دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کارل منگر Carl Manger

No image
کارل منگر Carl Manger

كلمات كليدي : كارل منگر، مطلوبيت گرايي، بهره، نزولي بودن مطلوبت نهايي، ليبراليسم

نویسنده : سعيد كريمي

کارل منگر در سال 1840 در گالیسیا در جنوب لهستان فعلی (که در آن زمان بخشی از امپراطوری اتریش-مجارستان بود) متولد شد؛ یکی از سه پسر خانواده‌ای تحصیل‌کرده بود. محیط خانه چنان بود که نه فقط کارل، بلکه دو برادر او نیز مدارج علمی بالایی را طی کردند؛ به‌طوری‌که یکی از آنان فیلسوفی در زمینه تاریخ سوسیالیسم و دیگری ریاضیدانی برجسته شد. کارل منگر در دانشگاه وین، پراگ و خارکوف حقوق خواند و در سال 1867 از دانشگاه خارکوف دکترای حقوق گرفت. نخستین شغل او کار در بخش انتشارات اداره نخست‌وزیری اتریش بود و در همین جا بود که منگر مطالعه اقتصاد را به‌طور جدی شروع کرد. کتاب اصول علم اقتصاد را که انتشار داد، شغل تدریس در دانشگاه وین به او پیشنهاد شد و سپس در سال 1879 در همین دانشگاه به درجه استادی رسید. در سال 1876 منگر هم مثل آدام اسمیت، به تدریس خصوصی ولیعهد اتریش پرداخت و با او به‌دور آلمان، فرانسه و بریتانیا سفر کرد. منگر در سال 1903 از دانشگاه وین استعفا داد و خود را وقف تجدید نظر در اوّلین کتابش کرد. او البته چندان زنده نماند تا این کار را به پایان ببرد و دست‌نوشته‌های او که به فرزندش به ارث رسیده بود، در سال 1921 (سال مرگ منگر) به‌طور پراکنده به چاپ رسید.[1]

در اوایل دهه 1890، منگر مقالاتی در اقتصاد جدید نوشت که پایه‌ای برای نوشته‌های بعدی مکتب اتریش درباره اقتصاد پولی شد و به‌خصوص روی نوشته‌های لودویک فون مایزز (Ludwig von Mises: 1881-1973) تأثیر عمیقی گذاشت.[2]

 

آثار منگر[3]

1.   کتاب "اصول علم اقتصاد" کارل منگر در سال 1871 منتشر شد؛ یعنی درست همان سالی که کتاب "نظریه اقتصاد سیاسی" جونز انتشار یافته است. سه سال بعد، یعنی در 1874، کتاب "عناصر محض" تألیف والراس از چاپ بیرون آمد. نیمه اول کتاب "اصول علم اقتصاد" به نظریه ارزش اختصاص داده شده و به‌ویژه در سه فصل اول آن، نظر جونز براساس کتاب نظریه اقتصاد سیاسی او تحلیل شده است.

2.   با انتشار "مسایل اقتصاد و جامعه‌شناسی" در سال 1879 مکتب تاریخی آلمان را مورد حمله قرار داد.

3.    وقتی اشمولر (Gustav von Schmoller: 1838-1917) که طرفدار مکتب تاریخی بود؛ به انتقادات او پاسخ نوشت، منگر شدت حمله خود را دو چندان کرد و در جزوه کوبنده‌ای تحت عنوان "اشتباهات تاریخی‌گرایی در اقتصاد سیاسی آلمان" که در سال 1884 منتشر شد، انتقادات را تیزتر کرد. این کتاب، اختلاف میان دو طرف را دامن زد و شکاف میان مکتب اقتصادی آلمان و اتریش را چنان عمیق کرد که تاکنون باقی مانده است.

4.   در اوایل دهه 1890، مقالاتی درباره "اقتصاد پولی" نوشت.

 

 نقش منگر در اقتصاد

ناهمخوانی نظریات اقتصاددانان مکتب کلاسیک، واقعیت‌ها و انتقادات شدید سوسیالسیت‌ها و پیروان مکتب تاریخی به اصول مکتب کلاسیک، تجدید نظر در اصول مکتب کلاسیک را ضروری می‌نمود.[4]

منگر، جونز (William Stanley Jevons: 1835-1882) و والراس (Leon Walras: 1834-1910)، نظریه ارزش بر مبنای هزینه تولید را رد کرده و اصل نزولی بودن مطلوبیّت نهایی را به‌عنوان روش جدیدی در اقتصاد پذیرفته بودند. در حدود سال 1900، دیگر این سه اقتصاددان به‌عنوان پایه‌‌گذاران "انقلاب نهایی‌گرایی" تثبیت شده بودند را پدران مکتب نئوکلاسیک محسوب می‌کنند. از خصوصیات مکتب جدید این بود که مؤسسان آن می‌خواستند، علم اقتصاد را براساس تنها اصل مسلمی که "انسان در جستجوی تمتع بیشتر با کوشش کمتر است" پایه‌گذاری ‌کنند و این طرز فکر، همان است که کلاسیک‌ها، نفع شخصی را محرّک فعالیت‌های انسانی تشخیص داده بودند. مسلما این دانشمندان با خلاصه کردن محرّک‌های انسانی به محرک واحد، به هیچ‌وجه محرّک‌های دیگر را نادیده نمی‌گرفتند؛ منتهی عقیده داشتند که بدون تجرید نمی‌توان علمی را استوار کرد و مطالعه سایر محرّک‌ها را به سایر علوم اجتماعی واگذار می‌کردند.[5]

از سوی دیگر، با ارائه "مطلوبیت نهایی"، استانلی جونز و منگر و والراس را از پایه‌گذاران مکتب مارژینالیسم (نهاییون) می‌نامند؛ اعضاء این گروه، به‌نام "مکتب روان‌شناسی" و یا "مکتب اتریشی" نیز نامیده می‌شوند.[6]

این نویسندگان، مفهوم سودمندی که پس از کندیاک به‌دست غفلت سپرده شده بود را با ابزار ریاضی بیان کردند و به‌وسیله اقتصاددانانی همانند پرتو (Vilfredo Pareto: 1848-1923)، مارشال (Alfred Marshall: 1842-1924)، اج‌ورث (Francis Ysidro Edgeworth: 1845-1925)، بوهم باوراک (Bohm Bawerk: 1815-1914) و فیشر (Irving Fisher: 1867-1947) توسعه پیدا کرد و در مباحث اقتصادی وارد شد.[7]

منگر علاوه‌بر مشارکت در تدوین نظریه مطلوبیت‌گرایی، به بنیان‌گذاری مکتب اتریشی نیز معروف است. [8]

 

تفاوت نظرات منگر، جونز و والراس[9]

این حقیقت که جونز، منگر و والراس آثار خود را به‌طور همزمان انتشار داده‌اند، کاملاً تصادفی است؛ چراکه هیچ‌یک از دیگری خبر نداشت و اصولاً هرکدام از مطالعه متون متفاوتی الهام گرفته‌اند. به‌علاوه، اختلاف‌نظر آنها به‌اندازه شباهت نظرشان قابل ملاحظه است. از یک‌سو والراس به‌خاطر تأکیدی که بر مفهوم تعادل عمومی و یا چندبازاره داشت، با منگر و جونز تفاوت داشت و از سوی دیگر، منگر به‌خاطر تأکید بر تجریدی بودن فعالیت‌های اقتصادی، تردیدش نسبت به مفهوم تعادل و اصرار بر این‌که بسیاری از پدیده‌های اقتصادی باید در شرایط عدم تعادل توضیح داده شوند و به‌خاطر شبهاتی که درباره استفاده از ریاضیات در تحلیل‌های اقتصادی اظهار می‌داشت، با دو نفر دیگر تفاوت دارد. جونز در انگلستان هوادارانی نیافت. ولی والراس هواداران چندی (البته در ایتالیا و نه در فرانسه)، پیدا کرد؛ اما منگر نه فقط مریدان زیادی پیدا کرد، بلکه مریدانی مثل بوم باورک و وایزر داشت؛ که عقاید منگر را در جهات مختلف شرح و بسط دادند و مکتب اقتصاد اتریش را پایه‌گذاری کردند؛ که مدت 50 سال و بیشتر در مقابل مکتب کمبریج که مارشال سرآمد آن بود و نیز مکتب لوزان که والراس پیشگامی آن‌را داشت، مطرح بود.

 

تفاوت نظرات منگر با کلاسیک‌ها

با وجودی که کلاسیک‌هایی مانند اسمیت (Adam Smith: 1723-1790) و میل (John Stuart Mill: 1806-1873) مبادله را هدف مستقلی می‌دانند که به‌خودی خود مطلوب است؛ منگر تصریح می‌کند که مبادله، صرفاً ابزاری برای دستیابی به مطلوبیت است.

 

نظرات منگر[10]

‌أ)     نظریه ارزش ذهن‌گرایانه؛ این نظریه مبتنی بر موارد زیر است:

1)  ارزش کالا به برطرف کردن نیاز؛ منگر کالاها را ارزشمند می‌دانست و به این خاطر که نیاز را برطرف می‌کنند، تحلیل می‌شود؛ نه در قالب لذّت و درد (آن‌گونه که جونز می‌گفت). منگر اعتقاد داشت که نیازهای بشر متفاوتند و تلاش برای رفع نیازها ابتدا از رفع نیازهای حیاتی شروع می‌شود و به‌تدریج به نیازهای کم اهمیت‌تر می‌رسد؛ تا کلاً تمام نیازها مرتفع شوند.

