دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کنش گرایی(کارکردگرایی) Functionalism

No image
کنش گرایی(کارکردگرایی) Functionalism

كلمات كليدي : كنش گرايي، درون نگري، كاركردهاي ذهني، مكاتب روان شناسي، روان شناسي عمومي

نویسنده : مهدي مطهري

کنش‌گرایی، یکی از مکاتب روان‌شناسی است که به کارکرد ذهن یا استفاده از آن توسط موجود زنده در سازگاری با محیط خود سر و کار دارد. مکتب کنش‌گرایی، در پایان قرن نوزدهم توسط "جان دیویی" و "جیمز آر.آنجل" پدید آمد و در دهه اول قرن بیستم در آمریکا حامیان بسیاری پیدا کرد.[1]

این جنبش علمی که تاثیر یافته از مطالعات داروین و گالتون بود، به جای ساختار یا محتوای فرآیندهای هشیار، بر چگونگی عمل این فرآیندها تاکید داشت.[2]

نظریه‌های تکامل و بقای اصلح(Survival of the fittest) داروین که بر کارکرد ساختارهای زیستی برتر در سازگاری ارگانیزم‌ها با محیط‌شان تاکید داشت، سبب شد تعدادی از روان‌شناسان آمریکایی به بررسی "کارکرد فرآیندهای ذهنی" در سازگاری فرد با محیط بپردازند.

مبانی علمی مکتب کنش‌گرایی

تحقیقات و آثار چارلز داروین

انتشار کتاب "اصل انواع" در 1859 به عنوان مهم‌ترین کتاب در تاریخ تمدن غرب، تاثیر زیادی در مجامع روشنفکری روان‌شناسی داشت. در واقع، باید روان‌شناسی امروز آمریکا را مدیون نظریه تکامل دانست. به نظر داروین، نتیجه انتخاب طبیعی(Natural Selection) در طبیعت، بقاء موجوداتی است که بهترین سازگاری و انطباق را با محیط زیست خود دارند.

او به وجود تنازع دایمی برای بقاء در طبیعت اعتقاد داشت و می‌گفت: موجوداتی که باقی می‌مانند سازگاری موفقیت‌آمیزی با مشکلات محیط برقرار می‌سازند. هم‌چنین داروین بحث اهمیت تفاوت‌های فردی، واقعیت تغییر اعضاء، تنازع بقاء‌، تظاهر هیجانات در انسان و حیوان را در آثار خود مطرح کرد که بی‌تاثیر بر مکتب کنش‌گرایی نبود.[3]

نظریه تکامل، تاثیرات عمیقی بر روان‌شناسی ویلیام جیمز و کنش‌گرایان بعدی داشت. جیمز فکر می‌کرد که ذهن و بدن روی یکدیگر اثر می‌گذارند و یکی از امتیازهای بزرگ انسان‌ها این است که، ذهن بسیار پیشرفته آن‌ها می‌تواند به بقای هدفشان کمک کند.

گالتون Galton

او یکی از پرنفوذترین چهره‌های روان‌شناسی بود که تاثیر بسزایی در این مکتب گذاشت. مطالعات او پیرامون وراثت، خصوصیت‌های ذهنی، تفاوت‌های فردی، نبوغ ارثی و اصلاح نسل در ادامه مطالعات پسر‌عمویش داروین بود. از این گذشته، او اولین کسی بود که آزمون‌ها و اندازه‌گیری‌های روان‌شناختی را ابداع و علم آمار را وارد روان‌شناسی کرد.[4]

روان‌شناسی حیوانی

نظریه تکامل، انگیزه‌ای برای مطالعه در زمینه روان‌شناسی حیوانی شد. پیش از آن برای مطالعه ذهن حیوان دلیلی در دست نبود، زیرا حیوانات به عنوان موجوداتی خودکار و بدون روح که هیچ شباهتی با انسان ندارند، تلقی می‌شدند.

اما انتشار کتاب اصل انواع، به پیوستگی ذهن انسان و حیوان ‌پرداخت و دفاعیات داروین از نظریه خویش در کتاب "تظاهر هیجانات در انسان و حیوان"، این باور موجود را تغییر داد. هم‌چنین بعد از او دانشمندان دیگری همچون رومانس(Romances) و مورگان(Morgan)، به مطالعه در زمینه روان‌شناسی تطبیقی و آزمایشات حیوانی دست زدند و تلاش بسیاری در جهت توجیه رفتارهای انسانی و حیوانی انجام دادند.

شکوفایی کنش‌گرایی در آمریکا

از جمله پیشگامان کنش‌گرایی می‌توان به "ویلیام جیمز" که از نیروهای فعال در شکل‌گیری این مکتب بود اشاره کرد.

جیمز می‌گفت: روان‌شناسی، علم مطالعه هشیاری است. ولی معتقد نبود که می‌توان هشیاری را به عناصر مجزا تقسیم کرد. او تصور می‌کرد که فعالیت‌های ذهنی، یک واحد تجربی را تشکیل می‌دهند و در حالی که به هم مربوط هستند، مرتبا تغییر می‌کنند. به طوری که در جویبار هوشیاری، یک فکر دیگر جاری می‌شود. هم‌چنین دیدگاه او یعنی مطالعه انسان از جهت همسازی وی با محیط، بعدها پایه تفکر کنش‌گرایی در آمریکا شد.[5]

استانلی هال G.s Hal

چهره پر اهمیت دیگر در روان‌شناسی معاصر آمریکا، استانلی هال بود که کمک‌ها و فعالیت‌های او بی‌تاثیر بر کنش‌گرایی نبود. تحقیقات او بیشتر تحت تاثیر این اعتقاد بود که رشد عادی ذهن، شامل رشته‌ای از مراحل تکاملی است. هم‌چنین وی مطالعاتی در مورد روان‌شناسی تربیتی، کودک و تجارب نوجوانی انجام داد. تحقیقات او در مورد کودک، شوری عظیم برپا کرد به طوری که به "نهضت مطالعه کودک" منجر شد.[6]

تاسیس مکتب کنش‌گرایی

مکتب کنش‌گرایی، بیشتر به عمل و فرآیندهای پدیدۀ آگاهی علاقه‌مند بود تا به ساخت آن. به علاوه، مرکز این علاقه، تبیین فایده یا هدف فرایندهای روانی برای موجود زنده، در تلاش مداوم برای تطبیق با محیط بود.

در سال 1894 جان دیویی(John Dewey) و جیمز آنجل(James Angell) در دانشگاه تازه تاسیس شیکاگو شروع به کار کردند و تاثیر مضاعف این دو شخصیت به مقیاس گسترده‌ای موجب گردید تا دانشگاه مذکور رهبری جریان کنش‌گرایی را به خود اختصاص دهد.

جان دیویی، شدیدا تحت تاثیر نظریه تکامل قرار داشت و فلسفه‌اش بر مفهوم تغییر اجتماعی مبتنی بود. مقاله کوتاه او به نام "مفهوم قوس بازتاب در روان‌شناسی" اولین کوششی بود که کنش‌گرایی را در مسیر خود راه انداخت.[7]

بعد از او هم آنجل به این دانشگاه رفت و به تقویت جریان کنش‌گرایی پرداخت و به مقام ریاست انجمن روان‌شناسی آمریکا رسید. او شانزده سال رییس دانشگاه بود و ریاست دانشگاه بعد از وی به شاگرد سابقش "هاروی آ.کار" منتقل شد.

هاروی، بیشتر به روان‌شناسی تطبیقی پرداخت و نظریاتش عمدتا در کتاب درسی او به نام روان‌شناسی(1925) منتشر گردید. هم‌چنین وی ضرورت در نظر گرفتن عوامل انگیزشی در فرمول S-R را هم یادآور شد.

بعد از دانشگاه شیکاگو، نوبت به دانشگاه کلمبیا رسید که سهم عمده‌ای را در معرفی کنش‌گرایی توسط "ثورندایک" و "وود ورث" ایفا کرد. نخستین اظهار نظر ورث در سال 1918 در کتاب "روان‌شناسی پویا" بود که پیشنهاد دهنده افزودن مساله "انگیزه" بر قلمرو روان‌شناسی بود. هم‌چنین وی تاکید بیشتری بر عوامل فیزبولوژیک ویژه در رفتار داشت و به این ترتیب ادامه آموزش‌های جیمز و دیویی را دنبال کرد.

البته نباید تحقیقات و مطالعات ثورندایک را هم فراموش کرد. چون اثرات بسیار عمیقی بر روان‌شناسی آمریکا و به ویژه یادگیری گذاشت و به جرات می‌توان گفت نظریه‌های مربوط به تقویت و پاداش که به وسیله اسکینر، هال و اسپنس عنوان شده، عمیقا از کارهای ثورندایک متاثر شده است.

علاوه بر این، تاثیر او بر رفتارگرایی به خاطر عنوان کردن پیوندهای بین محرک ـ پاسخ به حدی زیاد است که می‌توان او را به همان اندازه که کنش‌گراست، رفتارگرا نیز دانست.[8]

موضوع مکتب کنش‌گرایی

موضوع اصلی روان‌شناسی کنش‌گرا عبارت بود از عملکردها، اعمال یا کنش‌های ذهنی و اهداف آن‌ها. به نظر ایشان، وظیفه روان‌شناسی این نبود که ساختارهای ذهن را مطالعه کند، بلکه می‌بایست کنش‌های ذهنی را بشناسد. "چیستی" آگاهی مورد توجه نبود بلکه "چرایی" آن مورد تاکید قرار داشت.

پیشگامان این مکتب، همچون آنجل، روان‌شناسی را علم آگاهی یا علم حقایق آگاهی به حساب می‌آوردند. هاروی، نیز آن را "مطالعه فعالیت ذهنی" تلقی می‌کرد. به عقیده او فعالیت ذهنی به "اکتساب، اثبات، حفظ، سازمان‌بندی و ارزیابی تجارب و استفادۀ بعدی آن‌ها در راهنمایی رفتار" توجه دارد.[9]

هم‌چنین به عقیده ویلیام جیمز، هدف روان‌شناسی کشف عناصر تجربه نیست بلکه بر عکس، مطالعه افراد زنده‌ای است که با محیط‌شان انطباق پیدا می‌کنند. وی می‌گوید: نقش هشیاری این است که ما را به آن اهدافی که برای ادامه حیات ضروری هستند هدایت می‌کند و بدون آن تکامل انسان نمی‌تواند رخ بدهد.

روش مطالعه کنش‌گرایی

روش مطالعه این مکتب، درون‌نگری بود و با این‌که کنش‌گرایی اساسا به عنوان اعتراض به ساخت‌گرایی به وجود آمد، درون‌نگری را پذیرفت، اما مشاهده را به آن اضافه کرد. به گفته جیمز «مشاهده درون‌نگرانه چیزی است که ما مجبوریم همیشه به آن متکی باشیم ... نگاه کردن به درون ذهنمان و گزارش آن‌چه که در آن‌جا کشف می‌کنیم همه موافقند که ما در آن‌جا حالت‌های هشیاری را کشف می‌کنیم».

هم‌چنین اغلب پژوهش‌های دانشگاه شیکاگو از نوع آزمایشی بودند و از عینیتی برخوردار بودند که ساخت‌گرایی فاقد آن بود.

البته می‌توان این را هم گفت که کنش‌گرایی، به روش خاصی پای‌بند نبود و بهترین روش مطالعه، به مساله‌ای که مورد بررسی قرار می‌گرفت بستگی داشت.[10]

خدمات کنش‌گرایی

کنش‌گرایی، به عنوان یک نگرش یا دیدگاه کلی، به قدری موفقیت‌آمیز بود که جزء خطوط برجسته و اصلی روان‌شناسی در آمد. مخالفت جدی این مکتب با ساختارگرایی از ارزش والایی برای رشد روان‌شناسی در ایالات متحده برخوردار بود و از آثار این مخالفت می‌توان به تغییر کانون توجه در روان‌شناسی از ساخت‌گرایی به کنش‌گرایی؛ هم‌چنین اهمیت دادن به پژوهش در مورد رفتار حیوان و مطالعه کودکان؛ کاربردی کردن روان‌شناسی و مطرح کردن روان‌شناسی به عنوان علمی تجربی نام برد.

اما سرانجام این مکتب به سبب اعتمادی که به روش درون‌نگری نشان داد، مورد انتقاد رفتار‌گرایان قرار گرفت و در برابر رونق مکتب جدید رفتارگرایی نتوانست هویت خویش را برای مدتی طولانی حفظ کند و از صحنه نظام‌های رسمی روان‌شناسی محو شد.[11]

مقاله

نویسنده مهدي مطهري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

بحران پوچ‌گرایی انسان معاصر و معنای زندگی از دیدگاه قرآن

بحران پوچ‌گرایی انسان معاصر و معنای زندگی از دیدگاه قرآن

در این مقاله اصول و مبانی معنای زندگی از دیدگاه قرآن با تکیه بر آراء تفسیری آیت‌الله جوادی آملی مورد بحث قرار می‌گیرد.
حيات سالكانه و حيات عادي مؤمنانه از منظر قرآن كريم

حيات سالكانه و حيات عادي مؤمنانه از منظر قرآن كريم

در اين مقاله بيان شده است كه از منظر قرآن ‌كريم، سطحي برتر از حيات ديني نيز وجود دارد كه مشخصه‌‌‌ی اصلي آن، حركت آگاهانه به مقصد ملاقات با خدا است.
کارکردهای معنویت در عرصه‌های اجتماعی از دیدگاه مقام معظم رهبری

کارکردهای معنویت در عرصه‌های اجتماعی از دیدگاه مقام معظم رهبری

مسأله نوشتار حاضر سلوک معنوی در عرصه‌های گوناگون و نقش بی‌بدیل و بی‌عدیل آن در پیشرفت همه جانبه است که مبتنی بر فرضیه معنویت اسلامی کلید کمال و عنصر کارآمد در همه عرصه‌های حیات طیبه قوام یافته است.
بررسی حیات دین در عصر رسانه‌هاي جديد

بررسی حیات دین در عصر رسانه‌هاي جديد

در واقع ادعاي ما در اين نوشتار اين است که: فرايند جهاني‌شدن فرهنگي و گسترش رسانه‌هاي جديد اجتناب‌ناپذير است؛ باوجود چالش‌ها و بحران‌هايي که به همراه دارد و با مديريتي که از سوي امپرياليسم غرب مي‌شود، امکانات و فرصت‌هايي را براي شبکه‌اي‌شدن دين، همبستگي و هويت‌يابي مسلمانان فراهم مي‌کند.
بررسی جنجال‌های زیست‌گروهی در جنبش‌های نوپدید معنوی ناظر به ایده جیمز بک‌فورد

بررسی جنجال‌های زیست‌گروهی در جنبش‌های نوپدید معنوی ناظر به ایده جیمز بک‌فورد

نگارنده در این مقاله می‌کوشد تا پس از طرح مسئله‌ی جنبش‌های نوپدید و جنجال‌برانگیزی‌، به برخی از فعالیت‌های پرهیاهوی آنان اشاره‌ای داشته باشد. در این مقام به اجمال به بررسی شاهدمثال‌ هر کدام از اتهام‌هایی نظیر: خودكشي و قتل، فريب‌كاري...

پر بازدیدترین ها

علل روان‏شناختي در گرايش به جنبش‏هاي معنوي نوپديد

علل روان‏شناختي در گرايش به جنبش‏هاي معنوي نوپديد

پژوهش حاضر به بررسي علل روان‌شناختي گرايش به جنبش‌هاي معنوي نوپديد با تأكيد بر علل شناختي مي‌پردازد؛ روش تحقيق، با رويكرد توصيفي ـ تحليلي، با تطبيق بر نمونه‌هاي عيني است. اين نمونه‌ها برگرفته از فيلم، گزارش، كتاب، اعتراف‌هاي مستند، شواهد باليني مشاوره‌‌اي و مصاحبه‌هاي بدون ساختار...
تجربه‏ هاي شبه عرفاني و داروهاي روان‏گردان از منظر روان‏شناختي

تجربه‏ هاي شبه عرفاني و داروهاي روان‏گردان از منظر روان‏شناختي

با تحقیق در باب داروهای فعال‌ساز روانی، علائق عرفانی به تجربه‌ي عرفانی گسترش یافته است. اعتقاد عمومی این بوده که چنین داروهایی برآورنده‌ی احوال عرفانی یا حالات اسکیزوفرنیک‌اند. گرچه میان این دو گونه حالت، شباهت‌های فیزیولوژیک یا پدیدارشناختی وجود دارد، ولی...
تلاشي در سنخ ‏شناسي جنبش‏هاي نوپديد معنوي ايران

تلاشي در سنخ ‏شناسي جنبش‏هاي نوپديد معنوي ايران

در نوشتار حاضر، با تکیه بر مشاهدات و مطالعات میدانی نگارنده و الهام گرفتن از دسته‌بندی‌های محققین غربی، یک سنخ‌شناسی دو سطحی هفت‌گانه- سه‌گانه عرضه شده است.
جنبش‌‏هاي ديني و مواجهه بنيادين عرفاني

جنبش‌‏هاي ديني و مواجهه بنيادين عرفاني

مقاله حاضر كوششي براي تهيه پاسخي ولو اجمالي براي دو مسئله است. اول اينكه، گسترش جنبش‌هاي ديني موجب ترويج چه عقايدي در بستر فرهنگ ايراني مي‌شود؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت: روح تعاليم جنبش‌ها حاوي مؤلفه‌هاي است كه بعضا در تعارض با فرهنگ معنوي ايرانيان است. در حقيقت، ترويج جنبش‌هاي نوپديد ديني در فضاي فرهنگي ايرانيان موجب اشاعه باورها و معنويتي ناهمگون مي‌شود. كه در اين مقاله به پنج مورد از آن نظير: اومانيسم معنوي، تحريف فرجام‌گرايي، معنويت اباحه‌گرايانه، تعبير زميني از عشق معنوي، تعبير مادي از آرامش معنوي مي‌پردازيم.
معناگرايي و معنويت در پديده ‏هاي فراروانشناختي

معناگرايي و معنويت در پديده ‏هاي فراروانشناختي

مدعای این نوشتار، پاسخ مثبت به این پرسش‌ها است؛ آنچه در فرا روانشناسی، فوق طبیعت خوانده می‌شود در قرآن مجید، جهان غیب نام دارد و میان این دو نیز نسبت و رابطه وجود دارد. از منظر قرآن مجید، رابطه متقابل انسان و جهان فوق طبیعت، امری پذیرفتنی است تا آنجا که در برخی موارد نیز ایمان به امور فراطبیعی و غیرمادی، ضروری دانسته شده است.
Powered by TayaCMS