24 آبان 1393, 14:2
محافظهکاری نو، مایکل هارینگتون، آمریکا، ایروینگ کریستول، نورمن پادهورتز، دموکرات، اخلاق، آرمانشهر، دهه 1960
اصطلاح محافظهکاری نو را نخستین بار «مایکل هارینگتون » در آمریکا وضع کرد تا بر اساس آن پارهای از فرضهای لیبرالیسم آمریکا و باورهای خوش بینانه آن نظیر «پیشرفت، اجتناب ناپذیر است.» و «دولت میتواند دردهای گوناگون اجتماعی را درمان کند.» را رد نماید. این مفهوم را طیف گستردهای از نویسندگان و متفکرین چون «ایروینگ کریستول» و «نورمن پادهورتز»، «ژان کرک پاتریک»، «ناتان گلیزر» و «دانیل پل» پذیرفته و به کار بردهاند. بیشتر چهرههای سرشناس محافظهکاری نو را دموکراتها تشکیل میدهند . اگرچه محافظهکاری نو را نمیتوان نظریه منسجمی دانست - چرا که این نظریه بیشتر شامل مجموعهای از واکنشها در برابر اوضاع سیاسی آمریکا به ویژه سیاست آن کشور در دهه 1960 میباشد – اما با این حال چندین اصل را میتوان در آثار محافظهکاران نو مشاهده کرد:
1) محافظهکاران جدید از ارزشهای غربی پشتیبانی میکنند و مخالفت سرسخت کمونیسم میباشند.
2) محافظهکاران جدید پس از دهه 1960 بدبینی خود را نسبت به نقش دولت و به ویژه دولت فدرال در زندگی آمریکایی ابراز نمودهاند و خواهان مقررات زدایی و اصلاح برنامه رفاه همگانی بودهاند.
3) محافظهکاری نو نسبت به مذهب و اخلاق، برداشتی سنتی دارد و در این راستا، رهایی از قیود جنسی و طغیان بر ضد فرهنگ موجود را – که برخی از جنبشهای جوانان خواهان آن بودهاند _ رد میکند و از تفکر دفاع از بنیان خانواده حمایت میکند.
4) محافظهکاری جدید با اندیشههای آرمانشهر طلبی و با کوششهایی که برای رسیدن به چشم اندازهای وسیع برابری صورت میگیرد، سر ناسازگاری دارد. محافظهکاری نو به «برابری فرصتها» معتقد بوده و با هر گونه تبعیض به نفع گروههای محروم و اعطای سهمیه، مخالف میباشد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان