كلمات كليدي : عصمت، معصوم، امام، امامت، اولیالأمر
نویسنده : مهدي جدي
تمام اندیشمندان شیعه، اتفاق نظر دارند که یکی از شرایط احراز منصب امامت، عصمت بوده و امام شخصی است که هم از انجام خطا و هم از ارتکاب گناه و معصیت منزّه باشد.
ادلۀ عقلی عصمت امام
1- تسلسل؛ سبب نیاز امّت به امام آن است که مردم معصوم نبوده، جایز الخطا میباشند. حال اگر فرض کنیم که امام، هم جایزالخطا باشد، پس فرد دیگری باید فرض شود که معصوم باشد و اگر سلسله نیازها، به معصوم ختم نشود تسلسل لازم میآید و از آنجا که تسلسل باطل است وجود امام معصومی که با وجود او نیاز امّت برطرف میگردد لازم میشود.
2- حفظ اسلام؛ موفقیت امام در مهمترین مسئولیت خویش که همان حفظ اسلام از تغییرات و تحریفات است، بدون عصمت امکانپذیر نیست زیرا در صورت معصوم نبودن امام، احتمال تغییر عمدی یا سهوی توسط او در دین داده میشود.
3- الگو بودن برای مردم؛ هدف از نصب امام از ناحیۀ خداوند این است که مردم از اوامر او اطاعت کنند و کارهای او را به عنوان الگو برای خویش برگزینند، در حالی که اگر انجام گناه از امام ممکن باشد، اعتماد و اطمینان مردم نسبت به او کمتر خواهد شد و در نتیجه اثر پذیری و اطاعت مردم از گفتار و رفتار او کمتر تحقّق خواهد یافت.
ادلۀ نقلی عصمت امام(ع)
1- آیۀ عهد: وقتی حضرت ابراهیم (ع) تداوم امامت را در نسل خود از خدای بزرگ تقاضا نمود خداوند فرمود: امامت، عهد من است و این عهد به ظالم و ستمگر نمیرسد.
« قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِى قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِى الظَّلِمِینَ» (بقره/124)
«ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند».
در این آیه شریفه که کبرای کلّی مبنی بر اینکه ستمگران لایق مقام امامت نیستند بیان شده است. با مراجعه به قرآن کریم، مصادیق این کبری معلوم میشود یعنی ظلم و ستم در بینش الهی در سه معنا به کار رفته است. و در هیچ یک از آنها امامت ممکن نیست:
الف) شرک؛ که ظلم انسان نسبت به خداوند است:
«وَ إِذْ قَالَ لُقْمَنُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یَبُنَىَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» (لقمان/13)
«همان شرک به خداوند ظلم بزرگ است».
پس مشرک، شایستۀ مقام امامت نیست.
ب) ظلم به دیگران؛ کسی که به حقوق بندگان خدا تجاوز کند ظالم است و حق امامت ندارد.
« إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ »(شوری/42)
«مجازات بر کسانی است که به مردم ستم میکنند»
ج) ظلم به خویشتن؛ معصیت کار و متجاوز به حق خود نیز ظالم است و حق امامت ندارد:
«... فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ ...» (فاطر/32)
«از میان آنها عدّهای بر خود ستم کردند.»
پس کسی شایسته مقام والای امامت است که نه به حق خدا تجاوز کرده باشد و نه به حق مردم و نه به حق خود، و به تعبیر دیگر نسبت به هرگونه گناهی، معصوم باشد.
2- آیۀ اطاعت ازاولیالامر:
«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الْأَمْرِ مِنکُمْ» (نساء/59)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر [= اوصیای پیامبر] را ».
خداوند در این آیه، مؤمنان را به پیروی از پیامبر (ص) و اولی الامر (صاحبان امر) فرا خوانده است و این پیروی مطلق است و مشروط به هیچ شرطی نیست. از سوی دیگر ممکن نیست خداوند انسان را به پیروی از گناه و معصیت یا خطا و انحراف دعوت کند. با توجه به این مقدمات، روشن میشود که آیه مورد بحث بر عصمت اولی الامر دلالت دارد زیرا اگر آنان معصوم نباشند و احتمال گناه یا خطا در مورد آنان برود، امر به پیروی مطلق از آنان صحیح نبوده و لازم بود اطاعت از آنان را به مواردی محدود سازد که در آن گناه یا خطاها از سوی اولی الامر سر نزده باشد. به این ترتیب آیه فوق دلالت روشنی بر عصمت اولوالامر دارد و بر پایه روایات متعدد، مقصود از اولوالامر جانشینان پیامبر (علی و فرزندان او) هستند.
3-در حدیث بلندی از امام رضا (ع) آمده است که:
«همانا چون خدای عزوجل بندهای را برای اصلاح امور بندگانش برگزیند برای اینکار به او شرح صدر میدهد و چشمههای حکمت در دلش میگذارد و آنچنان علم را به او الهام کند که از آن پس از هیچ پاسخی در نماند و از درستی انحراف نیابد، پس او معصوم و تأیید شده و موفق و استوار شده است و از هر گونه خطا و لغزش و افتادنی در امان است. خدا اینها را به او داده تا حجّت او بر بندگان و گواه او بر خلقش باشد....».