دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

روش هرمنوتیکی

No image
روش هرمنوتیکی

كلمات كليدي : هرمنوتيك، روش دين پژوهي، روش هرمنوتيكي، تفسير متون ديني، هرمنوتيك متن، هرمنوتيك فلسفي

نویسنده : سعيد متقي فر

تعاریف متعدد و متفاوتی از هرمنوتیک ارائه شده است. به عنوان مثال:

· جان مارتین کلادنیوس[1] هرمنوتیک را هنر دست‌یابی به فهم کامل و تام عبارات گفتاری و نوشتاری می‌دانست.

· فردریک آگوست وُلف، هرمنوتیک را «علم به قواعدی که به کمک آن معنای نشانه‌ها درک می‌شود» تعریف می‌کند.

· شلایرماخر به هرمنوتیک به مثابه «هنر فهمیدن» می‌نگریست.

· بابنر[2] در مقاله خود، هرمنوتیک را به «دکترین فهم» تعریف کرد.[3] چیزی شبیه هرمنوتیک هیدگر و گادامر، که به هرمنوتیک فلسفی مشهور است.

با توجه به تعاریفی که از هرمنوتیک ارائه شد،‌ می‌توان روش هرمنوتیکی را روشی برای فهم و تفسیر هر نوع متنی از جمله متون دینی دانست. و از آنجا که بخش عظیمی از محتوای دین از متون دینی تشکیل شده است، روش هرمنوتیکی (در صورتی که از قواعد صحیح و مقبول تشکیل شده باشد) می‌تواند به مفسر در فهم و تبیین صحیح متون دینی کمک شایانی کند. به همین دلیل «هرمنوتیک به مثابه یک روش تفسیر متون از دوران کهن در حوزه‌های دینی مسیحیان و مسلمانان مطرح بوده است.»[4]

طبقه‌بندی روش‌های هرمنوتیکی

الف) از حیث ادوار تاریخی

هرمنوتیک در یک سیر طولانی، پنج مرحله طولی اساسی را پشت سر گذاشته است.

نخست، هرمنوتیک کلاسیک که در صدد ارائه روش تفسیر متون مقدس و مطلق متون بوده است. دان هاور[5] در سال 1654، نخستین کسی بود که در عنوان کتاب خود از نام هرمنوتیک استفاده نمود و آن را هرمنوتیک قدسی یا روش تفسیر متون مقدس نامید. اگر چه همت اصلی وی مصروف تفسیر کتاب مقدس بود اما قوانین مطرح در این کتاب، قابلیت آن را داشت که همه علوم متکی بر تفسیر متن از آن بهره‌مند شوند. وی هرمنوتیک را با منطق درآمیخت و داوری در باب صدق معنای متن را نیازمند دو مرحله دانست؛ در مرحله نخست باید به مدد هرمنوتیک معنای متن را دریافت، در مرحله بعد با تمسک به تحلیل منطقی، از صادق یا کاذب بودن آن خبر یافت. که این ایده‌ی او مورد استقبال عقل‌‌گرایان عصر روشنگری و عقل‌گرایی قرار گرفت. جان مارتین کلادنیوس[6] از جمله عقل‌گرایانی است که به هرمنوتیک اقبال خاصی نشان دادند. وی افق جدیدی در هرمنوتیک گشود. کلادنیوس هرمنوتیک عام یا نظریه تفسیر را از منطق جدا کرد و در کنار منطق آن را به عنوان علمی کمکی برای علم بشری، بنیان نهاد. آخرین نظریه‌پرداز هرمنوتیکی در عصر روشنگری، ‌می‌یر[7] است. از نظر وی هیچ مفسری بهتر از خود مؤلف نمی‌تواند قصد و مراد او را تشخیص دهد؛ پس بهترین مفسر متن، نویسنده آن است.

دوم، هرمنوتیک مدرن یا رمانتیک که در صدد ارائه روش جلوگیری از بدفهمی و سوء فهم بوده است. چرا که شلایر ماخر به عنوان بنیانگذار هرمنوتیک، اصل را بر نقصان و سوءفهم قرار داده بود از این رو هرمنوتیک به عنوان مجموعه قواعدی روش‌مند و روش‌آموز، باید برای رفع سوء‌فهم به استخدام درآید. ماخر بر خلاف سابق که از ماهیت فهم بحث نمی‌کردند، مسأله ماهیت فهم را در زمره مباحث هرمنوتیکی درآورد و فهم و تفسیر را «بازسازی» و «بازتولید» دانست؛‌ یعنی مفسر وقتی به فهم متن نائل می‌آید که فرایند اصلی ذهن مؤلف را که منجر به آفرینش متن شده، بازآفرینی کند و به درک فضای ذهنی حاکم بر مؤلف، حین تولید متن واقف شود.

سوم، هرمنوتیک روشی است که در عرصه علوم انسانی تعمیم یافت. ویلهلم دیلتای[8] هرمنوتیک را دانشی می‌دانست که عهده‌دار ارائه روش‌شناسی علوم انسانی است. هدف اصلی تلاش هرمنوتیکی او، ارتقاء اعتبار و ارزش علوم انسانی و هم طراز کردن آن با علوم تجربی بود. وی تحلیل معرفت‌شناسانه‌ای از علوم انسانی و بطور خاص از تاریخ ارائه کرد.[9]

چهارم، هرمنوتیک فلسفی که با هایدگر آغاز شد و توسط گادامر، ریکور[10] و دریدا استمرار یافت و تبیین حقیقت فهم را دنبال کرد.[11] هدف از هرمنوتیک فلسفی، توصیف ماهیت فهم است. هرمنوتیک فلسفی برخلاف هرمنوتیکهای گذشته نه به مقوله فهم متن منحصر می‌شود و نه خود را در چهارچوب فهم علوم انسانی محدود می‌کند. هرمنوتیک فلسفی به مطلقِ فهم نظر دارد و درصدد تحلیل واقعه فهم و تبیین شرایط وجودی حصول آن است[12] و فهم متن را حاصل و برآیند افق معنایی مفسر و افق معنایی متن می‌داند.[13]

پنجم، هرمنوتیک نئوکلاسیک است که پس از گادامر شروع شد. این نوع هرمنوتیک در واقع بازگشتی است به اندیشه‌های کلاسیک هرمنوتیک. برخی از دانشمندانی که به گرفتاری امثال گادامر در دام نسبی‌گرایی، پی بردند، به نوعی عینی‌گرایی در هرمنوتیک روی ‌آوردند. هرش[14] که یکی از متفکران مکتب نئوکلاسیک و عینی‌گرایی در هرمنوتیک است، هدفش را بنیان نظریه‌ای معرفی می‌کند که اعتیار متن را در ارزیابی نیت متن می‌داند. او این امر را شرط اصلی یافتن معیاری برای درستی تفاسیر و یافتن چنین معیاری را امری ضروری در قبال نسبی‌گرایی معاصر می‌شمارد.[15]

ب) از نظر کاربرد آن

از این زاویه هرمنوتیک را به «هرمنوتیک متن» و «هرمنوتیک فلسفی» تقسیم می‌کنند.«هرمنوتیک متن»، هرمنوتیک شلایرماخر و اسلاف اوست که به «تفسیر متن» می‌پردازد و کارکرد «هرمنوتیک» را در حوزه متن می‌بیند. «هرمنوتیک فلسفی» هرمنوتیک هایدگراست که «هرمنوتیک» را در ساحت وجودشناسی به کار می‌گیرد و از آن بــــــرای تفسیر هستی و هستی‌شناسی فهم و تفسیر بهره می‌برد.[16]

اهم گرایش‌های هرمنوتیکی

در این مقاله همت اصلی معطوف به معرفی اهم گرایشهای هرمنوتیکی به لحاظ کاربرد، یعنی؛ هرمنوتیک متن و هرمنوتیک فلسفی می‌باشد. که از هرمنوتیک متن به هرمنوتیک ما‌قبل‌فلسفی نیز تعبیر می‌شود. سعی بر این است که با بیان اساس و خمیر‌مایه روش هرمنوتیکی هرکدام، مقبولیت یا عدم مقبولیت آن روش نزد دانشمندان مسلمان بررسی گردد.

روش هرمنوتیک متن (ماقبل فلسفی)

سنت هرمنوتیکی ما‌قبل از هایدگر را هرمنوتیک متن یا هرمنوتیک ماقبل‌فلسفی می‌نامیم. در روش هرمنوتیکیِ امثالِ کلادینوس، شلایر ماخر، می‌یر و‌ دیلتای، نکته بسیار مهم این است که ایشان همانند پیشینیان خود به امکان فهم عینی متن معتقدند؛ یعنی درک مقصود و مراد واقعی صاحب سخن را امری ممکن و قابل دسترس می‌دانند و به امکان مطابقت فهم مفسر با معنای واقعی متن باور دارند. این نکته یکی از وجوه تفاوت ایشان با هرمنوتیک فلسفی است. بنابراین هرمنوتیک ماقبل‌فلسفی از این حیث با هرمنوتیک فلسفی تفاوت جوهری و اساسی دارد. زیرا هرمنوتیک فلسفی، «مفسرمحور» است و ذهنیت و مراد مؤلف را نادیده می‌گیرد و هدف تفسیر را فهم مراد مؤلف نمی‌داند؛‌ حال آنکه از نظر هرمنوتیک ماقبل‌فلسفی، رسالت هرمنوتیک بازسازی ذهنیت و فردیت مؤلف است.[17] به عبارت دیگر «مؤلف محور» است.

چنانکه روشن است، از دیدگاه مفسران اسلامی، مفسر باید در پی فهم مقصود مؤلف از رهگذر فهم معنای متن باشد و فاصله زمانی میان صاحب سخن و مفسر متن، مانع از امکان دستیابی به این هدف نیست. فهم متن، عملی «متن‌محور» و «مؤلف‌محور» است و باید از دخالت پیش‌داوریهای ذهنی مفسر(مفسر محوری) مصون و محفوظ بماند زیرا تفسیر برخواسته از ذهنیت مفسر و پیش‌داوریهای او تفسیر به رأی است و نمی‌تواند حاکی از نیت صاحب سخن باشد. بنابراین هرمنوتیک ماقبل‌فلسفی، مخالفتی با اصول و پایه‌های روش مقبول و رایج فهم در بین مسلمانان ندارد.

البته بی‌اعتنایی به زمینه‌های تاریخی و جغرافیایی زمانه متن، که می‌تواند نقش قرائن غیر لفظی را در فهم مراد مؤلف ایفا کند نقطه ضعف اصلی رویکرد هرمنوتیکی امثال شلایر ماخر است، اما موجب نمی‌شود که آن را در بنیان و اساس متفاوت با روش مقبول و رایج فهم متن در نزد عالمان مسلمان بدانیم.[18]

روش هرمنوتیک فلسفی

شاخصه اصلی روش هرمنوتیک فلسفی که به وسیله هیدگر پایه‌ریزی شد و با گادامر اوج گرفت «مفسرمحوریت» است. این نکته تالی‌فاسدی به نام تفسیر به رأی دارد که در آموزه‌های اسلامی بسیار مورد نهی قرار گرفته است. علاوه بر اینکه روش هرمنوتیک فلسفی شاخصه‌های دیگری نیز دارد که عملاً باعث تفاوت و تقابل با سنت تفسیری اسلامی می‌شود. از جمله اینکه:

- هرمنوتیک فلسفی خصلتی تاریخی برای فهم قائل است. گادامر بر این نکته تأکید می‌کند که مفسرّ در فهم خود، از سنت، پیش‌داوری‌ها و پیش‌فرض‌ها متأثر می‌شود. یعنی مفسران و عالمان با زمینه‌هایی از سنت پیوند خورده و با پیش‌دانسته‌های خود به تفسیر موضوع می‌پردازند. بدین ترتیب، درک دنیای ذهنی مؤلف و مراد و مقصود او برای گادامر اهمیت ندارد و هدف تفسیر متن تنها تولید معنای جدید است نه باز تولید ذهنیت و قصد مؤلف. اشکال این حرف این است که: از آن‌جا که پیش داوریی‌ها، سنت‌ها و موقعیت‌های مفسران با یکدیگر متفاوتند، پس هر مفسری از متن، تفسیر خاص خود را دریافت می‌کند و قرائت‌های مختلف از متن پدید می‌آید. بنابراین هرمنوتیک فلسفی بر این دعاوی اصرار دارد:

1. فهم عینی و مطابق با واقع وجود ندارد.

2. معیار دادرسی در باب صدق و کذب فهم متون منتفی است یعنی باید به نسبیت فهم تن داد.

3. هر تفسیری به ناچار، تفسیر به رأی و مبتنی بر انتظارها و پیش فرض‌هاست.

4. فهم‌های مختلف از متن واحد، هیچ ترجیح منطقی بر یکدیگر ندارند.[19]

- مشکل دیگر «گادامر» این است که با طرح تأثیر گذاری افق معنایی مفسر و موقعیت او بر فرایند فهم، نسبی‌گرایی را ترویج می‌کند و خود را گرفتار نقدهایی چون تناقض و ناسازگاری درونی می‌سازد، علاوه بر این که باب گفت‌وگو و نقد را سد می‌کند، زیرا گفت‌وگو فرع بر فهم سخن مقابل است و هرمنوتیک فلسفی، فهم مراد متکلم را ناممکن می‌شمارد.[20] بنابراین روش هرمنوتیک فلسفی به هیچ وجه نمی‌تواند مقبولِ دین‌پژوهان و مفسران مسلمان باشد.

ریشه‌یابی روش هرمنوتیکی فلسفی

برخی بدون توجّه به تفاوت‌های موجود بین اسلام و مسیحیّت و قرآن کریم و متون مقدّس مسیحی، به‌ویژه اناجیل اربعه، سعی می‌کنند همان مباحث و نتایج که در هرمنوتیک فلسفی توسط امثال هیدگر و گادامر بدست آمده است را بر فهم قرآن کریم نیز تطبیق دهند. غافل از آنکه چنین نظریاتی تحت تأثیر عوامل و زمینه‌هایی به وجود آمده‌اند که اساساً در مورد قرآن کریم مطرح نیست.[21] در ریشه‌یابی چنین عقائدی بین متفکران غربی به دو نکته اساسی می‌رسیم:

الف. مشکل روش‌شناسی علمی: با ظهور علم جدید و خلق صنعت نوین پس از رنسانس، نوعی انحصارطلبی و تنگ‌نظری در معرفت‌شناسی و روش علمی در دنیای غرب پدید آمد که عرصه را بر هر نوع عقل منطقی و وحی آسمانی تنگ کرد و علم تجربی را جایگزین همه امور مطلق و مقدس دانست. بنابراین فهم امور فراتجربی برای انسانِ با چنین نگاهی بسیار سخت شد و در صدد بنای نظام معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی جدیدی برآمد. این روش علمی هنر خود را نسبیت و شکاکیت در معرفت و نسبیت در حقیقت دانست. هرمنوتیک نوین نیز محصولِ این نوع معرفت‌شناسی است.

