دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

چارلز هورتون کولی Charles Horton Cooley

No image
چارلز هورتون کولی Charles Horton Cooley

كلمات كليدي : چارلز هورتون كولي، گروه نخستين، خود آيينه سان، سازمان اجتماعي، خود، جامعه، مكتب شيكاگو چ

نویسنده : ميثم اميد علي

چارلز هورتون کولی به‌سال 1864 در امریکا متولد شد و در سال 1929 دیده از جهان فروبست.[1]

در سال‌های ظهور تحقیقات اجتماعی تجربی اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، کتاب‌ها، نظریه‌پردازان و اندیشمندان برجسته‌ای وجود داشتند که اکثر آن‌ها در حوزه ارتباطات قلم می‌زدند؛ که در واقع رشته اصلی آن‌ها چیز دیگری غیر از ارتباطات (مثل علوم اجتماعی، اقتصاد، حقوق و ...) بود. یکی از این افراد کولی بود.[2] چارلز در کالج "آن‌آربر" (Ann Arbor) وابسته به دانشگاه میشیگان زاده شد، آن‌جا زیست و هم آنجا مرد.[3]

پدرش اولین مدیر داخلی رشته حقوق دانشگاه میشیگان بود.[4]

چارلز بسیار کمرو و گوشه‌نشین بود و بدنی نیمه معلول داشت و از لکنت رنج می‌برد، هم‌بازی‌های اندکی داشت و بیشتر به خیال‌پروری و مطالعه در تنهایی گرایش داشت. او در رشته مهندسی در میشیگان مشغول شد و علی‌رغم بی‌علاقگی به آن رشته، بعد از 7 سال فارغ‌التحصیل شد. او در حین گذراندن دوره مهندسی در رشته‌های تاریخ و فلسفه و اقتصاد نیز کلاس‌هایی را گذرانده بود. کولی طی این دوره و پس از آن، پیوسته مطالعه می‌کرد. نه آموزش رسمی، بلکه همین مطالعات مستقل بودند که سرانجام، کار مورد علاقه‌اش را تعیین کردند.

کولی پس از مطالعه دقیق آثار داروین (Darwin)، اسپنسر (H. Spencer: 1820-1903)، و جامعه‌شناس طرفدار مکتب ارگانیسم، آلبرت شافلر (Albert Schaeffer)، تصمیم گرفت که در سال 1890 برای ادامه تحصیل در اقتصاد سیاسی و جامعه‌شناسی به دانشگاه میشیگان باز گردد. در سال 1894، رساله دکترای تخصصی او توسط بخش اقتصاد دانشگاه میشیگان تأیید شد؛ که عنوان آن "نظریه حمل و نقل" بود. او به‌شدت تحت تأثیر نظریه "کل هم پیکر" داروین که در رابطه با "کیفیّت زندگی پیوسته" بود، قرار گرفت و دائما از آن سخن می‌گفت. کولی نوشت که «خود و جامعه، دو پدیده هم‌زاداند». همین تأکید بر پیوند ارگانیک و گسست‌ناپذیر خود و جامعه، موضوع اصلی بیشتر نوشته‌های کولی را تشکیل می‌دهد و به‌عنوان خدمت اصلی او به جامعه‌شناسی و روان‌شناسی اجتماعی نوین، همچنان مطرح است.[5]

او بعدها تحت تأثیر تحلیل‌های جیمز برایس (James Bryce: 1838-1922) در نظام حکومتی آمریکا قرار گرفت. پس از مطالعه آثار "ویلیام جیمز" (William James: 1842-1910) تصمیم گرفت تا مانند او بدون در نظر گرفتن رویدادهای آینده به تحلیل مسائل بپردازد. اولین دوره تدریس او نه در اقتصاد، بلکه در جامعه‌شناسی بود. او به‌دلیل نقش مرکزی که برای ذهن قائل بود شخصیت خود را در این زمینه پرورش داد. این واقعیت زندگی علمی او بود، که خود او هم به آن پی برده بود و در اکثر نوشته‌ها و آموزش‌هایش بر آن تأکید می‌ورزید و کانون این اهمیت از نظر او "جامعه ارتباطات انسانی" بود.[6]

کولی رتبه‌های دانشگاهی را به‌سرعت پشت سر گذاشت و در 1899 به استادیاری و در 1904 به دانشیاری رسید و سه سال بعد به مقام استادی دست یافت. کولی زندگی بس بی‌حادثه داشت. او از جدل و رویارویی پرهیز می‌کرد و هرگونه درگیری کوچک کافی بود تا او را پریشان سازد و در بستر اندازد. او در سال 1918 به ریاست "جامعه جامعه‌شناسان آمریکا" برگزیده شد. زندگی‌نامه نویس کولی یادآورمی شود، که: «سال‌های میان 1918 تا تقریبا پایان عمر، شادمانه‌ترین سال‌های زندگی کولی بودند.»[7]

اندیشه‌های هورتون کولی

وی در سال 1909 کتابی در حوزه ارتباطات تألیف کرد که با عنوان "سازمان اجتماعی" منتشر شد و در آن راجع به حوزه جدید تحقیقات ارتباطی چنین گفت: «ارتباطات ساز و کاری است که از طریق آن، ارتباطات انسانی پدید آمده و توسعه پیدا می‌کند؛ که شامل تمامی نمادهای ذهنی به‌همراه معانی‌شان شده و از طریق فضا منتقل و در زمان حفظ می‌شود. اگر با چشم‌انداز دقیق‌تری زندگی یک گروه اجتماعی را مورد بررسی قرار دهیم، در می‌یابیم که ارتباطات، حاصل سازمان یافتن عناصری چون ادبیات، هنر و مجموعه نهادهایی است، که واقعیّت خارجی داشته و با ساختار فکری قابل مشاهده هستند؛ تا حدّی که بر زندگی واقعی انسان تأثیر می‌گذارند. نظام ارتباطی نوعی ابزار است؛ یک اختراع توسعه یافته که پیشرفت‌های آن در مقابل بشر واکنش نشان داده و زندگی هر شخص یا نهادی را تغییر می‌دهد ... به‌ویژه زمانی که ما به عصر جدید گام نهادیم. به دیگر سخن، هیچ امری را به‌درستی درنمی‌یابیم مگر آن‌که روشی که انقلاب ارتباطات برای ما در دنیای جدید ساخته بود را دریابیم.»[8]

کولی دو نظریه اساسی دارد که اولی در جامعه‌شناسی و دومی در ارتباطات کاربرد دارند: خود آیینه‌سان و گروه نخستین.

خود آیینه‌سان (looking glass self)؛ کولی بر پایه آثار ویلیام جیمز، با این سنّت دکارت که میان شناسای اندیشنده و داننده و جهان خارجی شکافی پرنشدنی قائل بود، مخالفت کرد. کولی معتقد بود که شناخته‌های جهان اجتماعی، اجزای سازنده ذهن شناسا و خود، به‌شمار می‌آیند. او بر آن شده بود تا آن سد مفهومی را که اندیشه دکارتی میان فرد و جامعه‌اش برکشیده بود از میان بردارد و به‌جای آن، این تفسیر را به‌پیش کشد که: «یک فرد مجزا تجریدی است که به شناخت تجربه در نمی آید، همچنان که جامعه اگر به عنوان چیزی جدا از افراد در نظر گرفته شود، نیز همین وضعیت را دارد..."جامعه" و "افراد" بر دو پدیده جداگانه دلالت نمی‌کنند؛ بلکه جنبه‌های جمعی و فردی یک پدیده را نشان می‌دهند.[9]

