كلمات كليدي : پيتر مايكل بلاو، فرمان برداري، پارامتر، ناموزوني شناختي، ساختارهاي خرد و ساختارهاي كلان، ارزش ها
نویسنده : اصغر كاظمي , ابوذر رحيمي
پیتر مایکل بلاو در هفتم فوریه سال 1918 در وین اتریش بهدنیا آمد. در 1939 به ایالات متحده مهاجرت کرد و در سال 1943 شهروند این کشور شد. او در 1942 از کالج نهچندان معروف الم هِرست ایلینویز درجه لیسانس خود را گرفت. جنگ جهانی دوم باعث قطع تحصیل او شد و در نتیجه به ارتش ایالات متحده پیوست و در آنجا مفتخر به اخذ ستاره برنز شد. بعد از جنگ، تحصیلاتش را پی گرفت و در سال 1952 با گرفتن درجه دکترا از دانشگاه کلمبیا، آن را تکمیل کرد.[1] در سال 1968 از انجمن جامعهشناسی امریکا جایزه ساروکین را برای کتاب مشترکش با اوتیس دادلی با عنوان "ساختار اشتغال در امریکا" دریافت کرد.[2] از سال 1970، بلاو استاد جامعهشناسی در دانشگاه کلمبیا بوده، و از 1979، در دانشگاه ایالتی نیویورک در شهر آلبانی مقام استاد ممتاز را داشته است. وی در دوازدهم مارس 2002 از دنیا رفت.[3]
بلاو و نظریه مبادله
بلاو از جمله نظریهپردازان مشهور در نظریه مبادله میباشد. وی عموماً به بررسی نوعی از تعامل مبادلهای میپردازد و توجه خاصی به پاداشها و هزینههای این نوع تعامل دارد. بلاو میگوید مردم خواهان آنند که پاداشهای خود را به حداکثر و هزینههای خود را به حداقل برسانند، اما ناگزیر عدم تعادلها (Imbalances) و نابرابریها پدید میآید. طبیعت نامتعادل بیشتر مبادلهها، بلاو را تحت تأثیر قرار میدهد و او آن را بهعنوان یکی از نکات اصلی در فهم پیدایش ساختار گروه و قدرت اجتماعی میداند. در مجموع بلاو در نظریه مبادله خود میکوشد جزئیات شیوه تثبیت مبادله توسط ساختارهای اجتماعی را دریابد، و در عین حال به تشریح این نکته میپردازد که چگونه این شیوه مولد نیروهای مخالفی میشود که در نهایت مبادلههای تثبیت شده را تغییر میدهد.[4]
نظریهای که بلاو پرورانید تلفیقی از رفتارگرایی اجتماعی و واقعیتگرایی اجتماعی بوده است. هدف بلاو فهم ساختار اجتماعی بر پایه تحلیل فراگردهای اجتماعیِ حاکم بر روابط میان افراد و گروهها است. از نظر وی مسأله اصلی این است که چگونه زندگی اجتماعی در قالب ساختارهای بیش از پیش پیچیده همگروهی میان انسانها سازمان میگیرد.[5]
بلاو برخلاف هومنز که آشکارا قضایای خود را در محدوده روابط شخصی باقی نگه داشته بود، در نظریات خود تلاش نموده است تا فرایندهای اجتماعی را که حاکم بر ساختهای پیچیده اجتماعات و جوامع هستند از فرایندهای سادهتر که در روابط روزمره میان افراد رایجاند و روابط شخصی آنها را سامان میدهند، استنتاج کند. هدف او این است که با مطالعه فرایندهای بینشخصی اولیه، فهم بهتری از تحول ساختهای پیچیده تعاون میان انسانها بهدست دهد.[6]
آثار
برخی از آثار مهم بلاو از قرار زیر میباشند:
- پویاییهای بوروکراسی (Dynamics of Bureaucracy: 1955)؛ وی در این کتاب به بررسی روابط غیررسمی سازمان دولتی پرداخته است.[7]
- مبادله و قدرت در زندگی اجتماعی (1964)؛ در این کتاب بلاو بر آن است که اصول بیشتری از نظریه اقتصادی را به دیدگاه مبادله اجتماعی بیفزاید.[8] او با انتشار این اثر به نظریهپرداز اجتماعی مهم و مشهوری بدل شد. بلاو در این کتاب، به پایبندیاش به زیمل در مبادله اذعان کرده است. او در فصل نخست به بحث در مورد ساختار همگروهیهای اجتماعی پرداخته است. بلاو استنباط دورکیم را از خودکشی بهمثابه واقعیتی اجتماعی تحلیل کرده و به طرح این نکته پرداخته که یک واقعیت اجتماعی تنها زمانی که همگروهیهای اجتماعی آن را تغییر داده باشد، شکل میگیرد.[9]
- ساختار اشتغال در آمریکا (The American Occupational Structure: 1967) .[10] این کتاب یکی از کارهای تحقیقی در بررسی جامعهشناختی قشربندی اجتماعی بهشمار میآید.
- نابرابری و عدم تجانس (1975)؛ وی در این اثر نظریه علمی جامعهشناسی را متوجه ساخت اجتماعی کرد و در تمایز از رویکردی که ساخت اجتماعی را متضمن نهادهای اجتماعی، سازههای فرهنگی یا الگوهای تعامل فردی در نظر میگرفت؛ این مفهوم را به منزله توزیع جمعیت در مواضع اجتماعی تعریف نمود تا آن را از روانشناسی فردی و زمینه فرهنگی تعامل و کنش افراد و گروهها منتزع سازد.[11]
اصطلاحات و نظریات بلاو
1) ساختارهای خرد و ساختارهای کلان؛از نظر بلاو تعامل چهرهبهچهره ساختارهای خرد میباشد. این تعاملات از این نظر ساختار محسوب میشوند که مقررات تنظیمکننده سلطه، قدرت، کنترل قانونی و تقسیم وظیفه، حداقل بهطور موقت توسط ماهیت پاداشدهنده تعاملهایی که بر آنها مبتنی است، حمایت میشوند. از این نظر خرد محسوب میشوند که تعامل در آنها چهرهبهچهره است، اما دیر یا زود موضوع اندازه مطرح خواهد شد. با افزایش تعداد اعضا، معنادار است که از سازمانهای رسمی، کمیتهها، دیوانسالاریها و جز اینها صحبت شود. این جماعات بزرگتر خودشان از ترکیب ساختارهای خرد بهوجود آمدهاند. بلاو معتقد است که سازمان اجتماعی جامعه از ارتباط متقابل بین این ساختارهای کلان و توسط ابزارهای مختلف بهوجود آمده است.[12]
2) رابطه جهان خرد اجتماعی (Micro Social Word) و جهان کلان اجتماعی (Macro Social Word) در نظریه بلاو؛از نظر بلاو نمیتوان بهسادگی از جهان خرد اجتماعی به جهان کلان اجتماعی رفت و کلیاتی را استنتاج نمود. او معتقد است که باید میان این دو پیوندهایی را ایجاد نمود. هدف او این است که با مطالعه فرایندهای بین شخصی اولیه، فهم بهتری از تحول ساختهای پیچیده تعاون بین انسانها بهدست دهد.[13] وی مینویسد، نکته مهم این است که با استفاده از تحلیل فرآیندهای سادهتر ساختهای پیچیده را روشنتر کنیم نحوه بررسی این تحول رهیافت ما را از سایر مکاتبی که فرآیند بینشخصی را مورد تحقیق قرار میدهد جدا میسازد.[14]
بهنظر بلاو رهیافت مناسب آن است که از دو نوع افراط بپرهیزیم: نخست از نظریه کلان و سپس از تقلیلگرایی روانشناختی.
