جنبش عدم تعهد، كنفرانس باندونگ، جواهر لعل نهرو، مارشال تيتو، جمال عبدالناصر، احمد سوكارنو، جنگ سرد، جهان سوم.
نویسنده : محمد علی زندی
پس از پایان جنگ جهانی دوم، بسیاری از کشورهای جهان در برابر این پرسش قرار گرفتند که با وجود آن که در آغاز، ادامه و پایان جنگ تمایلی یا نقشی آگاهانه نداشتهاند، علت تحمیل آن همه تلفات و خسارات سنگین بر آنها چه بوده است؟ برخی از کشورها، پاسخ این پرسش را در وابستگی و انقیاد نظامی خواسته یا ناخواسته به سردمداران جنگ چه در جبهۀ دول محور و چه در جبهه متفقین یافتند و آنان که طعم تلخ دو جنگ جهانی را بیشتر چشیده بودند، به منظور گریز از جنگی دیگر، عدم وابستگی نظامی به قدرتهای بزرگ و بی طرفی در مناقشات جهانی را مبنای سیاست خود قرار داده و به شکوفایی اندیشهای پرداختند که بعدها به «عدم تعهد» شهرت یافت. جنبش عدم تعهد که در سال 1961 میلادی برابر با 1340 خورشیدی در اوج جنگ سرد و نظام دو قطبی بنیان گذاشته شد، به جریانی گفته میشود که توسط تعدادی از کشورها که عضو دو پیمان نظامی اصلی (ناتو و ورشو) و نیز پیمانهای منطقهای نظامی مانند سنتو و سیتو نبودند و در سیاست خارجی از سیاست عدم تعهد یا سیاست مستقل از دو بلوک شرق و غرب پیروی میکردند[1].
در واقع آنچه این کشورها را به هم نزدیک میکند، برخلاف دو بلوک شرق و غرب، نه وحدت نظامی و همبستگی سیاسی و اقتصادی، بلکه ایستادگی در برابر نفوذ قدرتهای بزرگ است که استقلال سیاسی آنها را تهدید میکند و همچنین کوشش برای از میان بردن استعمار سیاسی و اقتصادی و پشتیبانی از جنبشهای آزادی خواه و ضد استعمار است. به عبارت دیگر عوامل گردهم آورنده آنها پیش از آنکه بر اساس همسانی و همبستگی باشد، بر اساس نفی قدرتهای سلطه جویی است که وضع آسیب پذیر هر یک از آنها را تهدید میکند.
زمینههای شکل گیری جنبش عدم تعهد
بسیاری از انگارههای عدم تعهد، از سنتهای باستانی برخی از کشورهای جهان سوم سرچشمه میگرفت؛ مثلاً در هند، تفکرات مزبور از دو جریان سرشار اندیشه فلسفی، یعنی جنبههای اثبات گرایی فلسفی «کاتیلیا» و فلسفههای اخلاقی «بودا» و «شوکا» سیراب شده بود. مزید بر این، برخی از اصول همزیستی مسالمت آمیز میان دولتها مانند «پانچاشیلا»، الهامبخش نهضت مزبور شد. «پانچشیل» که به پنج اصل مسالمت آمیز توافق شده میان هندوستان و چین بر سر مسأله تبت در سال 1954 اشاره داشت، شامل اصول زیر میشد:
1- احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت یکدیگر،
2- برابری و منافع متقابل،
3- عدم تجاوز به یکدیگر،
4- همزیستی مسالمت آمیز،
5- عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر.[2]
یکی دیگر از زمینههای شکل گیری جنبش عدم تعهد، کنفرانس کشورهای آسیایی و آفریقایی بود که در سال 1955 در شهر باندونگ اندونزی برگزار شد، این کنفرانس یک اجتماع جهان سومی به شمار میرفت که برای نخستین بار کشورهای نوخواسته آسیایی و آفریقایی را گرد هم میآورد. این کنفرانس مقدمهای بر شکل گیری نهضت عدم تعهد بود که در آن 29 کشور با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد و صد و پنجاه میلیون نفر شرکت داشتند. رهبری کنفرانس مزبور را نهرو - نخست وزیر وقت هند- بر عهده داشت.[3]
در طول کنفرانس، دو جبهه متشکل از کشورهای مختلف به وجود آمد که گروه نخست از هند و اندونزی پیروی میکرد و طرفدار استعمارزدایی بود در حالی که جناح دیگر از کشورهایی چون پاکستان، سیلان، ترکیه و عراق تشکیل شده بود و موضع مخالف با کمونیسم اختیار کرده بود. سرانجام با کوششهای نهرو، هر دو جبهه در یک گروه فراگیر علیه استعمار و استثمار از نوع غربی یا شرقی متحد شدند. بدین طریق نطفه نهضت عدم تعهد در 1955 در باندونگ بسته شد و در 1961 در بلگراد به صورت یک جریان گسترده جهان سومی عینیت یافت.[4]
بنیان گذاران جنبش عدم تعهد
جنبش عدم تعهد نیز همچون جنبشهای دیگر از شخصیت افراد و رهبران برخی از کشورها تأثیر پذیرفته است. در رأس این شخصیتها مارشال تیتو رهبر یوگسلاوی، جواهر لعل نهرو نخست وزیر هند، جمال عبدالناصر رهبر مصر و احمد سوکارنو رئیس جمهور اندونزی قرار دارند.
بررسی شرح حال این چهار شخصیت و تشریح اوضاع سیاسی کشورهای هند، اندونزی، مصر و یوگسلاوی در دهۀ 1950، این نتیجه را به دست میدهد که کشورهای مزبور و رهبران آنها که همگی در استقلال کشورهای خود و رهایی از یوغ استعمار و نفوذ اجنبی نقش تاریخی بر عهده داشتهاند، از وجوه مشابهی برخوردار بودهاند که عبارتند از:
1- هر چهار کشور دوران سخت و طولانی تحت استعمار بودن، استیلا و تفوق کشور قویتر و زور مدار را گذراندهاند و مبارزه آنان برای استقلال، عدم وابستگی و عدم تعهد بجا و بحق بوده است؛
2- همۀ رهبران چهار کشور از نخستین رهبران سیاسی کشورهای خود پس از استقلال و رهایی از استعمار بودهاند، همۀ آنها نه تنها در جنگ های ضد استعماری و ضد امپریالیستی فعالانه شرکت کردهاند، بلکه رهبری این جنگها را نیز بر عهده داشتهاند؛
3- سالهای 1950 تا 1955 برای هر چهار کشور نقطۀ عطفی در مبارزات سیاسی بوده است؛
4- در سال 1954 (کنفرانس کلمبو)، نهرو نخست وزیر هند است و سوکارنو در نخستین انتخابات پس از استقلال به عنوان اولین رئیسجمهور اندونزی برگزیده شده است. عبدالناصر به ریاستجمهوری مصر انتخاب شده و تیتو، رهبر جمهوری خلق یوگسلاوی است که هر چهار نفر در سال 1955 در کنفرانس باندونگ شرکت میکنند.[5]
اهداف و اصول استراتژی جنبش عدم تعهد
از مجموعه کنفرانسهایی که جنبش تاکنون برگزار کرده، میتوان موارد زیر را به عنوان اصول استراتژی عدم تعهد استخراج کرد:
1- احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی کشورها،
2- کاهش تشنجات و تضادهای موجود در روابط بین المللی ناشی از تقسیم جهان به دو بلوک شرق و غرب،
3- مخالفت با شرکت در اتحادیههای نظامی و خودداری از واگذاری پایگاههای نظامی به بلوکها،
4- پشتیبانی از منشور ملل متحد و نیز اصول مسلم حقوق بینالملل،
5- خود مختاری تمامی ملل جهان و آزادی تمامی سرزمینهای تحت استعمار،
6- همکاری مثبت بین المللی،
7- حل مسالمتآمیز اختلافها از طرق سیاسی و روشهای دوستانه و عدم توسل به زور،
8- مبارزه با نژادپرستی، استعمار و امپریالیسم در تمامی اشکال آن،
9- لزوم خلع سلاح از طریق نظارتهای بین المللی و امضای قرارداد خلع سلاح توسط دولتهای بزرگ،
10- عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها،
11- ایجاد سنتزی از ناسیونالیسم و اتترناسیونالیسم به منظور گسترش روابط میان کشورهای جهان سوم،
12- مبارزه با توسعه نیافتگی اعم از اقتصادی و سیاسی،
13- سیاست ناپیوستگی.[6]
جنبش عدم تعهد بعد از جنگ سرد
با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی و اردوگاه سوسیالیسم، از سال 1990 به بعد، فرایند جهانی سازی، تجارت و سرمایهگذاری، بدهیهای خارجی، بیماری ایدز و جرایم بین المللی به عمدهترین دغدغههای غیر متعهدها بدل شده است و کشورهای عضو جنبش به طور کلی دیدگاههای ضد امریکایی و ضد امپریالیستی اتخاذ کردهاند.
این در حالی است که بسیاری از تحلیلگران سیاسی، فلسفه وجودی چنین سازمانی را وابسته به جهان دو قطبی میدانند.
اعضاء و تعداد اجلاسهای جنبش عدم تعهد
هم اکنون 118 کشور جهان و از جمله ایران که تقریباً بیش از دو سوم اعضای سازمان ملل متحد را تشکیل میدهند، عضو جنبش عدم تعهد میباشند. از مجموع اعضای جنبش عدم تعهد، 53 کشور از قاره آفریقا، 38 کشور از قاره آسیا، 26 کشور از آمریکای لاتین و یک کشور از اروپا (بلاروس) عضو رسمی جنبش هستند و هائیتی و سنتکیسونوبس دو عضو جدید این جنبش هستند که در اجلاس سران عدم تعهد در هاوانا به آن پیوستند؛ 150 کشور و 7 سازمان بین المللی نیز عضو ناظر جنبش عدم تعهد هستند.
غیر متعهدها دارای اساسنامه مدون و یا یک مقر دائمی نیستند. تصمیمات اصلی نیز در اجلاس سران کشورهای عضو این جنبش اتخاذ میشوند. اجلاس سران غیرمتعهدها هر سه سال یکبار برگزار میشود، سمت ریاست جنبش عدم تعهد نیز هر دوره به کشور میزبان اجلاس سران واگذار میشود. این جنبش تاکنون 14 نشست در سطح سران برگزار کرده است که عبارتند از:
1- بلگراد، 1 تا 6 سپتامبر، 1961
2- قاهره، 5 تا 10 اکتبر، 1964
3- لوزاکا، 8 تا 10 سپتامبر، 1970
4- الجزیره، 5 تا 9 سپتامبر، 1973
5- کلمبو، 16 تا 19 سپتامبر، 1976
6- هاوانا، 3 تا 9 سپتامبر، 1979
7- دهلی نو، 7 تا 12 مارس، 1982
8- حراره، 1 تا 6 سپتامبر، 1986
9- بلگراد، 4 تا 7 سپتامبر، 1989
10- جاکارتا، 1 تا 7 سپتامبر، 1992
11- کارتاگنای هند، 18 تا 20 اکتبر، 1995
12- دوربان، 2 تا 3 سپتامبر، 1998
13- کوالالامپور، 20 تا 25 فوریه، 2003
14- هاوانا، 15 تا 16 سپتامبر، 2006.
نقاط قوت و ضعف جنبش عدم تعهد
جنبش عدم تعهد در دور نگه داشتن بسیاری از کشورهای عضو از رقابت قدرتهای بزرگ، موفقیت شایانی داشته است، به طوری که میتوان گفت عدم همکاری دولتهای غیر متعهد در چهارچوب اتحادیههای نظامی با ابرقدرتها، باعث کاهش قابل توجه تشنجات بینالمللی شده است و در بسیاری موارد، جنبش توانسته است تنشزدایی را جایگزین جنگ سرد کند. گروه غیرمتعهدها در سازمان ملل متحد، بویژه در مجمع عمومی نیز به عنوان اهرم فشاری در این نهاد بینالمللی بشمار میرود؛ ولی به رغم موفقیتهای مزبور، این استراتژی نتوانسته است بر اساس اهداف و اصولی که خود جنبش به صورت جهتگیری سیاست خارجی از آن یاد میکند، عمل کند. این ناکامیها را میتوان به طور عمده معلول عوامل زیر دانست:
1- وجود گروهبندیهای داخلی: وجود گروهبندیها در داخل جنبش، مانند گروههای افریقای سیاه، اتحادیه عرب، سازمان وحدت افریقا، سازمان کشورهای کنفرانس اسلامی و غیره، سبب شده که دولتهای غیر متعهد نتوانند به وحدت نظر و اتخاذ استراتژیهای مشترکی در قبال قدرتهای بزرگ دست یابند. این وضعیت سبب شده که منافع عمومی و همگانی اعضاء و به تبع آن، منافع کل نهضت تحت الشعاع قرار گیرد.
2- ترکیب ناهمگون اعضاء در میان اعضای جنبش، دولتها یا ساختارهای گوناگون سیاسی، ایدئولوژیکی و اقتصادی از دولتهای اسلامی گرفته تا سوسیالیستهای سرمایهداری یا درجه پیشرفت و عقبماندگی متفاوت گردهم آمدهاند و این امر مشکلات عدیدهای در اتخاذ تصمیمات مشترک به وجود آورده است.
3- ناسیونالیسم، با آنکه از ابتدای تشکیل جنبش سعی بر آن بود تا سنتزی از ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم به وجود آید، عملاً منافع ملی هر یک از اعضاء، مصالح همگانی را تحتالشعاع خود قرار میدهد.
4- نبودن ضمانت اجراء، با وجود آنکه دیدگاهها و استراتژیهای دولتهای عضو جنبش به صورت قطعنامههایی صادر میشود، عملاً این اعلامیهها فاقد ضمانت اجرا هستند.
5- نفوذ ابرقدرتهای بزرگ: اعمال نفوذ قدرتهای بزرگ از عوامل عمدۀ ناکامی اعضای جنبش غیرمتعهد در دستیابی به هدفهایشان بوده است؛ زیرا هر یک از ابرقدرتها سعی دارد از طریق تقویت جناحهایی در داخل جنبش، نظرهای خود را به اعضاء القا کند.[7]