ب. مشکل متون دینی: مشکل دیگری که مانند زخمی کهنه ریشه در اعماق تاریخ دینداری غرب دارد، مشکل متون رسمی یهودیت و مسیحیت ـ عهد قدیم و جدید ـ است که به طور سنتی متون دینی نامیده می‌شده است. در حالی که حقیقت جز این است و تحقیقات تاریخی و نقد سندشناسی و محتواشناسی، روشن ساخت که این متون صرفاً نوشته انسانهای معمولی و منعکس کننده تاریخ دیانت یک قوم است نه سخن خدا و وحی. از این رو با توجه به فقدان محتوا و معنای قابل دفاع و معقول متون دینی، قرار دادن این متون در ردیف متون عام تاریخی، اساطیری، ادبی و فلسفی باعث شد که انسان غربی در موضوع فهم متون، به دستاویزهایی چون نادیده گرفتن نقش پدید آورنده و مؤلف در معنای متن، برجسته کردن نقش مفسّر در آن، عدم امکان دسترسی به معنای حقیقی و نهایی و حتّی نفی معنای نهایی، قرائت‌های مختلف و نسبیت در معانی متون ـ اعم از دینی و غیره ـ روی آورد. همین گرفتاری آنان به دام نسبیت بود که برای فرار از آن به چاه دیگری افتادند. آنها وقتی فهمیدند که به دام نسبی‌گرایی افتاده‌اند برای فرار از آن در دام امثال پوزیتیویسم و تجربه‌گرایی افتاده و قائل شدند به اینکه تنها گزاره‌هایی دارای معنی و مفهوم هستند که بتوان آنها را به تجربه در آورد و بعینه مشاهده کرد و گزاره‌هایی که فاقد چنین ویژگی‌ باشند؛ مانند خدا وجود دارد، انسان روح دارد، روح انسان غیرفانی است، معاد وجود دارد و امثال آن،گزاره‌هایی بی‌معنی تلقی می‌شدند. هنوز هم آثار مخرب چنین تفکراتی بر علوم انسانی مغربیان سایه افکنده و موجب قطع رابطه انسان با آسمان گشته است.

آری این‌ها زمینه‌ها و دشواری‌های اندیشه دینی در مغرب زمین بود که منشأ چالش‌های بسیار و سردرگمی‌های بی‌شمار است. بنابراین تعمیم این چالش‌ها و سردرگمی‌ها(که ریشه در مشکلات مخصوص به مسیحیت و معرفت‌شناسی غربی دارد) به علوم اسلامی (که اساساً فاقد چنین معضلاتی است) منطقی به نظر نمی‌رسد[22]

اسلام و روش هرمنوتیکی

هرمنوتیک در جهان اسلام، گرچه به گونه مستقلى مطرح نشد، امّا مورد غفلت نیز نبوده است؛ بلکه اندیشمندان علوم قرآنى و اصولى در آثار خود جهت اهداف فقهى و تفسیرى، به مباحثى مى‌پرداختند که همگی فهم کتاب و سنّت را قانونمند می‌کند.[23] مباحث پژوهشگران دینی ما در زمینه‌های مختلف، از جمله تفسیر و علم اصول(با وجود تفاوتهایی)، مشابه نظریات هرمنوتیکی ماقبل‌فلسفی است؛ گرچه نام هرمنوتیک برآن ننهاده باشند. اما چنانکه گفتیم در میان مباحث اسلامی، دیدگاه‌هایی که با هرمنوتیک فلسفی تناسب داشته باشد، یافت نمی‌شود.[24]

با این وجود، امروزه تفکر دینی معاصر، شاهد طرح مباحث و پرسشهای جدیدی است که برخی از آنها ریشه در هرمنوتیک جدید دارد. امکان ارائه قرائتهای مختلف و نامحدود از متون دینی،‌ تاریخ‌مندی و زمان‌مندی فهم، و سیالیت و تغییر مستمر آن، مشروعیت بخشیدن به ذهنیت مفسر و تجویزِ دخیل دانستن آن در تفسیر متن و تأثیرپذیری فهم دینی از دانسته‌ها و پیش‌داوری‌ها و انتظارات مفسر، ‌گوشه‌ای از مباحث جدیدی است که در این حوزه مطرح شده است و ریشه در تفکرات هرمنوتیکی دارد.[25]

با تمام این اوصاف، با ضرس قاطع می‌توان ادعا کرد که روش تفسیر متون دینی توسط مفسرین و اصولیون مسلمان از جهت اتقان و جامعیت، قابل مقایسه با هیچ روش هرمنوتیکی نیست. مهمترین شاهد آن هم، وجود این همه قواعد منظم و مدون است که در طی 1400 سال دوران حیات اسلام توسط دانشمندان علوم اسلامی جمع‌آوری شده و باعث رشد و پویایی تعالیم اسلامی گشته است؛ مباحثی مانند: مباحث الفاظ مثل: حقیقت و مجاز، علم به وضع، انواع دلالت‌هاى تصورى، تصدیقى‌اولى، تصدیقى‌ثانوى، کشف‌مراد‌مؤلّف‌و‌متکلّم، اصول لفظیه(اصالت‌العموم، اصالت‌الحقیقه،‌ اصالت‌الاطلاق، اصالت‌عدم‌التقدیر) اشتراک و ترادف، استعمال مشترک در بیشتر از یک معنی، حقیقت شرعیه، صحیح و اعم، مباحث مفاهیم،‌ مثل مفهوم و منطوق، مفهوم موافق و مخالف، مفهوم شرط،‌ وصف، غایت، حصر، عدد، لقب، مباحث عام و خاص؛ مثل حجیت عام بعد از تخصیص،‌ تمسک به عام قبل از فحص از مخصص، تخصیص کتاب به خبر واحد، مباحث مطلق و مقید، مجمل و مبین، محکم و متشابه، نص و ظاهر، تفسیر و تأویل، روش‌ها و مناهج تفسیرى، انواع تفسیر نقلى، رمزى، اشارى، شهودى، عقلى و اجتهادى، تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر به رأى و هزاران عنوان ریز و درشت دیگر که در کتب اصولی و تفسیری مسلمانان به چشم می‌خورد. دانشمندان اسلامی از درون امثال این مسائل،‌ به کمک عقل و نقل و عرف، قوانین و قواعدی استخراج می‌کنند که به مدد آنها می‌توان معنای متون دینی را با کمترین احتمال اشتباه فهمید.[26] اما چنانکه دیدیم، هرمنوتیک مسیحی نه تاریخچه‌ای به این قدمت دارد و نه به اعتراف خود آنها دارای اصول و قواعد منظم و مدونی است که بتواند تعالیم مسیحیت را از گرفتار شدن در دام نسبی‌گرایی و آفات معرفت‌شناختی دیگر، نجات بخشد. همین امر خدشه‌های عمیقی بر سازمان معرفتی و دینی مسیحیت وارد ساخته است. پل‌ریکور[27] که خود از اندیشمندان هرمنوتیک و دنباله‌رو گادامر است[28] اقرار می‌کند که: «هیچ گونه هرمنوتیک کلی یا قاعده و قانون کلی برای شرح و تفسیر وجود ندارد، مگر نظریه های پراکنده و مخالف با هم درباره قواعد و قوانین تفسیر.»[29] شاید بتوان یکی از ادله تحریف متون دینی و کتب مقدس یهودیان و مسیحیان را همین روش هرمنوتیکی پرتناقض آنها برای تفسیر این متون دانست.

مقاله

نویسنده سعيد متقي فر

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

امکان اخص Contingency,probability

بنابراین باید امکان را مقابل ضرورت دانست؛ اما بسته به اینکه واژه امکان در مقابل چه ضرورتی مطرح شود، معانی مختلفی از امکان خواهیم داشت.
No image

گادامر (2002-1900)

پر بازدیدترین ها

No image

حواس ظاهری و باطنی

No image

مراتب و درجات عقل

No image

عقل نظری و عملی

صفات خداوند

صفات خداوند

Powered by TayaCMS