كلمات كليدي : عدل الهي، شرور، مرگ، درد و رنج
عدل الهی به این معنا است که همه کارهای آفریدگار عالم اعم از آفرینش دنیا و آنچه درآن رخ میدهد؛ مانند حوادث طبیعی و همه امور تکوینی و تشریعی و آفرینش جهان و مصلحت است و همگی حسن و نیکو است و هرگز کار زشت و قبیح و بیهوده و ظلم و ستم از او صادر نگشته و نخواهد گشت[1].
با توجه به معنای فوق از عدل الهی پرسشهایی در این زمینه مطرح شده که موارد مهم آن را نقل و مورد بررسی قرار میدهیم:
عدل الهی و اختلافات و تفاوتها
وجود تفاوتها در میان موجودات، نوعی تبعیض و بیعدالتی است؛ از این رو با عدالتورزی خداوند همخوانی ندارد این تفاوتها گاه در میان اشیایی است که به انواع مختلف موجودات تعلق دارند مانند تفاوت بین انسان و حیوان و گیاه و جماد. چرا خداوند هر یک را از موهبت نوع بالاتر و همه را از موهبت انسان محروم ساخته است.
و گاه در میان افراد گوناگون یک نوع جریان دارد، مانند بینایی بعضی آدمیان و نابینایی عده دیگر، زشتی عدهای و زیبایی تعدادی، هوشمند و توانایی بالای عقلی گروهی و کودنی و کمخردی برخی و... اگر خداوند حکیم و عادل همه مخلوقات را یکسان میآفرید مطابق عدالت و حکمت بود نه آنچنان که اکنون هستند.
بررسی و پاسخ
پاسخ به این شبهه مبتنی بر تبیین اصولی است:
الف: کل عالم مخلوقات نظام خاص و قوانین و سنن تغییر ناپذیر و ثابتی دارند، یکی از عمده ترین این قوانین، اصل علیت است و بین علت و معلول نوعی مسانخت وجود دارد و هر معلولی از هر علتی به وجود نمیآید.
ب: نظامها و قوانین حاکم بر جهان «ذاتی» جهاناند و نمیتوان فرض کرد که جهان کنونی باشد، اما قوانین و نظامهای آن تغییر کند.
ج: لازمه قوانین ثابت و تفکیک ناپذیر جهان آن است که بین موجودات هستی تفاوتهایی باشد. برای مثال قانون علیت مقتضی آن است که معلول نسبت به علت خویش از کمالات وجودی کمتری برخوردار باشد. همچنین، مسانخت و هماهنگی علت و معلول ایجاب میکند که اگر علت تولد نوزاد کور یا بینا، کودن یا باهوش، زشت یا زیبا و... محقق گردید معلول متناست با آن نیز مواجه گردد.
پس وجود تفاوت تکوینی از لوازم لاینفک قوانینی است که تغییر و جدایی آنها از جهان ممکن نیست و این غیر از تبعیض است که دو شیء دارای قابلیت دریافت بهرۀ یکسانی باشند ولی آن بهره به یکی داده شود و به دیگری نه. نرسیدن برخی موجودات به کمالاتی که موجودات دیگر دارند به خاطر نداشتن قابلیت دریافت چنین کمالاتی است و تبعیض و ظلمی در کار نیست[2]. به بیان دیگر اختلاف آفریدگان در بهرههای وجودی، لازمۀ نظام آفرینش و تابع قوانین علی و معلولی حاکم بر آنست، و فرض یکسان بودن همه آنها پندار خامی است و اگر اندکی دقت کنیم خواهیم دانست که چنین فرضی مساوی با ترک آفرینش است زیرا اگر مثلا همه انسانها مرد یا زن بودند توالد و تناسلی انجام نمیگرفت و نسل انسان منقرض میگردید و اگر همه مخلوقات، انسان بودند چیزی برای خوردن و تأمین سایر نیازمندیها نمییافتند، و نیز اگر همه حیوانات و نباتات، یک نوع و یک رنگ و دارای خواص یکسان بودند این همه فواید بی شمار و زیباییهای خیره کننده پدید نمیآمد.
پدید آمدن انواع پدیدهها با اشکال و ویژگیهای متنوع، تابع اسباب و شرایطی است که در جریان حرکت و تحول ماده، فراهم میشود و هیچکس را قبل از آفرینش، حقی بر خدا نیست که او را چنین یا چنان بیافریند یا در این یا آن مکان، و در این یا آن زمان قرار دهد، در نتیجه وقتی کسی حقی نداشت سلب حق و تبعیض در دادن حق هم مطرح نخواهد بود و دیگر جایی برای شبهه نبود عدل و وجود ظلم و ستم باقی نخواهد بود[3].
عدل الهی و مرگ و نیستی
اگر حکمت الهی اقتضای حیات انسان را در این جهان دارد پس میراندن او و نابود کردنش با عدالت خداوند ناسازگار است.
بررسی و پاسخ
اولا؛ مرگ یکی از لوازم لاینفک زندگی در عالم طبیعت است و موجودی که در دامان طبیعت به سر میبرد، قابلیت بقای دائمی در آن را ندارد[4].
ثانیا؛ اگر موجودات زنده نمیمردند زمینه پیدایش موجودات بعدی فراهم نمیشد و آیندگان از نعمت وجود حیات محروم میگردیدند[5].
ثالثا؛ اگر فرض کنیم همه انسانها زنده بمانند طولی نمیکشد که پهنه زمین برای زندگی ایشان تنگ میشود و از رنج و گرسنگی، آرزوی مرگ خواهند کرد[6].
رابعا؛ بر اساس فلسفه الهی مرگ پایان زندگی نیست بلکه پیوستن به ابدیت است و هدف از زندگی چند روزه جز این نیست که انسان را برای یک زندگی کاملتر آماده سازد و نیاز بشر به زندگی مادی تا لحظهای است که خود را برای یک زندگی دیگر آماده کند[7].
عدل الهی و درد و رنج
درد و رنجی که از ناحیه مصیبتها، بلایا، ناملایمات، بیماریها و... برای انسانها فراهم میآید با عدالت خداوند ناسازگار است.
بررسی و پاسخ
درد و رنجی که در حیات دنیوی گریبانگیر انسانها میشود از دو حالت بیرون نیست:
الف: بخشی از آنها برخاسته از اعمال ناشایست و نتیجه گناهان و خطاهای اوست که از روی اختیار مرتکب آن شدهاند و در نتیجه، به عواقب مرارتبار و تلخ آن گرفتار شدهاند. لذا چون از ناحیه خداوند نیست با عدل الهی ناسازگار نیست.
ب: بخشی از تلخکامیهای انسان کیفر گناهان او نیست مانند درد و رنج کودکان بیگناه یا افرادی که مرتکب هیچ جرم و گناهی نشدهاند. عدل الهی مقتضی جبران این گروه از آلام است؛ یعنی خداوند متعال در دنیا یا در آخرت، نعمتی را به انسان دردکشیده میبخشد که از درد و رنج او بزرگتر است. و از این طریق، درد و رنجی را که او متحمل شده است، جبران میکند[8]. متکلمین در کتب خود از آن با عنوان «اعواض» و «عوض» تعبیر کردهاند[9].
همچنین این رنجها و گرفتاریها موجب تلاش برای کشف اسرار طبیعت و پدید آمدن دانشها و صنایع گوناگون و عامل رشد و شکوفایی استعدادها و تکامل انسانها میگردد[10].
عدل الهی و نسبت مجازاتها با گناه
اگر بین جرم و جزای آن تناسب رعایت نگردد ظلم و ستم بر مجرم پیش خواهد آمد و این با عدل الهی منافات خواهد داشت مثلا قتل عمد، جزایش جاودانگی در جهنم است، لذا مجازاتها اخروی نه از جهت کیفیت و نه از جهت مدت و کمیت با جرم و گناهان بندگان در دنیا تناسبی ندارد و با عدالت سازگار نیست.
بررسی و پاسخ
مجازات اخروی نتیجه تکوینی و قهری اعمال مجرمان در دنیاست مانند خوردن زهر در دنیا که اثر تکوینی آن بیماریهای گوناگون و در نهایت مرگ است. قتل عمدی گناهان نیز نتیجه تکوینیاش آتش و قهر جاودانه الهی است نه امری قراردادی که قابل کم و زیاد کردن باشد[11].