جمشيد آموزگار، اصل4، كابينه ي منوچهر اقبال، كابينه ي هويدا، اوپك، حزب رستاخيز، 16 آذر 1356، قيام 19/10/1356، شريف امامي، علوم سياسي
نویسنده : محمد علی زندی
جمشید آموزگار در سال 1302هـ.ش (1924م) در شهر تهران متولد شد.[1] پدرش حبیبالله آموزگار (1359- 1269) از اهالی اصطهبانات فارس بود که به مدارج علمی و سیاسی دست یافته بود که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
در عرصهی علم به استادی دانشگاه در رشتهی معقول و منقول، قاضی و عضو عالیرتبهی وزارت دادگستری (عدلیه) روزنامهنگار و نویسنده و دارای تألیفات و ترجمههای متعددی از جمله فرهنگ آموزگار، راهنمای تربیت، زن در جامعه، ابومسلم خراسانی و... بود.[2]
در عرصهی سیاست، عضویت در مجلس موسسان، عضویت در دورههای دوم و سوم مجلس سنا، مدتی کوتاه در کابینهی حسین علاء در سال 1330 وزیر فرهنگ، از اعضای حزب رادیکال و عضو کمیتهی مرکزی حزب ملیون و... میتوان اشاره کرد.[3]
جمشید آموزگار دورهی ابتدایی را در دبستان ترغیب و دورهی متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر گذراند و وارد دانشکدههای فنی و حقوق گردید ولی قبل از اتمام دورهی دانشکدهها در بحبوحهی جنگ جهانی دوم، برای ادامهی تحصیل عازم آمریکا گردید[4] و بلافاصله تحصیلات خود را در رشتهی لیسانس مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه مذکور، فوق لیسانس را در رشتهی هیدرولیک از دانشگاه واشنگتن اخذ کرد و با ادامه تحصیل در همین رشته، با اخذ درجهی دکتری از دانشگاه کرنل تحصیلات خود را به اتمام رساند. آبیاری، سدسازی، لولهکشی، راهسازی، ساختمان فرودگاه از زمینههای تخصصی وی بود و در مورد امواج دریا و سواحل نظریاتی مطرح کرد.[5]
فعالیتها و مناصب جمشید آموزگار
جمشید آموزگار بعد از فارغالتحصیلی در دانشگاه کرنل با سمت دانشیاری مشغول تدریس شد. وی در همان سال (حدود 1328) به استخدام سازمان ملل متحد در آمد و بهعلت آشنایی با امور آب، از جانب آن سازمان برای مطالعات سه ماه بهعنوان کارشناس امور لولهکشی آب به ایران اعزام شد. در سال1330 به ایران بازگشت و داوطلب تدریس در دانشگاه فنی گردید که دانشگاه مدرک تحصیل او را کافی ندانست.[6] پس از جنگ جهانی دوم، امریکا برای تحکیم پایگاه خود در ایران و توسعه و گسترش نفوذ در این منطقه، سازمانی به نام اصل4 تأسیس کرد. در سال 1330 آموزگار همکاری خود را با سازمان اصل4 آغاز کرد و پس از مدت کوتاهی سمت ریاست ادارهی مهندسی اصل4 به او سپرده شد.[7] آموزگار در مدت یک سال و نیم کار در این سازمان به سراسر کشور مسافرت کرد و مطالعات کارشناسی را در خصوص آبهای زیرزمینی انجام داد و 84 نقطه را برای حفر چاه مناسب تشخیص و تعیین نمود و برای 25 شهر کشور نقشهی لولهکشی آب آشامیدنی تهیه کرد[8] و در سال 1332 به استخدام وزارت بهداشت به مقام معاونت وزارت بهداشت منصوب شد و حدود سه سال عهدهدار این سمت بود که عمدهترین فعالیت وی در این مدت مبارزه با بیماری مالاریا بود.[9]
جمشید آموزگار در نهم شهریور 1327 در کابینهی ترمیمی منوچهر اقبال به جای آقاخان بختیار وزیر کار شد و در همان سال به عضویت در مجمع موسسین حزب ملیون درآمد. از اقدامات مهم او در وزارت کار میتوان به همکاری وی در تهیهی لایحهای مبنی بر منع مداخلهی کارکنان دولت در معاملات دولتی[10] و تهیهی لایحهی قانون کار ایران و ارائهی آن به مجلس نوزدهم شورای ملی اشاره کرد.[11] در سال 1338 سمت او در کابینه تغییر یافت و به جای سرتیپ اخوی، وزیر کشاورزی گردید.[12] قانون اصلاحات ارضی را به تصویب رسانید[13] و تا نیمهی 1339 در آن سمت باقی ماند. در سال 1342 در کابینهی حسنعلی منصور به وزارت بهداری منصوب شد که با طرح قانون کاپیتولاسیون، موجب اعتراض گروهی از اعضای کابینه از جمله آموزگار گردید[14] و آموزگار، دکتر عالیخانی و خسروانی از اعضاء کابینهی منصور این اقدام را ننگ ابدی و دولت را تهدید به استعفا نمودند.[15] در سال 1343 در کابینهی هویدا سمت وزارت بهداری را حفظ کرده در اردیبهشت 1344 از طرف هویدا به وزارت دارائی منصوب شد و قریب 8 سال در رأس این وزارتخانه قرار داشت و قانون جدید مالیات بر درآمد را از تصویب مجلس گذراند.[16]
در سال 1346(1967م) آموزگار در مقام یک کارشناس اقتصادی ایران به مجمع سالانهی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول راه یافت و در همان جا به ریاست مجمع سالانهی بانک مذکور انتخاب شد. اما مسئولیت مهمی که موجب شهرت بینالمللی آموزگار شد ریاست هیأت نمایندگی ایران در اجلاسیههای اوپک بود این سمت در واقع از زمان ورود وی به جمع مشاوران شاه (اقبال، منصور، هویدا، هوشنگ نهاوندی، جعفر شریفامامی و...) آغاز گردید.[17] در سال 1350 (1971م) جمشید آموزگار با حفظ سمت (وزارت دارایی)، از جانب شاه به ریاست هیأت نمایندگی ایران را برای شرکت در دومین اجلاسیهی اوپک بر عهده داشت در این اجلاسیه که آموزگار به ریاست آن انتخاب شده بود قیمت با چند برابر افزایش به تصویب اجلاسیه رسید این افزایش که با ریاست آموزگار همزمان شده بود بهعنوان پیروزی سران اوپک از جمله شخص آموزگار تلقی شد.[18] از این پس آموزگار با حفظ سمت بهعنوان ریاست هیأت ایران در اجلاسیههای سران اوپک شرکت میکرد.[19]
در اردیبهشت 1353 جمشید آموزگار تغییر سمت داد و به وزارت کشور و سرپرستی سازمان امور اداری و استخدامی کشور برگزیده شد[20] و در سال 1354 که بهعنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران در جلسات اوپک در وین شرکت کرده بود به همراه چند نفر از وزرای نفتی دیگر کشورها در کنفرانس اوپک، توسط کارلوس تروریست مشهور بینالمللی گروگان گرفته شد که به روایتی تنها در قبال پرداخت بیست میلیون دلار از جانب دولت ایران آزاد شدند.[21]
بعد از تشکیل حزب رستاخیز در سال 1354، جناحهای دوگانهی حزب که قرار بود نقش مخالف و موافق را ایفا نمایند، به توصیه شاه، آموزگار رهبر جناح لیبرالهای پیشرو- مترقی و هوشنگ انصاری (وزیر دارایی) رهبر جناح لیبرالهای سازنده را پذیرفتند.[22]
آموزگار با حفظ سمت وزیر کشور، مقام مشاور اجرایی نخستوزیر را هم به دست آورد و در چهارم بهمن 1354 بهعنوان مسئول هماهنگی خدمات شهری در حزب تعیین شد و بالاخره در ششم آبان 1355 بعد از هویدا بهعنوان دومین دبیرکل حزب رستاخیز انتخاب شد و بعد از طرف شاه مسئول انتخاب کابینه شد.[23] در کل میتوان گفت در تاریخ مشروطیت ایران، هیچ وزیری به اندازه آموزگار وزارت نکرده است و مجموعا هفده سال بر مسند وزارت تکیه زده است.[24]
دوران نخستوزیری آموزگار (از 27 مرداد 1356 تا 4 شهریور 1357)
بعد از برکناری هویدا، آموزگار نخستوزیر شد که شرایط و عوامل متعددی در این انتخاب دخیل بود که میتوان موارد زیر را اشاره کرد:
1. از نظر داخلی، مخالفت روز افزون مردم با سیستم تک حزبی و دیکتاتوری دولتی،[25] نارضایتی در میان ردههای پایین افسران ارتش، دزدی، ارتشاء، فساد اداری و سوء مدیریت،[26] سازماندهی نیروهای مذهبی تحت رهبری امام خمینی(ره)، افزایش تورم و مشکلات اقتصادی[27] و طولانی شدن دورهی هویدا.[28]
2. در عرصهی بینالمللی و سیاست خارجی، پیروزی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا که حمایت نامحدود خارجی از بعضی سیاستهای رژیم کاهش چشمگیری داشت[29] و از دیگر نتایج پیروزی دموکراتها حمایت مجامع مختلف امریکای و اروپایی از ادعاهای مخالفان رژیم پهلوی دربارهی اجرا نشدن قانون اساسی و حقوق بشر در ایران مانند صلیب سرخ بینالمللی، انجمن بینالمللی حقوقدانان و...بود.[30]
3. تحصیلات آموزگار در امریکا، داشتن دوستان مناسب در آن کشور، تجربهی او در سازمان اوپک[31] و ایجاد تغییر نسبی در فضای سیاسی از طریق وارد کردن اعضای جدید و جوان کابینه برای جلب نظر مخالفان[32] و... اشاره کرد.
اولین مشکل آموزگار در شروع نخستوزیری، انتخاب وزیران کابینه بود. نیمی از آنان از اعضاء کابینهی هویدا بودند[33] که بنا به اصرار و خواستهی هوایدا و شاه به وی تحمیل شده بودند و نیمی دیگر از چهرههای تازهای بودند که با مشورت محمد یگانه دوست دیرینهاش و علی فرشچی رئیس دفترش انتخاب شده بودند[34] همگی اعضاء از تکنوکراتها بودند ولی نه هر تکنوکراتی. اعضاء اغلب فارغالتحصیلان دانشگاهی نظیر کلورادو، نبراسکا، کلمبیا و کالیفرنیا بودند.[35] وی برای اولین بار در کابینهی پست وزیر مشاور در امور زنان را بهوجود آورد و مهناز افخمی را به این پست انتخاب کرد که در حقیقت همان سازمان زنان ایران منتسب به اشرف پهلوی بود.[36]
برنامهها و اقدامات
در برنامهی دولت ریاضت اقتصادی لحاظ شده بود و در آن سرمایهگذاری صنعتی بهمیزان زیادی کاهش یافته بود و امتیازات و تسهیلات و اعتبارات که اقتصاد را دچار تورم شدید کرده بود، محدود اعلام شد. بهعلاوه اقداماتی از قبیل مبارزه با فساد و رشوهخواری در دستور کار قرار گرفت[37] این مسائل بهعلاوه مشکل مسکن، اجارهبها، مسئلهی زمینخواران که در مدت کوتاهی به ثروتمندان افسانهای تبدیل شده بودند و از حمایت یک نظام بستهی سیاسی برخوردار بودند از مواردی بودند که دولت برخورد با آنرا وعده داد.[38]
در زمینهی انجام وعدههای سیاسی در توسعهی آزادیها، سازمانهایی همچون کانون نویسندگان، گروه کتاب آزاد، اندیشهی آزاد، کمیتهی ایرانی دفاع از آزادی حقوق بشر، سازمان ملی استادان دانشگاه، جامعهی بازرگانان تجار و پیشهوران تشکیل شدند و شروع به تبلیغ برای اصلاحات سیاسی کردند و گروههایی تحت نام نیروهای جبههی ملی، نهضت آزادی و روشنفکران جوان هم تجدید حیات یافتند.[39] بهدنبال اعلام سیاست حمایت از حقوق بشر، نمایندگان سازمانهای بینالمللی مانند سازمان عفو بینالمللی و صلیب سرخ جهت بازدید به ایران آمدند و تغییراتی در قوانین نظامی و زندانیان سیاسی بهوجود آمد و در مجلس لایحهی اصلاحی دربارهی دادگاههای نظامی شکل قانونی گرفت.[40]
تغییرات انجام شده از طرف دولت در میان بخشی از مخالفان نتیجهی مثبت در بر داشت ولی با شدت گرفتن حوادث انقلاب این اقدامات از جانب دولت در میان بیشتر مخالفین از جمله علما اقدامی در جهت تثبیت سلطنت استبدادی شاه تلقی میگردید و آنرا کوششی برای کسب مشروعیت جهت ادامهی حکومت وی میدانستند.[41]
حوادث و اتفاقات دوران نخستوزیری آموزگار
بهدنبال فضای باز سیاسی در تهران و شهرستانها تظاهراتی بهوقوع پیوست و دولت آموزگار با اقدامات گستردهی مخالفان در داخل و خارج مواجه شد. افزایش اجتماعات مذهبی با شهادت سیدمصطفی خمینی فرزند امام خمینی در آبان 1356 به شکل اعتراض شدید به سیاستهای سرکوبگرایانهی دولت بروز نمود[42] و تداوم این اجتماعات در مناسبتهایی همچون 16 آذر در دانشگاههای کشور و 17 دیماه مخالفتها را عمومیت بخشید. بهخصوص چاپ مقالهی توهینآمیز به شخصیت امام خمینی(ره) در روزنامهی اطلاعات (17/10/1356) موجبات اعتراض سراسری را در شهرهای بزرگ فراهم کرد. ابتدا در اعتراض به مقاله، مردم قم دست به یک راهپیمایی گسترده زدند این راهپیمایی با هجوم پلیس سرکوب و عدهای مجروح و شهید شدند که امام و مراجع تقلید آنرا محکوم کردند.[43] رهبران مذهبی، سازمانهای مستقل، دستهها و گروههای سیاسی و مجامع حقوق بشر از جمله کمیتهی دفاع از آزادی حقوق بشر ایران، با ارسال اعلامیه به نخستوزیر به رفتار توهینآمیز حکومت نسبت به جامعه مذهبی و جعل دروغ نسبت به بزرگان دینی و کشتار مردم قم اعتراض کردند.[44] در پی بیانات امام خمینی بهمناسبت چهلم شهدای قم، مراسمی به همین مناسبت در 29 بهمن 1356 در شهر تبریز برگزار شد که با حملهی مأمورین عدهی زیادی شهید شدند.[45] آموزگار قیام مردم تبریز را برانگیختهی دست بیگانگان شمرد و تظاهرکنندگان را از اهالی تبریز ندانست شاه نیز حوادث تبریز را اتحاد نامقدس بین کمونیستها و اشخاص مرتجع اعلام کرد. در هشتم و نهم فروردین 1357 در چهلم شهدای تبریز در شهرهای اصفهان، تهران، آبادان، آباده، قزوین، کاشان، بابل، تبریز، شیراز، یزد، جهرم و... مردم دست به تظاهرات زدند که بعد از آن حکومت نظامی اعلام شد.[46] در 28 مرداد 1357 فاجعهی سینما رکس آبادان رخ داد که منجر به شهادت حدود 477 نفر از اهالی آن شهر شد، که باعث اعتراض عمومی مردم شد. آموزگار مقابل اعتراض عمومی در سراسر کشور، و ناتوانی در پاسخگویی به خواستههای مردم و عجز در مقابل خواستههای شاه، در سرکوبی مردم و مهار بحران، 4 شهریور 1357 از مقام نخستوزیری و دبیرکلی حزب رستاخیز استعفا داد.[47] هفت روز پس از استعفای آموزگار، حزب رستاخیز متلاشی و مدتی بعد منحل شد. با قبول استعفای آموزگار که شاه بعدها آنرا یک خطای سیاسی اعلام کرد جعفر شریفامامی مأمور تشکیل کابینه گردید.[48]
پس از آن استعفا، آموزگار عملا از منظومهی قدرت دربار خود را خارج نمود و از شاه بهعنوان مرکز قدرت کمی فاصله گرفت. مخالفت انقلابیون در این زمان حاکی از آن است که آموزگار را بهخاطر رفتار کاملا متضاد با آنچه دربارهی گسترش فضای سیاسی کشور وعده داده بود، خائن به آرمانهای مردم اعلام و تقاضای محاکمهی وی را کردند. پس از اینکه دولت ازهاری برای مهار انقلاب، تصمیم به دستگیری و حبس تعدادی از دستاندرکاران دولتهای گذشته گرفت، آموزگار با اجازهی شاه و دریافت گذرنامهی سیاسی به بهانهی بیماری همسر آلمانیش از کشور خارج شد و با آنکه دارای گذرنامهی آمریکایی بود و تابعیت مضاعف ایرانی ـ آمریکایی داشت، در هنگام خروج از ایران از سفارت امریکا در ایران، تقاضای ویزای قانونی در امریکا نمود. در اوایل آذر 1357 نام آموزگار در فهرست 144 نفری منتشره از سوی کارکنان بانک مرکزی بود که از کشور ارز خارج کرده بودند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، نام جمشید آموزگار در فهرست اسامی ممنوعالخروجها از کشور منتشر شد که از سال 1341 در کشور مسئولیت عالیرتبه داشتند. بهدنبال آن اموال وی طبق حکم غیابی دادستانی انقلاب در فروردین 1358 بهنفع بنیاد مستضعفان مصادره شد. آموزگار یک ماه بعد از استعفا به ایالت فلوریدای امریکا رفت سپس در ایالت میامی مقیم شد[49] و بههمراه جهانگیر آموزگار که مدتی مسئولیت ریاست هیئت نمایندگی اقتصادی ایران در امریکا را به عهده داشت، شرکت ساختمانی تأسیس کرد. در سالهای نخستین اقامت آموزگار در امریکا وی با باشگاه پان امپریال همکاری داشت. ارتشبد اویسی، اردشیر زاهدی از گردانندگان این باشگاه بودند. هدف این باشگاه تلاش برای اتحاد ایرانیان مقیم امریکا و اروپا و طرح نقشهی مبارزه با جمهوری اسلامی ایران بود. سرمایهی این کلوپ از محل اجارهی ساختمان بزرگ بنیاد پهلوی در نیویورک که از طرف شاه در اختیار هوشنگ رام، مدیرعامل فراری بانک عمران گذاشته شده بود، تأمین میشد. جمشید آموزگار، هوشنگ انصاری، جهانگیر آموزگار، فریدون هویدا که به یاران اربعه مشهور بودند مدیریت و پیگیری امور فرهنگی این مجموعه را در دست داشتند. بیان نظرات و بازگویی حوادث سیاسی، اقتصادی گذشتهی کشور در مطبوعات فارسی زبان خارج از کشور بههمراه محمد باهری، هوشنگ نهاوندی، داریوش همایون و عبدالمجید مجیدی از دیگر اقدامات آموزگار و هم مسلکانش علیه جمهوری اسلامی ایران در غرب بود.[50]