صدور انقلاب، صدور طبيعي، صدور اختياري، انقلاب اسلامي، انقلاب فرانسه، روابط بين الملل، علوم سياسي
نویسنده : فاطمه كاشف الغطاء
هر انقلاب که بهوقوع میپیوندد طبیعتا دارای آرمانها و اهدافی است. مسألهی صدور انقلاب یکی از آرمانهایی است که بهصورت طبیعی بعد از هر انقلاب مطرح میشود. انقلابها بر اساس اهداف مختلف با آرمانهایی منطقهای، ملی یا جهانی صورت میپذیرند. بعد از پیروزی هر انقلاب، علل و شیوههای آن برای مردم سایر کشورها مورد سوال است. بهویژه اگر شرایط کشورها مشابه شرایط کشور مرجع باشد، امکان بازسازی آن برای شهروندان کشورهای دیگر افزایش مییابد. اگر آرمانهای انقلاب، آرمانهایی جهانی و فطری نظیر عدالت، احیای تمدن بر اساس اندیشه خاص دینی یا... باشد امکان این گرایش به تکرار انقلاب در کشورهای دیگر افزایش مییابد. این حالت به صدور طبیعی انقلابها بازمیگردد، بهعبارتی دیگر صدور انقلاب از طبیعت انقلابها برمیخیزد. از سوی دیگر، اگر انقلاب دارای پیامهای جهانی باشد، صدور انقلاب جزو اهداف و آرمانهای آن قرار میگیرد و خود انقلابیون در کشور مادر اقدام به ساماندهی شرایطی برای گسترش انقلاب به کشورهای دیگر و احیانا درافتادن با رژیمهای کشورهایی با ایدئولوژی مخالف خویش یا موافق ایدئولوژی رژیم پیشین خود میپردازند.
انقلابها به جایگزینی تعدادی از حاکمان محدود نشده و اگر کامل باشند به ایجاد یک نظم سیاسی جدید میانجامند، بر اصل جدید مشروعیت استوار شده و سمبلهای اقتدار و هویت جدید را به نمایش میگذارند.[1] رژیمهایی که از رژیم قبل از انقلاب و نظم پیشین آن سود میبردند(ابرقدرتها و قدرتهای منطقهای یا جهانی) و رژیمهایی که از نظم جدید انقلابها و صدور آنها دچار وحشت براندازی میگردند، تلاش میکنند انقلابها را متوقف نموده، حتی نظام سیاسی پیشین را دوباره به قدرت برگردانند. در این شرایط جبهه ضدانقلاب خارجی و داخلی برای وادار کردن رژیم انقلابی به عقبنشینی از مواضع خود شکل میگیرد. کشمکشهای میان انقلابیون و مخالفان در رابطه با مسأله نقض حاکمیت و دخالت در امور داخلی کشورها شرایط را برای وقوع جنگ بین انقلابیون و نظام بینالملل آماده میکند.
تاریخچهی صدور انقلاب
انقلاب فرانسه نقطه عطفی در سیر تحول جنسیت نظامهای سیاسی ـ اجتماعی حاکم و چینش این واحدها در اروپا و بعدها در دیگر نقاط جهان بود. با وقوع انقلاب در فرانسه و روی کار آمدن ناپلئون و لشکرکشیهای وی، نوع و جنس جدیدی از نظام سیاسی ـ اجتماعی که طی سالهای قبل از انقلاب توسط نظریهپردازانی چون ژان بدن، توماسهابس و ژان ژاک روسو تئوریزه شده بود، برای اولین مرتبه در فرانسه به فعلیت رسید و بهسرعت به دیگر مناطق اروپا گسترش یافت؛ تا جایی که چند دهه پس از انقلاب این نظام سیاسی ـ اجتماعی جدید تحت عنوان "دولت ـ ملت" جایگزین نظام سیاسی اجتماعی سنتی حاکمیت سهگانهی کلیسا، پادشاه و فئودالها گردید. نظام سرمایهداری حاکم بر فرانسه همچون دیگر محصولات انقلاب خویش، الگوی نظام سیاسی ـ اجتماعی مولود این انقلاب را نیز ابتدا به ممالک اروپایی و سپس دیگر نقاط جهان صادر کرد. صدور و استقرار کامل واحدهای سیاسی ـ اجتماعی جدید تحت عنوان "دولت ـ ملت" اندکی بیش از یک قرن و تا پایان جنگ جهانی اول طول کشید. بهطوری که پس از آن دیگر حتی مردم سرزمینهای غیر اروپایی نیز احساس هویتی به نام "ملت" یافته بودند.
در روسیه نیز یک دهه پس از انقلاب مشروطه طی جنگ جهانی اول، بلشویکها طی انقلابی علیه حکومت تزاری به قدرت رسیدند و بنای نظام سیاسی ـ اجتماعی جدیدی را پایهریزی کردند که هر چند تفاوتهایی با نظامهای برگرفته از الگوی دولت ـ ملت اروپایی داشت، لیکن در اساس با آن مشابهت داشت.[2]
صدور انقلاب در انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی را اینگونه میتوان تعریف کرد:«دگرگونی بنیادین در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن، منطبق بر جهانبینی و موازین و ارزشهای اسلامی و نظام امامت بر اساس آگاهی و ایمان مردم و حرکت پیشگام مشتاقان و صالحان و قیام قهرآمیز تودههای مردم.»[3]
صدور انقلاب در ایران اندیشهای است "امتگرا" که بر پایهی جهانبینی شکل گرفته و هدف آن ایجاد یک اتحاد اسلامی راهبردی و فراگیر است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بهوسیله امام خمینی(ره) مطرح شد.[4] بنابراین صدور انقلاب از موضوعات مورد توجه امام بوده و بهمعنای صادر کردن تجربههای انقلاب اسلامی به دیگر کشورهای جهان است. از دیدگاه امام خمینی(ره) منظور از صدور انقلاب همان گسترش اسلام است.[5] در انقلاب اسلامی ایران با دو سطح صدور مواجه هستیم: صدور طبیعی و صدور اختیاری انقلاب.
صدور طبیعی انقلاب
مهمترین تفاوت اساسی انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابهای مدرن، پذیرش امکان و حتی یک گام جلوتر، ضرورت حکومت دینی و مقابله با امام و حاکم جائر بود. این مسأله موجی از انگیزش را در چهار سطح: جهان تشیع، جهان اسلام، مومنین به کتابهای آسمانی و سایر مستضعفین جهان ایجاد کرد.
انقلاب اسلامی ایران با بهرهگیری از درونمایهای دینی و مذهبی و با برخورداری از ماهیت فرهنگی و دیدگاهی اصلاحی آغاز گردید و تداوم یافت. تکیه بر معنویت و توجه به ارزشهای انسانی و اسلامی چون استقلالطلبی، مردمیبودن، سازشناپذیری نسبت به اصول معنوی و انسانی، ظلمستیزی و عدالتخواهی از ویژگیهای منحصر به فرد این انقلاب است.
پیامد عملی این آموزهها ساقط کردن حکومت استبدادی در سطح ملی و نفی ظلم و استکبار و منافع قدرتهای سلطهگر در بعد بینالمللی بود. مجموع این شرایط باعث شد که انقلاب اسلامی ایران به عنوان کانون الهامبخش و بیداری گسترده ملتهای ستمدیده از مسلمان و غیرمسلمان بهویژه نهضتهای آزادیبخش مطرح شود.
صدور ارادی انقلاب
در مورد انقلاب اسلامی ایران، طرح نظریهی صدور انقلاب اساسا به ماهیت انقلاب اسلامی ایران باز میگردد. ماهیت مکتب اسلام جهانی است و نمیتوان آنرا در کشور و یا نژادی خاص محصور کرد. آیات و روایات متعدد و سیرهی پیامبر اعظم(ص) گواه بر جهانیبودن رسالت نبوی است. حضرت امام(ره) با تأکید بر همین موضوع بهطور خاص بهطرح بحث صدور انقلاب پرداختند، چرا که انقلاب اسلامی نیز بهدلیل برخورداری از ماهیت اسلامی رسالتی جهانی دارد.[6] بنابراین امامخمینی(ره) ضمن این که اقدام برای صدور انقلاب را تکلیف شرعی قلمداد کردند، تداوم و کارآمدی و تحقق اهداف انقلاب را وابسته به صدور آن دانستند. در صورت غفلت از این مهم و محصور ماندن انقلاب در مرزهای ایران، شکست آن را قطعی دانستند.[7] هدف از طرح این نظریه را میتوان در چند مورد خلاصه کرد:
1-ایجاد یکپارچگی فکری و سیاسی در بین ملل اسلامی(همصدایی یا وحدت کلمه).
2-اعمال نظر بیشتر و کاراتر در عرصه موضوعات مهم بینالمللی(برای مثال دارا بودن حق وتوی مشترک برای کشورهای اسلامی).
3-ایجاد هویت یکپارچه به منظور تحقق اهداف سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و...مشترک.
به این ترتیب امامخمینی(ره) با پشتوانه شناخت عمیق و همهجانبه از اسلام و ابعاد انقلاب اسلامی و همچنین آگاهی از شرایط زمانی و مکانی و شناخت دشمنان، ضمن در نظر گرفتن طیف وسیعی از مسائل داخلی و بینالمللی نظریهی صدور انقلاب را مطرح کردند. طرح این نظریه با واکنشهای متفاوتی همراه بود که آنها را میتوان در سه دسته تقسیمبندی کرد:
1- رادیکالها: عناصری ظاهرا انقلابی که مرزهای ملی را ساخته و پرداخته استعمار دانسته و معتقد بودند که جهان اسلام یک کل یکپارچه است. در این دیدگاه منافع ملی با منافع آرمانی یکی دانسته شد و اولویت در سیاست خارجی بهمنافع ایدئولوژیک آن هم از موضعی خشن و سرکوبگرانه داده شد، به عبارت دیگر آنها معتقد بودند که انقلاب اسلامی به خاطر ماهیت اسلامی خود دارای رسالت جهانی است و بنابراین به هر قیمت حتی با اعمال زور و روشهای قهرآمیز باید اندیشه خود را در جهان گسترش دهد.[8]
2- فرصتطلبان: این گرایش شامل ناسیونالیستها میشدند که مخالف صدور انقلاب بودند و آن را خلاف شؤونات بینالمللی میدانستند. آنها معتقد بودند که ارزشهای انقلاب فقط در چارچوب مرزهای ملی قابل پیگیری است و نباید نسبت به محیط پیرامون موضع تعارضی اتخاذ کرد. آنها برای کمرنگ کردن بحث صدور انقلاب ضرورت بازسازی داخلی را مطرح کردند و بر این اساس بیان داشتند که انقلاب کالا نیست که بتوان آنرا صادر کرد؛ ما وظیفه داریم جامعه خود را منطبق بر نیازهای کشور اداره کنیم و نمیتوانیم افکار واندیشه خود را صادر کنیم.[9]
3- محافظهکاران: این گروه معتقد بودند که باید در داخل یک امت نمونه بسازیم و در این راه از تمامی ابزارهای انقلابی، قانونی و حتی خشن نظامی برای تحقق این هدف سود جوییم. در رابطه با جامعهی جهانی نیز این دیدگاه سیاست مسالمتآمیز توأم با فرصتطلبی را دنبال کرد و معتقد بود که هرجا منافع ملی اقتضا نمود باید به رژیمهای وابسته و مستبد ضربه وارد نماییم. در کل این دیدگاه تلفیقی از دو نظر دیگر بود. معتقدین به این شیوه بیان داشتند، مادامی که در داخل موفق به تثبیت اوضاع نشدهایم نباید در قبال جامعهی جهانی موضعی تعرضی داشته باشیم بلکه باید پس از ساماندهی داخل، تدریجا وارد یک مخاصمه با جامعهی جهانی شویم و در صورتی که منافع ملی به خطر افتاد تفاهم با کشورهای قدرتمند ضروری است.[10]
حضرتامام(ره) به نقد و طرد تمام دیدگاههای مطرح شده پرداختند و بر ضرورت بحث صدور انقلاب تأکید کرده آن را از اصول سیاست خارجی دانستند[11] دلایل رد این نظریات را میتوان در سه دسته خلاصه نمود:[12]
- دلایل مکتبی: هدف هر سه دیدگاه از صدور انقلاب کسب قدرت است درحالیکه بهنظر امام هدف انجام تکلیف برای ترویج اسلام است.
- دلایل جامعه شناختی: از دید حضرتامام صدور انقلاب باید نتیجه کار مشترک بوده و بر اساس ایده جهانی بودن انقلاب صورت پذیرد. و همانطور که قبلا توضیح داده شد نه تنها صدور انقلاب را یک تکلیف شرعی دانستند بلکه آنرا خصلت ذاتی و اجتنابناپذیر ماهیت انقلاب دانسته و بر تحقق عملی آن تأکید کردند.[13]
- دلایل سیاسی: هر سه دیدگاه به صدور انقلاب نگاه ابزاری داشتند حال آنکه امام آنرا از اصول سیاست خارجی قلمداد کرد.
طرد این سه دیدگاه توسط امام نشانگر وجود روشهای مبارزه با آنها در ادبیات سیاسی غرب و نظامهای استعماری پیشرفته و سازمانهای جاسوسی با سابقهاش است. امام با طرد آنها و جایگزینی روش جدید برای صدور انقلاب نیروی بازدارندگی غرب در این مقوله را زمینگیر، سردرگم و ناتوان ساخت. به باور امام اشاعهی پیام رهاییبخش و عزتآفرین انقلاب اسلامی در عصر ارتباطات موکول به اجازه نشر از جانب مخالفان نیست.
بهدنبال نفی این روشها امام خمینی(ره) به اثبات و معرفی روشهای صحیح صدور انقلاب پرداختند. ایشان موضوعاتی چون معرفی صحیح اسلام از طریق تبلیغ،[14]دعوت به اسلام،[15] صدور ارزشهای انسانی، آشناسازی مستضعفان با حکومت عدل اسلامی و عمل مطابق اسلام را از عوامل و شیوههای صدور انقلاب دانستند.
بازتاب صدور انقلاب در سیاست خارجی
ظهور صدور انقلاب بهعنوان اصلی بنیادی در سیاست خارجی همچون خود انقلاب ایران، بازتاب پویایی سیاسی داخلی ایران است.[16]در مرحله اول طرح این مفهوم موجب باز تعریف مفاهیم اساسی در عرصه سیاست داخلی و بینالمللی شد؛ مفاهیمی چون: اهداف ملی، منافع ملی، مصالح ملی، قدرت ملی، ارزشهای ملی و سایر مفاهیم. یکی از متغیرهایی که سیاست خارجی را تحت تأثیر قرارمیدهد، ایدئولوژی است. در جمهوری اسلامی ایران که سیاست خارجی برگرفته از آموزههای اسلامی است، ایدئولوژی اسلامی نقش تعیینکنندهای در جهتدهی به ایستارها، تعهدات و رفتارهای سیاست خارجی ایفا میکند.[17] بر این اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مناسبات موجود جهانی را به چالش کشید و نظم حاکم بر آنرا مورد تهدید قرار داد. به این ترتیب صدور انقلاب هم بهعنوان یک هدف و هم بهعنوان رسالت و وظیفه انقلابی ظاهر شد.
