دولت موقت، شوراي انقلاب، مهندس بازرگان، حكومت، انقلاب اسلامي، امام خميني، علوم سياسي
نویسنده : حسين دانش
دولت موقت به دولتی گفته میشود که در دوران برزخ سیاسی، پس از انتقال قدرت از یک نظام سیاسی به نظام سیاسی دیگر (مثلا، تبدیل سلطنت به جمهوری)، تشکیل میشود و تا زمان تصویب قانون اساسی جدید و بنیانگذاری نهادهای تازهی سیاسی عهدهدار امور کشور میباشد.[1]
مهدی بازرگان در سال 1286ش در تهران به دنیا آمد. او هشتمین فرزند از خانوادهای چهارده نفری بود. بازرگان، تحصیلات ابتدایی را در مدارس ثروت، سلطانی و دارالمعلمین تهران گذراند و در 1307ش در مسابقهی اعزام محصلان برای تحصیل به اروپا شرکت کرد و در همان سال از سوی وزارت فواید عامه راهی فرانسه شد و در شهر نانت به رشتهی مهندسی ماشینهای حرارتی پرداخت و هفت سال بعد در 1313ش با درجهی دکتری مهندسی مکانیک به ایران بازگشت. او یکی از فعالان سیاسی- مذهبی ایران در دهههای 20، تا50، بود که در 15 بهمن 1357 به توصیهی شورای انقلاب و با حکم امام بهعنوان اولین نخستوزیر انقلاب اسلامی برگزیده شد. مهندس بازرگان سرانجام در 30 دی 1373 به دنبال بروز عارضهی قلبی درگذشت و در مقبرهی خانوادگیاش در قم به خاک سپرده شد.[2]
حکم انتصاب مهندس بازرگان
امام در حکم انتصاب مهندس بازرگان به این سمت اینچنین تاکید کرد که «بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، بر حسب حق شرعی و قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است، و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و وابستگی به گروهی خاص مامور تشکیل دولت موقت مینمایم.[3]
علل به قدرت رسیدن دولت موقت
آنچه مسلم است، ریشهی این انتخاب بازرگان به سمت نخستوزیری را باید در دورهی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی جستجو کرد. زمانی که امام خمینی(ره) از عراق به پاریس منتقل شد، رجال و فعالان سیاسی در راستای مبارزه با حکومت پهلوی به دیدار ایشان رفتند و مذاکرات مختلفی را در آنجا انجام دادند. مهندس بازرگان نیز که مبارزات سیاسی خود را از سالهای دههی 1320ش شروع کرده و تا سال 1357ش با گرایشات مذهبی به طرق مختلف آنرا ادامه داده بود، با هدف همگامی با مبارزات امام خمینی(ره) در پاریس به ملاقات ایشان رفت. در این دیدار، امام(ره) با اشاره به اوضاع سیاسی کشور که به صورت روزافزونی در جهت تضعیف حکومت پهلوی حرکت میکرد، به بازرگان گوشزد نمود که باید به فکر تشکیل مجلس و هیات دولت باشیم و از وی خواست که افراد مورد اعتماد و مسلمان را شناسایی و برای تحقق این ایده معرفی کند. بازرگان نیز با کمک و رایزنی افراد دیگری، فهرستی از فعالان سیاسی ـ انقلابی را تهیه و به حضرت امام(ره) ارائه کرد.[4] اما به غیر از این مطلب میتوان برای به قدرت رسیدن دولت موقت به عوامل زیر اشاره کرد:
1. فقدان انگیزهی لازم میان روحانیون برای تصدی قدرت اجرایی کشور:
روحانیون به رهبری امام خمینی(ره) هیچگاه قصد نداشتند که حکومتی بسازند و خود را در کلیهی امور اجرایی و قضایی و قانونگذاری آن درگیر سازند بلکه بیشتر مایل بودند که امور اجرایی به دست افراد صالح و متدین غیر روحانی اداره گردد و خود نظارت را بهجای آورند. مخصوصا امام(ره) در صحبتهایش بارها به این نکته اشاره داشتند و حتی روحانیون نیز برای تصدی مدیریت اجرایی کشور مانند شهید بهشتی و شهید مطهری و سایر افراد تمایلی نشان نمیدادند.[5]
2. سابقهی سیاسی، دینی و اجرایی بازرگان:
از مهمترین سمتهای اجرایی بازرگان که از او یک شخصیت با تجربه ساخت همان ماموریت خلع ید بود که وی توانست با نمایش یک بازی سیاسی جسورانه به همراه هیئتی، از شرکت نفت انگلستان را خلع ید کند. از دیگر خصوصیات بازرگان که امام را در جلب اعتماد به او یاری رساند سابقهی مبارزاتی و فعالیت جدی و سخت او با دولتهای دستنشانده شاه بود.[6]
و همچنین از دیگر عوامل، اندیشهی دینی بازرگان بود که مورد توجه امام(ره) قرارگرفت، وی در طول 50 سال فعالیت دینی سعی داشت چهرهای از اسلام مترقی نشان دهد و آنرا با پیشرفتهای علمی و فنی سازگار جلوه دهد و میگفت علاوهبر مسلح شدن به دین اسلام، باید به ایدئولوژیهای غیر مذهبی و لائیک با همان سلاح خودشان پاسخ داد.[7]
3. انگیزه و تلاش شخص بازرگان برای تصدی قدرت اجرایی:
بازرگان در پیروزی انقلاب اسلامی احتمال تحقق آرامانهایی را میدید که سالها برای آنها مبارزه کرده، چند دهه در برابر روش استبداد حکومت پهلوی مقاومت کرده بود، اکنون پایان استبداد را میدید و در اولین سخنرانیاش پس از گرفتن پست جدید گفت: اکنون در انقلاب آرزوی دیرینهام را که 40 سال تلاش میکردم تا بین این دو برادر اصیل و قدیم، یعنی دین و دانش پیوند بزنم محقق یافتم و بزرگترین مژدهی پیروزی و نجات ایران را در آن روز دیدم.[8]
وظایف دولت موقت
دولتی که با حکم امام خمینی(ره) در تاریخ 15/11/1357 به نخستوزیری مهندس (مهدی بازرگان) تشکیل شده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن، با عنوان (دولت موقت انقلاب اسلامی) ادارهی کشور را به دست گرفت.
فرمان نخستوزیری مهندس بازرگان شامل مأموریتها و مسؤولیتهای زیر بود:
1. در انتصاب مسؤولین دولتی، روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص در نظر گرفته نشود.
2. انجام رفراندم و رجوع به آرای عمومی ملت دربارهی تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی.
3. تشکیل مجلس خبرگان جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید.
4. برگزاری انتخابات مجلس نمایندگان ملت. [9]
برنامههای اصلاحی دولت موقت
1. تلاش در جهت اصلاح بروکراسی اداری:
یکی از برنامههای دولت موقت، اصلاح ساختار و تنظیم فعالیت دستگاههای دولتی بود که به نظر بازرگان، در دوران پهلوی، همه چیز تحت اختیار سلطهی حکومت مرکزی و دولت قرار داشت و به دلائل پیشینهی حکومت استبدادی، ضعف مالکیت خصوصی، طولانی شدن هرج و مرج اجتماعی و... هنگامیکه بازرگان کابینه را تشکیل داد، دولت تشکیلات پیچیده ای داشت؛ حدود 6/1 میلیون نفر را مستقیما و تقریبا همین تعداد را غیر مستقیم در استخدام داشت، یعنی حدود 30 درصد از نیروی کار در استخدام دولت بود درآمدش حدود 20 میلیارد دلار یا 35 درصد تولید ناخالص ملی میشد. به نظر بازرگان در شرایط انقلاب، کشور در سطحی قرار گرفته که استخدام کردن یک امر غیر انقلابی و خلاف اسلام و ملت و مملکت میباشد و ما ناچاریم تعدادی را از دستگاه عظیم بروکراسی بیرون بریزیم.[10]
2. اصلاح ساختار ارتش:
از دیگر برنامههای دولت موقت ترمیم و اصلاح ارتش بود که بازرگان تنها تعویض فرماندهان عالی رتبهی ارتش را کافی میدانست و هیچگاه تغییر و تعویضهای گسترده در سطح میانی و پایین را نپذیرفت و اعتقاد داشت که ارتشیان منهای فرماندهان ارشد آن انقلابی و صمیمی و در خدمت مردم بودند.[11]
علل استعفا یا سقوط دولت موقت
علل و عوامل بسیاری در سقوط دولت موقت وجود داشت که ما در این مقاله به علتهای مهم آن اشاره داریم.
