(با بررسي جايگاه اسلام در فضاي جديد)
محمد لعلعليزاده[1]
چکيده
ظهور و گسترش رسانههاي جديد به عنوان بخشي از جهانيشدن فرهنگي، تغييرات و تحولات گوناگون در حوزههاي مختلف را به همراه داشته است. مذهب از مهمترين حوزههايي است كه در معرض اين تغيير و تحول قرارگرفته است. در اين راستا، پرسش اصلي اين است كه «ظهور و گسترش رسانههاي جديد چه تأثيري بر جايگاه مذهب داشته است؟». به استناد شواهد و يافتههاي اسنادي، توصيفي و تحليلي موجود نشان خواهيم داد که جهانيشدن فرهنگي و رسانههاي جديد با وجود داشتن پيامدهاي منفي، مروج امت واحد اسلامي و نزديککنندهی آنها به يکديگر است. در واقع ادعاي ما در اين نوشتار اين است که: فرايند جهانيشدن فرهنگي و گسترش رسانههاي جديد اجتنابناپذير است؛ باوجود چالشها و بحرانهايي که به همراه دارد و با مديريتي که از سوي امپرياليسم غرب ميشود، امکانات و فرصتهايي را براي شبکهايشدن دين، همبستگي و هويتيابي مسلمانان فراهم ميکند. استفاده از اين فضا و امکانات تقويتکننده و مروج امت واحد اسلامي و زمينهساز جهانيشدن اسلام خواهد بود. در اين راستا، فرضيهی پژوهش حاضر چنین صورتبندي شد: «رسانههاي جديد با ويژگيهايي چون سرعت، فراگيري، حضور همهجايي، همزماني، شفافسازي و... امکانات و فرصتهايي را از يک سو براي گسترش، تبليغ، ترويج و تقويت ارزشهاي ديني و امت واحد اسلامي و از سوي ديگر، نقد و رد حملهها و تبليغهای منفي پروژه جهانيسازي را فراهم ميکند».
واژگان کليدی: جهانيشدن فرهنگي، رسانههاي جديد، همزماني و فراگيري، اسلام، دين شبکهاي، امت واحد.
مقدمه
فرايند جهانيشدن در حوزههاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي در حال شکلدادن به فضاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي عصر ما است. تکنولوژيهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي به عنوان مهمترين نيرو و ابزار پيشبرندهی روند جهانيشدن، نيز به عنوان بخشي از حوزه فرهنگي جهانيشدن، دگرگونيها، تغييرات، تأثيرات و پيامدهايي مختلف در همه زمينهها و حوزهها به همراه داشته است. ميزان تغييراتي که با فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي ايجاد شده، به اندازهاي است که براي توصيف عصر جديد از واژههايي چون انقلاب، تغيير پارادايم، تغيير گفتمان، تغيير معرفتشناختي و... استفاده ميشود. انقلاب ارتباطات، دگرگونيهاي بنيادين در حوزههاي مختلفي ايجاد کرده است. ميزان تأثيرپذیري اديان و بهويژه دين اسلام از رسانههاي جديد به عنوان ابزارهاي اساسي جهانيشدن موضوع اين مقاله است.
تكنولوژيهاي اطلاعاتي، ارتباطاتي و ابعاد فرهنگي جهانيشدن
تکنولوژيهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي از دو بخش تکنولوژيهاي ارتباطي نظير ماهوارهها، تلويزيون کابلي، کابلهاي نوري پهن باند، اينترنت و... و تکنولوژيهاي اطلاعاتي نظير کامپيوترها، نرمافزارها و غيره تشکيل شدهاند. در واقع، فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي طيف کاملي از توليد، توزيع و مصرف اطلاعات از طريق همه رسانهها، از راديو و تلويزيون تا ماهواره و اينترنت، را در بر ميگيرد (Wilson III, 1998: 6). در اين پژوهش مراد از تکنولوژيهاي اطلاعاتي، ارتباطاتي جديد (و به ويژه رسانههاي جديد) شبکههاي ماهوارهاي و اينترنت است.
درنظر برخي از نظريهپردازان و پژوهشگران، واژه جهانيشدن با فناوري اطلاعاتي و ارتباطاتي مطرح ميشود و فرايند جهانيشدن به طور كل مباحث انقلاب ارتباطات و فضاي مجازي را تداعي ميكند. در واقع، اين بعد فرهنگي جهانيشدن به دليل اهميت و عمق تأثيري كه بر حوزههاي مختلف دارد، باعث شده است تا برخي جهانيشدن را فرايند گسترش فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي در مقياس جهاني به همراه كسب آگاهي از اين فرايند تعريف كنند. هر تعريفي كه از فرهنگ و فرايند جهانيشدن فرهنگي ارائه دهيم، گسترش فناوريهاي اطلاعاتي، ارتباطاتي و رسانههاي نوين از مهمترين عوامل و شاخصههاي آن (فرايند جهانيشدن فرهنگ) خواهد بود. تاملينسون، تكنولوژيهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي و رسانهها را از ابعاد مهم جهانيشدن فرهنگي به شمار ميآورد و مينويسد: «رسانهها ... از شكلهايي است كه در آن جهانيشدن بهگونهاي فرهنگي تجربه ميشود» (تاملينسون، 1381: 38). از نظر گيدنز نيز جهانيشدن ارتباطات و فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي به عنوان مهمترين شاخص بههمپيوستگي جهاني و تشديد روابط اجتماعي است (گيدنز، 1378: 38-40).
رشد فزاينده فناوري وسايل ارتباطي جمعي، ماهواره و اينترنت، موجب فشردگي زمان، مكان و نزديكي فرهنگي كشورها شده است. همزمان با توسعه فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي تحولاتي در عرصههاي مختلف رخ داده است. اين تحولات موجب شده است تا جهانيشدن با ارتباطات و فناوريهاي جديد عجين گردد. فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي موتور محركه جهانيشدن در نظر گرفته ميشود. سرعت رشد فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي سبب شده كه برخي از دهكده جهاني، شهروندي جهاني و جامعه مدني جهاني صحبت كنند.
جهانيشدن و فناوريهاي نوين اطلاعاتي و ارتباطاتي تأثير متقابل بر هم دارند. فناوريهاي جديد با حذف فاصلهها و نزديكساختن فرهنگها به عنوان ابزار اساسي و موتور محركه جهانيشدن عمل ميكنند. انقلاب اطلاعات و ارتباطات زمينهساز جهانيشدن ميشود و فرصتي مناسب براي گفتوگوي سنتها و فرهنگها را پديد ميآورد. بر اين اساس است كه فرايند جهانيشدن، فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي را تداعي ميكند. از سوي ديگر، جهانيشدن نيز زمينه گسترش فزاينده فناوريهاي جديد و توسعه ارتباطات جمعي را فراهم ميكند. از اين ديد حوزههاي اقتصادي و سياسي جهانيشدن به حوزه فرهنگي جهانيشدن (و بعد فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي آن) تأثير ميگذارند و از آن تأثير ميپذيرند.
پيامدهاي ظهور و گسترش تكنولوژيهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي
هارولد لاسول از نخستين نظريهپردازان ارتباطي، عناصر اصلي ارتباط را با جمله معروف زير ارائه ميكند: «چه كسي، به كي، چه ميگويد، در كدام كانال يا از چه طريق و با چه اثر و تأثيري[2] ميگويد».
درباره آخرين سوال لاسول، يعني با چه اثري؟ نظريهها و ديدگاههاي مختلف در زمينه تأثير پيامدها و دستاوردهاي وسايل ارتباطجمعي و فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي ارائه شده است. اشاره به دو رمان مشهور درباره آينده فناوريهاي جديد به فهم اين رويكردهاي متفاوت كمك خواهد كرد. رمان 1984 جرج اورول[3]، ديدگاهي تاريك از آينده انقلاب ارتباطات ارائه ميكند. آيندهاي كه اورول در اين كتاب به تصوير ميكشد، جهاني كابوسآسا است كه در آن حكومتهاي ديكتاتوري همهی جنبههاي زندگي را كنترل و اداره ميکنند. در اين دنياي تصويرشده بهوسيله اورول، فرديت انسان سركوب ميشود. همه افراد زير كنترل يك حزب بزرگ قرار دارند، وسايل شنود الكترونيكي در همه جا پنهاني كار گذاشته ميشوند و مردم تحت كنترل قرار ميگيرند.
كتاب «دنياي نودلاور» نوشته هاكسلي، آيندهاي پر از خير و بركت، رفاه، جهاني با ارتباطات آني، دانش و خرد نامحدود، راحتي، آسايش و... را پيشبيني ميكرد (کاکو، 1381: 184 و 360؛ نک به: لعل عليزاده، 1387: 73).
اين دوگانگيها را ميتوان به شكل سوالات زير نيز صورتبندي كرد: «آيا انسان بر فناوريها مسلط ميگردد يا برعكس؟ آيا افسونزدايي رخ ميدهد يا يك افسونزدگي جديد ظهور ميكند؟ فناوريهاي جديد بهويژه اينترنت مسيح است يا شيطان؟[4] تكنولوژيهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي دردند يا درمانگر؟ تأثيرات فناوريهاي جديد مثبت است يا منفي؟ فضاي مجازي فرصتآور است يا تهديدزا؟ نگاه به آينده با توجه به رشد و گسترش فناوريهاي جديد ارتباطي و اطلاعاتي خوشبينانه است يا بدبينانه؟ براي پاسخ به سوالات يادشده، اثرات و پيامدهاي تكنولوژيهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي را به سه رويكرد كلي بدبينانه، خوشبينانه و تركيبي تقسيم ميكنيم.
<الف. نگاه منفي به فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي
از اين ديد فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطي مايه تحقير و تضييع نابرابري و شكاف اطلاعاتي خواهند بود. رويكرد انتقادي به فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي، تجاوز به حريم خصوصي توسط اين فناوريها را مورد نقد قرار ميدهد و معتقد است با گسترش اين فناوريها، دموكراسي مشاركتجويانه و آزاد از بين ميرود. برخي از نظريهپردازان در همين چارچوب، از زوال و تضعيف ارزشهاي اخلاقي، تضعيف همبستگيها و تفاهمها، تضعيف حاكميت ملي، تضعيف دموکراسي و آزادي بيان و ... سخن گفتهاند.
فوكو در كتاب «مراقبت و تنبيه: تولد زندان» به جامعه نظارتي و مراقبتي اشاره ميكند. او از كاركردهاي چندگانه زندان نام ميبرد؛ مراقبت، كنترل خودكار، حبس موقت، انزوا، كار اجباري و آموزش (فوکو، 1378؛;Oates & Gibson, 2006 مسعودي، 1384: 49). نظارتي كه فوكو در جامعه (برگرفته از بنتام) از آن سخن ميگويد، نظارت الكترونيكي و غيرفيزيكي است. اين نظارت با تكنولوژيهاي جديد به شكل نامرئي، از بالا به پايين بوده و تا عمق زندگي و حريم خصوصي افراد نفوذ ميكند.
النوروين و جيمز كاتز در مقالهاي با عنوان «اغراق درباره فضاي مجازي» معتقدند كه فضاي مجازي و به ويژه اينترنت، تنها يك حوزه خصوصي رهاييبخش نيست كه هركس قاعدههاي مطلوب خود را در آن وضع كند، بلكه فضايي عمومي است كه قاعدههاي ويژه آن به كمك افراد حرفهاي و متخصص در اين حوزه وضع ميشود و به وسيله ديگر كاربران اجرا ميگردد. به نظر اين دو، فضاي مجازي به وسيله منابع قدرت اقتصادي و سياسي كنترل و اداره ميشود. در نظر آنها محتواي فضاي مجازي برنامهريزي شده و از پيش مشخص است كه به وسيله عدهاي برنامهريز براي اهداف خويش توليد و كنترل ميشود. از نظر وين و كاتز، آزادي و رهاييبخشي در فضايي مجازي نوعي توهم است. فضاي مجازي تصويرشده در نظر اين دو، گمنامي و پوشيدگي را به طور موقت براي كاربر فراهم ميآورد، اما گمنامي و پوشيدگي نهايي وي را از بين ميبرد و زندگي را بهطور اجتنابناپذيري براي ديگران شفاف و مرئي ميکند (Wynn & Katz, 1998: 327-298).
بودريار و بهشيوه ديگر ادوارد سعيد، جهان پستمدرن را جهان مافوق واقع ميپنداشتند كه در آن مردم با تعبيرها و تصاوير سروكار دارند و براي رسانهها در تعريف، تعيين منافع و هويتسازي نقش كانوني قائلند (سمتي، 1385: 12-20). از نظر پستمدرنها كالاييشدن، امپرياليسم فرهنگي، هجوم نشانهها و تصاوير، ويژگي عصر جديد است. از اين ديد، رسانهها و فرهنگ، صورتبخش و شكلدهندهی همه اشكال، روابط و كردارهاي اجتماعياند. بنابراين برداشت افراد از خود، جهان، جامعه و واقعيت محصول چارچوبهاي رسانهاي ـ فرهنگي است.
برخي از نظريهپردازان، رويكرد انتقادي و تعاملات در دنياي مجازي را موجب نوعي انزواي اجتماعي و كاهش تعاملات كاربران در دنياي واقعي ميدانند. دريفوس از مهمترين منتقدين اين گروه در كتاب «نگاه فلسفي به اينترنت»، نابودی ارتباط، مهارت، واقعيت و معنا در زندگي انسانها را از آسيبهاي فضاي مجازي ميداند (دريفوس، 1383: 16). انزوا، افسردگي و كاهش تعاملات و روابط، پيامدهاي فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي و بهويژه اينترنت است.
هابرماس حوزه عمومي را عرصهاي مستقل از دولت و محل شكلگيري افكار عمومي ميداند. اين حوزه از يكسو نيازمند دريافت مستمر اطلاعات و از سوي ديگر محل بحث عقلايي، آزاد و انتقادي است. از نظر او، روند تحول رسانهها و توليد اطلاعات در قرن بيست، موجب تقويت مديريت افكار و كاهش ظرفيت انديشه انتقادي ميشود و اين به معناي مرگ حوزه عمومي و پايان گفتوگوهاي مبتني بر ويژگيهاي عقلي حوزه عمومي است (کوهن، 1383: 45-47؛ نک به: وبستر، 1380: 220).
پيرلازولي نيز تا حدودي شبيه هابرماس با ديدي انتقادي به فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي نگاه ميكند. او معتقد است كه در پشت فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي منافع نظام سرمايهداري، سودپرستي، توسعه تبليغات بازرگاني و افزايش مصرف نهفته است. از نظر او رسانههاي جديد درصدد كنار گذاشتن كتاب هستند. كتاب از نظر لازولي، استدلالخواهي و افزايش حس گرايش به نقد را تقويت ميكند، درحاليكه رسانههاي جديد نظير اينترنت، انسانها را مصرفزده و منزوي ميکند (محسنيان راد، 1384 ج: 1714).
ديويد شنك نيز از پيامدهاي منفي فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي سخن ميگويد. نگاه او به سلامت رواني و جسمي افراد براي يك زندگي خصوصي و تأثيرات آن در زندگي اجتماعي است. به نظر او از مهمترین چالشهای عصر اطلاعات، استفاده و هماهنگسازي رسانهها با منافع افراد و اجتماع است (فرقاني، 1383-1384: 63).
جان تاملينسون با تعريف رايجترين درك از مفهوم «صميميت»، فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي را مزاحم و مانع ايجاد صميميت واقعي ميداند. از نظر او تكنولوژيهاي پيامرساني، فضاهاي خصوصي را به جهان بيرون ميگشايد. با تكنولوژيهاي پيامرساني عنصر حضور جسماني از بين ميرود و تنهايي و خلوت جايگزين آن ميشود (تاملينسون،1381: 220-224). تاملينسون در كتاب «جهانيشدن و فرهنگ» درصدد پاسخ به اين سوال است كه چگونه تكنولوژيهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي، ارتباط فرهنگي افراد را با محلها و مناطق خاص قطع ميكند؟ چگونه اين فناوريها منطقهزدايي ميكنند؟ و صميميت واقعي را كاهش ميدهد؟
ب. رويكرد مثبت به فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي
نظريهپردازان در اين رويكرد به تغييرات و پيامدهاي مثبت فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي تأكيد ميكنند. افزايش فرصتها، گسترش و فراگيري دمكراسي، نفي ديكتاتوري و استبداد، گسترش آزاديها، تأمين و توسعه حقوق بشر، افزايش ارتباطات و تساهل، مدارا و... از مهمترين پيامدهاي جامعه اطلاعاتي و عصر ارتباطات است.
تافلر در كتاب «موج سوم» تكنولوژي اطلاعات را به عنوان منبع جابهجايي و تغيير قدرت در نظر ميگيرد. از نظر او با انقلاب اطلاعات، تكنولوژي جديد «اطلاعات» منبع اصلي ثروت و قدرت در جهان آينده خواهد بود. مفاهيمي نظير محيط هوشمند، سپهر اطلاعاتي و تمدن دانش پايه، حاكي از نگاه مثبت تافلر به فناوريهاي جديد است. از نظر او رايانه كليد پيشرفت انقلابي در عصر جديد است (تافلر، 1366).
وبستر، تافلر و بل به حذف سانسور و نظارت در شبكههاي اينترنتي اشاره ميكنند. آنها افزايش تعداد كاربران اينترنت را در سراسر جهان به فالنيك ميگيرند و آن را زمينهساز دموكراسي الكترونیکي و تله دموكراسي ميدانند.
مك لوهان علت اصلي و اوليه تغيير فرهنگي را رسانهها و فناوريهاي جديد ميدانست. او در پيشگوييهايش به خوب يا بد بودن فناوريهاي جديد به صورت آشكار اشاره نميكند ولي اميد به آينده و شكلگيري دهكدهجهاني در كنار پيشبيني احتمال افزايش دمكراسي در دهكدهجهاني حاكي از نگاه مثبت و خوشبينانه او به فناوريهاي در حال ظهور بود (مک لوهان، 1377: 135). در اين عبارات مك لوهان ابزارها و امكانات فناوريهاي جديد براي توسعه دموكراسي در دهكدهجهاني را پيشبيني ميكند.
توركل در كتاب «زندگي روي صفحه نمايش» در پي پاسخ به اين سوال محوري است كه چگونه رايانهها در عين تغييرناپذيري نسبي، شرايط زندگي انسانها و خودهاي آنها را تغيير ميدهند؟ او با نگاهي مثبت به فضاي مجازي معتقد است كه فضاي مجازي امكان گمنامي و حذف نشانههاي فيزيكي را فراهم ميکند و به كاربران اجازه ميدهد كه نقشهاي متفاوت و متعددي را بازي كنند. فضاي مجازي از نظر توركل، فضايي رهاييبخش است چراكه كاربر ميتواند به طور همزمان هم آفريننده، كارگردان، تهيهكننده و بازيگر نمايش مطلوب خود باشد. او در كتاب «زندگي روي صفحه نمايش» معتقد است كه صحنه نمايش رايانه موقعيتي جديد براي تحقق خيالها و خواستههاي عقلاني و نيازهاي غريزي كاربران است (Turkle, 1996).
رينگولد معتقد است كاربران در اجتماعهاي مجازي خرسنديها يا توافقها، ناخشنوديها يا مخالفتهاي خود را با يكديگر مبادله ميكنند. با هم به تبادل دانش و اطلاعات ميپردازند، از يكديگر حمايت عاطفي ميكنند و... . بنابراين از نظر او حضور در اجتماعهاي مجازي از يكسو فشارهاي ناشي از هماهنگيهاي خود با انتظارهاي جمعي را در دنياي واقعي كاهش ميدهد، آزاديهاي بيشتري را براي تحقق خود مطلوب به فرد ميدهد و از سوي ديگر، از فشارهاي محيطي و جغرافيايي بر كاربر ميكاهد (Reingold, 2001). به عبارت ديگر، حضور در اجتماعهاي مجازي، محلي، قومي و... تا اندازهاي باعث تقويت جنبههاي بومي هويت و شركت در جمعهاي جهاني در فضاي مجازي ميشود و ميتواند نوعي هويتجهاني يا جهانوطني را در فرد كاربر شكل دهد.
هوارد راينگولد در كتاب «جوامع مجازي: حيطه واگذارشده در مرز الكترونيك» كوشيد تا نگرشي انسانگرايانه از مردمسالاري كردن توانهاي بالقوه جوامع مجازي را ارائه دهد. او جوامع مجازي را مكانهايي براي گفتوگو، شايعه پراكني، بحث، سنجش يكديگر و يافتن نقاط ضعف عقايد سياسي از طريق مباحثه درباره آنها مينامد (Reingold, 2001 : 63).
توركل، رايد و راينگولد بر شكوه و اهميت تاثير اينترنت بر انواع جوامع تأكيد دارند، حتي نفوذ اينترنت بر رفتار كاربران را بيش از اندازه بزرگ ميكنند. آنها اميدوارند بسيج فرصتهايي كه اينترنت ارائه كرده، افراد را به سوي مادهگرایی نكشاند.
گروسمن معتقد است رسانههاي جديد به خلق يك دموكراسي الكترونيك توفيق يافتهاند كه از طريق آن، شهروندان ميتوانند ببينند، بشنوند و درباره رهبران سياسي خود قضاوت كنند. او رسانههاي جديد و ارتباطات راهدور را به مثابه سيستمهاي بالقوهاي براي توزيع مجدد قدرت سياسي و منادي يك جمهوري الكترونيك تلقي ميكند (دفلور و اورت اي، 1383: 326).
گيرتز و مك كريري، سرانجام عصر فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي را همپوشي فرهنگي ميدانند. از نظر اين دو، فرهنگها با يكديگر همپوشي يافته، با هم تعامل پيدا ميكنند و به وابستگي متقابل ميپردازند (محسنيانراد، 1384ج: 1713).
ناتان گاردنر، اينترنت را ضد استبداد ميداند؛ زيرا از نظر او فناوري بيواسطه و آزاد است. از نظر داگلاس راشكوف، ارتباط شبكهاي شبيه يك ارگانيسم جهاني است كه براي افراد هر فرهنگي احترام قايل است. ايزومي آيزو معتقد است با وجود اينترنت، فرهنگهاي کوچک بهتر ميتوانند خود را عرضه كنند (اسلوين، 1380: 188-189).
در مجموع از ديد نظريهپردازان اين رويكرد، فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي، ابزارها، امكانات و فرصتهايي را براي بازيگران مختلف فراهم ميسازند. اينترنت به عنوان مهمترين ابزار ارتباطي، از ساير انواع ارتباطات ارزانتر و قابل دسترستر است و ضمن فراهم ساختن پيوند بين افراد در سراسرجهان، زمينهساز گسترش دموكراسي و شاخصهاي آن ميشود.
ج. رويكرد تركيبي
محور نظريهپردازان اين رويكرد تركيب رويكردهاي مثبت و منفي، ايجابي و سلبي، خوشبينانه و بدبينانه، همگنانگارانه و ناهمگنانگارانه، موافقان و مخالفان، هراسندگان و مشتاقان و منتقدان و شيفتگان درباره فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطي است. اين رويكرد به فرصتها و چالشهاي تكنولوژيهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطي اشاره دارد. تكنولوژيهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطي هم تحولآفرين است و هم فرصتسوز.
از ديد نظريهپردازان رويكرد تركيبي، فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطي در توسعه و گسترش دموكراسي، مهار قدرتمندان و سياستمداران، گسترش آزادي، حقوق بشر، همبستگي و يكپارچگي مثبت نقش بسزايي دارند، بنابراین در كنار اين تأثيرات مثبت، ابزارها و امكانات جديد اطلاعاتي و ارتباطي تفرقه، تضعيف ارزشهاي سنتي و اخلاقي، نابرابري و شكاف، سودگرايي و مصرفگرايي، تعاملات نامناسب و ناشناخته و... را نيز به همراه خواهد داشت.
ميلر معتقد است كه فضاي مجازي دامنهاي تازه از چارچوبهاي تعامل را با آداب و رسومي ويژه وضع ميكند، اگرچه آشكارا از تعاملهاي دنياي واقعي و فيزيكي به دورند، اما فرصتها و چالشهاي جديدي را در راه ارائه و نماياندن خود در دنياي واقعي فراهم ميكند. سوال اصلي ميلر اين است كه نمايش«خود» در فضاي محدود فناورانه و پيوسته رو به گسترش فضاي مجازي چگونه رخ ميدهد و ساختار تعاملهاي بدون چهره روي شبكه چگونه است؟ (Miller, 1995). در واقع، ميلر تعامل در فضاي مجازي را تشريح ميكند و جنبههاي منفي و مثبت تعامل در فضاي مجازي را آشكار ميسازد.
مور، بر اين باور است كه: «دموكراسي الكترونيك شمشيري دو لبه است و بسته به جزئيات اجرايي آن ميتواند به اقتدار مردمي يا برعكس به دستكاري عوامفريبانه ختم شود. ميتواند صداي مردان و زنان عادي باشد يا ابزاري براي اجراي سياستهاي بيماري كه حتي دولتهاي فاسد موجود نيز از آن پرهيز ميكنند، بهگونهاي كه در مورد نتايج آن، مسئوليتي متوجه كسي نباشد» (کي. مور، 1383: 107). اين ديدگاه مور نيز به نوعي، تركيب نگاه خوشبينانه و بدبينانه بر فناوريهاي جديد در عرصه سياست است.
ابو در كتاب «امپرياليسم سايبر» ضمن اشاره به امپرياليسم فرهنگي و نوع سايبرگونه آن، توصيف و تشريح شكاف و نابرابري با فناوريهاي جديد و نژادگرايي در فضاي سايبر، بر جنبههاي مثبت فناوريهاي جديد و فضاي سايبر نيز تأكيد ميكند. ابو به نقش مثبت فضاي مجازي در گسترش دموكراسي، آگاهي بخشي، فراهمكردن فضاي بحث و گفتوگو و قدرت بخشي تأكيد دارد و بهويژه درباره قدرتبخشي اينترنت به نخبگان مينويسد: «اينترنت بهجاي قدرتدادن به عموم، به احتمال بيشتر موجب قدرتبخشي به نخبگان ميشود» (ابو، 1385: 283).
در واقع، ابو در اين كتاب سعي دارد تا به طرح برخي از پرسشهاي انتقادي در مورد اينترنت بپردازد: با حضور اينترنت چه مفاهيم و برداشتهاي جديدي دربارهی هويت ملي پديد خواهد آمد؟ آيا اين تكنولوژي با فراهمكردن فرصت مشاركت در طيف وسيعي از فعاليتهاي منطقهاي و جهاني براي مردم سراسر جهان يك جهانگرايي واقعي ايجاد خواهد كرد؟ آيا تمامي ملتها در ايجاد اين بزرگراه اطلاعاتي فعالانه شركت خواهند داشت يا اينترنت تنها به تكثير و تشديد نابرابريهاي مزمن تكنولوژيك جهاني خواهد پرداخت؟ آيا همكاريهاي جهاني سايبر، شيوههاي بهتري براي اداره و شريكشدن در منابع درون ملتها و ميان ملتها ارائه خواهند داد؟ آيا اينترنت شكاف تكنولوژيك و فاصله دانش را ميان كشورهاي غني و فقير (از لحاظ تكنولوژي) كاهش خواهد داد؟
گيدنز در آثار خود با استفاده از مفاهيمي نظير جدايي زمان و مكان و ازجاكندگي، به برخي از ويژگيهاي مثبت و منفي مدرنيته، جهانيشدن و فناوريهاي جديد اشاره ميكند. از نظر او برخي از ويژگيهاي دوره جديد بسيار مزاحم به نظر ميرسند:
- تغيير شكلهاي اجتماعي، به گريز از مركز و ويژگي جابجايي گرايش دارند؛
- افراد از طريق تجربه، تجزيه ميشوند و تحليل ميروند؛
- افراد در برخورد با گرايشهاي جهانيشدن، احساس ضعف ميكنند؛
- مفهوم زندگي روزمره به عنوان نتيجه ناگهاني نظامهاي خشك، پوچ ميشود؛
- تقدم پراكندگي، مانع همكاري سياسي است (اسلوين، 1380: 211؛ گيدنز، 1378).
تامپسون مفاهيمي نظير جدايي زمان و مكان، از جاكندگي، تغيير شكل صميميت، بازتابيبودن هويت، بازتابندگي نمادين دنياي مدرن در تمام سطحها و افزايش تجربههاي باواسطه را براي توصيف چشماندازهاي پيشرو بهكار گرفته است و نقطه آغازين نظريه خود را بر پايه برخي از مفاهيم و اصول گيدنز ميگذارد. از نظر او با جهانيشدن ارتباطات، پيامها به آساني ارسال ميشود، با جدايي مكان و زمان، از طريق رسانههاي الكترونيكي، دسترسي به پيامها آني ميشود، فاصله يا مسافت در عمل محو ميگردد، افراد ميتوانند با يكديگر تعامل داشته باشند. همه اين ويژگيها در گسترش دموكراسي و تلهدموكراسي نقش دارند. در كنار اين ويژگيهاي مثبت، تامپسون ضمن نقد امپرياليسم فرهنگي شيلر، برخي از ابعاد چارچوب نظري شيلر را ميپذيرد و معتقد است جهانيشدن ارتباطات بهطور مستقيم به ملاحظات اقتصادي، سياسي و نظامي وابسته است. او قبول دارد كه ايالاتمتحده صادركننده اصلي برنامههاي تلويزيوني است (تامپسون، 1380: 185-188). رويهمرفته تامپسون، تأثير فناوريهاي جديد را با بحث قدرت نمادين تشريح ميكند و بر اين باور است كه قدرت نمادين، بنيادي ساختاري و نماديشده دارد و پيامدهاي اجتماعي رسانهها نه خودبهخود و اجتنابناپذير است و نه ويرانگر و فاجعهآميز.
زوبوف در اثر خود با عنوان «در عصر ماشين هوشمند» به آثار مثبت و منفي اينترنت اشاره ميكند. او با طرح سوالاتي نظير: آيا پيدايش ماشين هوشمند را بايد به عنوان نوعي دعوت به كاهش تقاضاها براي ادراك بشر و داوري نقادانه تلقي كرد؟ آيا محيط الكترونيكي نوين بايد جهاني را خلق كند كه در آن آحاد جامعه بر زندگي شغلي روزانه خود كنترلي نداشته باشند؟ به دو وجه مثبت و منفي فناوريها ميپردازد.
اسلوين در تحليل نظر كاستلز درباره فناوريهاي جديد، كاستلز را همانند زوبوف تحليل ميكند و مينويسد: «من فكر ميكنم كاستلز همانند زوبوف در بحث انديشمندانه و گسترده خود خاطرنشان ميکند كه اگرچه شبكههاي ارتباطي جديد افقهاي تازهاي را براي مداخله و مشاركت انسان باز ميكنند، اما بينظميهاي نويني را نيز پديد ميآورند» (اسلوين، 1380: 42-48).
كاستلز در كتاب سه جلدي خود بر جنبههاي مثبت ارتباطات الكترونيك و جامعه شبكهاي تأكيد ميكند. او بر اين باور است كه جامعه شبكهاي و فضاي مجازي فرصتي را براي تقويت مشاركت سياسي و ارتباط افقي ميان شهروندان فراهم ميكند. فضاي مجازي، باعث تسهيل انتشار و اصلاح اطلاعات ميشود و امكاناتي را براي تعامل و مباحثه عرضه ميكند و اين فرايند، انعطاف و انطباقپذيري در عرصه سياسي را موجب ميگردد. كاستلز كاهش قدرت فرستندههاي سنتي را گامي در جهت عرفيكردن جوامع و راززدايي از آنها ميداند، اما از طرح انتقاد نسبت به كاركرد ارتباطات الكترونيك نيز غافل نميماند و مينويسد: «سياست ارتباط مستقيم و فوري، ميتواند فردي شدن سياست و جامعه را تا جايي جلو ببرد كه دستيابي به يكپارچگي، وفاق و بنا كردن نهادها، بسيار دشوار گردد» (کاستلز، 1380ب: 419).
جهانيشدن و مذهب
با توجه به فراگيري پديده جهانيشدن، جايگاه مذهب در اين فضاي فراگير کجاست؟ به نظر ميرسد دين با جهانيشدن مخالفتي ندارد و در شرايطي و با توجه به استفاده از امکانات آن ميتوان گفت دين را همراهي هم ميکند و در واقع جنبه تقويتکننده دارد. آنچه که دين به آن حساسيت دارد و آن را بر نميتابد، پروژه جهانيسازي و غربي و آمريکاييشدن است. پروژه يکسويه از سوي غرب که به دنبال مسلطساختن ايدهها و ارزشهاي غربي در سراسر جهان است. صرف نظر از مخالفت دين با جهانيسازي، رابطه دين با جهانيشدن بسيار نزديک است. اديان مختلف به دنبال يک هدف مشترک يعني برقراري عدالت در جهان و ايجاد يک جهان يکسان از جهت اعتقاد و باورها بودند. از اين ديد، اديان از فرايند جهانيشدن يک گام جلوتر هستند.
علاوه بر اين، امروز با گسترش ابزارهاي ارتباطي جديد، شاهد افزايش گروههاي ديني و حجم مطالب مربوط به امور متافيزيک هستیم. برخي نظرسنجيها حاکي از آن است که ميزان افرادي که به خدا، مذهب و پيغمبر اعتقاد دارند، افزايش يافته است. مباحث مربوط به امور متافيزيک و معنوي در اينترنت چند برابر شده است. شبکههاي ماهوارهاي با گرايش ديني افزايش پيدا کرده است. در واقع فناوريهاي جديد در عرصه ارتباطات، به ادیان فرصت طلايي براي بيان افکار و ايدههاي خويش داده است. نتايج استفاده از اين امکانات در نظرسنجيها و تحقيقات به خوبي قابل مشاهده است.
در ادامه به برخي از يافتههاي تجربي که حاکي از دينگرايي مردم در عصر فضاي مجازي است، اشاره ميکنيم:
- نتايج مطالعه مؤسسه گالوپ در سال 2003 نشان ميدهد که 60 درصد از آمريکاييان، مذهب را در زندگي خود بسيار مهم ارزيابي کردهاند و نزديک به دو سوم آنها عضو کليسا يا موسسه مذهبي هستند.
- نتايج مطالعه درباره مذهب در کشور انگلستان نيز يافته فوق را تأييد ميکند. در اين تحقيق، نشان داده شده است که اکثريت جمعيت بزرگسالان انگلستان خود را وابسته به نوعي سازمان مذهبي ميدانند. فقط حدود 5 درصد از انگليسيها گفتهاند که هيچ وابستگي مذهبي ندارند (آزاد ارمکي، 1386: 121).
نتايج به دست آمده از تحقيق اينگلهارت و همکارانش در سطح جهاني نيز تأييدکننده دينداري مردم در فضاي جهانيشدن است. خداوند در نظر اکثريت مردم جهان (بيش از 90 درصد) از مرتبه بالايي برخوردار است (اينگلهارت، 1382: 213).
- نتايج مطالعه در ايران نياز اين امر را به خوبي نشان ميدهد؛ 36 درصد داراي دينداري بسيار قوي و 21 درصد داراي دينداري قوي هستند. 10 درصد داراي دينداري ضعيف و 5/9 درصد دينداري بسيار ضعيف دارند (آزاد ارمکي، 1386: 122).
جهانيشدن و اسلام
پس از سقوط قسطنطنيه در سال 1453 و تشکيل امپراطوري عثماني، اين امپراطوري به عنوان خطر جدي براي اروپاي مسيحي مطرح بود. در قرن 19 همزمان با افول امپراطوري عثماني، اروپاي غربي گفتماني جديد به نام مدرنيته را بنا نهاد، با تجزيه اين امپراطوري جهان اسلام يکپارچگي خود را از دست داد و سرزمينهاي آن به دست قدرتهاي استعماري افتاد. در اوسط قرن 19 با تسلط غرب بر جهان اسلام و افول و زوال امپراطوري عثماني، نخبگان مسلمان، چارهانديشي جهت رفع شکاف بين جوامع غربي و خود را آغاز کردند. ابتدا روشنفکران اصلاحطلبي نظير سيدجمال، عبده و رشيدرضا تلاشهاي وسيعي را جهت پرکردن شکاف بين اسلام و غرب برداشتند. به نظر آنها غرب درنفس خود بد نيست و فقط هژموني مخرب غربيان بر جهانسوم را زير سوال ميبردند. در عين حال معتقد به تغيير وضع موجود در جوامع خود بودند. آنها به نوعي تشابه در آراء و ايدههاي غربي و اسلامي پي بردند. در نظر آنها خوبي حکمت، علم، کشف و اختراع قبل از آنکه در متن مدرنيته يافت شود در قرآن به شکل اسلامي بيان شده است. ضعف بنيانهاي فکري اين گفتمان از يکسو و تمايل به وامگيري از گفتمانهاي غالب، سرانجام زمينهی شکلگيري گفتمان جديدي را فراهم ساخت. گفتمان اسلامگرايي را به عنوان گفتمانهايي ثابت، ناب و مستقل تصور کردهاند و از سويي ديگر، تمايزي سيستماتيک کامل و مطلق بين اسلام و غرب قائل شدهاند. اسلامگرايي اصول معرفتشناسانه خود را از يکسو بازگشت به اصل يا سلف صالحيه و از سوي ديگر رويارويي و مواجهه با هژموني غرب و مدرنيته تعريف ميکرد.
اسلامگرايي در مواجهه با جهانيشدن بيش از پيش خصلتي سياسي به خود گرفت. از نظر آنها جهان به سمت و سوي يک فرهنگ واحد جهاني که در اساس غربي بوده در حرکت است و بايد با آن مقابله کرد.
در مجموع جهان اسلام در مواجهه با جهانگرايي و جهانيشدن دو موضعگيري مهم داشته است: ظهور سيستم سياسي اسلامِ جهاني و ضديت اسلامگرايي با فرهنگ مصرفي غرب. در نگرش اول همانطور که امت اسلامي متجليکننده يک سيستم سياسي با مقبوليت جهاني است با ظهور سيستم جهاني ارتباطات و با کمک تکنولوژيهاي منظم ارتباطي، بهتر ميتوان به يک نوع اسلام جهاني انديشيد، همانگونه که ترنر اشاره ميکند: «اسلام بهطور کامل با پروژهی مدرنيته انطباق پيدا کرده است». از ديد اسلامگرايي، اسلام با طرد و حذف فرهنگ مصرفي غرب به نوعي در مقابل جهانيشدن مقاومت ميکند (قوام، 1382: 372- 351).
اسلام و رسانههاي جديد
رسانهها و فناوريهاي جديد بر پديدههاي مختلف تأثيرات شگرفي داشته که از جمله اين پديدهها دين است. اينو نوياتاکا در مقالهاي با عنوان «گشتارهاي مذهبي در عصر اطلاعات» به بررسي جنبههاي مختلف چنين مسئلهاي پرداخته و مينويسد: «دوران معروف به عصر اطلاعات به تدريج تأثير خود را بر حوزه دين ميگستراند؛ بدين معني که به حوزه روشهايي که اديان و مذاهب در آموزش، تبليغ دين و روشهاي اعتقادي بهکار ميبرند، وارد ميشود. اکنون براي هر دين و مذهبي اين امکان وجود دارد که فراسوي مرزهاي ملي اشاعه يابد» علاوه بر اشاره وي بر پديدهی چند مليتي که پيرامون روشهاي نوين تبليغ سازمان يافتهاند، از دين به مثابه شبکهاي نام ميبرد که در نتيجه تحولات نوعي شبکه در نهاد دين، قابليت رشد و گسترش پيدا ميکند (نوياتاکا، 1382).
گري بانت، ضمن اشاره به دسترسي هر کس در چنين فضايي به پند يا مسئله فتوا، امکان شروع يک جمعيت مؤمن جهاني را يادآور ميشود که از طريق امکانات ارتباطي و اطلاعاتي جديد امکانپذير گشته است (Bunt, 2000).
اندرسون از ديگر افرادي است که در اين حوزه مقالات متعددي منتشر کرده است. وي در مقالهاي با عنوان «سياستهاي جهاني و مذهب در جهان اسلام» به ترکيب اشکال گوناگون رسانهاي براي جمعآوري و ارائه اطلاعات در ميان مسلمانان اشاره دارد و از آن ميان «انجمن دانشجويان مسلمان» در امريکا را شاهد مثال ميآورد که از طريق ارتباطات و اتصال به گروههاي حمايتي، دانشگاه و ديگر منابع تحقيقي، خبري و همچنين از طريق مجله الکترونيکي و ميلهاي الکترونيکي به بازسازي مجدد خود پرداخته است. وي به تأثير اين صنعت بر اسلام نيز ميپردازد و ميگويد: «تکنيکهاي هوشمند در روشهاي استدلال مسائل فرهنگي، سياسي و مذهبي نيز کاربرد دارد. نتيجه آن است که عقلانيت دوبارهاي در ايدههاي مذهبي ايجاد ميشود و موجب درخواست منطق نسبت به آموزههاي سنتي و قواعد و رسوم [ديني] ميشود» علاوه بر اين اندرسون به جماعتهاي مجازي که در نقاط مختلف دنيا و توسط گروهها و جمعيتهاي مسلمان ايجاد ميشود، اشاره دارد (Anderson, 2001 ؛ معتمدي، 1385: 11).
تکنولوژيهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي در ارتباط با دين، کارکرد همبستگي بخش و هويتياب نيز دارند. مسلمانان ميتوانند از اين رسانهها براي همبستگي و به عنوان ابزار هويت استفاده کنند. در واقع، مسلمانان با رويکردي مقاومتي و با ابزار فضاي مجازي به بازنمايي و بازسازي هويت خود ميپردازند؛ پيوندهاي اجتماعي خود را مستحکم ميکنند و به نوعي همبستگي روحي دست مييابند. چنين امري سبب ميشود تا زندگي روزمره مسلمانان در مقابل فشارهاي اجتماعي و سياسي، دچار اختلال کمتري شوند و مسلمانان بتوانند با آرامش بيشتري به زندگي خود ادامه دهند. حجم روز افزون سايتهاي مسلمانان، خود بيانگر چنين امري است؛ سايتهاي اينترنتي شيعيان در انگليس و امريکا به بيش از 100 مورد ميرسد. گستردگي اين سايتها را ميتوان به طور نمونه در امريکا از سايت «مرکز اسلامي شهر ميشيگان» تا سايت «بنياد خيريه المهدي آريزونا» و سايت «مرکز اسلامي جعفريه در فلوريدا» مشاهده کرد (معتمدي، 1385: 13).
اطلاعرساني و اطلاعيابي از ديگر امکانات فضاي جديد براي مسلمانان سراسر جهان است. در عصر تکنولوژيهاي جديد ارتباطاتي و اطلاعاتي، مسلمانان اين امکان را مييابند که از اخبار و رويدادهاي يکديگر آگاهي يابند و بدين ترتيب مسير دو سويهی اطلاعرساني و اطلاعيابي ميسر ميشود. اين روند گسترش آگاهيها و اطلاعات مسلمانان از زندگي روزمره همديگر را موجب ميشود و همچنين مسلمانان ميتوانند از تجارب زندگي روزمره يکديگر بهره ببرند و به ارتقا سطح زندگي خود بپردازند. اينترنت اين امکان را فراهم کرده است که مسلمانان از طريق سايتهاي خبري، خبرگزاريها، راديو و تلويزيونهاي اينترنتي و نشريههای الکترونيکي و نظاير آن از مسائل يکديگر کسب اطلاع کنند. در حوزه اخبار، سايتهايي نظير شبکه جهاني اخبار، الهدي، مدد و نور به فعاليت اطلاعرساني از رويدادهايي ميپردازند که براي مسلمانان رخ ميدهد. بهطور مثال در سايت اينترنتي نور در قسمت المسلمون في العالم، ميتوان اطلاعات مسلمانان آسيا، آفريقا، اروپا و امريکا را مشاهده کرد.
در کنار اين امکانات، فعاليت مراکز مختلف در عرصه اطلاعرساني براي مسلمانان سراسر جهان، رسانهاي شدن دين را به خوبي نشان ميدهد. سايتها، مراکز، انجمنها، هيئتها و گروههاي مختلف به اطلاعرساني از فعاليتهاي خود ميپردازند و ديگر مسلمانان را در سراسر جهان از اين فعاليتها آگاه ميکنند. امامان جماعت برخي از شهرها، مراجع تقليد و مراکز ديني و مذهبي، پايگاه اطلاعرساني سراسري اسلامي ايجاد کردهاند. مسلمانان سراسر جهان ميتوانند از فعاليت و افکار آنها به آساني و با هزينه اندک مطلع شوند. از طريق سايتهاي مذهبي ميتوان از اماکن مذهبي، زيارتگاهها، مسجدها، حسينيهها، کنفرانسها، سمينارها و جشنوارهها و نمايشگاهها کسب اطلاع کرد.
فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي کارکرد آموزشي نيز براي اديان فراهم ميکنند. در عصر جهانيشدن و ابزارهاي مجازي آن آموزش بيفضا است و محدود به زمان و مکان خاصي نيست. مسلمانان سراسر جهان از اين امکانات براي آموزش به خوبي استفاده ميکنند. سايت و شبکههاي مختلفي در اين زمينه فعاليت ميکنند. برخي جنبه آموزشي دارند و برخي به پرسشهاي اعتقادي پاسخ ميدهند. برگزاري مسابقههای اعتقادي و سرگرميهاي معنوي نيز در سايتها و شبکههاي ديني سراسري ديده ميشود.
امکان ديگري که توسط فناوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي فراهم شده است، کارکرد خدماتي است. خدمات حقوقي، مشاورهاي(درباره ازدواج و...)، خيريهاي، کاريابي و تجاري، مسافرتي و توريستي و....
از جلوههاي جهانيشدن دين، پخش مراسم عزاداري حسيني در رسانه جهاني است. با وجود اينکه اين مراسم تاکنون متعلق به حوزه ديني خاص(شيعيان) بوده است، اما به دلايل متعددي چون شرايط اجتماعي، سياسي و فرهنگي، وقوع انقلاب اسلامي، جنگ آمريکا عليه عراق، مقاومت فرهنگي شيعيان در ايران و عراق و کالايي شدن فرهنگ، مراسم يادشده جهاني شده است. اين جهانيشدن اسلام شيعي به نوعي رسانهاي شدن دين است و جهان، اديان و گروههاي ديگر مصرفکننده کالاي شيعه هستند. در واقع، اين امکاني است که ابزارهاي جهانيشدن براي مسلمانان فراهم ساخته است. استفاده بيشتر و بهتر از اين فرصت توانايي اثرگذاري شيعيان بر فرهنگ جهاني را بيشتر ميکنند.
نتيجهگيري
نوشتار حاضر براي بررسي و ارزيابي اين سوال شکل گرفت که «ظهور و گسترش رسانههاي جديد چه تأثيري بر جايگاه مذهب داشته است؟». با اشاره به تأثير جهانيشدن بر اديان، شواهد و يافتههاي افزايش دينداري در عصر جهانيشدن را ذکر کرديم. پس از تبيين چگونگي مواجهه اسلام و واکنش آن به غرب در بخش رسانههاي جديد و همچنین پيامدهاي عيني فناوريهاي جديد بر ارزشهاي اسلامي اشاره کرديم. با توجه به شواهد و يافتهها نشان داديم که چگونه در فضاي جديد، دين شبکهاي شده است و به امکاناتي که فضاي جديد با ابزارهاي جديد فراهم ساخته است، در چند محور اشاره کرديم: کارکرد همبستگي بخش و هويتياب، بازسازي مجدد، اطلاعرساني و اطلاعيابي، کارکرد آموزشي و خدماتي از مهمترين فرصتهايي بود که با توجه به ابزارهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي به گسترش و تقويت اسلام در عصر جهانيشدن کمک کردهاند. در اين راستا، به پخش مراسم عزاداري حسيني در رسانههاي جهاني به عنوان جلوههاي جهانيشدن دين و توان اثرگذاري شيعيان بر فرهنگ جهاني اشاره کرديم.
فهرست منابع
- آزادارمکي، تقي (1386) فرهنگ و هويت ايراني و جهانيشدن، تهران: تمدن ايراني.
- ابو، بوسا (1385) امپرياليسم سايبر: روابط جهاني در عصر جديد الکترونيک، پرويز علوي، تهران: ثانيه.
- اسلوين، جيمز (1380) اينترنت و جامعه، عباس گيلوري و علي راد باوه، تهران: کتابدار.
- اينگلهارت، رونالد (1382) تحول فرهنگي در جامعه پيشرفته صنعتي، مريم وتر، تهران: روزنه.
- برتون، فيليپ (1382) آيين اينترنت: تهديدي براي پيوند اجتماعي؟، علي اصغر سرحدي و ن. جمشيدي، تهران: اميرکبير.
- تافلر، آلوين (1366) موج سوم، شهيندخت خوارزمي، تهران: نشر نو.
- تامپسون، جان بروکشاير (1380) رسانهها و مدرنيته، نظريه اجتماعي رسانهها، مسعود اوحدي، تهران: سروش.
- تامپسون، جان بروکشاير (1379) نظريه اجتماعي درباره رسانهها، علي ايثاري کسمايي، تهران: انتشارات موسسه ايران.
- تاملينسون، جان (1381) جهانيشدن و فرهنگ، محسن حکيمي، تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي.
- دفلور، ملوين و دنيس، اورت اي (1383) شناخت ارتباطات جمعي، سيروس مرادي، تهران: دانشکده صدا و سيما.
- دريفوس، هيوبرت (1383) نگاهي فلسفي به اينترنت، علي ملائکه، تهران: گام نو.
- سمتي، محمد مهدي (1385) عصر سي. ان. ان و هاليوود: منافع ملي، ارتباطات فراملي، نرجس خاتون براهوئي، با مقدمه حسين بشيريه، تهران: ني.
- فرقاني، محمد مهدي (1384) تعامل سنت و فناوري در جامعه اطلاعاتي، فصلنامه علوم اجتماعي، شماره 28 و 29، زمستان و بهار 1383-1384.
- ــــــــــــــــــــ (1382) درآمدي بر ارتباطات سنتي در ايران (با مقدمه کاظم معتمدنژاد)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مرکز مطالعات و تحقيقات رسانهها.
- فوکو، ميشل (1378) مراقبت و تنبيه: تولد زندان، نيکو سرخوش و افشين جهانديده، تهران: ني.
- قوام، سيدعبدالعلي (1382) جهانيشدن و جهانسوم؛ روند جهانيشدن و موقعيت جوامع در حال توسعه در نظام بينالمللي، تهران: وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي.
- کاستلز، مانوئل (1380) عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ(ظهور جامعه شبکهاي)، جلد اول، احد عليقليان و ديگران، تهران: طرح نو.
- ــــــــــــــــــــ (1380) عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ(قدرت هويت)، جلد دوم، احد عليقليان و ديگران، تهران: طرح نو.
- ــــــــــــــــــــ (1380) عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ (پايان هزاره)، جلد سوم، احد عليقليان و ديگران، تهران: طرح نو.
- کاکو، ميچيو (1381) چشماندازها: انقلابهاي علم در قرن بيست و يکم، يوسف اردبيلي، تهران: ققنوس.
- کوهن، جين (1383) حوزه عمومي رسانهها و جامعه مدني، ليدا کاووسي، فصلنامه رسانه، شماره 59.
- گيدنز، آنتوني (1377) پيامدهاي مدرنيت، محسن ثلاثي، تهران: مرکز.
- ــــــــــــــــــــ (1378) تجدد و تشخص: جامعه و هويت شخصي در عصر جديد، ناصر موفقيان، تهران: ني.
- ــــــــــــــــــــ (1378) راه سوم، بازسازي سوسيال دموکراسي، منوچهر صبوري کاشاني، تهران: شيرازه.
- لعلعليزاده، محمد (1387) نقد و بررسي کتاب در سايهي آينده: تاريخ انديشه مدرنيته، کتاب ماه علوم اجتماعي، شماره 7.
- محسنيان راد، مهدي (1375) انقلاب، مطبوعات و ارزشها، تهران: سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي.
- ــــــــــــــــــــ (1384) ايران در چهار کهکشان ارتباطي: سير تحول تاريخ ارتباطات در ايران، از آغاز تا امروز، جلد اول، تهران: سروش.
- ــــــــــــــــــــ (1381) خلاصه گزارش تبليغات سياسي رسانهها در انتخابات هشتم، تهران: مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام.
- ........................... (1379) طرح تحقيق انتقاد در مطبوعات78، جلد سوم، تهران: مرکز مطالعات و تحقيقات رسانهها.
- معتمدي، بشير (1385) اسلام و اينترنت، فصلنامه فرهنگ دانش، سال اول، شماره اول.
- مک لوهان، هربرت مارشال (1377) براي درک رسانهها، تهران: مرکز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامهاي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران.
- نوياتاکا، اينو (1382) گشتارهاي مذهبي در عصر اطلاعات، فيروزه دشتي، برگرفته از سايت: IRITN.com
- وبستر، فرانک، (1380) نظريههاي جامعه اطلاعاتي، اسماعيل قديمي، تهران: قصيده سرا.
- Anderson, J.W (2001) Globalization Politics and Religion in the Muslim Word, Journal of Electronic Publishing.
- Anderson, J.W (1999) The Internet and Islam’s New Interpreters, In D.F, Eickelman & J.W, Anderson(eds), New Media in the Muslim Word: the Emerging Public Sphere, Bloomington, in Indianna University Press.
- Bunt, G (2000) Virtual Islamic Computer-mediated Communication and Cyber Islamic Environments, Cardiff: University of Wales Press.
- Miller, H (1995) The Presentation of the Self in the Electronic Life, Nottingham: Trent University.
- Oates, S & R.K Gibson (2006) The Internet, Civil Society and, Democracy, A Comparative Perspective, In S, Oates, et al(eds), The
- Oates, S (2006) The Internet and Polities: Citizens, Voters and Activist, London: Routledge.
- Oxford (1994) Advanced Learners Dictionary, Oxford University Press.
- Reingold, H (1993) The Virtual Community, In D. trend (ed), Reading Digital Culture, Oxford: Blackwell.
- Reingold, H (1995) The Virtual Community: Finding Connection in a Computerised Word, London: Minerva.
- Turkle, Sherry (1996) Life on Screen, Identity in the Age of the Internet, NewYork: Simon and Schuster.
- Wynn,E & J.Katz (1998) Hyperbole Over Cyberspace, Social Boundaries Internet, Indiana: University of Indiana.
پینوشتها
[1]استاديار دانشگاه پيام نور تهران. M_lalalizadeh@yahoo.com.
[2]With what effect.
[3]خبرنگار و نويسنده انگليسي.
[4] اقتباس از کتاب «امپرياليسم سايبر» نوشته بوسا ابو.