دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

معمولا هر پدیده سنّتی وقتی با یک جریان جدید مواجه شود، اگر باهم هم‌خوانی نداشته باشند، هیچ‌یک، دیگری را نمی‌پذیرند و هر دو نافی هم می‌شوند. در بررسی تاریخ کلیسا، اعم از کاتولیک و پروتستان، نیز دقیقا به‌همین تقابل می‌رسیم؛ تقابل دیدگاه‌های سنّتی و مدرن.
فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher
فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

لیبرالیسم مسیحی، پاسخ به مدرنیسم

معمولا هر پدیده سنّتی وقتی با یک جریان جدید مواجه شود، اگر باهم هم‌خوانی نداشته باشند، هیچ‌یک، دیگری را نمی‌پذیرند و هر دو نافی هم می‌شوند. در بررسی تاریخ کلیسا، اعم از کاتولیک و پروتستان، نیز دقیقا به‌همین تقابل می‌رسیم؛ تقابل دیدگاه‌های سنّتی و مدرن.

پس از عصر روشن‌گری، وقتی مسیحیان توانستند، فریاد اعتراض نسبت به کهنه‌بافی‌های کلیسا سر دهند، مسائل بسیاری را در بوته نقد قرار دادند؛ که تفکّرات سنّتی را طرد می‌کرد. یکی از این پدیده‌های مدرن در قرن 18 و 19، پیدایش لیبرالیسم پروتستان بود؛ که در پاسخ به پرسش‌های جدید در جستجوی ارزش‌های نوین بود و آموزه‌های سنتی را اگر اشتباه بود، رد می‌کرد.[1]

اما اکنون قرن نوزده سپری شده و در مورد آن نظرات جدیدی ارائه می‌شود. برخی مانند تونی لین که تا حدّی متعصّبانه می‌نویسند، نهضت لیبرالیسم را «پذیرش کامل شرایط و نحوه تفکر دنیای معاصر توسط الهیّات مسیحی»معرفی می‌کنند؛[2] اما برخی دیگر از متألّهان آزاداندیش، با این رویکرد مخالفند.

این گزارش مختصر سعی در معرفی شخصیت، آثار و اندیشه‌های بزرگ‌ترین زاییده تفکر لیبرالیسم مسیحی، یعنی فردریک شلایر ماخر دارد.

کشیش و نقد آموزه‌ها[3]

فردریک دانیل ارنست شلایر ماخر در سال 1768 در برسلو واقع در لهستان کنونی متولد شد. هر دو پدر بزرگ او مسیحی بودند و پدر او که داری اعتقادات عمیق نسبت به کلیسای اصلاح شده بود، او را به دانشکده الهیّات موراوی‌ها فرستاد؛ تا اعتقادات او تقویت شود.

در آن زمان، بازار فروش آثار کانت که به‌شدت مسیحیت را مورد تاخت و تاز قرار داده بود، داغ بود. پدرش برای این‌که او بتواند به لیبرال‌هایی مثل کانت پاسخ گوید، او را تشویق به خواندن آثارشان کرد؛ اما این کار نتیجه عکس داد و فردریک جوان را برای راست‌ایمانی مصمم‌تر کرد و او علیه پاک‌دینی خود نیز جبهه گرفت. بنابراین فردریک بر آن شد؛ تا میان مسیحیت مورد قبول روشنفکران و سنّتی تلفیق کند.

ماخر در همین دوره برای تکمیل تحصیلات الهیّاتی‌اش به دانشگاه‌ هال و دانشگاه برلین رفت. پس از مدت کوتاهی به برلین آمد و پس از کشیشی بیمارستان چاریتی، به مکتب رمانتیک وارد شد. این مکتب با عقائد عقل‌گرایانه مخالفت و بر نقش احساس، تخیل و تصور تأکید می‌کرد. پس از مدت کوتاهی به یکی از برجسته‌ترین اعضای حلقه‌ی اولیه‌ی رمانتیک بین سال‌های ۱۷۹۶ تا ۱۸۰۶ تبدیل شد. بعد از مدت کوتاهی به‌عنوان استاد در دانشگاه‌ هال پذیرفته شد و بزودی مقدمات تأسیس دانشگاه برلین را فراهم کرد و سرپرستی بخش الهیّات را به عهده گرفت.

