوست، صاحب ربوبیت تشریعی و قانون‌گذاری است. انسان چه بخواهد چه نخواهد، چه بداند و چه نداند، وجودش و تمام هستیِ او، عاریتی از جانب خدای متعال است و اگر چنین است او بنده است و نمی‌تواند حتی برای خود تعیین تکلیف کند. این است که تفکر غربی، تفکر شرک‌آمیز و الحادی قلمداد می‌شود.[11] پس بر اساس فلسفه حقوق اسلام، حق فقط از خدا است. برهان آن هم این است که؛ منشأ حق، نوعی سلطه است و سلطه اعتباری، برگرفته از سلطه تکوینی است. و چون اصل هر سلطه تکوینی از خداست، پس اصل هر حقی از خدا است و او بر اساس مصالح و حکمتها، حقوقی را برای دیگران قرار می‌دهد.[12]

حق و تکلیف

یکی از ایراداتی که برخی روشنفکران نسبت به دین و احکام آن بیان می‌کنند، این است که دیگر دوران تکلیف به سر آمده و انسان امروزی در پی احقاق حقوق خود است. دین بیش از آنکه به حقوق بشر توجه کند، انسان را به تکلیف‌گرا بودن سوق داده و مکلف بار می‌آورد و انسان دینی، بیش از آنکه محق باشد مکلف است. آری اگر با نگاه سطحی به الفاظ و لغات حق و تکلیف، به قرآن و سنت مراجعه شود، نتیجه همان خواهد شد که گفته‌اند اما اگر با نگاهی عالمانه و تیزبینانه به آن توجه و در آن تأمل کنیم، به نتیجه‌ای می‌رسیم که با نتیجه نخست تباین دارد. نگاه به دین و تکالیف دینی، باید نگاه هدفدار و غایت‌مند باشد؛ همان‌گونه که انسان از نگاه دین، موجودی هدف‌مند است، اگر با نگاهی هدفدار به دین نگریسته شود، هیچ چیزی جز حق محض از آن مشاهده نمی‌شود و با این دیدگاه است که همه تکالیف به حقوق بر می‌گردند. امیرالمؤمنین(ع)، می‌فرمایند: «لا یجری لأحد الا جری علیه و لا یجری علیه الا جری له»[13]حقی برای کسی نیست مگر آنکه به عهده‌اش هم حقی است و به عهده کسی حقی نیست مگر آنکه برای او و به نفع او هم هست. یعنی تکلیف و حق از یکدیگر جدا نیستند.[14] اگر کسی حقی دارد تکلیفی‌ هم همراه آن حق دارد، تصور اینکه همه انسانهای روی زمین فقط ذی حق باشند و هیچکدام هیچ تکلیفی در مقابل سایرین نداشته باشد، تصویری نامطلوب و پر هرج و مرج همچون دنیای حیوانی به نمایش می‌گذارد. به جرأت می‌توان گفت که اغلب احکام الهی به گونه‌ای وضع شده‌اند که مکلف را به رعایت حقوق دیگران ملزم می‌کند که این اساسی‌ترین حمایت دین از حقوق بشر است که حتی منشور حقوق بشر غربی نیز از چنین ضمانت اجرایی برخوردار نیست. علاوه بر اینکه، عالمان دین، اتفاق دارند بر اینکه تکلیف، تکامل است پس پرداختن به تکالیف دینی و متعهد بودن به تعهدات دینی، سکوی تکامل و تعالی انسان و مقدمه‌ای برای گشوده شدن افقهای متعالی برای شخص مکلف و انسان دین‌مدار است.[15]

جمع‌بندی

در اینکه برای بشر حقوقی مطرح است، تردیدی نیست؛ اما سخن این است که نگرش دین به این حقوق چگونه است؟ آیا دین حقوق انسان را به رسمیت می‌شناسد یا خیر؟ مجازاتهای دنیوی و اخروی انسان با حقوق او چگونه قابل جمع است؟ مکلف بودن انسان در دین، با دارا بودن حقوق انسانی چگونه پیوند می‌خورد؟ دین مجموعه‌ای از قوانین است، دین‌آفرین همان انسان‌آفرین و جهان‌آفرین است و انسان‌آفرین به حقیقت و جایگاه انسان و مصالح و منافع او آگاه است؛ بنابراین برنامه‌هایی را برای تأمین حقوق، منافع و مصالح بشر تدوین و در مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها برای تأمین و حفظ حقوق انسانی تبیین کرده است. بایدها راه تأمین حقوق و نبایدها نشان دهنده موانع و آفات تأمین حقوق هستند.[16] به عبارت دیگر وضع قوانین و احکام در اسلام دارای نظام دقیق و ویژه‌ای است که با هدف سعادت همه جانبه (مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی) انسان توسط خداوند که آگاه به همه جوانب وجودی انسان است، پی‌ریزی شده است. بر این اساس دیگر نمی‌توان قطع دست سارق، شلاق زناکار، لزوم رعایت حجاب، قواعد مترقی ارث در اسلام ، اعدام محارب و مرتد فطری و ملی و هرحکمی که از سوی خداوند متعال در این زمینه وضع شده است را مخالف با حقوق بشر خودساخته انسان دانست؛ چرا که همه این موارد و امثال آن در جهت احقاق حقوق فردی و اجتماعیِ نوعِ بشر است. که اگر غیر از این باشد فساد و بی‌بندوباری و قتل و غارت و هرج و مرج سرتاسر اجتماع را فرا خواهد گرفت و کرامت ذاتی«و لقد کرمنا بنی آدم»[17] و اکتسابی«ان اکرمکم عند الله اتقاکم»[18] نوع انسان به خطر خواهد افتاد. آری، اولین مدعی حقوق بشر، خداوند عز و جل است. اما جهل انسان مادی نگر به مصالح مادی و معنوی، فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی خود، خداوند و احکام مترقی او را مخالف با حقوق خود تشخیص می‌دهد. بنابراین «دراسلام، حقوق بشر، جزء نظام حقوقی و در راستای اهداف آن قابل تبیین است.»[19] نه اینکه با حقوق بشر در تضاد باشد. حاصل اینکه دین نه تنها حقوق انسانی را به رسمیت می‌شناسد، بلکه غایت تشریع دین، احیای حقوق بشر در پرتو حق‌الله است. امام سجاد(ع) در رساله الحقوق خود به این حقیقت، چنین متذکر می‌شوند: «اعلم رحمک الله ان لله علیک حقوقاً محیطه بک فی کل حرکه تحرکتها .... واکبر حقوق الله علیک ما اوجبه لنفسه تبارک و تعالی من حقه الذی هو اصل الحقوق و منه تفرع.»؛ بدان خدایت رحمت کند که همانا خداوند بر تو حقوقی دارد، که این حقوق در هر حرکتی که می‌کنی بر تو احاطه دارند. و بزرگترین آنها همان است که برای نفس خویش بر تو واجب ساخته و ریشه و اصل همه حقوق است.

مقاله

نویسنده سعيد متقي فر

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

معمولا هر پدیده سنّتی وقتی با یک جریان جدید مواجه شود، اگر باهم هم‌خوانی نداشته باشند، هیچ‌یک، دیگری را نمی‌پذیرند و هر دو نافی هم می‌شوند. در بررسی تاریخ کلیسا، اعم از کاتولیک و پروتستان، نیز دقیقا به‌همین تقابل می‌رسیم؛ تقابل دیدگاه‌های سنّتی و مدرن.
No image

ماروزیا MAROZIA

ششصد و شصت و شش

ششصد و شصت و شش

No image

همیستکان hamestakan

پر بازدیدترین ها

No image

معجزات عیسی

مریم مقدس  Saint Mary

مریم مقدس Saint Mary

No image

کتاب مقدس Bible

Powered by TayaCMS