اشکال رهیافت اول تجریدی بودن آن است بهگونهای که با دشواریهای بسیار قادر است به واقعیت مشاهدهپذیر پیوند بخورد، و نقص رهیافت دوم این است که ساختهای پیچیده را به فرایندهای روانشناختی تقلیل میدهد و کیفیات پیچیده تعاون انسانی را مورد غفلت قرار میدهد. بنابراین فهم تعامل اولیه نیازمند آگاهی از زمینههای ساختی بزرگتر است، همچنین فهم درست ساختهای پیچیده بزرگتر زندگی اجتماعی طالب ارجاع به همین ابعاد اولیه و بدوی است.[15]
3) قدرت؛بلاو در تعریف قدرت از وبر تبعیت میکند. به نظر وبر قدرت یعنی احتمال اینکه یک فرد که در درون رابطه اجتماعی قرار دارد اراده خود را علیرغم مقاومت دیگران به پیش براند. فرد قدرتمند بدین سبب میتواند اراده خود را تحقق بخشد که دیگران یا نیازمند پاداش تحقق اراده اویند و یا اینکه از عدم اعمال آن دچار ضرر میشوند. قدرت در این معنا قابلیت مجبور ساختن دیگران به انجام وظایف با تکیه بر ضمانتهای منفی است. در قدرت عنصر آزادی نهفته است، یعنی فرد میتواند فرمان را اجرا نکند و نتایج دردناک آن را بپذیرد. قدرت بهطور ذاتی نامتقارن است زیرا هر فرد قدرتمند میتواند پاداش ندهد و یا مجازات کند... قدرت ناشی از وابستگی یکی بر دیگری است. وابستگی دوجانبه و تقابل نیروها به معنی فقدان قدرت است. بلاو بر خلاف هومنز بر عدم تعادل، نامتقارن بودن و وابستگی یک جانبه در روابط مبادله تأکید می کند.[16]
4) فرمانبرداری (Subordination) یا متابعت (Compliance)؛از نظر بلاو عدم تعادل زمانی در یک مبادله رخ میدهد که یکی از طرفین پاداشی بیشتر از آن چیزی که طرف مقابل میتواند جبران کند به او بدهد. البته ممکن است گزینههایی وجود داشته باشد و روابط قطع شود، اما تمام این نوع روابط قطع نمیشوند. در واقع، بلاو میگوید مبادله اجتماعی معمولاً طبیعتی نامتعادل دارد. طرف فرودست در مبادلههای نامتعادل یا نابرابر ممکن است کار طرف پاداشدهنده خود را با نوعی تقویت عمومی (General Reinforcement) جبران کند که بلاو آن را فرمانبرداری یا متابعت مینامد. و به این معناست که فرد در مقابل دریافت امتیازی که نمیتواند بهطور کامل آن را تلافی کند، تمایل دارد از بعضی خواستههای خود در مقابل طرف دیگر چشمپوشی کند و فرمانبردار شود.[17]
البته فرد قبل از فرمانبرداری ممکن است سه راه دیگر را نیز در پیش بگیرد:
الف) ممکن است دیگری را مجبور به این کار کند.
ب) درصدد جلب کمک از دیگری برآید
ج) راههایی بیابد که بتواند بدون چنان کمکی به کار خود ادامه دهد.