در این هنگام شلایر ماخر بر "نیّت مؤلف" تأکید بسیاری داشت. البته این مسأله را خود پایه‌گذاری نکرده بود؛ بلکه آن را از مارتین کلادنیوس وام گرفته بود. کلادنیوس در قطعه‌ی 148 کتاب "در آمدی به تاویل صحیح از سخن‌ها و کتابهای خردمندانه " که به‌سال 1742 نوشته بود چنین گفته است: «آثار نوشته‌شده و گفته‌های مردمان یک نیّت دارند: خواننده یا شنونده؛ به‌گونه‌ای کامل آن‌چه را که نوشته یا گفته شده است را دریابند ".

سر انجام شلایر ماخر در اثر التهاب ریه‌ها در سال 1834 در 66 سالگی در گذشت.

آثار شلایر ماخر

مجموعه آثار شلایر ماخر که بعد از وفاتش به‌زبان آلمانی انتشار یافت، سی جلد است. از آخرین آثار وی، کتاب "ایمان مسیحی" به‌عنوان برداشت جدید شلایر ماخر از مسیحیت است. در واقع آراء و اندیشه‌های او را می‌توان در دو اثر برتر وی مشاهده کرد:

1. مذهب(سخنرانی‌هایی خطاب به منکران اندیشمند)؛ او در این سخنرانی‌ها، سعی دارد تا از مذهب، در برابر شک‌گرایی دفاع کند. ماخر در این کتاب می‌کوشد، تا جایی را برای دین در میان روشنفکران فرهیخته آلمان که بیشتر آنان از ایمان رسمی روی گردانده بودند، پیدا کند. او به نقش عاطفه در دین تأکید می‌کرد و امیدوار بود به‌علاقه رایج در نهضت رمانتیک متوسل شود. در قسمتی از کتاب می‌گوید: «... شما به شنیدن سخنان کشیشان، کمتر از سخنان دیگران میل دارید ... من همه اینها را می‌دانم ... اگر به نظام‌های الهیّاتی بنگریم، آیا آن‌ها جز صنایع دست‌ساخته هستند ...» [4] این کتاب در واقع آغاز الهیّات لیبرال است.

2. ایمان مسیحی؛ در این کتاب ماخر رویکرد خود را در قالب اصلاحات الهیّات بیان و برخلاف کتاب قبلی، اظهار نظر‌های تندی را برای اصلاحات مطرح کرد.

آراء و اندیشه‌ها

در باب اندیشه‌های ماخر و لیبرالیسم اظهار نظر‌های زیادی شده که در اینجا فقط به تشریح مهم‌ترین نظریات و آراء او می‌پردازیم:

1. تجربه دینی؛ فردریک معتقد بود که کتاب مقدّس، به‌عنوان شرح مداخلات خدا در زندگی بشر پذیرفتنی نیست. کتاب مقدّس، ثبت تجربیات دینی بود؛ یعنی همان چیزی که می‌توانست، تمام مسائل الهیّات را حل کند. ماخر الهیّات مبتنی بر تجربه را گریزگاهی از بن‌بست عقل‌گرایی جنبش روشن‌گری یا از دشواری‌های مربوط به اختصاصی بودن ادّعایی دین مسیح می‌دانست. قبل از ماخر، آگوستین نیز در جهان مسیحیت الهیّاتی را بنا گذاشته بود، که مبتنی بر تجربه خودش بود.[5]

