حجاب، كشف حجاب، رضاشاه، شيخ محمدتقي بافقي، تجدد، علوم سياسي
نویسنده : غلامعلي سليماني
کلمهی حجاب هم بهمعنای پوشیدن است و هم بهمعنی پرده و حاجب. آن پوشش، حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.[1] حجاب قبل از اسلام وجود داشته، در دین یهود حجاب بسیار سختتر از اسلام بوده است. "سن پل" یکی از قدیسان کلیسا[مسیحیت] معتقد بود، سر زن نباید بدون روسری باشد. مشابه این قوانین در هند، یونان و ایران قبل از اسلام هم وجود داشته است.[2]
شهید مطهری در کتاب مسالهی حجاب دربارهی علت پیدایش حجاب مینویسد: ریشهی این پدیده[حجاب] را در یک تدبیر ماهرانهی غریزی خود زن باید جستجو کرد. حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.[3]
اهمیت حجاب تا قبل از آشنایی ایرانیان با تجدد بهعنوان امری پذیرفته شده بود و از زمانی که آشنایی ایرانیان با غرب و تجدد آغاز شد و غرب به مثابه هویتی برتر در نظر بسیاری از روشنفکران و مقامات حکومتی تلقی شد و بدین ترتیب رسیدن به تکنولوژی و پیشرفت غرب از راه تشبه به ظواهر زندگی غربیان امکانپذیر دانسته شد و باعث ایجاد خودباختگی در مقابل غرب شد که شعار از فرق سر تا نوک پا غربی شدن مصداق آن بود.
به باور ابنخلدون... ملت مغلوب در فرمانبری خود از قوم پیروز دچار اشتباه میشود و بهجای آنکه این اطاعت را معلول غلبهی شرایط طبیعی آن قوم بداند، آنرا به کمال و برتری آنان نسبت میدهد و هرگاه چنین پندار غلطی به قوم مغلوب دست بدهد و مدتی بر آن ادامه بدهد، سرانجام به اعتقاد بدل میشود و در اکتساب کلیهی آداب و شئون قوم غالب میکوشد. به همبن علت قوم مغلوب خواه در نوع لباس و مرکوب و سلاح و خواه در چگونگی پوشیدن و بهکار بردن و حتی شکل و رنگ آنها همواره از قوم پیروز تقلید میکند، بلکه در همهی عادات و شئون زندگی به آن قوم تشبه میجوید.[4]
مخبرالسلطنهی هدایت در این زمینه قطعه شعر زیر را سروده است:
... از همه علم و هنر تحفهی ما رقص شد
رقص و شرب و قمار هست کنون رایگان
... گر چه تجدد بود اینکه بدیدیم ما
من ز تجدد بری باشم و لعنت بر آن[5]
دنیای اسلام در این مرحلهی تاریخی برای جبران عقبماندگی خود دست به تشبه و تقلید ظواهر غربی که بزرگترین مصداق آن کشف حجاب بود، زد. نمونهی این امر در اغلب کشورهای مسلمان صورت گرفت: اسماعیل پاشا در مصر که در 1863م بر تخت سلطنت نشست در 1870 به آزادی زنان با مفهوم اروپائی آن در کشورش رسمیت داد. در الجزایر نیروهای اشغالگر فرانسوی برای درهم شکستن انقلاب مردم، از جمله به مبارزه علیه حجاب زنان روی آوردند. در ترکیه، مقابله با حجاب اسلامی از نخستین برنامههای کمال آتاترک برای اسلامزدائی بود. در افغانستان نیز اماناللهخان با تأسیس «انجمن حمایت از نسوان» در 1928، بانی مبارزه با حجاب زنان مسلمان آن کشور گردید.
کشف حجاب در ایران
زمزمههای تشبه و تقلید از زمان سفر ناصرالدین شاه به اروپا شروع شد و وی را بر آن داشت که پس از بازگشت به ایران زنهای حرم خود را به لباس آنها درآورد. از آنجا که مد لباسهای دارالخلافه همواره از اندرون شاه صادر میشد، ابتدا به شاهزاده خانمها و زنان اعیان و بعد به سایرین سرایت کرد.... اما هنوز شرایط برای تغییر این پوشش در خارج فراهم نشده بود و پوشیدن چادر با روبند همانند زمان فتحعلیشاه ادامه داشت.[6]
اندیشهی حجابزدایی را میتوان در اندیشهی برخی از منورالفکران و مجلات دورهی مشروطه نیز یافت میرزاملکمخان، آقاخان کرمانی و آخوندزاده در این راه پیش قدم بودند. آخوندزاده دربارهی حجاب میگفت: کسانی که بعد از این اخلاف ما در دین اسلام بانی پروتستانتیزم خواهند شد، آیهی حجاب را منسوخ خواهند کرد.
در مجلهی ایرانشهر آمده است: تا روزی که این کفن سیاه که زنهای ایرانی را زنده به خود پیچیده... از میان برداشته نشود، ایران ترقی نخواهد نمود.[7]
اما مسالهی کشف حجاب در ایران، به بخشی از تاریخ ایران در دوران رضاشاه پهلوی اطلاق میشود که بنابر آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر و روسری منع شدند. رضاشاه بانی و مجری اصلی کشف حجاب در ایران بود و فکر تجددمابی را از اوایل سلطنت خود در سر میپروراند. ماجرای حضور خانوادهی پهلوی با پوشش نامناسب در حرم حضرت معصومه(س) و مخالفت مرحوم شیخ محمدتقی بافقی در سال 1306 که منجر به ضرب و شتم وی توسط رضاشاه شد، مؤید این امر است.
تشکیل جمعیت بیداری نسوان ـ دی 1305ـ ترویج دکلته و منع چادر از سوی ملکه، حضور خانوادهی سلطنتی با وضع زننده در قم _نوروز 1307_ مسافرت اماناللهخان افغان به همراه همسرش ثریا به ایران_ خرداد 1307 _ و حضور تعدادی از زنان افغانی همراه آنها که در میهمانیها حجاب را رعایت نمیکردند و در بازگشت به افغانستان نیز با لباس و کلاه اروپایی از شهرهای ایران عبور میکردند، از نشانههای گرایش دربار رضاخان به کشف حجاب بود.[8]
کشف حجاب و همشکلسازی لباس ایرانیان در دو مرحله صورت گرفت: مرحلهی اول که به قانون متحدالشکل نمودن البسهی ایرانیان معروف است، در سال 1307 به تصویب رسید و شامل افراد ذکور میشد که زمینه را برای اجرای مرحلهی دوم یعنی کشف حجاب زنان در سال 1314 فراهم کرد.
قانون متحدالشکل نمودن البسه را رضاشاه پس از تصویب در مجلس در 10/10/1307 امضاء، و دستور اجرای آنرا به هیات دولت صادر نمود. هیات دولت هم پس از وصول این دستور، موظف به تهیهی نظامنامهی اتحاد لباس برآمد و در نهایت در جلسهی 16/11/1307 نظامنامهی آن در سه فصل و بیست ماده تهیه و تصویب کرد. [9]
بهموجب این قانون کلیهی اتباع ذکور ایران که به موجب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوص نیستند... ملبس به لباس متحدالشکل بشوند و آن دسته از کارکنان دولت نیز که هنگام خدمت از لباس مخصوص استفاده میکنند، موظف شدند که در غیر موقع خدمت، از لباس مخصوص استفاده کنند. در مادهی دوم این قانون هشت گروه از پوشیدن لباس یکسان معاف شناخته شدند؛ نخستین گروه مجتهدین صاحب اجازه از مراجع مسلم تقلید بودند به شرط آنکه به امور روحانی اشتغال داشته باشند، بدین ترتیب مراجع مسلم تقلید از شمول این قانون خارج بودند. به جز مجتهدین، طلاب و مدرسین شیعه مذهب، مفتیان اهل سنت و روحانیون ایرانیان غیر مسلم از جمله گروههای دیگری بودند که از شمول این قانون خارج بودند. در مادهی سوم این قانون جرایمی نظیر جزای نقدی از یک تا هفت تومان و حبس از یک تا هفت روز در نظر گرفته شده بود. همچنین وجوه جرایم ماخوذه از اجرای این ماده، در هر محل توسط بلدیهی آنجا مخصوص تهیهی لباس متحدالشکل برای ساکنین آن محل خواهد بود.[10]
با اجرای قانون فوق به تدریج زمینه برای کشف حجاب زنان فراهم شد. با سفر رضاشاه به ترکیه که در 12/3/1313 ه.ش صورت گرفت، اندیشهی تغییر پوشش حجاب زنان در ایران در وی قوت بیشتری یافت.
رضاشاه پس از سفر ترکیه، ضمن اشاره به پیشرفت سریع کشور ترکیه از رفع حجاب زنها و آزادی آنها صحبت میکرد. در خاطرات صدرالاشراف چنین آمده است: رضاشاه یک روز در اوایل خرداد1314 هیات دولت را احضار کرد و گفت ما باید صورتا و سنتا غربی بشویم و باید در قدم اول کلاهها تبدیل به شاپو بشود... و نیز باید شروع به رفع حجاب زنها نمود و چون برای عامهی مردم دفعتا مشکل است، اقدام کنند، شما وزراء و معاونین باید پیشقدم بشوید و هفتهای یک شب با خانمهای خود در کلوپ ایران مجتمع شوید... و به حکمت وزیر فرهنگ دستور داد که در مدارس زنانه معلمان و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگر زن یا دختری امتنا کرد او را در مدارس راه ندهند.[11]
در 27 آذرماه 1314 بخشنامهی کشف حجاب جهت تصویب شاه از طرف رئیسالوزراء و وزیر داخله به دربار ارسال و به تاریخ 1/10/1314 دستور ابلاغ آن به ولایات صادر گردید.[12]
در روز 17دیماه 1314 در عمارت دانشسرای عالی تهران، با حضور شاه مراسمی برای اعطای دیپلم به فارغالتحصیلان برگزار گردید و در این مراسم رؤسای مدارس همراه با صاحب منصبان عالی رتبه و همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام روز آزادی زن و کشف حجاب نامگذاری شد.[13] رضاشاه در سخنانی در این مجلس اظهار داشت: «باید خیاطها و کلاهدوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ به بازار بیاورند. ما میلههای زندان راشکستیم. حالا خود زندانی آزادشده وظیفه دارد که برای خودش بهجای قفس، خانه قشنگی بسازد.»[14]
اقدامات، واکنشها و پیامدها
پس از اعلام رسمی کشف حجاب، رژیم پهلوی دو دسته اقدامات تبلیغی و محدودکننده را جهت عملی کردن کشف حجاب بهکار گرفت: از جمله میتوان به برگزاری مراسم جشن [با حضور زنان بدون حجاب]، تشویق کارمندان دولت به حضور و گردش در خیابانها به اتفاق همسران، استفاده از خانوادههای سرشناس برای پیشبرد این طرح و استفاده از روزنامهها نام برد. همچنین جلوگیری از سوار کردن بانوان چادری در اتوبوسها واتوموبیلها و راه ندادن به سینماها و رستورانها و ادارات دولتی، ممانعت از رفتن زنان محجبه به زیارتگاهها و حمامها و مدارس، عدم فروش جنس به زنان چادری در مغازهها و برداشتن چادر از سر زنان و پاره کردن آنها میتوان اشاره کرد.[15]
پس از اعلام رسمی کشف حجاب اعتراضات زیادی از طرف مردم ایران با رهبری روحانیت صورت گرفت که مهمترین آنها قیام مردم مشهد در گوهرشاد است که به خاک و خون کشیده شد.
کشف حجاب بسیاری از مفاسد اخلاقی در جامعه را در پی داشت و خشم بسیاری از مردم به ویژه قشر مذهبیون را برانگیخت. بسیاری از زنان مؤمنه، برای حفظ حجاب از منازل خارج نمیشدند و خود را در خانه حبس کردند. بسیاری نیز تلاش میکردند تا حجاب خود را در کوچه و خیابان، به دور از چشم مأمورین، حفظ کنند. پس از سقوط رضاشاه، ظاهرا قید اجبار از کشف حجاب برداشته شد، اما مطبوعات حکومتی همچنان در ستایش اقدام رضاخان قلم میزدند و دربارهی مظاهر «تمدن» و «تجددخواهی» و «عقبنماندن از پیشرفت اروپائیها» مطلب مینوشتند. برنامهی کلی حکومت نیز در دورهی حکومت پهلوی دوم همچنان تبلیغ بر بیحجابی بود و با کسانی که علیه آن اقدام میکردند و یا تبلیغ به حجاب در برنامههایشان بود، برخورد میشد. این درحالی بود که تعداد بسیاری از زنان که در دورهی رضاخان به اجبار از پوشش اسلامی محروم شده بودند، در دورهی پهلوی دوم و در پی آزادیهای نسبی سالهای اول پس از سقوط رضاخان به حجاب اسلامی خود بازگشتند.