اگر به هر رو این سه راه به بنبست بینجامد برای شخص یک راه بیشتر باقی نمیماند و آن فرمانبرداری است.[18]
فرمانبرداری در مبادلههای نابرابر نوعی اعتبار بهطرف برتر میبخشد. فرمانبرداری از این لحاظ برای طرف برتر اعتبار محسوب میشود که موضع او را بهویژه در مبادلههای عمومی، شناخته شده و استوار میسازد؛ بهعلاوه از جنبههای اقتصادیتر نیز به او اعتبار میبخشد. خواسته طرف برتر میتواند مسلط شود، زیرا نوعی پروانه فرماندهی بر دیگران را که اشخاص معمولی فاقد آن هستند، به او میدهد. این شبیه به تسلط بر پول دیگران هنگام دریافت اعتبار از بانک است.[19]
5) پارامتر؛ از نظر بلاو پارامترها مبین ویژگیهای خاصی هستند که جامعهائی معین برای تمایز مردمش از سایرین استفاده میکند. مثلاً در ایالات متحده امریکا، این جنسیت و سن و نژاد و درآمد و نه رنگ چشم قد و وزن است که پارامتر محسوب میشود. بلاو درهر حال دو دسته پارامتر تشخیص داد: "پارامترهای اسمی"؛ نظیر جنسیت و دین و سن که افراد را در زیرمجموعههائی با حدود و ثغور روشن تقسیم میکند و "پارامترهای درجهائی یا رتبهای"؛ نظیر درآمد و تحصیلات که مردم را بر حسب مکانشان در نظمی مرتبهائی متمایز میسازد. پارامترهای اسمی و درجهائی با دو محور تفکیکپذیری اجتماعی یعنی نابرابری و عدم تجانس تلاقی میکنند؛ بدین معنا که پارامترهای اسمی، تفکیکپذیری افقی (عدم تجانس) مواضع اجتماعی و گروههای اجتماعی را مشخص مینمایند و پارامترهای درجهائی، فضای اجتماعی تفکیکپذیری عمودی (نابرابری) پایگاههای اجتماعی معین میدارند.[20]
نظر بلاو این است که تفکیکپذیری اجتماعی در میان این دو محور عدم تجانس و نابرابری، عامل تعیین نرخ و نوع تجمع اجتماعی است که این امر نیز به نوبه خود یگانگی یا تقسیمپذیری اجتماعی را مستقیماً مشروط میکند. در واقع تقاطع پارامترها یا سطوح بالای عدم تجانس، فراوانی بالایی از تجمعات بیناگروهی تولید مینماید که موجد یگانگی اجتماعی میشود. بهعبارت دیگر همچنانکه مواضع اجتماعی (نژادی، دینی، جنسیتی، درآمدی) مبین همبستگی حداقلی هستند و مثلاً جنسیت، همبستگی بالایی با درآمد و منزلت و تحصیلات ندارد؛ این شرایط نامتناجس اجتماعی به همبستگی با نرخ بالایی از تجمعات بیناگروهی و تحرک اجتماعی متمایل میشود تا یگانگی اجتماعی تسهیل گردد.[21]
6) ناموزونی شناختی (Cognitive Dissonance)؛بلاو برای نشان دادن اینکه فرودستان چگونه اجرای فرامین را عقلانی میکنند، از مفهوم ناموزونی شناختی که متعلق به لئون فستینگر است، استفاده میکند. این واژه به موقعیتی اشاره میکند که در آن فردی که با بدیلهای کم و بیش مشابهی روبهرو است یکی را برمیگزیند، اما در اینکه انتخابش بهترین است دچار شک و تردید میشود. بدینسان فردی که دچار این ناموزونی میشود درصدد برمیآید تا با بالا بردن ارزش بدیلی که برگزیده است ارزش مابقی را کاهش دهد و از عدم توازن آن بکاهد.[22]
بلاو بیان میدارد، اگر فرادستی از قوه قهریه برای تحمیل اراده خویش به فرودستان استفاده کند، باعث میشود که فرودست به جهت گریز از هزینه فراوانی که نافرمانی مستلزم آن است بیگمان اطاعت را به عنوان بهترین جایگزین انتخاب کند. اگرچه حرف تسلیم و انقیاد نامطبوع است. اما فرودستان شکی به خود راه نمیدهند که نتایج عدم انقیاد به مراتب وخیمتر خواهد بود. بنابراین در این مورد جایی برای ناموزونی شناختی باقی نمیماند.[23]
7) ارزشها، هنجارها و منافع در مبادله اجتماعی؛ بلاو در نظریات خود ترجیح میدهد که مضمون مبادله اجتماعی را به تعامل ارادی محدود سازد و اعمالی را که ناشی از زور و ندای وجدان است از این قلمرو بیرون براند. به نظر وی سازوکار آغاز کننده بنیادین مبادله اجتماعی الگومند در شرایط وجودی مبادله نهفته است، نه در هنجار متقابل. بلاو قصد تأکید بر این نکته را دارد که نفع فردی شرط ضروری مبادله است. افراد تعهدات خود را در برابر خدمات گذشته بدین سبب انجام میدهند که در آینده نیز از آنها منتفع شوند. بنابراین سودی که فرد انتظار دارد از روابط مبادله بهدست آورد، آغازگر مبادله است. بنابراین پول دادن به تهیدستان تنها زمانی مبادله اجتماعی بهحساب میآید که از سر احساس تقصیر نباشد، بلکه ناشی از شنیدن ثناگویی و دعای خیر فرد تهیدست باشد.[24] از نظر بلاو واژه مبادله اجتماعی به اعمال ارادی فرد اطلاق میشود که انگیزهاش دریافت پاداشی است که وی انتظار برآورده شدنش را دارد.[25]
به نظر بلاو، مکانیسمهایی که میان ساختارهای اجتماعی پیچیده میانجی میشوند، هنجارها و ارزشها (توافق ارزشی)ییاند که درون جامعه وجود دارند. مفهوم هنجار در صورتبندی بلاو او را به سطح تبادل میان فرد و جمع میکشاند، حال آنکه مفهوم ارزشها او را به گستردهترین سطح اجتماعی و تحلیل رابطه میان جمعها، سوق میدهد. از نظر بلاو چهار نوع ارزش وجود دارد که هر کدام کارکرد متفاوتی را انجام میدهد:
نخست ارزشهای جزییگرایانه، که بهعنوان میانجیان یکپارچگی و همبستگی عمل میکنند. این ارزشها اعضای یک گروه را بر محور چیزهایی چون میهنپرستی، یا مصالح مدرسه و یا شرکت، متحد میسازند. این ارزشها در سطح جمعی، با احساسات جاذبه شخصی که افراد را بر یک مبنای رو در رو متحد میسازد، همانندند.
دومین نوع ارزش، ارزشهای کلیگرایانهاند. این نوع ارزشها معیارهاییاند که بهوسیله آنها ارزش نسبی انواع چیزهایی که میتوان مبادلهشان کرد مورد ارزیابی قرار میگیرد. وجود این معیارها امکان تبادل غیرمستقیم را فراهم میسازد.
سومین دسته از ارزشها آنهاییاند که به اقتدار، مشروعیت میبخشند. آن نظام ارزشی که بهبرخی از کسان (مثل رؤسای جمهور) قدرتی بیشتر از کسان دیگر میبخشد، پهنه نظارت اجتماعی سازمانیافته را گسترش میدهد. این قضیه به چهارمین نوع ارزش، یعنی ارزشهای مخالفت؛ ربط پیدا میکند. ارزشهای مخالف اجازه میدهند که احساس نیاز به دگرگونی، بهفراسوی آنچه که صرفاً از طریق تماس شخصی میان افراد مخالف با نظم مستقر امکانپذیر است، گسترش مییابد.این ارزشها (مانند سوسیالیسم و آنارشیسم در یک جامعه سرمایهداری) به مخالفت با کسانی که از طریق اقتدار مشروع قدرت را در اختیار دارند، مشروعیت میبخشد.[26]
نقد به بلاو و دیدگاه او
انتقادات نسبتاً کمی بر طرح بلاو وارد شده است. بهویژه وقتی با مشاجرهای که بهوسیله دیدگاه مبادلهای هومنز بهوجود آمد مقایسه شود. قسمتی از دلیل کمبود انتقادات از این واقعیت ناشی میشود که بلاو در کوششی جهت سنتز دیدگاههای گذشته در دیدگاه مبادله، "چیزی برای همه" عرضه میکند.[27]
اولین انتقاد بر بلاو این است که، بلاو (و هومنز) مفاهیم خود را بهدرستی تعریف نکردهاند و اصول اصلی نظریه مبادله نزد بلاو واضح و صریح نیست.
پرسی کوهن معتقد است که، بلاو موقعیتی را که صاحبان قدرت احراز میکنند و دیگران را محتاج خود میسازند در نظر نمیگیرد و در تحلیل قدرت به عمق و ژرفا نمیرسد. وی اهمیت عوامل قدرت و سلطه دیوانسالاری و سازمانهای وسیع حاکم و شرکتهای مقتدر نظام سرمایهداری بر مبادلات و روابط اجتماعی را ندیده گرفته و یا جای کمی به آن اختصاص داده است.[28]
نقد دیگر اینکه بلاو زمانی که به سطح کلان میپردازد، روشهای نظری مختلفی را که احیاناً نامتجانس و غیرقابل ترکیباند با یکدیگر پیوند داده است و بدینسان نظریه مبادله را از موضع اولیه خود دور کرده است.[29] هر چند بلاو میگوید که تنها میخواهد نظریه مبادله را به سطح اجتماعی گسترش دهد، اما در همین راستا چنان در این نظریه دخل و تصرف میکند که دیگر بهعنوان یک نظریه مبادله قابل تشخیص نیست و بدینسان نظریه مبادله را از موضع اولیه خود دورمیکند.[30]
منابع:
[1]. ریتزر، جورج؛ نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1382، چاپ هفتم، ص575.
[2]. دیلینی، تیم؛ نظریههای کلاسیک جامعهشناسی، بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران، نی، 1388، چاپ دوم، ص411.
[3]. ریتزر، جورج؛ پیشین، ص575.
[4]. اسکید مور، ویلیام؛ تفکر نظری در جامعهشناسی، علیمحمد حاضرى و دیگران، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1385، چاپ اول، ص130.
[5]. ریتزر، جورج؛ پیشین، ص434.
[6]. Blaw, Peter; Exchange and power in Social Life, New York, John Wiley and Sons, 1967, p:2.
[7]. گیدنز، آنتونی؛ جامعهشناسی، منوچهر صبوری، تهران، نی، 1387، چاپ بیست و دوم، ص320.
[8]. اسکید مور، ویلیام؛ پیشین، ص129.
[9]. دیلینی، تیم؛ پیشین، ص411.
[10]. گیدنز، آنتونی؛ پیشین، ص824.
[11]. محمدی اصل، عباس، نظریههای جامعهشناسی، تهران، جامعهشناسان، 1388، چاپ اول، ص180.
[12]. اسکید مور، ویلیام؛ پیشین، ص135.
[13]. توسلی، غلامعباس؛ نظریههای جامعهشناسی، تهران، سمت، 1386، چاپ سیزدهم، ص423.
[14]. Blaw, Peter; Ibid, p: 2.
[15]. توسلی، غلامعباس؛ پیشین، ص424-423.
[16]. همان، ص428.
[17]. اسکید مور، ویلیام؛ پیشین، ص130.
[18]. توسلی، غلامعباس؛ پیشین، ص425.
[19]. اسکید مور، ویلیام؛ پیشین، 131-130.
[20]. محمدی اصل، عباس؛ پیشین، ص181 و کوزر، لوئیس و روزنبرگ، برنارد؛ نظریههای بنیادی جامعهشناختی، فرهنگ و ارشاد، تهران، نی، چاپ دوم، 1383، ص521.
[21]. همان، ص181.
[22]. توسلی، غلامعباس؛ پیشین، ص430.
[23]. Blaw, Peter; Ibid, p: 208.
[24]. توسلی، غلامعباس؛ پیشین، ص427-426.
[25]. Blaw, Peter; Ibid, p: 27.
[26]. ریتزر، جورج؛ پیشین، ص440.
[27]. اچ ترنر، جاناتان؛ ساخت نظریه جامعهشناختی، عبدالعلی لهسائیزاده، شیراز، نوید، 1382، چاپ دوم، ص383.
[28]. توسلی، غلامعباس؛ پیشین، ص434.
[29]. همان، ص435.
[30]. ریتزر، جورج؛ پیشین، ص571.