البته رویکرد تجربه‌گرایی در الهیّات، مخالفان بسیاری را برانگیخته است. مثلا باخ که مخالف جدّی این نوع الهیّات است، تأکید می‌کند: «تجربه بشری چیزی نیست مگر تجربه کردن خودمان؛ نه خدا. ما تجربه‌های خودمان را فرا می‌افکنیم و نتیجه را خدا می‌نامیم؛ در حالی‌که باید دریابیم که آن‌ها تنها تجربیّات همان ماهیّت بشریمان هستند.»[6]

2. جوهر دین؛ در کتاب ایمان مسیحی فردریک جوهر دین را احساس توکّل محض می‌داند ... و طبق همین مبنا گناه را خدشه‌ای می‌داند که در احساس توکل محض، ایجاد می‌گردد.[7]

3. نجات و شخصیت عیسی؛ او نجات را در بازیافت احساس توکّل به خدا معرفی کرد و عیسی را نه خدا؛ بلکه انسانی معصوم می‌دانست. نظر او این است: مسیح آن طور نیست که در اعتقادنامه‌های کلیسای اولیه تحت تأثیر مابعدالطبیعی یونانی تصویر شده است. او اضافه می‌کند: پس نجات‌دهنده از نظر ماهیّت انسانی، شبیه تمام انسان‌هاست؛ اما تفاوتی که با آن‌ها دارد، این است که همیشه احساس حضور خدا را دارد. به‌عبارت دیگر، نباید مانند کلیساهای راست‌دین! عیسی را هم انسان واقعی و هم خدای واقعی؛ یعنی کلمه الهی که طبیعت انسانی به خود گرفت، بدانیم. عیسی انسانی است چنان نزدیک به خدا که می‌توان گفت خدا در اوست ... مسیح مجازات گناهان ما را متحمل نشد؛ بلکه آمد تا معلم ما بشود.[8]

4. مخالفت با تثلیث؛ این الهی‌دان مسیحی، در بحث جنجالی دیگری اظهار می‌دارد که وقتی درباره وحدت در ذات و تثلیث در شخصیّت سخن می‌گوییم، به ثنویت نزدیک شده‌ایم. ماخر معتقد است که تمایز ابدی در ذات خدا را نمی‌توان یک تجربه عمومی دینی دانست. در واقع ماخر با تثلیث مخالف بود. او به‌وجود خدا معتقد بود و عیسی را انسانی می‌دانست که خدا را در عالی‌ترین سطح درک کرده و روح‌القدس را وسیله برای تبیین خدا در کلیسا می‌دانست.[9]

او در نامه‌ای به پدرش می‌نویسد: «من نمی‌توانم باور کنم که خدای سرمدی حقیقی، همان است که خود را صرفا پسر انسان خواند. من نمی‌توانم بپذیرم که مرگ او یک کفاره نیابتی بود؛ زیرا او به‌صراحت چنین سخنی نگفت و من هم نمی‌توانم ضرورت آن را بپذیرم؛ زیرا محال است که خدا بخواهد مردان و زنانی را که بالبداهه برای دست‌یابی به کمال نیافریده، تا ابد برای کامل نشدن مجازات کند.»[10]

5. هرمنوتیک؛ ماخر بنیانگذار هرمونوتیک کلاسیک بود و ابداعات جدیدی در این علم ایجاد نمود. البته اهمیّت کار او تنها در طرح مفاهیمی پراهمیت در زمینه‌ی هرمنوتیک خلاصه نمی‌شود. چراکه وی یک متکلّم برجسته‌ی دینی بود و نظرات مهمی در زمینه‌ی تجربه‌ی دینی ارائه کرده است؛ که برای هر پژوهنده علم کلام حائز اهمیت است.