1. عدم هماهنگی با ارزشهای اسلامی:
در اینکه اندیشهی مسلط بر فضای انقلاب یک اندیشهی دینی و اسلامی بود جای هیچ شک و تردیدی وجود ندارد، اما برخی از اعضای دولت موقت نتوانستند خود را با ارزشهای اسلامی بهطور کامل هماهنگ کنند و حتی علیه مبانی دینی و انقلابی اظهاراتی نمودند. مثلا حسن نزیه در نهم خرداد ماه سال 1358ش دربارهی عدم امکان اجرایی قوانین اسلامی گفت: «... این نه ممکن و نه مفید و نه خوب است که بخواهیم تمامی مسائل سیاسی ـ اقتصادی و حقوقی کشور را براساس موازین و مقررات اسلامی مورد حل و فصل قرار دهیم... .» این اظهارات انتقادهای گستردهای را برانگیخت. سایر اعضای دولت موقت از جمله خود بازرگان، عزتالله سحابی و عباس امیرانتظام نیز از تداخل دین و سیاست انتقاد کرده و آنرا بهعنوان راهبردی برای تشکیل حکومت محکوم نمودند.[12]
2. عدم تفاهم با رهبری انقلاب:
امام خمینی(ره) بهعنوان رهبر انقلاب، شخص درجهی اول کشور و بالاترین مقام تصمیمگیرنده بود. بازرگان رهبری سیاسی حضرت امام(ره) را پذیرفته بود، اما با گذشت زمان بین آن دو اختلافنظر پدید آمد. این امر از تفکرات و دیدگاههای آنها سرچشمه میگرفت. بازرگان اساسا یک اصلاحگر دینی و فردی میانهرو و محتاط بود و از بینش و توانایی انقلابی برخوردار نبود اما در مقابل، امام(ره) نشان داده بود که فردی قاطع و انقلابی میباشد.[13]
برخی از اختلافات حضرت امام(ره) با دولت موقت ناشی از تفکر و دیدگاه کلی دولت موقت بود که به تغییرات اساسی و ساختاری دست نزد؛ چنانکه دولت موقت هیچگاه سعی نکرد نمادهای مربوط به حکومت پهلوی را تغییر دهد و یا همچنان از سربرگهایی با آرم شاهنشاهی استفاده میکرد بهگونهای که سرانجام خود امام(ره) ناگزیر شد در این زمینه به دولت موقت هشدار دهد.[14]
دولت موقت میتوانست با اتکاء به مواضع و دیدگاههای امام خمینی(ره)، حمایت موثر ایشان را برای عبور از بحرانها به همراه داشته باشد. نفوذ کلام امام در تودهها و اقشار مختلف مردم انکارناپذیر بود و بارها این امر برای خود بازرگان نیز ثابت شده بود. در واقع از دستدادن حمایت نسبی حضرت امام برای دولت موقت به معنای از دستدادن فرصت بسیار ارزشمندی بود که میتوانست شرایط را به نفع دولت تغییر دهد. نهایتا امام خمینی(ره) چند ماه پس از سقوط دولت موقت گفت: «این اختلاف عقاید و سلیقهها بود که ما به آن توجه نکردیم و چه بسا میبایست از همان ابتدا دولتی جوانتر و انقلابیتر که بتواند مملکت را در آن شرایط اداره نماید منصوب مینمودیم.»[15]
3. اختلافات با شورای انقلاب:
شورای انقلاب برای پر کردن خلاء ناشی از نبود مجلس قانونگذاری بهوجود آمده بود و در مرتبهی بالاتری نسبت به دولت موقت قرار داشت. مهمترین عاملی که باعث بروز اختلاف میان این دو نهاد شد، عدم تفکیک دقیق وظایف و نیز تداخل وظایف آنها بود؛ چنانکه هر کدام، دیگری را مانع اجرای موفق برنامههای خود میدانستند و این مساله باعث بهوجود آمدن تعارض در عملکرد آنها میشد. دلیل دیگر ناشی از تعقیب استراتژی گامبهگام توسط دولت موقت و تنندادن آن به دستورها و خواستهای شورای انقلاب بود. جالب آنکه دولت موقت به پیشنهاد اعضای شورای انقلاب تشکیل شده بود و حتی خود بازرگان از اعضای شورای انقلاب بود. اعضای دولت موقت معتقد بودند که شورای انقلاب باید به قانونگذاری بسنده کند و در امور اجرایی دخالت نکند و لذا میان آنها اختلاف افتاد و وقتی که این اختلافات شدت گرفت، نهایتا داوری خود را به نزد حضرت امام(ره) بردند. پس از آن، گرچه تاحدودی این اختلافات فروکش کرد، اما آنها هیچ وقت باهم به تفاهم نرسیدند. تا اینکه سرانجام شورای انقلاب در چهاردهم تیر ماه سال 1358ش طی جلسهای تصمیم گرفت به فعالیتهای اجرایی وارد شود. در این جلسه صریحا اعلام شد که دولت موقت قابل اعتماد نیست و این اقدام از جمله عوامل تاثیرگذار در استعفای آن بود.[16]
4. تسخیر (لانهی جاسوسی) سفارت امریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام:
به اعتقاد برخی، ضربهی نهایی به پیکر دولت موقت را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام زدند؛ زیرا دولت بازرگان بارها بر حراست از سفارت امریکا تاکید کرده بود، ضمن آنکه دقیقا در همان زمان دولت موقت در الجزایر مشغول مذاکره با برژینسکی بود. لذا برای بسیاری این ذهنیت پیش آمد که اقدام دانشجویان در تسخیر سفارت امریکا با هدف بیاعتبار کردن دولت موقت در نزد امریکاییها صورت گرفته است.[17] این اشغال باعث گردید که ارتباط دولت موقت با دولت آمریکا بر مردم آشکار شود به شکلی که بعد از آن بسیاری از افراد وابسته به دولت، کشور را ترک کردند.[18]
جمعبندی
مهندس بازرگان یکی از فعالان سیاسی - مذهبی ایران در دهههای 20، تا50، بود که در 15 بهمن 1357 به توصیهی شورای انقلاب و با حکم امام بهعنوان اولین نخستوزیر انقلاب اسلامی به علت فقدان انگیزهی لازم میان روحانیون برای تصدی قدرت اجرایی کشور، سابقهی سیاسی، دینی و اجرایی بازرگان و انگیزه و تلاش شخص بازرگان برای تصدی قدرت اجرایی برگزیده شد. وظایفی همچون انجام رفراندم و رجوع به آرای عمومی ملت، تشکیل مجلس خبرگان و انتخابات مجلس نمایندگان ملت بر عهده داشت. برنامههای دولت موقت، اصلاح ساختار و تنظیم فعالیت دستگاههای دولتی و ترمیم و اصلاح ارتش بود. عدم هماهنگی با ارزشهای اسلامی، عدم تفاهم با رهبری انقلاب، اختلافات با شورای انقلاب و تسخیر (لانهی جاسوسی) سفارت امریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام باعث سقوط دولت موقت شد.