کولی چنین استدلال می‌کرد که "خود" یک شخص، از رهگذر تبادل او با دیگران رشد می‌یابد. به نظر او، "خود"، نخست فردی و سپس اجتماعی نمی‌شود؛ بلکه از رهگذر یک نوع ارتباط دیالکتیکی شکل می‌گیرد. آگاهی یک شخص از خودش، بازتاب افکار دیگران درباره خودش است؛ پس به‌هیچ‌روی نمی‌توان از خودهای جداگانه سخن به‌میان آورد. کولی برای روشن ساختن خصلت انعکاسی "خود"، آن را با آیینه مقایسه کرده است: «همچنان‌که سیما، اندام و لباس‌مان را در آیینه برانداز می‌کنیم، در ذهن دیگران نیز به‌گونه‌ای تخیّلی، برداشتی از ظاهر، رفتار، اهداف، کردار، شخصیت و دوستان‌مان داریم و به‌صورتهای گوناگون از این برداشت متأثر می‌شویم. مفهوم "خود آیینه‌سان" از سه عنصر اصلی ساخته می‌شود: "ظاهر ما به چشم دیگران چگونه می‌نماید؟"، "داوری او درباره ظاهر ما چیست؟" و سرانجام، "چه احساسی از خود برای ما پدید می‌آید، غرور یا سرشکستگی؟".[10]

در روان‌شناسی اجتماعی کولی دارای جایگاه است. وی اصطلاح "خود آیینه‌ای" را برای نشان دادن این معنی که ما خود را در آیینه رفتار دیگران با خودمان می‌بینیم، به‌کار می‌برد. مفهومی که ما از "خود" داریم، یعنی این‌که چه کسی هستیم و چگونه هستیم؟، این مفهوم، از کنش‌های متقابل ما با دیگران به‌وجود می‌آید، بازخوردهایی که ما از مردم درباره خودمان می‌گیریم، به‌ما می‌فهماند و می‌قبولاند که چه کسی و چگونه آدمی هستیم.[11]

کولی معتقد است که مفهوم "خود" ابتدا در دروران کودکی شکل می‌گیرد و سپس در طول زندگی هر زمان که شخص وارد موقعیت اجتماعی جدیدی می‌گردد، دوباره ارزیابی می‌شود. او بر این باور است که مفهوم "خود آیینه‌ای" از سه عنصر اصلی ساخته می‌شود، که در بالا به آن اشاره شد. بنابراین از نظر کولی تصور افراد درباره یکدیگر، واقعیات اجتماعی را تشکیل می‌دهد و این واقعیّات، فرد را قادر می‌سازد تا تصوّر "خود" را رشد دهد.[12]

گروه نخستین (primary group)؛[13] کولی در این‌باره می‌گوید: منظور من از گروه‌های نخستین، آن گروه‌هایی‌اند که با همکاری و بستگی رو در رو مشخص می‌شوند. این گروه‌ها به‌دلایل گوناگون، گروه نخستین به‌شمار می‌آیند؛ اما بیشتر برای آن‌که در تشکیل ماهیّت اجتماعی و آرمان‌های افراد نقشی بنیادی دارند، عنوان گروه نخستین را می‌یابند.

مهم‌ترین گروه‌هایی که در آن‌ها همبستگی‌های نزدیک وی‍‍‍‍ژه گروه نخستین، می‌توانند کاملا پرورده شوند، خانواده، گروه‌های هم‌بازی و همسایگی است. در این گروه‌ها، انسان‌ها برای دستیابی به بیشترین نفع همگانی، تمایلات فردگرایانه‌شان را به حداقل می‌رسانند و با حلقه‌های هم‌دردی و محبّت با همنوعان‌شان پیوندی پایدار برقرار می‌سازند.

نظر کولی در مورد جامعه[14]

کولی جامعه را ارگانیک می‌داند و منظورش از این‌که همیشه از جامعه به‌عنوان یک ارگانیسم تعبیر می‌کند، این نیست که مانند اسپنسر، قیاسی زیست‌شناختی در مورد جامعه به‌عمل آورد، بلکه می‌خواهد بر روابط دستگاه‌مند میان همه فراگردهای اجتماعی تاکید ورزد. «هرگاه که ما جامعه را به‌عنوان یک ارگانیسم مطرح می‌کنیم، مراد ما این است که جامعه مجموعه‌ای از انواع فراگردها را شامل می‌شود که هریک از آن‌ها بر اثر عمل متقابل با فراگرد‌های دیگر زنده و بالنده است؛ این فراگردها کل یک‌پارچه‌ای را می‌سازند که هر آنچه در یکی از اجزای آن پیش آید، بر بقیه تأثیر می‌گذارد. جامعه بافت گسترده‌ای از فعالیّت متقابل است.»

همین نظر ارگانیک کولی درباره جامعه، او را به مخالفت اصولی با فردگرایی فایده‌گرایانه می‌کشاند؛ که مبنای اقتصاد کلاسیک و جامعه‌شناسی اسپنسر است.

جایگاه کولی در مکتب شیکاگو[15]

رشد و شکوفایی روان‌شناسی‌اجتماعی و جامعه‌شناسی در شیکاگو، نتیجه‌ی فعالیّت تعداد کمی از پژوهش‌گران برجسته زیر بود: چارلز هورتون کولی، جان دیویی(John Dewey: 1859-1952)، جورج هربرت مید (George Herbert Mead: 1863- 1931) و رابرت ازرا پارک (Robert Ezra Park: 1864-1944). آن‌ها با دانشگاه میشیگان و شیکاگو به‌عنوان دانشگاه‌های سطح‌بالای آمریکا در ارتباط بودند. جان دیویی، استاد کولی و پارک در دانشگاه میشیگان بود. کولی با طرح مفهوم "خود" تأثیر زیادی بر روی مید گذاشته بود. کولی و مید، روان‌شناسی اجتماعی تعامل‌گرا (تعامل نمادین) را بنیان‌گذاری کردند. آنها مسئله غریزه را به‌عنوان عامل اصلی شکل‌گیری شخصیت افراد رد کردند و ارتباطات میان‌فردی را به‌جای اصول اولیه‌ی شکل‌گیری شخصیت قرار دادند. مکتب شیکاگو در "آن‌آبر" میشیگان، دانشکده‌ی کوچکی در حال راه‌اندازی بود؛ همان جایی که کولی در آنجا متولد شد.

کولی سه کتاب مهم را به چاپ رسانید، از جمله: "ماهیت انسان و نظم اجتماعی" (1902) در مورد جامعه‌پذیری شخصیت دوران کودکی فرد که شامل مفهوم خود آیینه‌سان می‌شد، "سازمان اجتماعی" (1909) که در آن توضیح می‌داد که جامعه و رسانه‌های جمعی باهم گره خورده‌اند و مفهوم گروه نخستین در آن بررسی می‌شد و "فراگرد اجتماعی" (1918) که به بررسی نقش ارتباطات در جامعه می‌پردازد.

روش جامعه‌شناختی[16]

او چنین استدلال می‌کرد که بررسی کنش‌های انسانی باید معناهایی را دربر گیرد، که کنش‌گران انسانی برای موقعیّت اجتماعی‌شان قائلند؛ از این‌روی، این بررسی باید از صرف توصیف رفتار انسانی فراتر رود. به‌نظر او، دانش اجتماعی از تماس و ارتباط با اذهان انسان‌های دیگر پدید می‌آید. این تماس، فراگردی از احساس و اندیشه همانند با دیگران را به حرکت در‌آورده و ما را قادر می‌سازد تا با اشتراک در حالت‌های ذهنی دیگران آن‌ها را درک کنیم. کولی چنین استدلال می‌کرد که تفاوت دانش ما از یک اسب یا یک سگ با دانش ما از انسان، در این واقعیّت نهفته است که ما می‌توانیم درباره انگیزه‌ها و سرچشمه‌های کنش انسان، فهم هم‌دلانه داشته باشیم.

اکنون باید آشکار شده باشد که کولی بیشتر تحت تأثیر تاریخ‌نگاران، روان‌شناسان، فیلسوفان و ادیبان بوده است تا جامعه‌شناسان. گذشته از اندیشمندان یادشده به‌نظر می‌رسد که تورو (Thoreau)، پاسکال (Pascal)، دانته (Dante)، توماس آکمپیس (Thomas Kempis)، والتر باژوت (Walter Bagehot)، و در ارتباط با صحنه آمریکا، دوتوکویل (Alexis De Tocqueville) و لرد برایس (Bryce)، تأثیر بیشتری بر او گذاشته بودند.

مقاله

نویسنده ميثم اميد علي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

توده Mass

No image

مدل لاسول Lasswell Model

سیبرنتیک Cybernetics

سیبرنتیک Cybernetics

No image

مطالعه موردی Case Study

Powered by TayaCMS