دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سیسرون

No image
سیسرون

سيسرون، رواقيان، قانون طبيعي، برابري طبيعي انسان ها، دولت، دولت جهاني، حقوق بشر، علوم سياسي

نویسنده : محمد علی زندی

وقتی رومیان در سال 146 قبل از میلاد بر یونان فرمانروا شدند از میان مکاتب، آراء و عقاید رواقیان را به دلیل سازگاری با خوی جنگاوری و موجه جلوه دادن جهانگشایی رومیان، پسندیدند، و رومیان اهل معرفت در پرورش آن کوشیدند.[1] یکی از آن کسان مارکس تولیوس سیسرون (چیچرو یا سیسرو) بود که فرهنگ یونانی بیشتر به همت و کوشش او نزد رومیان شناخته شد.[2] او سعی کرد افکار رواقیان را با دیدگاه‌های رومیان تطبیق دهد.[3] سیسرون (43 – 106ق.م) یکی از بزرگ‌ترین سخنوران و اندیشمندان روم[4] و از خانواده‌ای از قشر پایین طبقه‌ی اشراف بود.[5] در جوانی شاگرد فدروس اپیکوری، فیلون آکادمیائی، دیودونوس رواقی، آنتیخوس اسکالونی و زنون اپیکوری بود.[6]

سیسرون در آغاز جوانی به وکالت پرداخت و بعد از برکناری سولا (SULLA) ژنرال معروف رومی وارد سیاست شد و به مقام کنسولی هم رسید.[7] وی کوشید شکل‌های قدیم قانون اساسی روم را در مقابل تجاوزات استبداد حکومت حفظ کند[8] و در دفاع از منافع طبقه‌ی متوسط می‌کوشید، چنانچه در آغاز زندگی با هرگونه خودکامگی خواه به نام اشراف و خواه توده مردم به پیکار برخاست.[9] سیسرون با رسیدن سزار به مسند قدرت مخالفت کرد ولی موفق نشد. سزار پس از به‌دست گرفتن قدرت مشکلی برای او ایجاد نکرد اما پس از کشته شدن سزار (قیصر)، سیسرون ضمن یک رشته نطق‌ها که من حیث‌المجموع به فیلپیک (Philippics) معروفند جانشین قیصر، مارک آنتونی (مارکوس آتتونیوس) را تخطئه کرد و این بی‌احتیاطی به قیمت جانش تمام شد.[10]

تألیفات

سیسرون آثار قلمی زیادی را تألیف کرد که از اندیشه‌های ارسطو و افلاطون گرفته بود. که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: اجماع، همدردی، باغبان، آکادمیا، غایات، مجادلات توسکولانی، ذات یا ماهیت خدایان، شیخوخیت، پیش‌گویی، سرنوشت، دوستی، فضائل، جمهوری، قوانین و....[11]

جمهوری و قوانین سیسرون بیشتر با اندیشه‌ی سیاسی سر و کار دارد.[12] که در دوره‌ی میان سال‌های 44و54 پیش از میلاد هنگام کناره‌‌گیری سیسرون از سیاست و اوج قدرت قیصر[13] به پیروی از افلاطون به سبک گفتگو نوشته شده است.[14]

فکر و اندیشه‌ی سیسرون

او در اندیشه‌ی سیاسی ادامه‌دهنده و مفسّر افکار پیشینیان است تا بنیان‌گذار یک مکتب فکری تازه؛ با این همه در بسط نظریه‌ی قانون طبیعی و حقوق طبیعی رواقیان و اتصال آن به اندیشه‌ی سیاسی در باب دولت و نظریه‌های سیاسی جایگاه مهمی دارد. رواقیان اولیه به سیاست عنایتی نداشتند و گرایش آنها با کناره‌گیری از سیاست هم‌خوانی بیشتری داشته است. اما سیسرون اندیشه‌ی رواقی را به حوزه‌ی سیاست و نظریه‌پردازی درباره‌ی دولت و عدالت کشاند و این مکتب را به مسیر تازه‌ای انداخت.[15]

اندیشه‌ی سیاسی سیسرون

قانون طبیعی

اصل اساسی تفکر سیاسی سیسرون همان عقیده‌ی رواقیان به قانون و حقوق طبیعی است،[16] بدین معنی که فقط یک قانون واحد، یا سیستمی واحد از این‌ گونه قوانین، وجود دارد که بر سرتاسر کون و مکان حکم‌فرماست و تمام چیزهای طبیعی مالا ناچارند که با آن قوانین تطبیق و از آنها اطاعت کنند. اشیاء و عناصر بی‌جان به حکم ضرورت طبیعی، حیوانات به حکم غرایز و انسان فقط به حکم و فتوای عقل مطیع قوانین طبیعت است.[17] خرد آدمی می‌تواند قانون طبیعی را بر او آشکار کند و رفتارش را با آن هماهنگ گرداند و چنانچه رواقیان می‌گفتند همه‌ی آدمی‌زادگان از موهبت خرد بهره‌مندند.[18] سیسرون به این جهت قانون را به عقل درست مطابق با طبیعت تعریف می‌کرد.[19]

سیسرون در جایی می‌گوید که قانون، اندیشه‌ی ازلی خداوند است و ساخته و پرداخته فکر بشر نیست و حتی چیزی نیست که ناشی از فکر دسته جمعی مردمان باشد و قانون چیزی ازلی است که به‌علت آن مصلحت یا حکمی که در امر و نهیش نهفته است بر دنیا حکومت می‌کند از این رو عادت بر این جاری شده است که مردم بگویند که قانون عبارت از اندیشه‌ی ابدی و ازلی خداست و فرمانی است که حکمت الهی از خلال آن به امر کردن به بعضی چیزها و نهی کردن از چیزهای دیگر بر جهان و مردم جهان حکومت می‌کند.[20] این قانون در سرشت‌‌هایی که به‌واسطه‌ی عادت بد فاسد نشده‌اند همواره اثربخش است. انسان‌هایی که مطیع قانون طبیعی‌اند در واقع از طبیعت انسانی خود تبعیت می‌کنند.[21]

به نظر سیسرون اطاعت شهروند از قوانین کشورش مطلق نیست بلکه مشروط است، به این معنی که اگر این قوانین با قوانین طبیعت سازگار نبودند، وی هیچ‌گاه تعهدی به اطاعت کردن از آنها ندارد. البته ممکن است نیرویی مقتدر او را مجبور به اطاعت از قوانین کند که با قوانین طبیعت سازگار نیستند ولی چیزی که هست شهروند مطیع این کار را از روی اجبار می‌کند و گرنه هیچ نوع مسئولیت اخلاقی به مفهوم این‌که آزادانه از آن قوانین اطاعت ورزد ندارد و چنین قوانینی به همان اندازه در خور نام قانون‌اند که قواعدی که گروهی از دزدان در انجمن خود وضع کنند.[22]

برابری طبیعی انسان‌ها

سیسرون معتقد بود چون همه‌ی انسان‌ها تابع قانون طبیعی‌اند بنابراین با هم برابرند.[23] او برخلاف افلاطون و ارسطو معتقد است که گرچه انسان‌ها ممکن است از حیث مقام و مرتبه‌ی فضیلت متفاوت باشند اما از نعمت عقل برخوردارند. از نظر سیسرون صرف برخورداری از عقل برای برابری همه‌ی انسان‌ها کفایت می‌کند. از نظر او بردگان نیز مثل سایر آدمیان از عقل برخوردارند و از این جهت با دیگران برابرند.[24] از نظر قانون طبیعی سیسرون، حتی برده هم مستحق میزانی از برابری است. البته به نظر او لازم نیست بردگی را لغو کرد، اما برده هم موجودی بشری دارای عقل و خرد است و حقوقی دارد که باید محترم دانسته شود. سیسرون بردگی را محصول بخش شریر طبع بشر می‌داند.[25]

به نظر سیسرون نیروی فکر و داوری عقلانی که انسان را از حیوان متمایز می‌کند در میان همه‌ی انسان‌ها مشترک است، اگرچه از لحاظ آنچه فرا می‌گیرد از یک کس به کس دیگری فرق می‌کند، دست کم از لحاظ توانایی فرا گرفتن، نزد همه یکسان است.[26]

دولت و حکومت

سیسرون مثل افلاطون و ارسطو دولت را ناشی از غرایز طبیعی بشر به شمار می‌آورد و بر خلاف رواقیان متقدم نه تنها کناره‌جویی از سیاست را تبلیغ نمی‌کند بلکه مشارکت در سازمان‌دهی دولت را عالی‌ترین وظیفه‌ی بشر می‌داند. سیسرون برخلاف اپیکوریان دولت را یک پدیده‌ی صناعی ناشی از صنع بشر و برآمده از منافع افراد به حساب نمی‌آورد بلکه آن‌را نهادی عقلانی به شمار می‌آورد که بازتاب قانون طبیعی است.[27]

سیسرون درباره‌ی دولت معتقد است، یک قلمرو ارضی مشترک، دارایی مشترک یک ملت است. این ملت (جمعیت) هر مجموعه‌ای از موجودات بشری نیستند که به نحوی از انحاء دور هم جمع شده باشند، بلکه توده‌هایی انبوه هستند که به منظور اجرای عدالت درباره‌ی همدیگر و تأمین خیر و صلاح عمومی به هم پیوسته‌اند. علت اصلی به‌وجود آمدن این‌گونه اجتماعات ضعف افراد نیست که آنها را به کمک و حمایت همدیگر نیازمند سازد بلکه نوعی روحیه‌ی اجتماعی است که خود طبیعت در نهاد آفریدگار به ودیعه گذاشته است، زیرا که انسان مخلوقی کناره‌گیر یا غیر اخلاقی نیست بلکه با طبیعت و سرشتی خلق شده است که حتی ساده‌ترین شرایط زندگی باز هم مایل نیست که دور یا جدا از همنوعان خود زندگی کند.[28]

سیسرون معتقد بود که قانون دولت یا قانون کشوری باید بازتاب قانون طبیعی باشد.[29] قانون اساسی مردم بر همه‌ی دیگر قوانین برتری دارد زیرا که از خرد یک نفر نشأت نیافته است و کار یک نفر آن‌را خلق نکرده است، بلکه نتیجه‌ی خردمندی و کوشش‌های نسل‌های زیادی است.[30]

حکومت کمال مطلوب

سیسرون در کتاب جمهور دولت کمال مطلوب را مشخص کرد و سعی کرد نشان دهد روم چگونه باید به سوی آن کمال مطلوب حرکت کند عقاید او در اصل اعلام دوباره‌ی آموزه‌ی پولیبپوس در مورد دولت مختلط بود.[31]

او با هرگونه استبداد به شدت مخالف بود.[32] او همانند افلاطون و ارسطو معتقد بود دموکراسی به راحتی ممکن است با زیان‌کاری و آشوب‌گری توده‌ی مردم به فرمانروایی توده‌های عوام استحاله شود،[33] درست همان‌طور که پادشاهی ممکن است به ستمگری یا آرستوکراسی به الیگارشی تبدیل شود. هواداری راسخ سیسرون از آموزه‌ی قانون طبیعی هرگز او را به مطرح کردن شکل دموکراتیک حکومت راه نبرد، زیرا معتقد بود که فقط حکومتی که نمایانگر سه شکل اصلی حکومت، یعنی پادشاهی، آریستوکراسی و دموکراسی باشد می‌تواند میزان لازم ثبات را فراهم آورد و از استبداد جلوگیری کند. سیسرون هم به شیوه‌ی پولیبیوس حکومت را به شکل‌هایی تقسیم کرد و حکومت مختلط را بر دیگر شکل‌های حکومت ترجیح داد.[34] به نظر سیسرون اگر حکومت مختلط ممکن نباشد، حکومت پادشاهی برتری دارد اگر شاه خوب باشد.[35] او گفت با وجود آن‌که بهترین حکومت همیشه مختلط است اما خود دولت نتیجه‌ی کار مردم است.[36]

دولت جهانی و حقوق بشر

به نظر سیسرون اگر قبول کنیم که قانون عام وجود دارد که بر همه‌ی جوامع انسانی قابل اطلاق است در این صورت منطقا باید بپذیریم که به دلیل همین قانون مشترک، همه‌ی آدمیان عضو یک جامعه‌ی بزرگتر بشری هستند که در آن دارای حقوق برابر و متساوی‌اند[37] که اولا در پیشرفت خود با بشریت همگام است و ثانیا در سطحی مافوق آن اختلاف صوری قرار دارد که دولت‌های ویژه جهان را از هم متمایز می‌سازد.[38] به نظر سیسرون آنها که در قانون شریک‌اند در عدالت نیز شریک‌اند و آنها که از قانون و عدالت مشترک برخوردارند باید به صورت اعضاء یک جامعه‌ی مشترک‌المنافع نگریسته شوند. عالم وجود، قلمرو مشترک آدمیان و خدایان است. افراد بشر هر چند به‌ سبب وضعیت جغرافیایی در قلمرو دولت‌های مختلف زندگی می‌کنند باز به اعتبار طبیعت به یک دولت بزرگ تعلق دارند، دولتی که همه‌ی انسان‌ها را دربر می‌گیرد.[39]

این نظر سیسرون در برابر نظر ارسطو قرار می‌گیرد که معتقد است شخص فقط با اشخاصی که از مرتبه‌ی برابری برخوردارند و در یک دولت واحد معین زندگی می‌کنند دارای وضعیت مدنی مشترک است. اعتقاد به نابرابری طبیعی انسان‌ها در اندیشه‌ی ارسطو به چنین نظری منتهی می‌شود. ارسطو معتقد است که شهروند، یعنی کسی که از وضعیت مدنی برخوردار است، با سکنه‌ی شهری یکی نیست. بیگانگان و بردگان و زنان نیز جزء سکنه‌ی شهرند، اما شهروند محسوب نمی‌شوند، یعنی دارای حقوق سیاسی نیستند. شهروند یعنی کسی که صلاحیت مشارکت در اعمال حاکمیت را دارد.[40]

اما سیسرون به نحوی دیگر می‌اندیشید و معتقد بود عضویت انسان در جامعه‌ای بزرگتر به هیچ وجه مانع از این نیست که وی، در عین حال، عضویت دولت خاصی را هم داشته باشد، به ‌عکس، خود این موضوع که انسان ممکن است به دولتی متعلق باشد کاملا با قانون طبیعت سازگار است از نظر سیسرون انسان موظف است که در صورت لزوم جان خود را در راه حفظ دولتش فدا کند.[41]

سیسرون وفاداری آگاهانه به این شهر جهانی یعنی جامعه‌ی بشری را بلندپایه‌ترین آیین اخلاقی می‌داند و در عین حال تأکید می‌کند که وفاداری به میهن و زادگاه نیز احساسی پر ارج است ولی میان این دوگونه وفاداری منافاتی نمی‌بیند زیرا به نظر او تعهد فرد در برابر میهن خود از تعهد او در برابر جامعه بشری ریشه می‌گیرد. پس افراد نباید اطاعت از قانون را به صرف این‌که از جانب دولت وضع شده است برخود فرض بدانند بلکه ناموس طبیعی باید مقتضی اطاعت از آن باشد.[42]

مقاله

نویسنده محمد علی زندی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

امکان اخص Contingency,probability

بنابراین باید امکان را مقابل ضرورت دانست؛ اما بسته به اینکه واژه امکان در مقابل چه ضرورتی مطرح شود، معانی مختلفی از امکان خواهیم داشت.
No image

گادامر (2002-1900)

پر بازدیدترین ها

No image

حواس ظاهری و باطنی

No image

مراتب و درجات عقل

No image

عقل نظری و عملی

صفات خداوند

صفات خداوند

Powered by TayaCMS