کلیسا و ماخر

همانطور که در مقدمه گذشت عده‌ای از متألّهان با هر کسی که آموزه‌های پذیرفته‌شده را رد کند، مخالفند؛ هرچند ردّی مبتنی بر دلیل باشد و آموزه پذیرفته‌شده بی‌دلیل باشد؛ مثل تونی لین که ذکر شد. نمونه دیگر این افراد کالین براون پروتستان است؛ که او نیز در معرفی لیبرال‌هایی که تثلیث را ردّ کرده‌اند می‌گوید: «در ارزیابی آثار ایشان مهم این است که نه فقط بدانیم چه چیز‌هایی از مسیحیّت را حفظ کردند؛ بلکه بدانیم چه چیز‌هایی را کنار گذاردند.»

ولی در دل تمام این مخالفت‌ها، تعریف‌هایی باور نکردنی نیز از او می‌بینیم؛ زیرا قابل قبول‌ترین تمجیدها را معمولا مخالفان بیان می‌کنند. توانمندترین مخالف او می‌گوید: جایگاه نخست در تاریخ الهیّات دوران اخیر به شلایر ماخر تعلق دارد و همواره خواهد داشت و وی هیچ هماوردی ندارد .... کارل بارت ادامه می‌دهد: شأن شلایر ماخر فراتر از رقم زدن یک مکتب به‌نام وی است ... آن‌چه درباره فردریک کبیر گفت شامل خود او نیز می‌شود: «او نه مکتبی را بلکه عصری را بنیان نهاد» ... ما با یک قهرمان سر و کار داریم؛ که مانند او به‌ندرت در عرصه الهیّات وجود داشته است.

هانس کونگ نیز در مورد او می‌گوید: او عالمی چندبعدی و بسیار دقیق و در عین حال نویسنده و واعظی ممتاز برای نخبگان بود.[11]

اما با این‌همه، تاریخ نشان داده، هر وقت متفکر آزاداندیشی نخواهد با کلیسا و آموزه‌های تولیدی آن سازش کند، مطرود‌شده (مثل آریوس) و یا سوزانده می‌شود (مثل سروتوس و ...).

    پی نوشت:
  • [1]. ویور، مری جو؛ درآمدی به جهان مسیحیت، حسن قنبری، قم،مرکز ادیان و مذاهب، 1381، ص250-251.
  • [2]. لین، تونی؛ تاریخ تفکر مسیحی، روبرت آسریان، تهران، فرزان روز، 1382، چاپ سوم، ص387.
  • [3]. براون، کالین؛ فلسفه و ایمان مسیحی، طاطه‌ووس میکائیلیان، تهران، علمی فرهنگی، 1384، چاپ دوم، ص107-108 و لین، تونی؛ ص387 – 393.
  • [4]. وورست، رابرت ای؛ مسیحیت از لابلای متون، جواد باغبانی و عباس رسول‌زاده، قم، موسسه امام خمینی، 1384، ص448-450.
  • [5]. براون، کالین؛ ص109.
  • [6]. مک گراث،آلیستر؛درس نامه الهیّات مسیحی،بهروز حدادی،قم،مرکز ادیان و مذاهب،1384،ص 376-377
  • [7]. براون، کالین؛ ص110.
  • [8]. همان، ص111 و لین، تونی؛ ص391.
  • [9]. براون، کالین؛ ص111و112.
  • [10]. کونگ، هانس؛ متفکران بزرگ مسیحی، گروه مترجمان، قم، دانشگاه ادیان، 1386، ص199.
  • [11]. همان، ص234-235.

مقاله

جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

معمولا هر پدیده سنّتی وقتی با یک جریان جدید مواجه شود، اگر باهم هم‌خوانی نداشته باشند، هیچ‌یک، دیگری را نمی‌پذیرند و هر دو نافی هم می‌شوند. در بررسی تاریخ کلیسا، اعم از کاتولیک و پروتستان، نیز دقیقا به‌همین تقابل می‌رسیم؛ تقابل دیدگاه‌های سنّتی و مدرن.
No image

ماروزیا MAROZIA

ششصد و شصت و شش

ششصد و شصت و شش

No image

همیستکان hamestakan

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS