24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : غايت، علت غايي، غايت ذاتي، غايت عرضي
نویسنده : مهدي افضلي
علت غایی از جمله عللی است که در فلسفه مشائی نقش بسیار مهم دارد. تلقی خداوند به عنوان محرک نخستین که در نهایت به همان علت غایی باز میگردد، نقش مهمی را بر عهدة علت غایی قرار میدهد. تصویری که ارسطو از خداوند ارائه میدهد و او را محرک نخستین میانگارد بدین صورت است که خداوند بسان معشوقی است که در خانة خویش بنشسته است، لیکن عاشق با تصور کمال و جمال معشوق در پی وصال به اوست و به حرکت میآید تا خویشتن را به معشوق برساند و کام گیرد. تصویریکه از عالم بنابر هیئت قدیم عرضه میشد و آنرا متشکل از نُه فلک میدانستند، در نهایت تمام افلاک با حرکت وضعی در پی تشبه به خداوند حرکت میکنند. حرکت دادن محرک اول نیز به نحو جذب و کشش و قائدانه است که از جلو میکشد نه بسان سائق که از پشت حرکت میدهد. این تصویر با تغییراتی در فلسفة اسلامی پذیرفته شد، هرچند فیلسوفان مسلمان علت فاعلی را نیز برای عالم تصویر کردند، لیکن در عرض آن علت غایی را نیز با همین تصویر منکر نشدند. شیخ الرئیس بحث از علت غایی را شریفترین جزء حکمت مینامد و پیروانش نیز این تلقی را به دیده قبول نگریستهاند. به نظر شیخ اگر بحث از علل اربع علوم جداگانهای باشند، علم به علت غایی افضل از همه خواهد بود و گویی حکمت همین است، ولی در بستر فعلی که علل اربع را علوم مستقل نمیشمارند، نیز علت غایی شریفترین جزء حکمت است.
نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که غایت دو معنا دارد که باید میانشان تفکیک شود؛ یکی غایت به معنای نهایت حرکت است و دیگری به معنای چیزیکه فاعل، فعل را به خاطر آن انجام میدهد. غایت حرکت غیر از علت غایی است. گفته شده است که علت غایی علت فاعلیت فعل است، ولی این تعبیر اشکالاتی را در پی داشته است. چگونه چیزیکه به لحاظ تحقق پس از انجام فعل میآید میتواند علت برای علیت فاعل باشد؟ به همین دلیل فلاسفه در پی توجیه آن بر آمدهاند، برخی گفتهاند غایت یک وجود علمی دارد و یک وجود خارجی، وجود علمی آن علت فاعلیت فاعل و وجود خارجی آن معلول علت فاعلی است. امثال شیخ الرئیس با تفکیک میان وجود و ماهیت غایت تصریح کرده اند که علت غایی با ماهیت و معنای خود علت برای علیت علت فاعلی است، اما به لحاظ وجود معلول علت فاعلی میباشد. علامه طباطبایی تعبیر "علت غایی، علت فاعلیت فاعل است" را مسامحی میداند؛ زیرا به نظر ایشان در فاعلهای طبیعی علمی وجود ندارد تا بتوانند غایات فعل را تصور کنند. این اشکال را پیش از این فخر رازی نیز بر شیخ الرئیس وارد کرده بود، ولی محقق طوسی از آن بدین شکل پاسخ داد که در فاعلهای طبیعی نیز نوعی علم و شعور وجود دارد. اما در مورد فاعلهای علمی به نظر علامه طباطبایی یا غایت شان عین فعل و یا مترتب بر فعل است. در هر صورت این تعبیر محمل درستی ندارد. استاد مصباح یزدی تحلیل مورد نظر ابن سینا را با اصالت وجود سازگار نیافتهاست؛ وجود علمی را علت گرفتن نیز مورد قبول ایشان نیست، مگر آنکه مراد از علیت، علت موثره نباشد، بلکه صرفا به معنای شرط گرفته شود. به نظر ایشان چیزی که مقتضی صدور فعل است همان حب و ارادهای است که بر آن مترتب است. اراده (در مقابل کراهت) و شوق و طلب و قصد و مانند آن که در موجودات دارای نفس، منشأ صدور فعل میشود، علت غایی است. اصل حب در مجردات تامه نیز وجود دارد، بدین ترتیب در تمام علل، علت غایی را میتوان به غایت نسبت داد، چراکه غایت متعلق حب و علم قرار میگیرد.
غایت تقسیمات مختلف پیدا میکند، در زیر یکی از مهمترین اقسام آن بیان شده است:
غایت بالذات: مراد غایتی است که فعل برای رسیدن به آن خود آن امر انجام شود نه برای چیز دیگر؛ مانند رفتن به اماکن متبرکه برای تصفیة باطن جهت رسیدن به قرب الهی، که قرب الاهی غایت بالذات است.
غایت بالعرض: قصد یک کار نه برای خودش بلکه مقصود اصلی از آن چیز دیگر باشد، مانند همان رفتن به اماکن متبرکه برای جلای روح، که رفتن به اماکن متبرکه خود موضوعیت ندارد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان