كلمات كليدي : مكاتب اقتصادي، گالبرايت، قدرت همسنگ، اثر وابستگي، قدرت، اقتصاد بازار، سرمايه داري، دولت
نویسنده : احسان شريعتي نجف آبادي
جان کنت گالبرایت را میتوان یکی از بزرگترین اقتصاددانان قرن بیستم محسوب کرد؛ وقتی در زمستان سال 2006 سردبیر یکی از پرنفوذترین نشریههای اقتصادیِ[1] دگراندیش با دعوت به یک رأیگیری اینترنتی برای یافتن نام پنج تن از بزرگترین و مؤثرترین اقتصاددانان قرن بیستم اقدام کرد، نام گالبرایت در رده سوم قرار گرفت. وی در ۱۵ اکتبر ۱۹۰۸ در شهر انتاریو کانادا در یک خانواده کشاورز دیده به جهان گشود و در ۲۹ آوریل ۲۰۰۶ در کمبریج ماساچوست به مرگ طبیعی درگذشت. او که یک نظریهپرداز در مکتب نهادیون محسوب میشود، بهدلیل ارائه تئوریهایی در تبیین علل ظهور بحران بزرگ سال 1929، شیوههای مبارزه با فقر، توسعهی اقتصادی، مهار تورّم، گسترش برنامهی پژوهشیِ کینزی و تعمیق دیدگاهِ پساکینزی در شاخهی علم اقتصاد کلان، از اهمیت زیادی در میان دانشمندان اقتصاد دارد. البته وی دستی نیز در زمینه تاریخنگاری اقتصادی داشته است؛ از مشخصات وی نگاه به اقتصاد در چارچوبِ مناسبات قدرت است؛ در دیدگاه گالبرایت قدرت بهمعنای توانایی افراد و نهادها در واداشتن دیگران به اطاعت و پیروی از برخی اهداف خاص است که عموما از دید اقتصاددانان مغفول مانده است. وی با توجه به نقدهایی که به نحوه عملکرد بازارهای آزاد داشت، پیشنهاد نوعی سوسیالیست منحصر به فرد در محوریت دولت ارائه میداد. نوشتههای او عموما انتقادی از اقتصاددانان جریان غالب بود. وی زبان اقتصاددانان را بیارتباط با مسائل دنیای واقعی میدانست و اقتصاددانان جدید را متعصب بر استفاده از مفهومهای غیر قابل قبول بازار آزاد و رقابت میدانست؛ که علت آنرا وجود شبکهای از قدرت مرئی و نامرئی در پس پرده این تعصب میدانست. وی دهههای متوالی بهجد در حال بههم ریختن این تعصب کوشید و با استفاده از زبانی غیرریاضی و واقعگرایانه، با استفاده از بینشها و دستاوردهای برآمده از سایر علوم اجتماعی تلاش کرد، که این انحراف را بهگونهای ترمیم کند. وی در حدود هفت دهه از مشاوران دموکراتها در صحنه سیاسی ایالات متحده محسوب میشد.[2]
زندگینامه[3]
جان کنت گالبرایت در 15 اکتبر 1908 در کانادا به دنیا آمد. وی فرزند یک زوج اسکاتلندیتبار در شهر آیوتا استیشن بود. او نخستین مدرک خود را در رشته کشاورزی از دانشگاه اونتاریو گرفت. در سال 1932 به آمریکا رفت و در سال 1934 مدرک دکترای خود را در کالیفرنیا گرفت و از سال 1939 تدریس در هاروارد را آغاز نمود. در سال 1959 بهعنوان پرفسور در هاروارد ادامه کار داد و بالاخره در 1975 از این دانشگاه بازنشسته شد.[4]
در 1942 در خلال جنگ جهانی دوم، مسئولیت کنترل قیمتها و تورّم را برای جلوگیری از فلج شدن اقتصاد بهعهده داشت. گالبرایت خود، معتقد بود که بیشترین قدرت عملی را در آن دوران داشت و در پستهای دیگری که پس از آن، بیشتر بهمثابه یک ناظر و در حاشیه قرار داشت وی در سال 1943 تصدی بررسی بمبارانهای استراتژیک را بعهده داشت که در آنجا اثبات نمود، هزینهای که در این بمباران بر آمریکا وارد میشود، بیش از خسارتی است که به آلمانها وارد میشود. ورود موفق وی به فعالیتهای سیاسی، تقریبا از همکاری با دولت آیزنهاور آغاز شد. او در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ۱۹۶۰ یکی از مشاوران انتخاباتی جان اف کندی بود و با پیروزی او، از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۳ بهعنوان سفیر آمریکا در هند منصوب نمود. در 1963 به وطن بازگشت. چندی در هاروارد به تدریس پرداخت و پس از قتل کندی از فعالیتهای سیاسی خود کاست. گالبرایت در دوران زندگیش در حدود 50 کتاب و 1000 مقاله بهرشته تحریر درآورد. تأثیرگذارترین کتابهای وی عبارتند از: رقابت و سیاست تجاری نوین (1938)، تئوری کنترل قیمتها (1952)، سرمایهداری امریکایی (American Capitalism: The Concept of Countervailing Power: 1952)، بحران بزرگ 1929 (1958)، جامعه فراوانی (The Affluent Society) (متموّل یا مرفّه: 1958)، روشهای توسعه اقتصادی (Economic Development in Perspective: 1962)، توسعه اقتصادی (1964)، دولت جدید صنعتی (The New Industrial State: 1967)، اقتصاد و هدف بخش خصوصی (1973)، راهنمای اقتصاد برای عموم با همکاری ان ساللینجر (1978)، طبیعت فقر تودهای (The Nature of Mass Poverty: 1979)، آناتومی (یا کالبدشناسی) قدرت (The Anatomy of Power: 1983).
وی در سال 1972 بهعنوان رییس انجمن اقتصاددانان آمریکا انتخاب شد و مدّت زمانی نیز در مجله فیوچر (Future Magazine) فعالیت میکرد. در طول مدت زندگیش دوبار در ۱۹۴۶ از هری ترومن و در سال ۲۰۰۰ از بیل کلینتون مدال آزادی ریاست جمهوری را دریافت کرد[5] و در سال 2006 چشم از جهان فروبست.
عقاید و نظریات[6]
میتوان گفت که گالبرایت در چهارچوب سرمایهداری میاندیشد؛ ولی یک سرمایهداری عمیقا تغییر شکلیافته که وسیله مؤثرتری را برای خشنودی و رفع نیازمندیهای جامعه جستجو میکند. وی در کتابهای خود برای نیل به این هدف نظریاتی را مطرح نموده؛ که اهم آن بدین شرح است:
1. نقایص سرمایهداری آمریکایی؛ وی در کتاب سرمایهداری آمریکایی که در سال 1952 بهچاپ رسید، با بررسی الگوی رقابت کامل کلاسیکهابیان میدارد که بازار رقابت، تنظیمکننده اقتصاد نیست و برای جلوگیری از اقتدار و عظمت مؤسسات قدرت همسنگ مثل ایجاد اتحادیهای مصرفکننده که نوعی قدرت جبرانکننده برای محدودیت قدرت بنگاههای بزرگ است را تعریف میکند. این قدرتهای جبرانکننده و مقابلهکننده میتوانند در مقابله با قلدری و اقتدار مؤسسات بزرگ ایستادگی کنند که این قدرت باعث برطرف شدن معایب بازارآزاد بدون رقابت فعلی جهان است و تنظیمکننده اقتصاد معاصر خواهد بود.
2. اثر وابستگی؛ وی در ۱۹۵۸ در کتاب مهم خود بهنام "جامعهی متنعّم" با ردّ اهمیت قانون کمیابی در اقتصاد، بیان میدارد که در زمان فعلی، خواستههای مصرفی مردم بهوسیلهی تولیدکنندگان شکل میگیرد؛ بلکه این نظام اقتصادی است که باعث نیازها میشود. او این پدیده را "اثر وابستگی" مینامد. براساس اثر وابستگی گالبرایت، خواستهها براساس همان فرآیندی که ایجاد میشود، ارضا میشود. با توجه به این مفهوم، در نظام صنعتی نوین، پیشرفت فنّی و رشد شرکتهای بزرگ نیاز به ایجاد هماهنگی با پذیرش حداقل مخاطره و نااطمینانی در اقتصاد و همچنین نیاز به برنامهریزی در مورد تقاضای بازار در جهت ارضای خواستهی مصرفکنندگان را الزامآور کرده است.
3. تغییر در نهاد جامعهی صنعتی جدید؛ گالبرایت در کتاب "جامعهی صنعتی جدید" قائل شد که نوآوری و پیشرفتهای فنّی جدید، تغییرات بنیادی در جامعهی آمریکا بهوجود آورده است. هماکنون متخصصین شامل مدیران، مهندسان، دانشمندان، طراحان تولید و محققان بررسی بازار، مدیران فروش و ... جای سرمایهداران را گرفتهاند و همه آنها جهت ارائهی اطلاعات لازم برای تصمیمگیری گروهی فعالیت میکنند. به این ترتیب، در سرمایهداری صنعتی جدید، قدرت از افراد به سازمانهای بزرگ که از نظر گالبرایت شخصیت گروهی دارند، انتقال یافته و صنعت به اطلاعاتی احتیاج دارد که تهیه آن تنها با عمل گروهی مقدور است.
گالبرایت موارد اختلاف عمده بین نظام صنعتی جدید و اقتصاد بازاری را با سه خصیصهی زیر روشن میکند:
1) شیوهی فنّی؛ بارزترین اختلاف آن است که در نظام صنعتی جدید، برخلاف اقتصاد بازار، تولید از شیوهی فنّی بسیار پیشرفته و پیچیدهای برخوردار است. در این نظام، کار دستی، اساسا جای خود را به ماشین داده است. پذیرش و کاربرد شیوهی فنّی در تولید صنعتی پنج نتیجهی مهم را بهبار آورده که به شرح زیر خلاصه میشود:
الف) بین آغاز و پایان هر کار، فاصلهی زمانی وجود دارد.
ب) بهعلت نیاز، به تجهیزات و ماشینآلات بهمنظور بهرهبرداری کارآمد از شیوهی فنّی مبالغ زیادی به سرمایهگذاری تولیدی تخصیص مییابد.
ج) شیوهی فنّی مستلزم نیروی کار متخصص بهمنظور سازماندهی و کاربرد اطلاعات مربوطه است.
د) همراه با تخصص، مسئلهی سازماندهی طرح و هماهنگی میان متخصصین اهمیت زیادی یافته است.
ه) بهعلّت کاربرد منابع زیاد سرمایه و فاصله زمانی موجود میان آغاز و پایان هر کار نیاز به برنامهریزی مؤثر مطرح میشود.
2) برنامهریزی؛ برنامهریزی دومین خصیصه و تغییر بزرگی است که از گذر اقتصاد بازار به نظام صنعتی جدید بهوجود آمده است. در نظام صنعتی، زمان لازم برای ساخت کالا، آنقدر طولانی و میزان سرمایه مورد نیاز برای تولید آنقدر زیاد است که تولیدکننده نمیتواند منتظر واکنشهای اختیاری مصرفکننده باشد. در نتیجه با توجه به این عوامل ناپایدار، ضرورت برنامهریزی بیش از پیش احساس میشود.
3) نهاد فنّی؛ تولید صنعتی در عصر حاضر و پیچیدگی شیوهی فنّی تولید، هماهنگی دانشهای تخصصی را ایجاب میکند. در نظام صنعتی جدید تمامی تصمیمات مهم از حوزهی آگاهیهای فرد، بهتنهایی خارج است. از این جهت، تصمیمگیری یک کار دسته جمعی است.
گالبرایت معتقد است که مسائل مربوط به شیوهی فنّی تولید و برنامهریزی که از خصایص اقتصاد صنعتی معاصر است، باعث شده که قدرت از دست کارآفرینان اقتصاد بازار خارج شده و در دست "نهاد فنّی" متمرکز شود. این نهاد، کوشش میکند که با افزایش درآمد شرکتهای بزرگ سهامی، رشد آنها را تضمین کند. از اینرو، نهاد فنّی باید از خطرات اقتصادی که ممکن است رشد و بقای شرکت را تهدید کند، اجتناب ورزد. نهاد فنّی وسایل لازم را برای تسلط برخواستههای مصرفکنندگان و یا حداقل تحت تأثیر قرار دادن آنها در اختیار دارد. هدف کاربرد این وسایل آن است که خرید کالاهای تولیدشده را توسط خریداران تضمین کند.
گالبرایت معتقد است که در نظام صنعتی جدید، با توجه به اینکه عملکرد شرکتهای بزرگ، نظام اقتصادی را تحتالشعاع قرار میدهد. این تولیدکننده است که در مورد نوع کالاهایی که باید تولید شود، تصمیم میگیرد و سپس سلیقهی مصرفکنندگان را از طریق تبلیغات برای خرید محصولات تولیدشده شکل میدهد.
با توجه به تشابه هدفهای دولت و نظام صنعتی، میتوان گفت که دولت بهصورت ابزاری برای نظام صنعتی در آمده و صنعت، بازوی دولت را تشکیل میدهد.
بهعقیدهی گالبرایت درنتیجهی انتقال قدرت تصمیمگیری از صاحبان شرکتهای بزرگ، بهسوی یک گروه جمعی، نهاد فنّی، بازار آزاد را که یکی از مؤسسات و نهادهای سرمایهداری است، نابود میکند و این امر، ناشی از توجّه شدید به برنامهریزی در شرکتهای بزرگ است. از طرف دیگر، نهاد فنّی برنامههایی دارد، تا از طریق تبلیغات اطمینان لازم را در مورد بازار بهدست آورد و در جهت تأمین تقاضای بازار، سرمایههای تولید را فراهم کرده و این برنامهریزیها، توانایی شرکت را در نظارت بر قیمت از طریق وابستگی متقابل شرکتها به یکدیگر فراهم میسازد. به هر حال، این دغدغه، برای گالبرایت وجود داشته که افراد جامعه، بهجای اینکه هدایتکنندگان باشند، در خدمت آن قرار میگیرند.
گالبرایت معتقد است: «در گذشته، افراد مرفّه و صاحب مقام در آمریکا، همانطور که میدانیم، اقلیّت کوچکی را تشکیل میدادند؛ که معمولا گروه حاکمان و رهبران بودند. امروزه آنها اکثریت را تشکیل میدهند، اما نه اکثریت آمریکاییها را بلکه اکثریت آنهایی که پای صندوقهای رأی میروند، باید برای شهروندانی که به اینصورت در جامعه قرار گرفته و در انتخابات، عکسالعمل نشان میدهند، نام مناسبی یافت. میتوان آنها را رضایتمندان، اکثریت خشنود، اکثریت رأیدهندگان "رضایتطلب" و یا بهمعنایی فراگیرتر "پیروان فرهنگ رضایتطلبی" نامید.
مفهوم رضایتطلبی طغیان گالبرایت، علیه اقتصاد آزاد است؛ که تبعات آن در جامعه با فعل و انفعالات اقتصادی و سیاسی متعدد، منجر به سیطرهی فرهنگ رضایتطلبی در آمریکا میشود.
مفهوم دولت در اقتصاد از دیدگاه گالبرایت[7]
مهمترین پیشنهادهای گالبرایت و نظر او در مورد حدود دخالت دولت در اقتصاد عبارتند از:
أ) دولت باید نقش اساسی در بخشهایی از اقتصاد که در آن احتیاجات جامعه بهطور کافی ارضا نشده، مانند مسکن، حمل و نقل، بهداشت و اقدامات لازم را بر عهده بگیرد.
ب) دولت باید از بنگاههای کوچک که در بازار نمیتوانند در برابر شرکتهای بزرگ رقابت کنند، حمایت کند.
ج) دولت باید برای همهی مردم، درآمد سرانهی تضمینشده در نظر بگیرد.
د) نقش دولت باید در امور برنامهریزی و بازبینی شرکتهای بزرگ از نظر قیمتگذاری و تعیین دستمزد گسترش یابد.
ه) دولت، باید مناقصههای بزرگی که در بخش نظامی و دفاعی جامعه صورت میگیرد، ملی اعلام کند و خود بهعهده بگیرد.
گالبرایت با ارائه پیشنهاد بزرگتر شدن دولت آمریکا موارد زیر را طرح میکند:
1) دولت باید در بخش مسکن، بهداشت و حمل و نقل، نقش اساسی را بر عهده بگیرد.
2) دولت باید از بنگاههای کوچک در مقابل بنگاههای بزرگ حمایت کند.
3) دولت باید برای همه مردم، درآمد سالیانه تضمینشده در نظر بگیرد.
4) نقش دولت در برنامهریزی، وارسی و بازبینی بنگاههای بزرگ از نظر قیمتگذاری و تعیین دستمزد است.
5) دولت باید مناقصههای بزرگ را ملی اعلام کند.
ارزیابی آراء و نظریات گالبرایت[8]
در عالم اقتصاد، دانشمندانی که نظریهپردازند، کم نیستند؛ اما تطبیق نظریه بر واقعیت، بسیار کم اتفاق میافتد. در واقع از زمان آدام اسمیت، نظریات زیادی در این حوزه خلق شد و حجم بسیاری از آن تئوریها به تاریخ پیوست؛ اما یکی از مهمترین امتیازات گالبرایت، حضور در مبادی قدرت و تبیین نظریه با درک این عامل است. در واقع عامل اجرایی نظریه بوده است. نکتهای که اقتصاددانان گذشته از آن غافل بودهاند. مفهوم قدرت و همزیستی با آن سبب نگاه از بالا و دقیقتر از دیگران میگردد. اما صحت و سقم پیشنهادهای وی چقدر قابل قبول است؟ این سؤال با گذشت زمان جواب داده میشود؛ اما تحلیلهای وی بهواقع حاکی از نگاه دقیق وی است؛ هرآنچه در مورد مصرف و تبلیغات میگوید و هرآنچه در مورد شکست بازار رقابت کامل، سخن گفته و یا سخنانی که در باب نهاد فنّی بیان داشته از صحت کاملی برخوردار بوده است.