دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

روش شهودی و عرفانی در دین پژوهی

No image
روش شهودی و عرفانی در دین پژوهی

كلمات كليدي : دين پژوهي، روش شهودي در دين پژوهي

نویسنده : عبدالله محمدي

عارفان هم در بیان اصل هدف پیدایش دین و هم در دین پژوهی درون دینی روشی خاص خود دارند. در روش ایشان در دین پژوهی برون دینی، ضرورت وجود دین با اهداف عرفانی تبیین می‌شود؛ به عنوان مثال سید حیدر آملی از عارفان شیعی درباره علت نیاز بشر به دین این موارد را ذکر می‌کند:

1. احکام و قواعد الهی برای رساندن هر انسانی به کمال معین خود- البته بر اساس استعدادها و قابلیت‌های هر کس- و خروج وی از چاه نقص و جهل است[1].

2. انبیاء، پزشکان نفس و معالجان قلب هستند که به جهت دارا بودن علوم و معارف حقیقی و علم به کمالات و آفات و امراض و همچنین شیوه درمان، لازم الاطاعه هستند.[2]

3. حکمت اصول دین و فروع دین دو قوه‌ علم و عمل است. وضع اصول برای تطهیر باطن و تکمیل عقاید انسانها و وضع فروع برای تطهیر ظاهر و تکمیل اعمال ایشان است. راه رهایی از نجاست شرک جلی و خفی، طهارت باطن از کفر، اعتقاد حق به توحید و عدل و ... است و راه طهارت ظاهر از نجاست، ‌عمل به فروعی مانند نماز و روزه است[3].

4. دین دارای دو بعد علمی و عملی است که بعد علمی آن همان تربیت عرفانی، ارشاد انسانها و هدایت ایشان از راه تصرّف در ظاهر و باطن آنهاست[4].

در همچنین راه رسیدن به محبت و معرفت که هر دو از قله‌های عرفان هستند را پیروی از دین می‌داند. عارفان کسب مقام ولایت خاصه را منوط به سیر و سلوک شرعی و پیروی از شریعت دانسته و از اینرو وجود دین را ضروری می‌شمارند. ایشان همچنین در تکوین بشر و عرفان عملی نیز ضرورت وجود انسان کامل را متذکر می شوند و معتقدند سالک در سیر خود حتماً نیاز به راهنما دارد که انسان کامل بالاترین مرتبه این راهنمایان است[5].

گاهی نیز عارفان منشأ دین را چنین تبیین می‌کنند:

غایت وجود انسان، لقای خداوند است که با سیر و سلوک به سوی خدای متعال حاصل می‌شود. این سیر چهار مرتبه دارد:

1. سیر از خلق به حق و از کثرت به وحدت (قوس صعود)

2. سیر از حق به حق؛ مشاهده اسمای حسنای خدا و صفات علیای او.

3. سیر از حق به خلق با حق (قوس نزول)

4. سیر از خلق به خلق با حق و ابلاغ پیام خدای ظاهر به مظاهر امکانی وحی. این سفر اختصاص به انبیای الهی دارد که بعد از یافتن وشهود این حقایق با مصاحبت حق به سوی حق باز می‌گردند تا آنها را با عالم وحدت آشنا کنند. هدف ایشان بازگرداندن پراکندگی و کثرت به وحدت حقیقی است[6].

روشن است که تمام این تبیین‌ها بر اساس اصول و مبانی عرفانی است. عارفان غیر از رویکردهای خاصی که در دین پژوهی برون دینی داشند در دین‌پژوهی درون دینی هم روش خاصی برای فهم دین به کار می‌برند. عارفان اسلامی علیرغم تمام اختلافات خود دراین اصل اشتراک نظر دارند که راه نیل به حقیقت، نه نقل و نه عقل، بلکه شهود قلبی است. آنچه می‌تواند به معنای کلمه «حقیقی» باشد همان است که با علم حضوری و بدون واسطۀ علوم و اصطلاحات متعارف بدست آمده است. تزکیه نفس و سیر و سلوک موجب از بین برداشتن حجاب‌هایی می‌شود که مانع از فهم حقیقت هستند. محور بودن کشف و شهود در این روش سبب ترجیح ریاضت عملی نسبت به ریاضت فکری و عقلی در نظر عارفان شده است. تا آنجا که پای استدلالیون، چوبین و بی تمکین معرفی می‌شود.

عقل را در کـــوی عشق ره نبود تو از آن کور چشـــم، چشـــم مدار[7]

کی توان گفت سرّعشق به عقل کی توان سفت سنگ خاره به خار[8]

اگر فلسفه در استدلالات خود تنها به مبادی و اصول عقلی تکیه می‌کند؛ عرفان، مبادی و اصول کشفی را مایه استدلال قرار می‌دهد. فیلسوف قصد فهم جهان و هستی را دارد ولی مقصد عارف نیل و اتصال به کنه و حقیقت هستی است که حقیقت هستی خداونداست. ابزار کار فلیسوف، منطق و استدلال عقلی و ابزار کار عارف، دل و مجاهده و تصفیه و حرکت در باطن است[9].

نکته‌ای که در اینجا بسیار شایان توجه می‌باشد، این است که اگر رویکرد عرفانی در کنار رویکرد اخباری و ظاهرگرایی و در زمره مخالفان روش عقلانی قرار داده شده است، هرگز بدین معنا نیست که مخالفت این رویکرد با عقل شبیه مخالفت دو رویکرد پیش گفته با روش عقلی است. چرا که در آندو، سخن از بی اعتبار بودن عقل است ولی در رویکرد عرفانی بحث از محدودیت عقل است. هنر محی الدین عربی در این بود که توانست عرفان را با عقل تبیین کند و پس از وی صدر المتألهین با عقل از شهودات عرفانی دفاع کرد. پس باید دید منظور ایشان از ملامت عقلت چیست؟

به نظر می رسد مقصود عرفا ضدّیت با روش عقلی نبوده است بلکه اشاره به این نکته عمیق بوده است که گاهی عارف در کشف و شهودش حقایقی را درک می‌کند که چه بسا عقل در برخورد اول از تفسیر آنها ناتوان است یعنی عقل آنها را فوق عقل و نه ضد عقل می‌یابد. اما همین عقل اگر مؤید به نور الهی شده و مقدمات در اختیارش گذارده شود کم‌کم آن معارف را تصدیق می‌کند. با این بیان می‌توانیم سخن عرفا درباره تمجید و مذمّت عقل را با هم جمع کنیم. محی الدین عربی در این زمینه می‌گوید: برای شناخت خداوند دو راه وجود دارد: نخست راه کشف و شهود که عاری از شک و شبهه است. راه دوم راه برهان و استدلال است که به دلیل وجود شبهات گرچه دشوارتر است ولی اطمینان وارزش آن کمتر است[10].

عقل اندر حق شناسی کامل استلیک کامل‌تر ز او جان و دل است

گر کـــمال عشـــق مـــــی‌باید تو را جز ز دل این پرده، نگشاید تو را[11]

تفاوت روش عارفان در تفسیر بسیاری از آیات و روایات جلوه می کند. پای بندی ایشان به مبانی عرفان نظری و مشاهدات عارف موجب می‌شود متون دینی را به نحوی سازگار با آن روش تبیین کنند و در پاسخ مخالفان این قبیل«تأویل» پاسخ دهند: متون دینی هر کدام ظاهر و باطنی دارد که ظاهر آن همان است که فهم عرف به آن نائل می‌شود و چنین تأویل‌هایی در حقیقت بیان باطن آنهاست پس نه تنها مخالفتی با دین ندارد بلکه به لایه‌های عمیق‌تر معارف دینی پی می‌برد.

نقد و بررسی

1. اینکه گفته می‌شود مشاهدات عارف چون از قبیل علم حضوری است خطا بردار نیست امری صحیح و مسلم است اما باید توجه داشت که گاهی عارف با پیش فرض‌ها و نگرش‌های خاص خود به مشاهده حقایق و کشف می پردازد و احتمال دارد پیش فرض ها و حب و بغض ها و معلومات او در نحوه مشاهده او دخالت کرده و مشاهده او ایمن از خطا نباشد.همچنین ممکن است عارف در شهود دچار خطا نگردد ولی هنگام تبدیل شهود به گزاره‌های علم حصولی و بیان آنها – به دلیل آن که مسبوق به افکار خاص است- دچار خطا شود. از اینرو است که مکاشفات به مکاشفات رحمانی وشیطانی تقسیم شده و تنها مکاشفه ای که بدون هیچ تردیدی مصون از خطاست کشف و شهود معصومین (ع) است.عارف همواره باید کشف ناخالص خود را بر اساس کشف خالص ائمه (ع) ارزیابی کند. حکمت متعالیه و فلسفه الهی نسبت به عرفان حکم منطق برای فلسفه دارد. بنابراین عارف می‌تواند از آن نیز برای تشخیص کشف خالص از شهود ناخالص بهره گیرد[12].

2. متصوفه به خاطر اهتمام به باطن و آیات انفسی از آیات آفاقی و ظاهر آیات قرآن غافل شده و به تأویل اکتفا کردند و این منجر به جسور شدن مردم در امر تاویل شد. تا آنجا که آیات را تنها با حساب حروف و اعداد و ... تفسیر می کردند. گرچه روایاتی دال بر وجود بطن در آیات قرآن موجود است، اما ائمه(ع) همراه با حفظ ظاهر آیات به تأویل می پرداختند. و تأویل نباید به لطمه خوردن ظاهر منجر شود[13].

پس قبل از هر چیز باید «تأویل» روش مند و قاعده‌مند گردد و معیار این ضابطه نیز از چارچوب دین استخراج شود.

مقاله

نویسنده عبدالله محمدي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

عروه بن حدیر

No image

عبدالرحمان الناصر

No image

یوسف بن عمر ثقفی

No image

روز شمار محرم (1)

No image

روزشمار محرم (2)

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS