كلمات كليدي : تصفيه، پاكسازي روان، پالايش، تطهير، كاتارسيس، فرضيه پالايش، هيجان پرخاش
نویسنده : مصطفي همداني
واژه "Catharsis" از کلمه "کاتارین" در زبان یونانی، به معنای پاک کردن گرفته شده است[1] و در زبان فارسی، به معنی پاکسازی احساسات و عواطف و خالی کردن عقدههای روانی است.[2] کاتارتیک در ادیان، به اعمالی گفته میشود که انسان گناهکار با آنها خود را از گناهان پاک میکند و پاک کنندهها میتوانند آب، آتش یا قربانی کردن و ... باشند. اعمال کاتارتیک، کمکم از حوزه دین به حوزه پزشکی نیز سرایت میکند زیرا در برههای از زمان، پزشکان معتقد بودند که بیماریها در اثر حلول ارواحی خبیثه و نوعی ناپاکیها در روح بیمار ایجاد میشده است.[3]
ارسطو این اصطلاح را برای اشاره به پاداش روانی حاصل از تماشای نمایشی بزرگ به کار میبرد.[4] او در کتاب ششم بوطیقا، گفته است که «کسانی که مستعد شفقت و ترساند، به طور کلی افرادی که طبع عاطفی دارند تجربه مشابهی از سر میگذرانند .... این عده همه نوعی کاتارسیس را از سر گذرانده، تجربهای لذتبخش را حس میکنند.»[5] اما ارسطو هیچگاه این بحث را به وضوح بیان نکرد. این مسئله، به گواهی هزاران نفر، همچنان بدون شرح باقی مانده است.[6]
در سال 1880 یکی از عموهای فروید کتابی درباره مفهوم پالایش از نظر ارسطو نوشت که به دنبال آن کتاب، شور نوشتن درباره پالایش بالا گرفت در حدی که مدتی بعد پالایش تبدیل به یکی از موضوعاتی شد که بیش از هر موضوع دیگر مورد توجه دانشمندان واقع شد.[7]
بنابراین، همین مضمون ارسطویی از کاتارسیس است که در حال حاضر مورد بحث حوزههایی در علوم اجتماعی است و در ادامه به تعریف این لایه از مفهوم کاتارسیس میپردازیم.
تعریف (تبیین فرضیه پالایش)
کاتارسیس در اصل معنای خود معتقد است اثر هنری میتواند احساسات شدید را برانگیزد. جذابیت و التذاذ حاصل از این دست احساسات در این است که کاتارسیس، نوعی پالایش و تطهیر است و طی آن، بدن و روح هر دو آرامش مییابند و تاحدی پاکیزه میشوند.[8] اما در این نوشتار بهعنوان یک نظریه در روانشناسی اجتماعی تحت عنوان "فرضیه پالایش" مورد بحث است. فرضیه پالایش هیجانی بر این باور متکی است که افرادی که برای جلوگیری از تراکم و انفجار خشم خود سوپاپ اطمینانی قرار میدهند و به طریق غیرمضر هیجانات پرخاشگرانه خود را خالی میکنند ممکن است بتوانند از این طریق پرخاشگری خود را کاهش دهند. این سوپاپ اطمینان میتواند فعالیتهای ورزشی یا نعره زدن در یک اتاق خالی و امثال آن باشد.[9]
جایگاه فرضیه پالایش
امروزه روانشناسان اجتماعی جهت پیشگیری و مهار پرخاشگری فرایندها و فنونی را پیشنهاد کردهاند:
1. مجازات پرخاشگر؛
2. پالایش هیجانی (کاتارسیس)؛
3. بازدارندههای شناختی: مانند عذرخواهی از شخصی که در حق او خطا کردهایم جهت منع پرخاش او و غیره؛
4. ارائه الگوهای غیرپرخاشگر در رسانهها؛
5. آموزش مهارتهای اجتماعی: مانند چگونگی پاسخ به تحریکات دیگران جهت تسکین آنها و یا چگونگی بیان خواستههای خود که ناکام نمانند و پرخاش نکنند؛
6. پاسخهای مغایر: یعنی استفاده از عواطف مثبت مانند فکاهیات و احساسات همدلانه با طرف مقابل که نسبت به او پرخاش نکنیم.[10]
رویکرد روانشناختی فروید نیز در احیای کاتارسیس در این قامت نوین و خوانش جدید آن با رویکرد مذکور موثر بوده است؛ زیرا مفهوم روانکاوانه پالایش هیجانی، یعنی رهاساختن انرژی. فروید معتقد بود اگر انسان برای ابراز پرخاشگری اجازه نیابد، نیروی پرخاشگرانه در وجود او انباشته میشود و سرانجام به شکل خشونت مفرط یا بیماری روانی، ظاهر میشود.[11]
دیدگاهها در بررسی اثر کاتارسیس
پالایش روانی را به سه شیوه زیر میتوان انجام داد:
1. رفتار هیجانی؛ به معنی صرف نیروی پرخاشگرانه در رفتارهای قابل قبول اجتماعی چون فوتبال یا هاکی. روانکاوان تاکید فراوانی بر این اثر نمودهاند و ویلیام منینجر روانپزشک میگوید: این بازیها مفر بسیار رضایتبخشی برای سائق پرخاشگری هستند. اما مطالعه میدانی آرتور پاترسون به نتیجهای متضاد با این دیدگاه منتج شد و وارن جانسون در مطالعات گستردهای ثابت کرد گرچه مردم از این بازیها لذت میبرند. و این بازیها لذتبخشند، اما اشتغال به آنها، پرخاشگری را کاهش نمیدهد. بلکه تحقیق گوردن راسل روانشناس ورزش کانادایی نشان داد این تماشای مسابقات رقابتآمیز موجب افزایش موقت رفتار پرخاشگری نیز میشود.[12]
2. پرخاش خیالی؛ برای پرخاش خیالی میتوان به خیالپردازی درباره کتک زدن کسی یا نوشتن داستانی خشونتآمیز[13] و استفاده از اسباببازیهای پرخاشگرانه مثال زد، که برخی معتقدند اسباببازی هفتتیر، خشونت را در کودکان کاهش میدهد. همچنین در سالهای 1960 و 1970، درمانهای مبتنیبر تخلیه هیجانی خیلی رواج داشت. در جریان درمان، وقتی بیمار پرخاش میکرد، از او میخواستند که روی بالش مشت بزند و با صدای بلند نارضایتی خود را بر زبان آورد تا "شیطان" از وجود او خارج شود، تنشهایش بیرون بریزد و نهایتاً سلامت خود را باز یابد. عقیده بر این است که با تماشای فیلمهای خشونتآمیز یا تیراندازی به طرف عکس دشمن نیز میتوان ناراحتیها را بیرون ریخت و به آرامش رسید. اما سوال اینجاست که: آیا واقعاً چنین است؟[14] تعدادی از تحقیقات نشان میدهد، پرخاش خیالی، احتمال پرخاشهای آتی را افزایش میدهد، زیرا پرخاش خیالی، افکار پرخاشگرانه به وجود میآورد و افکار پرخاشگرانه، رفتار پرخاشگرانه را تقویت میکند. به عبارت دیگر، افکار پرخاشگرانه، برای رفتار پرخاشگرانه، پاداش به حساب میآید.[15]
3. پرخاش واقعی؛ به معنی إعمال پرخاشگری مستقیم چون حمله به کسی، صدمه زدن به او، ناراحت کردن او، ناسزا گفتن به او و جز اینها.[16] پرخاش واقعی نیز بیشتر از پرخاش خیالی پالایش روانی به همراه نمیآورد بهعلاوه همواره این خطر را دارد که خشونت را به اوج خود برساند. زیرا به نظر بروکوویتز (1993)، دو عامل موجب میشوند که خشونت اوج بگیرد:
1. بالا بودن سطح برانگیختگی
2. کاهش بازداریها
و پرخاش واقعی، سطح برانگیختگی را بالا میبرد و بازداریها را کاهش میدهد. مثلاً زن و شوهرها، هر اندازه بیشتر ناسزا بگویند، بیشتر برانگیخته و کمتر بازداری خواهند شد. این دو عامل، ظهور خشونت را مساعد میکنند نه اینکه آن را کاهش دهند.[17] متداولترین یافتهها تاکنون، میگویند هنگامی که مردم به اعمال پرخاشگرانه مسقیم مبادرت میورزند، این اعمال تمایل آنان را به رفتارهای پرخاشگرانه در آینده، افزایش میدهد.[18]
رسانهها: در کشاکش فرضیه پالایش (کاتارسیس) و فرضیه انگیزش
توجه به تأثیر اجتماعی رسانههای جمعی از دهه 1920 جنبه آشکاری به خود گرفت. بسیاری از منتقدان طی این دهه، فیلمهای سینمایی را به داشتن تأثیر منفی بر کودکان متهم کردند و مطالعات فراوان در زمینه تأثیرهای ضداجتماعی تماشای تلویزیون و فیلمهای سینمایی تا کنون انجام شده است.[19]
یکی از نخستین ملاحظات نظری در بحث تأثیر خشونت رسانهای، مناقشه میان طرفداران مفهوم پالایش در مقابل مفهوم انگیزش بود. رویکرد پالایش بر آن است که تماشای برنامههای خشن در رسانهها، بیان تخیلی اعمال خصومتآمیز پرخاشگری را کاهش میدهد، زیرا شخصی که خشونت را در سینما یا تلویزیون تماشا میکند از تمایلات تهاجمیاش کاسته میشود. این نظریه برای مدیران صنعت رسانه آشکارا جالب است، زیرا به طور ضمنی این مفهوم را با خود دارد که عرضه نمایشهای تلویزیونی خشونتآمیز اقدام اجتماعی مثبتی است. نظریه انگیزش استدلالی مخالف آن را ارائه میدهد: تماشای خشونت برانگیزاننده پرخاشگری بیشتر در بیننده است. یافتههای پژوهشی این عرصه چندان حمایتی از مواضع پالایش نشان ندادهاند. در واقع چند مطالعه کاهش رفتار پرخاشگرانه را بعد از تماشای محتوای خشونتآمیز مشاهده کردهاند، اما این نتایج ظاهراً محصول دستکاری در طرح پژوهش بوده است. اکثریت قریب به اتفاق مطالعات، شواهدی دال بر تأثیر انگیزشی یافتهاند.[20]
پس از چاپ و انتشار اولین گزارش در مورد تأثیرات فیلمهای خشن بر رفتار تماشاگران در سال 1971، تا سال 1980، تعداد زیادی پژوهشها در این زمینه انجام پذیرفت. با وجود این حجم پژوهش، یافتن و درک برداشت کلی آنها، کاری مشکل به نظر میرسید. علاوهبر این، همان گزارش اولیه سال 1971 هم نتایج جنجالی و ضد و نقیض داشت و بسیاری از سوالات را بیپاسخ گذاشت. به دلیل این دو عامل جولیوس ریچارد (Julius Richards) که در آن زمان مسئول رسیدگی به این گزارشها بود از گروهی از محققین خواست که یافتههای این تحقیقات را ترکیب کنند و از آنها یک ارزیابی کلی به عمل آورند و نتیجه را در دسترس همگان قرار دهند. بعداً در سال 1982، یک دهه بعد از اولین گزارش، گزارش دوم نیز به چاپ رسید. گزارش جدید، تحت عنوان "تلویزیون و رفتار"، تنها بر پایه پژوهشهای جدید دهه 1980، مبتنی نبود. بهجای آن، فصل مشترک همه یافتههای اصلی بیش از 2500 پروژه تحقیقاتی در مورد تأثیرات تلویزیون بر رفتار تماشاگران مورد استناد قرار گرفته بود که بین سالهای 1971 و 1981 تهیه و چاپ شدند.[21]
در پی اولین و دومین گزارش مورد بحث، سرانجام همه پژوهشگران به این نتیجه مشترک رسیدند که بدون هیچ تردیدی، رابطهای بین نمایش خشونت در برنامههای تلویزیونی و افزایش گرایش به سوی پرخاشگری، ناسازگاری و خشونت بین تماشاگران اینگونه برنامهها وجود دارد.[22] بلکه در مطالعات معروف بندورا و همکارانش که در آن، قهرمان یک فیلم، یک عروسک به نام ببو (bobo) را کتک میزند، نهتنها کودکانی که اعمال سینمایی پرخاشگرانه با عروسکهای ببو را دیده بودند، بعداً همان اعمال را تقلید کردند[23] بلکه رفتارهای بدیع و تازهای از خشونت از خود ابتکار نمودند![24]
ارزیابی (یک تحلیل قرآنی)
برخی محققین، معتقدند اسلام هرگز خشم را با بروز حالات پرخاشگرانه قابل مهار و فروکشی ندانسته و سه شیوه زیر را برای کنترل و مهار خشم توصیه میکند:
1. شناختی؛ یعنی آگاهیدهی درباره بدی خشم و پیامدهای مثبت و منفی مهار یا عدم مهار آن در قرآن کریم و روایات شریفه؛ مانند اینکه خشم ابزار شیطان است و ایمان را تباه میکند.
2. عاطفی؛ به معنی تحریک عاطفی افراد به ترک پرخاشگری از طریق نهی آنان از رفتار خشونتبار و توصیه به ضد آن.
3. رفتاری؛ به معنی ارائه الگوی عملی مهار خشم در رفتار اولیای دین و ائمه هدیعلیهمالسلام.[25]