كلمات كليدي : قرآن، ظن(گمان)، علم، شك، مظنون، واجب، حرام، امر و نهي، پندارگرايي
نویسنده : روحالله رضائی , اباذر بشيرزاده
در لغت سه معنا برای "ظن" بیان شده: معنایی متضاد و دربردارندهی معنای شک و یقین؛[1] اعتقاد ضعیف و غیرمُستدلّ (اعتقاد حق باشد، یا باطل)[2] و اسم برای چیزی که از طریق نشانهای برای انسان به وجود میآید؛ زمانیکه این نشانه قوی باشد، ظن به معنا یقین است و زمانی که ضعیف باشد، ظن به معنای غیر یقین بوده،[3] که در فارسی از آن به گمان و خیال قوی همراه با احتمال خلاف یاد میکنند.[4]
ظن در اصطلاح تنوع مفهومی دارد؛ چون کلمهی "ظن" در علوم مختلفی، مانند: علم اصول فقه،[5] علم اخلاق[6] و علوم دیگر به کار رفته و در هر کدام به نحو بخصوصی مطرح شده که میتوان آن را به طور کلی ترجیح یکی از دو احتمال اثبات یا نفی، با بقای احتمال طرف مقابل تعریف کرد.[7]
بنابراین ظن در بیان قرآن کریم به معنای آن چیزی است که از خاطر میگذرد و بر قلب انسان غلبه پیدا میکند، بهطوریکه طرف مقابل به کلی نفی نمیشود؛ بلکه احتمال آن نیز وجود دارد.[8]
کاربرد "ظن" در قرآن
در قرآن کریم دو گروه مقابل هم (مؤمنان کافرین)[9] متصف به ظن شدهاند؛ با نظر به این آیات به دست میآید که به صورت کلی دو نوع ظنّ در قرآن وجود دارد: ظنّ حَسَن و ظنّ قبیح؛[10] اما در بیشتر موارد کاربرد ظن در قرآن،[11] دربارهی اعتقادی اشتباه و بیدلیل آمده که به گمان صاحبش صحیح میباشد.[12]
برخی لغتدانان معنای ظن را در قرآن منحصر به اعتقادی که به حد یقین نرسیده، میدانند؛[13] اما در مقابل این دیدگاه مفسران به استناد ظاهر برخی آیات که ظن در آنها به معنای یقین به کار رفته، معنای قرآنی ظن را معنایی گسترده دانستهاند که شامل معنای شک و یقین میشود.[14]
برای استعمال واژهی ظن در معنای یقین آیات زیادی را میتوان شاهد آورد؛[15] از جمله آیاتی که در بیان صفات مؤمنان خاشع و حقیقی وارد شده است:
«...الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنهَّم مُّلَاقُواْ رَبهِّمْ وَ أَنهَّمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»[16]
«...آنها کسانى هستند که مىدانند دیدارکنندهی پروردگار خویشند، و به سوى او بازمىگردند.»
و آیهی دیگر که میفرماید:
«...الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَقُواْ اللَّهِ...»[17]
«...آنها که مىدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد...»
اعتقاد در اصول باید یقینی باشد، نه شک و گمان؛ و بحث در این آیات بر سر قیامت و ملاقات پروردگار بوده که از اصول اعتقادی ما هستند؛ لذا در این دو آیهی شریف "ظن" از اعتقادات صحیح شمرده شده که به معنای یقین باشد.[18]
در فراز نخست "گمان" به عنوان صفت خاشعین بیان شده و صفت مناسب برای انسانهای خاشع،[19] یقین و ایمان جازم است؛[20] و کسانی که خداوند آنان را لایق صفت خشوع میداند، بعید است که به لقاء پروردگار گمان داشته باشند.[21]
اما مفسرانی که منکر معنای یقین برای ظن در قرآن هستند، توجیهاتی را بر آیات مذکور ذکر کردهاند که ذیل آیهی مذکور (بقره/45-46) سه نوع توجیه بیان شده است:
اول. آیه در توصیف خاشعین بوده و برای خشوع، گمان و احتمال وقوع قیامت کفایت میکند؛ پس لزومی ندارد که حتما معنای یقین را برای ظن بدانیم.[22]
دوم. در این آیه بحث در مورد لقای پروردگار همراه با وجه رضاست و خاشعین کسانی هستند که ضمن اعتقاد به قیامت و تصدیق آن نسبت به کیفیت اعمال خود مظنونند؛ در نتیجه نسبت به اینکه در ازای اعمال نیک خود به پاداش الهی خواهند رسید یا خیر، یقین ندارند؛ پس اگر انسان اظهار کند که حتما خدا را با وجه رضا ملاقات خواهد کرد، این امر به صفت غرور نزدیکتر است تا به خشوع.[23]
سوم. لقاء ربّ به موت معنا شود؛ به این صورت که خاشعین هر لحظه میپندارند، اکنون اجلشان سر میرسد و این گمان موجب عدم ارتکاب آنها به گناه میشود.[24]
اقسام ظن در قرآن
ظن در قرآن کریم با لحاظها و ملاکهای مختلف و گوناگونی قابل تقسیم است؛ اما در این عنوان به تقسیمی میپردازیم که به اعتبار حکم بیان شده باشد. بنا بر این اعتبار، چهار قسم ظن وجود دارد: ظن واجب، حرام، مستحب و مباح؛[25] لکن در این بحث فقط ظن واجب و حرام را مورد بررسی قرار میدهیم که از اهمیت ویژهای برخوردار است:
1. ظن واجب: همان حسنِ ظن به خدا، رسول خدا و بندگان صالح است که مؤمنان نسبت به این نوع گمان امر شدهاند:[26]
«لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً...»[27]
«چرا هنگامى که این (تهمت) را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خود (و کسى که همچون خود آنها بود) گمان خیر نبردند...»
آیهی شریفه در مقام سرزنش مؤمنانی است که در حادثهی تهمت زدن به یک سری افراد مؤمن و پاکدامن، فریب خوردند و تحت تأثیر سخن منافقان قرار گرفته و موقع استماع دروغ بودن تهمتهای ناروای منافقان را علنی نکردند؛[28] لذا قرآن با استفهام توبیخی، أمر به حسن ظن نسبت به مؤمنان نموده و مفسران این نوع ظن را واجب نامیدهاند.[29]
2. ظن حرام: همان سوء ظن به خدا، رسول خدا و مؤمنان است که در قرآن از آن نهی شده و آن را "گناه" خوانده است:
«یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»[30]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است؛»
معنای آیه اینست که بیشتر مصادیق ظن را رها کنید و عمل به آن نکنید، تا اینکه برهان قطعی و علم به واقع ظاهر شود؛ چرا که احتمال ارتکاب به گناه زیاد است و در این صورت مستحق عقوبت الهی میشوید.[31]
نکتهی بعدی این است که آیه مفهوم مخالف دارد، به این معنا که برخی از ظنها گناه نیستند؛ لذا آیه دال بر این است که به جز "ظن حرام" اقسام دیگری از ظن نیز وجود دارد.[32]
بنابراین گمانهایی هستند که قرآن از آنها به شدت نهی کرده؛ چون تکیه بر امارههای بیپایه و بیاساس بوده و معقول و منطقی نیستند و مبنای کار عقلا در زندگی قرار نمیگیرند؛ طبق تعبیرات آیات سورهی نجم[33] این گمانهای باطل، همردیف هواى نفس، اوهام و خرافات است که احدی را به حق نمیرساند.[34]
نهی از ظن در کلام وحیانی
قرآن در بیشتر آیات که راجع به ظنّ سخن به میان آورده، انسان را از ظن و گمان به شدت نهی نموده که مواردی را در ذیل به اختصار مورد بررسی قرار میدهیم:
گروهی از آیات افراد بىایمان را نسبت به پیروى از ظن و گمان، شدیداً مورد نکوهش قرار داده و میفرماید:[35]
«وَ مایَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا؛ إِنَّ الظَّنَّ لایُغْنِی مِنَالْحَقِّ شَیْئاً...»[36]
«و بیشتر آنها، جز از گمان (و پندارهاى بىاساس)، پیروى نمىکنند (در حالى که) گمان، هرگز انسان را از حقّ بىنیاز نمىسازد (و به حق نمىرساند)...»
در اینجا ظن بر حسب سیاق کلام به معنای علمی است که با شک آمیخته باشد؛ علمی که در اثبات حق مطلوب، چیزی را بینیاز نمیکند؛ بلکه منحصراً علم و یقین حاصل از دلیل عقلی انسان را به مطلوب و حقیقت میرساند؛ بنابراین چون مقتضی ظن مظنون است، پیروی ظن نیز بر مظنون است؛ یعنی چیزی را پیروی میکنند که جز اعتقاد باطل، هیچ دلیلی بر آن ندارند؛ و جملهی دوم آیهی شریفه در حقیقت تعلیلی است بر اینکه مشرکان بر حق نیستند، پس چگونه گمان میکنند به اینکه بر حق هستند؛ و مراد از "حق" معرفت به خدای عز و جل، صفات و افعال خداست، که هیچ احدی از هیچگونه بینیازی برخوردار نیست؛ لذا خداوند آنها را در فراز آخر آیه تهدید به عذاب کرده است.[37]
قرآن مجید همچنین در بیان بطلان شرک و عقائد خرافهگری مشرکان در زمینهی بتپرستی و نسبت دادن بتها به عنوان دختران خدا، این افکار باطل بتپرستان را زائیدهی موهومات و پندار آنها دانسته است؛ گمانهایی که نه دلیل عقلی بر آن دارند، و نه دلیل وحیانى؛ بلکه خرافات و الفاظ تو خالى هستند که فقط از گمانهاى بىاساس و هواى نفس پیروى مىکنند:[38]
«إِنْیَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ماتَهْوَى الْأَنْفُسُ»[39]
«آنان فقط از گمانهاى بىاساس و هواى نفس پیروى مىکنند.»
نکتهی بعدی که تبیین آن لازم است، قول بدون علم است، که برخی مفسران از آن تعبیر به ظن و گمان کردهاند. به عنوان مثال، خدای متعال در بیان وجوب عدم پیروی از شیطان، به معرفی و نوع عداوتهای شیطان پرداخته، که از جملهی آن امر به گفتار بدون علم است:
«إِنَّمَا یَأْمُرُکُم بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَاءِ وَ أَنتَقُولُواْ عَلىَاللَّهِ مَا لَاتَعْلَمُون»[40]
«او شما را فقط به بدیها و کار زشت فرمان مىدهد (و نیز دستور مىدهد) آنچه را که نمىدانید، به خدا نسبت دهید.»
شیطان در قول بدون علم، مثلاً برای انسان حلال و حرام را تعیین میکند؛ لذا دلالت آیهی شریفه بر منع نمودن انسان از پیروی از ظن و گمان در مسائل دینی است؛ چرا که طریق این نوع مسائل منحصر در علم و یقین است و در فتوا، قضاوت و گفتار بدون علم باید پرهیز شود؛ بنابراین قول بدون علم در امور دینی، در ردیف سوء و فحشاست که شیطان به آنها امر میکند.[41]
مصادیق و محدودهی ظن منهی از دیدگاه قرآن
در قرآن کریم تبعیت از ظن و خود ظن مورد نهی قرار گرفته،[42] بهطوریکه گاهی تمام افراد و گاهی برخی افراد مشمول این نهی شده است:[43]
«وَ لاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ...»[44]
«از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن...»
نهى آیه از پیروى هر چیزى است که بدان علم و یقین نداریم، که پیروى از علم در حقیقت حکم فطری بشر است؛ در نتیجه انسانی که فطرت سالم دارد، هرگز در مسیر زندگیش از پیروى علم منحرف نشده و دنبال شک و ظن نمىرود؛ پس چنین انسانی در مسائل مورد نیاز یا شخصاً علم و تخصص دارد که همان را پیروى مىکند، یا از علم کسى پیروى مىکند که اطمینان و یقین به صحت گفتههاى وى دارد، هر چند در اصطلاح برهان منطقى، به این نوع یقین علم نمىگویند.
بنابراین معنای آیه ناظر به این است که اگر دلیل علمى قائم شد بر وجوب پیروى از ظنى مخصوص، پیروى آن ظن هم، پیروى از علم خواهد بود؛ در نتیجه در هر اعتقاد یا عملى که تحصیل علم ممکن باشد، پیروى از غیر علم حرام است، و در غیر این صورت دلیل علمى باید ارتکاب آن را جائز بداند، مانند اخذ احکام از پیامبر و اطاعت آن جناب در اوامر و نواهى که از ناحیه پروردگارش دارد.
لذا درست است که ظهور لفظى آیه بیش از ظن و گمان را نمىرساند، و لیکن دلیل قطعى داریم بر اینکه پیروى این ظن واجب است، و آن دلیل همان بناى عقلا بر حجیت ظهور است؛ پس اگر پیروى از علم در هر مساله محدود به علم خود انسان باشد، پیروى ما از ظاهر آیه پیروى علمی نیست؛ زیرا یقین نداریم که به مراد واقعى کلام رسیدیم، یا مقصود واقعى غیر از معناى ظاهرش است که در صورت عدم پیروی از ظن و گمان، خود آیه ناقض و مخالف خودش خواهد بود.[45]
البته برخی مفسرین در این گونه آیات دست بهد توجیه زده و گفتهاند: نهی تبعیت از ظن، مربوط به مسائلی است که در آیات مربوطه سخن به میان آمده؛ از جمله اینکه نهی از ظن مخصوص جایی است که قدرت بر علم باشد؛[46] و برخی نهی از ظن را مربوط به تهمت و سوء ظن در عمل گرفتهاند.[47]
بنابراین کسانی که دائرهی افراد ظن را محدود میدانند، آیاتی را مؤید کلام خود آوردهاند، از جمله:
«یاأَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَالظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ...»[48]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید؛ چرا که بعضى از گمانها گناه است...»
واژهی "کثیر" در آیه دلالت بر حصر مصداق این حکم میکند و منظور از آن سوء ظن است. توجه به این نکته لازم است که امر به اجتناب از ظن، برای خود ظن نیست؛ بلکه برای پیروی از ظن در عمل است.[49] در حقیقت در این آیات نهی از پذیرش گمان بد است؛ یعنی اگر از کسی گمان بدی به دل انسان وارد شد، آن را نپذیرد و به آن ترتیب اثر ندهد.[50]
درمان پندارگرایى
مهمترین راه مبارزه با تبعیت از ظن، زنده کردن جهانبینی اسلامی در وجود انسانهاست که قرآن به این مسئله توجه داده و انسان باید خود را با طرز تفکر اسلامى هماهنگ کند و خداوند را در همه حال حاظر و ناظر بداند که خدای متعال حتى از افکار و باطن انسان نیز آگاه است. در این صورت است که انسان مسئول تمام رفتار، گفتار و اعتقادات خود شده و در هر حوزه، سنجیده عمل کرده و در اعمال و عقائد خویش به ظن اکتفاء نمیکند:[51]
«وَ لاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً»[52]
«از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن؛ چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند.»