صدور انقلاب در دوره پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی
در دوران اولیه پیروزی انقلاب مفهوم صدور انقلاب تحت تأثیر ایدئولوژیزهشدن فرهنگ سیاسی و بهتبع رفتار سیاسی ایران، بیشتر بهصورت نوعی صدور تبلیغی و نرمافزاری انقلاب براساس روشهایی چون تبلیغ و دعوت مطرح میشد.[18]درچارچوب این ایدئولوژی، جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان در کل جامعهی بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد. در نتیجه این اصل را بر ارتباط کشورها قرار میدهد نه دخالت در امور داخلی ملتها.[19]
اصول قانون اساسی نیز بر اتحاد ملل اسلامی و وحدت جهان اسلام(اصل 11) و دفاع از حقوق همه مسلمین جهان(اصل3) را در کنار اصل خوداری از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، قرار میدهد. البته این اصول بر مبنای تفسیری اسلامی از مفهوم امت تدوین گردیده و در نفس خود بر نوعی گرایش فراملی دلالت دارند؛ این نقطه همان جایی است که نظریه امالقری بودن ایران برای جهان اسلام مطرح میشود، ایدهای که از تقسیم مرزهای عقیدتی جهان به دارالکفر و دارالسلام منتج شده است.[20]این تقسیمبندی یک تهدید بزرگ نسبت به نظم جهانی و هژمونی قدرتهای مسلط بود، لذا جنگ تحمیلی را علیه انقلاب اسلامی شکل دادند. جنگ انگیزههای ملی را در کنار ایدههای مذهبی تا حدود زیادی احیا کرد. حفظ تمامیت ارضی«امالقری» وارد تعریف امنیت ملی شد و بنابراین حفظ نظام فریضهای واجب بر همه ایرانیان شد.[21]
صدور انقلاب در دورهی پس از جنگ تحمیلی
جنگ به پایان رسید و عواملی چند دست به دست هم دادند تا شرایط را تغییر دهند: ارتحال امام، پایان جنگ سرد، تهاجم عراق به کویت و فروپاشی شوروی از جمله این عواملاند. وقایع مهمی چون نامهی امام خمینی(ره) به گورباچف و پیشبینی فروپاشی نظام کمونیستی[22] و صدور فتوای اعدام سلمان رشدی نویسندهی کتاب آیات شیطانی[23]از جمله حوادث مهمی هستند که در جهت صدور و شناسندن انقلاب اسلامی به جهانیان صورت گرفت.
در دورهی سازندگی، الگوهای رفتاری از رویارویی به مصالحه و از توسعهطلبی به همزیستی تغییر کرد، با این توجیه که در این شرایط کشور ما نمونهای برای سایرین خواهد شد و تمامی کشورهای جهان سوم و دولتهای اسلامی را تحتتأثیر قرار میدهد. این معنای صدور انقلاب است. بهعبارت دیگر، صدرور انقلاب در این دوره مترادف با ارائهی الگوی توسعه اقتصادی جمهوری اسلامی به سایر کشورهاست.[24]
در دومخرداد، بار دیگر خبر از یک چرخش در حیات سیاسی- اجتماعی ایرانیان میداد. سیاست جدید ایران در این دوره، سیاست تشنجزدایی، همزیستی مسالمتآمیز و احترام متقابل بود و برای اثبات این اصول در نزد جهانیان، نظریهی گفتگوی تمدنها بهعنوان یک نظریه صلحمحور و بهعنوان نوع نگرش ایران به جهان مطرح شد. این اصول در کنار سه اصل عزت، حکمت و مصلحت عمل میکردند. در سطح بینالملل نیز پلورالیسم جهانی بهمفهوم مخالفت با نظام تک قطبی و ارتباطات فرهنگی محوریت یافتند.[25]
بنابراین در مجموع میتوان گفت که صدرو انقلاب فرآیندی برای معرفی نظام جمهوری اسلامی بهعنوان یک الگوی نظام حکومت اسلامی نمونه در جهان معاصر است. در حقیقت صدور انقلاب ماهیتی نرمافزاری و بینالاذهانی دارد نه سختافزاری و فیزیکی. آرمانها و اندیشههای انقلاب اسلامی که در قالب عدالتخواهی، آزادیطلبی، مردمسالاری، صلحطلبی و... تجلی و نمود پیدا میکند، نیازی به صدور فیزیکی ندارد، بلکه در چارچوب مردمسالاری دینی در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران ارئه شده و میتوانند آزادانه از سوی سایر ملل مورد پذیرش قرار گیرد. بنابراین مسأله صدور انقلاب در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره در چارچوب مقررات، هنجارها، قواعد و سازمانهای بینالمللی و با ابزارهای مسالمتآمیز صورت گرفته است.