دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تثلیث Trinity

No image
تثلیث Trinity

كلمات كليدي : تثليث، مسيحيت، اقنوم، توحيد، خداوند، عيسي، كتاب مقدس

نویسنده : مهدي عبداللهي

مسیحیت، جزو ادیان توحیدی است و عهد قدیم و جدید هر دو دلالت بر یگانگی خداوند متعال می‌کنند، از جمله در عهد قدیم آمده است: «این بر تو ظاهر شد تا بدانی که یهُوَه خداست و غیر از او دیگری نیست.» (تثنیه، 35:4) و در عهد جدید نیز از جمله آمده است: «خدا واحد است.» (اول تیموتائوس، 5:2)

عالمان مسیحی نیز بر توحید تأکید نموده، به بیان آن پرداخته‌اند. یوحنای دمشقی می‌گوید: «کسانی که به کتاب مقدس، اعتقاد دارند، در وحدانیت خدا شک نمی‌کنند.»[1]

با این حال، مسیحیان در کنار اعتقاد به توحید، به آموزه دیگری به نام تثلیث، یعنی وجود سه شخص پدر، پسر و روح القدس در الوهیت، معتقد بوده‌اند. یافتن مبنایی نقلی برای اعتقاد به تثلیث و نیز دفاع عقلانی از آن و جمع آن با توحید، مهم‌ترین دل‌مشغولی عالمان الاهیات مسیحی بوده است.[2] این آموزه، در واقع، بیانگر سه اعتقاد اساسی الاهیات سنتی مسیحی است که عبارتند از:

1. اعتقاد به خدای یگانه اسرائیل: در طول تاریخ مسیحیت، این نکته بدیهی بوده است که وحی خداوند، طی مراحل خاص و از طریق قومی خاص، یعنی قوم یهود رخ داده است. خدایی که در کتب مقدس بنی‌اسرائیل از او سخن گفته می‌شود، خدای رحمان و قدیر، مطلق و واحد، خالق و راهنمای قوم خویش.

2. اعتقاد به مسیح غایی: مسیحیان برای عیسی مسیح، ارزش غایی قائل‌اند و به عقیده آنها، حیات، مستلزم تعهد به پیروی از اوست. هر چند مسیحیان، تفاسیر متعددی از اهمیت مسیح دارند، ولی ویژگی‌های مشترکی در این برداشت‌ها وجود دارد: الف) مسیح، دستورات اخلاقی برای پیروانش تعیین کرد، اما خود وی، پشتوانه این دستورات بود، چرا که امتیازات خویش به عنوان پسر خدا را لغو کرد و داوطلبانه، رنج ناروایی را به خاطر دیگران پذیرفت. ب) مرگ مسیح، به خاطر دیگران و همراه با بخشش بوده است، افزون بر این که، رستاخیز پس از مرگ، نشانگر پیروزی خدا به شکل تصلب عیسی است. ج) نقش غایی عیسی با خاتمه تاریخ: عیسی به عنوان داور، ناجی و احیاگر، تاریخ جهان را به اوج خود می‌رساند و با غلبه بر تبهکاران، عصری جدید را آغاز می‌کند.

3. اعتقاد به فعالیت الهی در هر جایی که مؤمنان حضور دارند: برخلاف برخی ادیان که خداوند را دور از جهان تلقی می‌کنند، عقیده مشترک مسیحیان، آن است که خداوند، در جهان فعال و قابل دسترسی است. این فعالیت الهی و امکان دسترسی مؤمنان به حضور او، با آموزه روح القدس ارتباط دارد.[3]

اولین اعتقادنامه رسمی مسیحی که آموزه تثلیث، در آن آمده است، اعتقادنامه نیقیه است که در شورای نیقیه(325م) به تصویب رسید. در آن شورا، نزاع عمده بر سر الوهیت مسیح بود که آتاناسیوس، طرف‌دار اصلی آن بود، و در مقابل، آریوس، منکر هم‌ذات بودن پسر با پدر بود. شورای نیقیه تأیید نمود که خدا و مسیح، دارای یک ذات هستند. این امر، با توجه به فلسفه متداول آن زمان، به منزله این بود که بگویند فقط یک خدا وجود دارد که کائنات را خلق کرده، و اداره می‌کند(به عنوان پدر)، و در عیسی مسیح بود (به عنوان پسر)، و در قلب ایمان‌داران کار می‌کند (به عنوان روح القدس).[4]

با این که بر اساس اعتقادنامه مزبور، اعتقاد به تثلیث از اصول راست‌کیشی مسیحی به شمار می‌رفت، ولی همواره، کسانی بوده‌اند که از اعتقاد به تثلیث سر باز زده‌اند. در سال 1600 مکتبی تحت عنوان یونیتاریانیزم ظاهرگردید که پیروان آن، اعتقاد به تثلیث را رد می‌کردند، زیرا معتقد بودند که اعتقاد به تثلیث، معلول تأثیر عقاید ناقص فلاسفه یونان در تدوین اعتقادنامه‌ها بوده است.[5] پیشوای نهضت یونیتاریانیسم، مردی اسپانیایی به نام میکائیل سروتوس بود که پس از مطالعه دقیق عهد جدید، به این نتیجه رسید که مسأله تثلیث که براساس اعتقادنامه نیقیه برای عموم مسیحیان، امری مسجل شده بود، در آن صحف وجود ندارد و معتقد شد که این عقیده، از ابداعات کلیسای کاتولیک و کفر محض و باطل است. وی در سال 1531 رساله‌ای به نام درباره خطاهای تثلیث منتشر ساخت. وی سرانجام به جرم کفر و الحاد سوزانده شد. هر چند او از میان رفت، ولی جماعات مسیحی مخالف تثلیث به وجود آمدند که البته به شدت مورد حمله و تکفیر پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها قرار گرفتند. پیروان این اعتقاد، هم چنان در عصر حاضر نیز وجود دارند.[6]

برخی از اندیشمندان مسیحی در تبیین آموزه تثلیث این گونه گفته‌اند که:

«در الاهیات مسیحی، اصطلاح «تثلیث اقدس»، به این معناست که در خدای واحد، سه شخصیت یا اقنوم[7] مشخص وجود دارد که هم‌ذات بوده، به نام پدر و پسر و روح‌القدس معروف‌اند. ما خدای واحد را که دارای سه اقنوم می‌باشد، عبادت می‌کنیم. اعتقادنامه آتاناسیوس [نیقیه] این اعتقاد را به این صورت بیان می‌کند: «ما خدای واحد را که دارای تثلیث می‌باشد، و تثلیث را که دارای وحدت می‌باشد، عبادت می‌کنیم. اقانیم ثلاثه، از یک‌دیگر متمایز هستند، ولی ذات الاهی را قابل تقسیم نمی‌دانیم . . . وحدانیت الاهی با تثلیث وی تضادی ندارد، زیرا وحدانیت مانند یک، عددِ واحد بسیط نیست. در وحدانیت خدا، در عین حال که معتقد به یکی بودن او هستیم، وجود اقانیم ثلاثه در خدای واحد را قبول داریم. اعتقاد ما این است که در ذات الاهی، در عین وحدت، تثلیث هم وجود دارد.»[8]

عالمان مسیحی عموماً بر آن‌اند که درک تثلیث، برای عقل بشری ممکن نیست و این آموزه، سرّی از اسرار الهی است که تنها باید به آن ایمان آورد و تنها راه شناخت آن، وحی است. آگوستین قدیس که خود اثری بزرگ در باب تثلیث تحت عنوان «درباره اقانیم سه‌گانه» نگاشته است، یک نکته را هیچ گاه از یاد نمی‌برد و بارها با اصرار تمام بر زبان می‌آورد: «خدا در اندیشه و زبان نمی‌گنجد، یگانه است، هیچ تصوری نمی‌تواند به او برسد و هر اندیشه و پنداری درباره او نادرست است. راز اقانیم سه‌گانه، تنها بر وحی و کتاب مقدس مبتنی است: «کیست که آن وحدت سه‌گانه را دریابد؟»[9]

بر این اساس، باید دید که آیا کتاب مقدس، دلالت بر تثلیث می‌کند یا نه. مفسران و متألهان امروزی، بالاتفاق معتقدند که در عهد قدیم، آموزه تثلیث یافت نمی‌شود، و مواردی از این کتاب، که در گذشته، برای اثبات تثلیث به کار می‌رفته، چنین دلالتی ندارند. این مفسران، هم چنین معتقدند که در عهد جدید، ذکر صریحی از تثلیث نیامده، مواردی که برای اثبات این امر، مورد استفاده قرار گرفته، چنین دلالتی ندارند.[10] از این رو، بسیاری از متفکران جدید مسیحی، اکنون تصدیق می‌کنند که تقریرهای سنتی آموزه تثلیث موفق نبوده‌اند. اما آنان به جای ردّ این ادعا که خدا را باید به منزله تثلیث مقدس فهم کرد، مدعی شده‌اند این آموزه را، با کنار گذاشتن این ادعا که خدا سه شخص است، اما یک جوهر، یا با ارائه تفاسیر جدیدتر، بهتر می‌توان تبیین کرد. رابرت کامینگ نویل، اصل ادعا را به طور کامل کنار می‌گذارد. از نظر وی، تثلیث خداوند به این معناست که خداوند، سرچشمه خلقت، غایت خلقت و خود عمل خلقت است. برخی دیگر هم‌چون پیتر گیچ و پیتر وان اینواگن براساس نظریه این‌همانی نسبی که ارتباط این‌همانی را مشروط به طرفین می‌داند، معتقدند که هر چند ممکن است اشخاص تثلیث، با هم متفاوت باشند، در عین حال ممکن است همه یک خدا باشند، بر این اساس، عیسی و خدا، یک شخص نیستند، ولی یک جوهرند.[11]

حاصل آن که، اعتقاد به تثلیث، نه تنها با اذعان به توحید ناسازگار است، و از این رو، در قرآن کریم، معادل کفر به حساب آمده است: «لَقَد کَفَر الذین قَالوُا إنَّ اللهَ ثَالِثُ ثَلاثَۀٍ و مَا مِن إلهٍ إلا إلهٌ وَاحدٌ» (المائدۀ 73:5)، به درستی که کسانی که می‌گویند خداوند سومی سه تاست، کافرند و هیچ پروردگاری جز خدای یگانه نیست، بلکه حتی در متون مقدس مسیحیت نیز نمی‌توان شاهدی قوی برای آن جست.

اهتمام قرآن به این مسأله، به دلیل ناسازگاری آن با اساس توحید است، چرا که توحید، هدف و غرض یگانه‌ای است که قرآن کریم به سوی آن دعوت می‌کند. قرآن مجید در این باب، عنایتی به اختلاف دیدگاه‌های موجود میان مسیحیان در این باب نداشته، به ابطال هسته مشترک این دیدگاه، یعنی «بنوّت» پرداخته، نشان داده است که عیسی، نمی‌تواند پسر خدا بوده، دارای سنخی الهی باشد، و به تبع آن تثلیث نیز باطل است.[12]

قرآن تثلیث مسیحیت را از دو طریق رد مى‌کند:

اول، طریق بیان عمومى، یعنى بیان این معنا که به طور کلى فرزند داشتن بر خداى تعالى محال است، چه اینکه آن فرزند فرضى، عیسى باشد یا هر کس دیگر.

حقیقت فرزندى و تولد چیزى از چیز دیگر، این است که چیزى از موجود زنده داراى توالد و تناسل جدا ‌شود و از راه جفت‌گیرى جزئى را از خود جدا نموده، به دست تربیت تدریجى فردى دیگر از نوع خود که او نیز مثل خودش است مى‌سپارد تا در نتیجه آنچه خود او از خواص و آثار دارد آن جزء نیز داراى آن خواص و آثار گردد. در حالی که چنین چیزى در مورد خداى تعالى محال است، زیرا تولید مثل، مستلزم داشتن جسم مادى است، و خداوند، از ماده و لوازم مادیت منزه است . . .

طریق دوم، از طریق بیان خاص و مربوط به شخص عیسى بن مریم و اینکه آن جناب نه پسر خدا بود و نه اله معبود، بلکه بنده و مخلوق خداوند بوده است.

دلیلش همین است که او بشر است و از بشرى دیگر متولد شده و ناچار لوازم بشریت را هم دارد. ملاک در این نوع از احتجاج‌ها، صفات و افعالى است که از عیسی مسیح مشاهده مى‌شود، مردم به چشم دیده‌اند که مسیح، انسانى معمولى است که بر طبق ناموس جارى در حیات زندگى مى‌کند و به همه صفات و افعال و احوالى که همه افراد این نوع دارند متصف است، مى‌خورد، مى‌نوشد، و محتاج به سایر حوائج بشرى و داراى همه خواص بشریت است. از سوی دیگر، عیسی، خدا را عبادت می‌کرده و دست دعا به سوی او را دراز می‌کردهف و مردم را نیز دعوت به عبادت الله تعالی می‌نموده است. پس با قبول این مطالب باید بپذیریم که مسیح ، انسانی مانند سایر انسان‌ها و بنده صالح خداوند متعال بوده است.[13]

مقاله

نویسنده مهدي عبداللهي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS