دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نشانه Sign

نشانه Sign
نشانه Sign

كلمات كليدي : نشانه، دال، مدلول، نظام هاي نشانه اي، نشانه هاي دروغين، نشانه شناسان كاركردگرا، پيرس، سوسور

نویسنده : مصطفي همداني

واژه "Sign" در لغت به‌معنای نشان، علامت و نماد است.[1] این اصطلاح، در حوزه فلسفه زبان، زبان‌شناسی، ارتباط‌شناسی و هنر به‌کار برده می‌شود و اصل آن ریشه در ادبیات نشانه‌شناختی یونان باستان دارد.

در منطق ارسطویی، تحلیل انواع نشانه (که با عنوان انواع "دالّ" در کتب منطق مطرح است) مورد مطالعه بوده است و تقسیم آن به نشانه‌های طبیعی و غیرطبیعی و لفظی و غیرلفظی و ... از مباحث مورد توجه ایشان بوده است. اگرچه در دوران نوین نیز توجه به نشانه‌ها و شیوه‌های ارتباطی آن‌ها پیشینه‌ای دیرینه دارد و فلاسفه قرون وسطا مانند جان لاک و دیگران نیز به شناخت علمی نشانه‌ها علاقه نشان داده بودند؛[2] اما این اصطلاح، برای اولین‌بار توسط چارلز ساندرز پیرس (Charles Sanders Peirce: 1839-1914)، فیلسوف پراگماتیست آمریکایی مورد تحلیل فلسفی قرار گرفت و با تقسیم سه‌گانه نشانه[3] توسط او وارد ادبیات علمی دوران مدرن شد و مورد استفاده در علوم گوناگون قرار گرفت.

پیرس معتقد بود: این جهان سرشار از نشانه‌هاست هرچند که منحصراً از آن‌ها تشکیل نشده باشد. هرچه را انجام می‌دهیم می‌توان پیامی، یا به قول پیرس، نشانه‌ای تلقی کرد.[4]

این گفتار به مطالعه نشانه و انواع آن با رویکرد ارتباط‌شناختی و به‌عنوان یک واسط (Medium) در انتقال پیام می‌پردازد و از جنبه‌های فلسفی محض و زبان‌شناختی صرف در این‌باره صرف‌نظر می‌کند.

تعریف نشانه[5]

در یک تعریف ساده و سوسوری از نشانه می‌توان گفت نشانه امری مرکب از یک دالّ و یک مدلول می‌باشد. اما پیرس نشانه‌ را چنین تعریف می‌کند: «چیزی که از دید کسی از جهتی یا ظرفیتی به‌جای چیز دیگر می‌نشیند.» برخی معتقدند او با این تعریف فلسفی، در واقع می‌خواست عنصر تفسیر معنا توسط ذهن مخاطب را در نشانه‌شناسی دوبعدی سوسور وارد کند و در یک فضای سه‌ظلعی به تبیین ماهیت نشانه بپردازد. «پیرس استدلال می‌کرد که مفسران خود باید به نشانه‌ها معنی ببخشند. [...] او معنی‌شناسی را مهم می‌دانست.»

اولین تبیین مفهوم نشانه توسط سوسور[6]

فردیناند سوسور (Ferdinand de Saussure: 1857-1913) زبان‌شناس سوئیسی، الگویی "دو وجهی" یا دو قسمتی از نشانه ارائه می‌کند. از دید او نشانه تشکیل شده است از:

- دال(Signifier) ، تصور صوتی؛

- مدلول(Signified) ، مفهومی (Signification) که دال به آن دلالت می‌کند، یا تصور مفهومی.

از دید سوسور، نشانه زبانی نه یک شیء را به یک نام، بلکه یک مفهوم را به یک تصور صوتی پیوند می‌دهد. تصور صوتی، آوایی مادی نیست که جنبه فیزیکی داشته باشد، بلکه اثر ذهنی این آواست و حواس ما نمایشی از آن را ارائه می‌دهد.

او معتقد است نشانه حاصل انطباق این‌دو عنصر، یعنی دال و مدلول است. نشانه همیشه دو رو دارد. دال بدون مدلول، یا به‌عبارتی دالی که به هیچ مفهومی دلالت نکند، صدایی گنگ بیش نیست و مدلولی که هیچ صورتی (دال) برای دلالت بر آن وجود نداشته باشد امکان ندارد، قابل دریافت و شناخت نیست. سوسور تأکید کرده است که صدا و اندیشه (یا دال و مدلول) درست مانند دو روی یک برگ کاغذ از هم جدایی ناپذیرند.

رابطه بین دال و مدلول را اصطلاحاً "دلالت" می‌نامند و این رابطه در نمودار سوسوری که در شکل شماره (1) آمده است، با پیکان نشان داده شده است. علاوه‌بر این پیکان‌ها خطی افقی در این نمودار دیده می‌شود که دو عنصر درونی نشانه را از هم جدا می‌کند.

دو پیکانی که سوسور در نمودار به‌کار گرفته است. نشان‌دهنده تعامل دوسویه بین این دو وجه نشانه است. وجود خطی افقی و تقابلی که در نمودار وجود دارد نشانگر آن است که دال و مدلول را می‌توان برای مقاصد تحلیلی از هم تمایز کرد.

تبیین دقیق‌تر مفهوم نشانه توسط پیرس[7]

تقریباً در همان دورانی که سوسور الگوی خود از نشانه، نشانه‌شناسی و روش‌شناسی ساختارگرا را تدوین می‌کرد، در آن سوی اقیانوس اطلس پیرس، فیلسوف پراگماتیست و منطق‌دان مستقل از سوسور مشغول تدوین الگوی خود از نشانه، "نشانه‌شناسی" و طبقه‌بندی انواع نشانه بود. برخلاف الگوی سوسوریِ نشانه که قالب دوگانه خودبسنده (Self-contained dyad) را داراست، پیرس الگویی سه وجهی را معرفی کرد:

· بازنمون: صورتی که نشانه به خود می‌گیرد (و الزاماً مادی نیست)

· تفسیر: نه تفسیرگر، بلکه معنایی که از نشانه حاصل می‌شود.

· موضوع: که نشانه به آن ارجاع می‌دهد.

تعامل بین بازنمون، موضوع و تفسیر را پیرس نشانگی (Semosis) (که شاید بتوان آن را کلیت فرایند معنی‌سازی نامید) نامیده است. بر اساس الگوی پیرسی از نشانه، چراغ قرمز راهنمایی که سر چهارراه قرار دارد بازنمون است، توقف خودروها ابژه یا موضوع آن است و‌ این فکر که چراغ قرمز به‌معنی آن است که خودروها باید متوقف شوند تفسیر آن است.

اگر بخواهیم تا این مقطع الگوی پیرس را با سوسور مقایسه کنیم باید بگوییم که در الگوی پیرس شاهد وجود موضوع [ابژه] هستیم که در الگوی سوسوری جایی به آن داده شده است. بازنمون کم و بیش مشابه دال سوسوری است و تفسیر نیز بی‌شباهت به مدلول سوسوری نیست.

انواع نشانه

طبقه‌بندی‌های متعددی از انواع نشانه ارائه شده است که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

1) طبقه‌بندی قدما؛ سوسور می‌گوید: از قدیم میان دو دسته از علایم تفکیک قایل می‌شدند. یکی از علایمی که در آن‌ها نشانه با معنی ربط دارد که به یونانی آن را آیکون(Eikon) می‌گفتند و قصدشان آن دسته از علایم بود که رابطه‌ای بین شکل و معنای آن وجود داشت. و دوم، نمادها که علایم قراردادی یا غیر آیکونیک(Noniconic) نام داشته‌اند.[8]

2) طبقه‌بندی سوزان لانگر؛ سوزان لانگر معتقد است که 59049 نوع نشانه وجود دارد که آن‌ها را سرانجام در یک طبقه‌بندی کلی‌تر به شصت و شش نوع کاهش می‌دهد.[9]

3) طبقه‌بندی چارلز پیرس؛ پیرس "نشانه‌ها" را به سه دسته معروف شمایل(Icon) ، نمایه(Index) و نماد(Symbol) تقسیم کرده است.[10] طبقه‌بندی سه‌گانه پیرس هنوز به‌طور گسترده‌ای در مطالعات نشانه‌شناختی به آن ارجاع می‌شود. پیرس خود این طبقه‌بندی را بنیاد‌ی‌ترین تقسیم‌بندی نشانه‌ها می‌داند.[11]

4) طبقه‌بندی نشانه‌شناسان کارکردگرا؛ نشانه‌شناسان کارکردگرا (آندره مارتینه، ژن مارتینه، ژرژ مونن، لویی پریتو، و به‌ویژه اریک بویی سانس) تقسیم‌بندی تازه‌ای برای دسته‌بندی انواع "نشانه‌ها" پیشنهاد کرده‌اند که در حکم تکامل دسته‌بندی پیرس است. آنان چهار دسته از واحدهای نشانه‌ای را از یکدیگر جدا دانسته‌اند: [12]

الف) نمایه‌های طبیعی: در اینجا هیچ قراردادی، رابطه‌ای میان دال و مدلول را تعیین نمی‌کند، اما میان این دو نسبت زمانی و مکانی وجود دارند. هر دو بیانگر یک واقعیت هستند، و مستقل از هرگونه نیت یا خواست ذهنی وجود دارند. همچون مثال مشهور دود که دلالت دارد بر وجود آتش.

ب) شمایل: در شمایل، قراردادی رابطه‌ دال و مدلول را تعیین نمی‌کند، اما میان این دو نسبت زمانی و مکانی نیز همچون نسبتی ضروری وجود ندارد. این دو بیانگر یک واقعیت نیستند و می‌توانند مستقل از هرگونه نیت باشند، اما به همین شکل می‌توانند وابسته به نیتی هم باشند. همچون مثال نسبت عکسی از فردی با خود آن فرد.

ج) نماد: در نماد رابطه دال و مدلول با قراردادی تعیین می‌شود، اما این قراردادی استوار است به‌گونه‌ای همانندی شمایلی. نسبت این دو تا حدودی قراردادی است و تا حدودی استوار به همانندی است. نماد به‌گونه‌ای ضروری نیت‌مند است. همچون شکلی که تا حدودی همانند هواپیماست، بر علامتی کنار جاده به نشانه جاده‌ای که به فرودگاه می‌رسد.

د) نشانه: در "نشانه" آن همانندی نسبی "شمایلی" وجود ندارد، نسبت دال و مدلول صرفاً‌ قراردادی است. نشانه به‌گونه‌ای مطلق و ضروری نیت‌مند است. همچون واژه فرودگاه بر تابلویی در یک بزرگراه، که نشانه جاده‌ای است که به فرودگاه ختم می‌شود.

نکته:[13] برخی از پژوهشگران معتقدند نمایه، شمایل و نماد، تنها بیانگر وجه ممیز و شاخص این سه‌گونه از انواع نشانه هستند وگرنه هریک دارای عناصری از دو گونه دیگر نیز هستند و هر سه مکانیسم معنایابی در فهم معنای یک نشانه به کار می‌روند.

نشانه‌ تصریحی و تلویحی

برخی از نشانه‌شناسان در عین حال که قراردادی بودن نشانه‌ها را پذیرفته‌اند، آ‌ن‌ها را بر دو دسته تصریحی (Explicit) و تلویحی (Implicit) یا ضمنی تقسیم کرده‌اند. نشانه‌های تصریحی دقیق‌تر از نشانه‌های تلویحی است. واژگان فنی مربوط به نشانه زبانی، تصریحی و واژگان هنری، مربوط به نشانه‌های تلویحی‌اند. در علوم تجربی و ریاضی عموماً دلالت‌های صریح نقش مسلط را دارد، اما در ادبیات و هنرهای گوناگون نقش مسلط را دلالت‌های ضمنی ایفاء می‌کند.[14]

نظام‌های نشانه‌ای[15]

هریک از نشانه‌ها متعلق به یک نظام خاصی است که قوانین تفسیری و زبانی خاص خود را دارد و بر اساس آن به دلالت بر معانی می‌پردازد. زبان‌های گوناگون، حرکات بدنی، حالات چهره، پوشاک، نظام‌های تصویری و نور در چندرسانه‌ای‌ها و ... همگی نظام‌های نشانه‌ای هستند. مثلاً لباس زن و مرد و رنگ عمامه در روحانیون و لباس‌های اقوام محلی هر یک نشانه‌ای در نظام نشانه‌ای پوشاک در ایران هستند. و باز به‌عنوان مثال، نظام نشانه‌ای نورپردازی در سینما، دالّ‌ها و مدلول‌های خاص خود را دارد و مثلاً نورپردازی روشن و تیره و بلکه هر یک از انواع رنگ دارای پیام و مدلول خاص خود هستند. و همین‌طور گفتار و نوشتار و نشانه‌های حرکتی و موسیقیایی و آوایی نیز هر یک، نظام نشانه‌ای جداگانه هستند.

گاهی هم با ترکیب این خرده‌نظام‌ها، برخی اصطلاح نظام نشانه‌ای را برای معنایی کلان‌تر به‌کار می‌برند؛ مثلاً می‌گویند: «تفاوت نظام‌نشانه‌ای در سینما و عکاسی چیست؟» و حال آنکه هریک از عکاسی و سینما از یک نظام نشانه‌شناسی جدا برخوردارند. نظام نشانه‌ای در عکاسی، شمایلی است و نمایه‌ای اما سینما، مشتمل بر شش نظام مختلف است که یکی از آن‌ها عکس است:

1. نظام نشانه‌های تصویری، که از نشانه‌های شمایلی آغاز می‌شود، اما از آن‌ها می‌گذرد.

2. نظام نشانه‌های حرکتی که جدا دانستن آن از نظام تصویری، یکی از مهم‌ترین گام‌های نشانه‌شناسی سینما بوده است.

3. نظام نشانه‌شناسی زبان‌شناسیک گفتاری، یعنی هرگونه کاربرد زبان‌ گفتاری و کلام در سینما، چون مکالمه، تفسیر خارجی، زبان‌های خارجی و ...

4. نظام نشانه‌های زبانشناسیک نوشتاری، یعنی هر شکل کاربرد زبان نوشتاری در سینما، چون عنوان‌بندی، نوشته‌هایی که درون عناصر تصویری جلوه می‌کنند، زیرنویس‌ها و ...

5. نظام نشانه‌های آوایی غیرزبانشناسیک، یعنی هر شکل از اصوات که به مقصود ارائه معنا از راه عناصر زبانشناسیک ارائه نشوند، سر و صداها، اصوات طبیعی و ...

6. نظام نشانه‌های موسیقایی، چون موسیقی متن، موسیقی فیلمنامه‌ای، زمزمه موسیقایی شخصیت‌ها و ....

نشانه کامل و نظام نشانه‌ای غنی[16]

سوسور تنها به یک جنبه از نشانه‌ها یعنی سویه نمادین توجه داشت و با تأکید بر سویه قراردادی نشانه‌ها، امکانات نشانه‌شناسیک دیگر را یا از نظر دور می‌د‌اشت، و یا بی‌ارج می‌دانست. برخلاف او پیرس نشان داد که در کامل‌ترین نشانه‌ها آمیزه‌ای از سه جنبه شمایلی، نمایه‌ای و نمادین یافتنی است. از نظام‌های ارتباطی موجود در دنیای ما، ‌سینما کامل‌ترین نظام است و به همین جهت است که افسون‌گرانه مخاطب را در بند خود می‌کند. پیتر وولن انگلیسی، نظریه‌پرداز فیلم و نویسندهٔ سینمایی، می‌نویسد: در واقع غنای زیبایی‌شناختی سینما از این امر ریشه می‌گیرد که در سینما هر سه بُعد نشانه متمکن است: نمایه‌ای، شمایلی و نمادین. ضعف بزرگ تقریباً همه کسانی که درباره سینما نوشته‌اند این است که یکی از این بعدها را در نظر گرفته و آن را زمینه زیبایی‌شناسی‌شان و بعد "ذاتی" نشانه سینمایی انگاشته و بقیه را از نظر دور داشته‌اند. این کار به‌معنای تضعیف سینماست.

نشانه‌ها و حقیقت

اُومبرتو اکو نشانه‌شناس ایتالیایی می‌گوید: از نشانه‌ها هم می‌توان برای گفتن حقیقت استفاده کرد و هم برای دروغ گفتن.[17] بلکه او در جایی خاطرنشان می‌کند که نشانه‌شناسی بررسی چرایی و چگونگی امکان دروغگویی است.[18] توضیح بیشتر را او در نظریه نشانه‌شناسی می‌نویسد: نشانه‌شناسی با آنچه می‌تواند نشانه تلقی شود سر و کار دارد. نشانه هر چیزی است که بتوان آن را به‌عنوان جانشین چیز دیگری به‌کار برد. این "چیز دیگر" لازم نیست موقعی که شماره‌ای را به‌جای آن می‌‌گذاریم الزاماً وجود داشته و در جایی قرار گرفته باشد. بنابراین اصولاً‌ نشانه‌شناسی علم مطالعه همه چیزهایی است که می‌توان برای دروغ گفتن به‌کار برد. اگر از چیزی نتوان برای دورغ گفتن استفاده کرد، از آن نمی‌‌توان برای گفتن حقیقت هم استفاده کرد. در واقع برای گفتن هیچ چیز نمی‌توان آن را به‌کار برد. به نظر من تعریف نشانه‌شناسی بر مبنای "نظریه دروغ گفتن" را می‌توان برنامه‌ای کاملاً جامع برای علمی به‌نام نشانه‌شناسی عمومی به‌شمار آورد.

بعضی راه‌هایی را که به کمک آن‌ها می‌توانیم دروغ بگوییم (و عملاً هم می‌گوییم)، یا به‌عبارت مؤدبانه‌تر دیگران را با نشانه‌ها گمراه می‌کنیم، عبارت‌اند از:

مورد

نشانه‌های گمراه‌کننده

کلاه‌گیس

شخص کچل یا دارای مویی به رنگی دیگر

کفش پاشنه‌بلند

کوتاه‌قدها را بلندقد می‌کند

موی رنگ کرده

بلوندهایی که در واقع موخرمایی‌اند و نظایر این‌ها

بدلی

تظاهر می‌کند به اینکه دکتر، قاضی و غیرهاست

جعل هویت

تظاهر می‌کند به اینکه شخص دیگری است

تمارض

تظاهر می‌‌کند به اینکه مریض است

تئاتر

تظاهر به داشتن احساسات با عقاید خاص می‌کند

خوراکی

خرچنگ و میگو مصنوعی

خالی‌بندی

دروغ‌هایی که به مردم ضرری نمی‌رساند

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که سرشار از نشانه‌هایی است که دروغ می‌گویند و گمراه می‌کنند.[19]

مقاله

نویسنده مصطفي همداني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

توده Mass

No image

مدل لاسول Lasswell Model

سیبرنتیک Cybernetics

سیبرنتیک Cybernetics

No image

مطالعه موردی Case Study

Powered by TayaCMS