2)  ارزش، ناشی از تقاضا و مطلوبیت؛ از نظر جونز، ارزش ناشی از تقاضا و مطلوبیت است، نه مبتنی بر هزینه و عرضه (مانند کلاسیک‌ها).

3)  تعیین قیمت براساس مبادله ناشی از تقاضا؛ نیاز انسان را وادار به تقاضا می‌کند و در نتیجه به‌ناچار مبادله صورت می‌گیرد و قیمت بر این اساس تعیین می‌گردد.

4)  کشاندن کمیابی منابع به‌سمت انتخاب؛ کمیابی منابع، انسان عقلایی را به‌سمت انتخاب سوق می‌دهد و مردم، اول کالاهای ضروری را بر می‌گزینند و در مراحل بعدی کالاهای دیگر را.

5)  مورد مطالعه قرار گرفتن فرد؛ به اعتقاد منگر، چون ارزش مربوط به فرد است، اول باید فرد، مورد مطالعه قرار گیرد.

6)  ارزش مستقیم و غیر مستقیم؛ میان ارزش‌گذاری کالاهای تولیدی (یا به‌قول منگر کالاهایی که از درجه اهمیت بیشتری برخوردارند) و ارزش‌گذاری کالاهای مصرفی، فرقی نیست و کالاها ارزش مستقیم و نهاده‌ها ارزش غیر مستقیم دارند. به‌نظر وی برای یافتن ارزش نهاده‌ها باید یک واحد آن‌ها را از تولید کنار بکشیم؛ یعنی هر میزان از تولید، که کم شد، برابر با ارزش آن واحد نهاده است.

 

‌ب)وجود قوانین مطلق اقتصادی؛ مکتب تاریخی آلمان به‌رهبری اشمولر، مبارزه‌ای جدّی علیه دیدگاه منگر آغاز کرد. طبق مبانی کتب تاریخی، قوانین اقتصادی باید از درون حقایق تاریخی انباشته شده در طول زمان بیرون آیند و آن‌ها روش قیاسی را که در آن اصول اقتصادی، براساس خصوصیت مفروض در مورد انسان‌ها و بازارها استخراج شود، را رد می‌کردند و می‌گفتند که جان در مکانها و زمان‌های مختلف به‌صورتی متفاوت جلوه می‌کند؛ بنابراین سیاست‌ها و روابط اقتصادی نیز نسبی خواهند بود؛ نه جهان‌شمول. اما منگر و دیگر مطلوبیت‌گرایان بر وجود قوانین مطلق اقتصادی، آن‌هم به‌صورت ذهنی اصرار می‌ورزیدند و جهان اقتصادی را به‌عنوان پاسخ‌هایی به ارزیابی‌ها و ارزش‌گذاری‌های فردی ذهنی، توضیح می‌دادند.

 

‌ج)  طبقه‌بندی مطالعه پدیده اقتصادی؛ در قالب سه عنصر:

1)  مطالعات تاریخی؛ تاریخ و آمار، جزء این طبقه قرار می‌گیرد.

2)  مطالعات تجربی؛ مالیه عمومی، اقتصاد سیاسی و اقتصاد بخش عمومی جزء این طبقه هستند.

3)  مطالعات نظری؛ امور عمومی و عناصر مربوط به واقعیت‌ها و پدیده‌های اقتصادی و ارتباط بین آن‌ها را در این قالب جا دارند.

 

‌د)   ویژگی کالای خوب؛ کالا و کالای خوب از نظر منگر ویژگی‌های زیر است:

1)  انسان به آن نیازمند باشد.

2)  آن کالا نیز بتواند نیاز مربوطه را برطرف سازد.

3)  انسان از ویژگی تامین نیاز کالاهای مربوطه آگاه باشد.

4)  انسان ابزار لازم را برای بدست آوردن آن کالا دارا باشد.

 

نقد و نظر افکار منگر[11]

بی‌توجهی منگر و برخی دیگر از صاحبان مکتب اتریش به نگرش ریاضی، از همه ابعاد قابل دفاع نیست؛ زیرا در هر صورت ریاضیات، ابزار مفیدی برای توضیح نظریه اقتصادی است؛ اما جالب است که برخی، این ویژگی را قوّت نگرش منگر برمی‌شمارند و ادعا می‌کنند که یکی از دلایل معروفیّت منگر و داشتن هواداران و پیروان بیشتر، توانایی او در ارائه نظریه عمومی اقتصادی بدون استفاده از ریاضیات است به‌همین جهت دسترسی به اندیشه او را آسان نموده است؛ به‌عکس، این موضوع، در مورد جونز مشکل‌آفرین بوده است.

مقاله

نویسنده سعيد كريمي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS