24 آبان 1393, 14:2
كلمات كليدي : فردگرايي اخلاقي، اصالت فرد، اومانيسم، مدرنيسم، آلکسي دوتوکويل، نسبيتگرايي
به طور کلی فردگرایی به دیدگاهی گفته میشود که علایق، امیال و منافع فرد معیار همه چیز به حساب آمده، عقل و خرد شخصی، رکن اساسی و مستقل کمال و نیکبختی او به شمار میرود. بر اساس این دیدگاه فرد بسیار و اقعیتر و بنیادیتر از جامعه و نهادها و ساختارهای اجتماعی بوده و ارزش اخلاقی و حقوقیِ بالاتری نسبت به آن دارا میباشد. به همین جهت امیال، اهداف و کامیابیهای فرد از هر لحاظ مقدم بر مصالح جامعه دانسته شده و به طور خلاصه خواست و اراده فرد بر مصالح اجتماعی و جمعی مقدم داشته میشود. فردگرایی را میتوان قرائتی از اومانیسم دانست که بر قرائتهای جمعگرایانه از آن غالب آمده است.[2]
با توجه به آنکه در مذهب اصالت فرد، فرد و اندیشه اوـ و نه جامعه و نه هیچ چیز دیگری ـ معیار و ملاک همه چیز به حساب میآیند، ارزشها و ایدهآلهای مطلق و ثابتی که بیرون از فرد فرض میشوند انکار شده و اخلاقیات تابعی از انتخابهای فردی و سلیقه شخصی تعریف میگردند. بدین ترتیب ارزشها به فرد و تجربه و شناخت فردی و اراده دلبخواهانه او متصل شده و حقایق و واقعیتهای بیرون از او که ارزشها بر اساس آنها سنجیده میشوند به کلی کنار گذاشته میشوند.
بنا بر مذهب اصالت فرد هیچ نهاد و قدرتی غیر از خود فرد، حق قانونگذاری و تعیین ارزش اخلاقی برای او را ندارد. خدا و باورهای مذهبی نیز مستثنی از این قاعده نبوده و این انسان است که تصمیم میگیرد چه ارزشها و هنجارهایی را به عنوان ارزشهای اخلاقی خود برگزیده و به آنها پایبند باشد.[3]
چنین رویکردی موجب میشود لذت و رنج فردی مبدأ خیر و شر اخلاقی شده و امیال شخصی سیطره خود را بر ارزیابی اخلاقی اعمال نمایند. بنابراین دیدگاه، فرد ملزم به پیروی از الزامات اخلاقی دینی نیست و آنچه که خود بر اساس سلیقه شخصی و هواهای نفسانی خود آن را خوب تلقی میکند معیار اخلاقی اورا تشکیل میدهد. اینگونه مواجهه با اخلاق و ارزشهای اخلاقی، موجب نسبی شدن مطلق اخلاقیات و نفی اخلاق دینی میگردد؛ چرا که اخلاق دینی هیچ سنخیتی با نسبیت فوق نداشته و دقیقاً مقابل آن قرار دارد.[4]
چنانکه گفته شد فردگرایی در حوزه اخلاق به نسبیتگرایی اخلاقی میانجامد و اشکالات نسبیتگرایی بر آن وارد است. علاوه بر این، به اعتقاد خود غربیان فردگرایی آثار منفی و زیانباری بر زندگی بشر جدید وارد ساخته و او را با بحرانهای متعددی مواجه ساخته است.
آلکسی دوتوکویل که خود اولین بار این واژه را به کار برد، خودخواهیهای فردی و پشت کردن به منافع عمومی و فضیلتهای اجتماعی را از پیامدهای منفی فردگرایی میداند. هگل نیز فرد را در جوامعی که از دیدگاه فردگرایانه و لیبرالیستی متأثر شده است همچون درختی بیریشه میداند که جامعه را صرفاً ظرفی برای تحقق خواستههای شخصی خود تلقی کرده و طبیعتاً روابط خود را بر اساس سود شخصی تنظیم میکند. چنین روشی موجب تجاری شدن روابط بین انسانها گردیده و علاقه و هویت مشترک بین اعضاء جامعه را از بین میبرد. نتیجه این امر انزوای فرد و محصور شدن او در خودپرستی خویش خواهد بود.
در جوامعی که فردگرایی سنت غالب افراد آن است پیوندهای عاطفی، سنتی و مذهبی از هم گسسته شده و روابط فقط بر اساس سود شخصی، آن هم در بعد مادیاش تنظیم میگردد و همین امر موجب خلأ عاطفی و بحران روحی انسان میشود.[5]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان